گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي صبح امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

کیهان در ستون یادداشت روز خود به قلم حسام الدين برومند نوشت:
 
نتيجه معكوس به توان 2

1- مواجهه آمريكا با جمهوري اسلامي در سه حوزه «تحريم»ها، «برنامه هسته اي ايران» و «سياست منطقه اي خاورميانه» طي ساليان گذشته از ابعاد مختلفي توجه تحليلگران و ناظران را برانگيخته است.

موضوع يادداشت پيش روي به اين مبارزه و مقابله دامنه دار و تشريح و تحليل اين كارزار خطير و پر زد و خورد برنمي گردد.

تنها آنچه كه در اين ميان قابل اعتناست و حريف نيز توان انكار آن را ندارد واقعيتي به نام «نتيجه معكوس» است كه رسانه هاي غربي هم بدان معترفند.

به عبارت روشن تر ماجرا از اين قرار است كه بسياري از سياست ها و تحركات دسيسه آميز آمريكا و چند كشور غربي عليه ايران اسلامي نه تنها كارآمد و موثر نبوده است بلكه به ضرر آنها و به نفع جمهوري اسلامي- در بستر خواست الهي- رقم خورده است.

براي اين كه مصاديقي از اين واقعيت نمايان شود كافي است تا نمونه هايي از اعترافات صريح و گزارش هاي مستند رسانه ها و تحليلگران غربي مورد اشاره قرار بگيرد.

به عنوان مثال سال گذشته سي ان ان در تحليل و واكاوي اقتدار ايران در منطقه در ميزگردي كه اجراي آن را فريد ذكريا برعهده داشت تصريح مي كند كه سياست هاي آمريكا در منطقه خاورميانه در مواجهه با ايران باعث قدرت گرفتن بيشتر ايران شده است.

 اين گزارش بر پايه تحولات منطقه پس از لشكركشي ها و قشون كشي هاي آمريكا به منطقه و ايجاد جنگ و درگيري در عراق و افغانستان تاكيد مي كند؛ «اقدامات آمريكا بخشي از علت قدرت فزاينده ايران در منطقه بوده است» آيا اين اذعان چيزي جز «نتيجه معكوس» سياست هاي شيطان بزرگ در برابر ايران اسلامي است؟

همچنين از ميان حجم انبوه نمونه ها و گزارش هايي از اين دست مي توان به گزارش مستند واشنگتن پست در مرداد سال پيش اشاره كرد كه فشارهاي غرب پيرامون برنامه هسته اي كشورمان را سبب پيشرفت خارق العاده ايران در فناوري هسته اي دانست و نوشت: «غرب تصور مي كرد زمان به نفع اوست و تشديد فشارها مي توانند بنيه علمي ضعيف ايران را از مسير پيشرفت خارج كند اما برخلاف چنين پيش فرض هايي، زيرساخت هاي علمي ايران رشد شتابان كرده و ايران در تاريخ كشورهاي هسته اي يك استثناست؛ چرا كه بدون حامي خارجي و با وجود فشار و تحريم به اين فناوري هسته اي دست يافته است».

يادآور مي شود در همين راستا و در آغاز خيزش تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي در 20 ماه پيش واشنگتن تايمز مهار الگوي انقلاب اسلامي را ناكام توصيف كرده و گزارش مي دهد كه؛ نفوذ انقلاب اسلامي ايران رو به افزايش است و در حال سركوب قدرت آمريكاست و حيات اسرائيل را به شماره انداخته است.

مقارن با همين فضاست كه دان مريدور معاون نتانياهو در يادداشتي ناگزير نسبت به گسترش نفوذ ايران در برابر هژموني آمريكا به اصطلاح هشدار مي دهد.

با اين واقعيت هاي غيرقابل انكار است كه هافينگتون پست در ارزيابي راهبردي پيرامون موضوع ايران مي نويسد؛ قدرت نرم ايران سدي در برابر آمريكاست و بي محابا رو به پيشروي است.
خب؛ آمريكا در برابر ايران در حالي كه پروژه هسته اي، تحريم ها و سياست هاي خاورميانه اي جواب نداده است چه كند؟

2- يكي از سياست هايي كه آمريكايي ها در دستور كار قرار داده اند تا اغراض سياسي و اهداف پليدشان عليه ايران اسلامي را محقق نمايند مقوله «حقوق بشر» است.
اتهام نقض حقوق بشر به ايران در شرايطي دنبال مي شود كه اين ادعا هيچ وجاهت حقوقي ندارد و تنها در دالان ترفندها و دسيسه ها و كارشكني ها بر ضد جمهوري اسلامي پيگيري مي شود.

