باشگاه خبرنگاران: آسمان سرخ می گشت از ناسزاهای کفار،از طعنه های کودکان شامی از هر چه بود در آن وقت و می گذشت زمان و نمی گذشت بر دنیا...
آهسته ترین ناله لگد بود جوابش، در آغوش کشیده پدرش را نه تنش ، بلکه تنها سر شاه عالمین را، دختر شاه دین بود تنها از این بودنش، پای زخمی، لب عطشان، سری پر ز سنگ و نیزه مانده بر جای...
بزنند یا نزنند بکشند یا نکشند فرقی ندارد، طاقت سختی هر درد سرش را دارد، شهر را یک تنه با گریه به هم می ریزد، نوه فاطمه هستش، جگرش را دارد،
او نگوید چه شده چون خبرش در راه است، نگران هم نشوید همسفرش را دارد./ل
یادداشتی از مهدی محسنی