جالب اينجاست كه مراكز مطالعاتي و اتاق هاي فكر در پي فرمول ها و فريب هايي براي اتهام زدن به ايران در آنچه كه نقض حقوق بشر ادعا مي كنند هستند و از باب نمونه مي توان به انتشار كتابچه اي از سوي «خانه آزادي»- freedom house- اشاره كرد كه موارد اتهام زني هاي واهي به ايران را صورت بندي كرده است! اما موضوع و محور اصلي اين يادداشت، تشريح و تحليل اين نكته است كه آمريكايي ها در اتهام زني به ايران آن هم با ادعاي پرطمطراق حقوق بشر نيز ناكام بوده و اين سياست شيطاني نيز «نتيجه معكوس» داده است.

3- اول هفته جاري در حالي كه جمهوري اسلامي قصد داشت در قالب يك هيئت حقوق بشري در نشست كميته سوم سازمان ملل حضور داشته باشد آمريكا با خودداري از صدور رواديد مانع حضور اين هيئت ايراني شد.
نكاتي درباره اين رويداد بهتر نشان مي دهد كه چرا سياست حقوق بشري آمريكايي ها عليه ايران نتيجه معكوس داده است؛

الف- كميته سوم سازمان ملل يكي از شش كميته مجمع عمومي اين سازمان است كه «كميته امور اجتماعي، بشردوستانه و فرهنگي» نامگذاري شده و مسائلي مانند حقوق اجتماعي و نقض حقوق بشر در نقاط مختلف دنيا در اين كميته مورد بررسي قرار مي گيرد.
ساز و كار اين كميته جداي از ساز و كار شوراي حقوق بشر سازمان ملل است كه از قضا آن شورا نيز از مردادماه سال گذشته رويه نامبارك و غيرقانوني عليه ايران در پيش گرفته است.

اما سؤال كليدي اين است كه چرا از يكسو به ناحق به ايران اتهام نقض حقوق بشر زده مي شود و امپراتور رسانه اي غرب آن را پمپاژ مي كند اما اجازه حضور ايران در كميته اي كه ادعاي حقوق بشري دارد داده نمي شود؟

آمريكايي ها و مدعيان دروغين حقوق بشر از چه مي ترسند كه مجبور شده اند به هيئت حقوق بشري ايران ويزا ندهند تا صداي جمهوري اسلامي شنيده نشود؟

شواهد و قرائن كه از يك سو مي توان آن را در منطقه و در بستر بيداري اسلامي ديد و از سوي ديگر به وال استريت و نيويورك كشيده شده است حاكي از آن است افكار عمومي دنيا به اين باور رسيده كه حناي حقوق بشري غرب رنگي ندارد و حقوق بشر تنها اسم مستعاري براي غارتگري و جنايت و كشتار و جنگ و خونريزي است و دنباله روهاي آنها مانند حسني مبارك و حاكمان مرتجع آل خليفه و آل سعود نيز قاتلين زنان و كودكان و ناقضين حقوق بشر هستند.

خب؛ با اين وضعيت تريبون حقوق بشر در سازمان ملل اگر در اختيار كشوري قرار بگيرد كه پيشقراول بيداري ملت ها است تهديدي براي عاملان و بانيان اصلي ترور، جنگ، كشتار و ... نيست؟

ب- اين اقدام ناشيانه آمريكا در عدم صدور رواديد براي هيئت حقوق بشري ايران مهر تاييدي بر اين نكته است كه ادعاي مدعيان حقوق بشر عليه ايران از اساس واهي و بدون پشتوانه است همچنان كه ادعاها درباره برنامه هسته اي ايران و تصويب و اعمال تحريم ها بر ضد كشورمان غيرقانوني و فاقد وجاهت حقوقي است.

طبيعي ترين اقدام اين بود كه اگر ادعايي عليه ايران در نقض حقوق بشر مطرح مي شود اجازه دهند سخنان و گفته هاي جمهوري اسلامي را نيز بشنوند.
واقعيت همان حقيقتي است كه فارين پاليسي درباره سياست آمريكا پيرامون فشارها و تحريم ها و برنامه هسته اي دست به افشاگري زد و نوشت:«ايران چون از آمريكا سرپيچي مي كند ( و باج نمي دهد) متهم است».

و اكنون كار به جايي رسيده است كه حتي به طرفي كه مورد اتهام قرار گرفته- صرفنظر از اينكه اين اتهامات بي پايه و اساس است- اجازه سخن و دفاع هم نمي دهند.
آيا اين اقدام تنها در راستاي خصومت و حقارت آمريكا نيست كه به قول معروف؛ «اين سنت جاهلان است كه چون به حجت از خصم فرو مانند سلسله خصومت بجنبانند»...

پ- نتيجه معكوس اقدام آمريكايي در استفاده ابزاري از حقوق بشر عليه ايران اسلامي، هراس فزاينده اي است كه نقض حقوق بشر سيستماتيك نظام سرمايه داري در افكار عمومي مردم آمريكا و اروپا پديد آورده است. واقعيتي كه امروز در همان خيابان هاي نيويورك و از قضا نزديك به مقر سازمان ملل عيان است و آمريكا، در حال سركوب جنبش 99 درصدي وال استريت است.

ت- ژست حقوق بشري آمريكا نيز به شدت لطمه خورده است و از باب نمونه در همين قضيه عدم صدور رواديد براي هيئت حقوق بشري ايران آنچه نمايان است اقدام مغاير با قوانين و تعهدات بين المللي از سوي آمريكاست.

گفتني است؛ طبق پيمان 1947، آمريكا به عنوان كشور ميزبان سازمان ملل موظف است براي اعضاي هيئت هاي كشورهاي عضو اين سازمان ويزا صادر كند.
ث- و بالاخره بايد گفت اين اقدام رسواكننده آمريكايي ها در حالي است كه چندي پيش نيز شبكه هاي برون مرزي ايران از ماهواره هاتبرد قطع شد.

ابتدا شركت فرانسوي «يوتل ست» و بعد «اينتل ست» و اخيرا «آسيا ست» تصاوير تلويزيون هاي ايراني را قطع كردند تا به بهانه تحريم هاي غيرقانوني و ضدايراني، صداي انقلاب اسلامي شنيده نشود، اما آيا ملت هاي آزاده دنيا پي نخواهند برد كه اين اقدام مغاير با جريان آزاد اطلاعات است كه مدعيان حقوق بشر و آزادي از آن دم مي زنند؟


امروز قلم زهرا طباخي برای روزنامه وطن امروز با عنوان «رسانه‌های مگس وزن!»چنین نوشت:

تل‌آویو روی سر شبه‌نظامیان صهیونیست خراب شد! اسرائیل انتحار کرد و به مظهر مظلومیت و معصومیت جهان، غزه، دوباره حمله کرد تا کسی مرجع لقب «بچه‌کش» را خدای ناکرده از یاد نبرد.

در مقابل برخی رسانه‌های داخلی ما به دنبال تیترهای صد من یک غاز می‌گردند و سرگردانند در مسابقه تیترفروشی به یاران این و آن که سر جمعشان را که حساب کنی وزن‌کشی‌شان به اندازه شرکت در مسابقات جهانی مگس‌وزن قدرت می‌رسد! نه در سیاست «اندازه»ای دارند و نه در خردورزی فراملی‌گرایانه «وزنی»! در عوض تا دلتان بخواهد حاضرند برای پروژه‌های دشمن مایه بیایند و خط خبری رسانه تابلودار انگلیس را رونق ببخشند.

پرونده این بنده خدایی که به اسم «وبلاگ‌نویس منتقد» به جمهوری اسلامی از جانب بی‌بی‌سی قالب شد حقا جای بحث و بررسی داشت اما آیا احتمالی هر چند ضعیف وجود دارد که مسؤولان ما از خبط‌های رسانه‌ای قبلی درسی در خاطرشان مانده باشد؟! در شرایطی که جهان درگیر پرونده جنگ آشکار آمریکا و اسرائیل است بهترین «عمل رسانه‌ای» یاران صهیون این بود که با پرونده‌های کم‌اهمیت و غیرجهانی دیگران را سرگرم کنند.

 فرصت فکر کردن را که از مردم و رسانه‌های رقیب بگیری مسؤولان‌شان هم درگیر می‌شوند. اروپا با دهان باز در اندیشکده‌های بین‌المللی در حال محاسبه وزن بازی با صهیونیسم یا آمریکا بود و نمایندگان مجلس ما مقابل ملت خودزنی می‌کردند بابت «مرگ مشکوک یک زندانی»!

سطح امنیت ملی ما چقدر پایین است و سطح امنیت جهانی چقدر بالا! جناب آقای توکلی انتقام پرونده کهریزک را از دولت می‌خواست بگیرد یا به یک زندانی با پرونده نه‌چندان روشن، یک‌شبه علاقه‌مند شده بود، جای بحث دارد.

عضو هیات رئیسه مجلس آقای دهقان هدفش چه بود ملت نفهمیدند! این وسط عالی‌ترین مقام قضایی کشور نیز وارد این بحث انحرافی شد و توپ را به زمین نیروی انتظامی پرتاب کرد. رسانه‌های دولت نیز که رفوزه کامل بازی‌های انگلیسی هستند و در گل به خودی الحق که صاحب‌سبک هستند. جالب اینجاست که وقتی دروازه خودی را می‌نوازند انتظار دارند تماشاگران نیز با آنها همراهی کرده و شادی کنند!

جل‌الخالق! برادران! اصل خبر را بی‌بی‌سی فارسی با کلی اغلاط زمانی و مکانی پخش می‌کند و در کمتر از 6 ساعت کل کشور ایران درگیر یک پرونده ناراحت‌کننده اما کم‌اهمیت می‌شود! نهایت بررسی این پرونده در حد ارائه یک گزارش به قوه قضائیه بود و تنبیه و تادیب متخلف یا متخلفان! بحران‌سازی در سطح جهانی به چه دلیل و با محاسبه کدام سود و زیان صورت گرفت؟

متاسفانه این هوش دشمن نیست که مسؤولان ما را شکست می‌دهد، حماقت خودمان است! بازی در زمین دشمن مناسب کشورهای جهان سومی است که پروژه‌های انقلاب مخملی در آن اجرا می‌شود و مدیرانش بعد از مدیریت بی‌نظیر رهبری و فرمانبری ملت، هنوز نمی‌دانند باید در برابر وقایع آشکار به تاریخ پیوسته «صبوری» پیشه کنند یا شفاف موضع بگیرند! واقعیت این است که سطح ملتی که به اشتباه آنها را در محاوره «عوام» می‌خوانند از اندازه بیشتر مسؤولان کشور بالاتر رفته است.

مردم در راهپیمایی ضدصهیونیستی شرکت می‌کنند و به فرمان سیدحسن نصرالله، فرمانده شجاع امام خامنه‌ای «لبیک» می‌گویند، مسؤولان هم جلسه فوق‌العاده برای یک پرونده کوچک تشکیل می‌دهند. نمایندگان مصر و تونس به غزه سفر کردند و ما هم برای «یک» مرگ مشکوک ساعت‌ها مغز خودمان و مردم را به کار گرفتیم تا سازمان‌های حقوق بشری هم بیکار نمانند!

«همایون از تل‌آویو» به فرماندهان شجاع جمهوری اسلامی در نوبتش در بی‌بی‌سی «ناسزای گل‌درشت» می‌گوید و به گریه می‌افتد از غرش فجر 5 شهید طهرانی‌مقدم، ما هم نگرانیم برای سخنرانی بی‌ارزش مشایی کوچک در مشهد و خط و نشان کشیدن اصلاح‌طلبانی که دیگر توانایی باروری هیچ فتنه‌ای را ندارند.

«مرداک»‌ها در انگلیس به «بی‌بی‌سی» می‌تازند با این عنوان که رسانه‌ای فراملی‌گرایانه است. «بریتانیای صغیر» را به زور «کبیر» می‌خواند تا جزیره کوچک و غیراستراتژیکش را دوباره صاحب‌سبک در استعمار و استثمار معرفی کند. خواهشا فراملی که هیچ؛ «ملی» اگر نیستید نوک دماغ مبارک را به اندازه منافع ملی بالا بکشید.

اینجا کرسی رسانه ابرقدرت بزرگ جهانی «جمهوری اسلامی ایران» است که بدون شلیک یک تیر توانایی خراب کردن پایتخت سرزمین موعود بر سر صهیونیسم را دارد! صحبت از نیرویی می‌کنیم که می‌تواند اسرائیل امن را بعد از 21 سال با بمباران موشکی ناامن کند. صحبت از گزارشات خبری می‌کنیم که در کنار «آسمان غزه» از «آسمان تل‌آویو» نیز ناچارند تصویر خبری ناگوار پخش کنند. ما نیز ناچاریم سطح رسانه‌ای‌مان را از قد «جهان سومی» رهایی بخشیم. واقعیت ناگوار این است که در عصر حاکمیت ارزش‌ها(!) تنها 4-3 روزنامه ارزشی وجود دارد و چند سایت تاثیرگذار که تازه چندان هم قابل کنترل نیستند!

حاج‌قاسم سلیمانی از جست‌وجو برای یافتن رسانه‌ای فراملی در داخل کشور ناامید شد و رفت که رفت! بازی‌های کودکانه را باید‌ ترک کرد تا رشد ممکن شود. در فضای آلودگی مالی، «تیترفروشی» و عکس روی جلد شدن انزوایافتگان سیاسی رونق می‌یابد. در فضای روزنامه‌های زنجیره‌ای جریان انحرافی و اصلاحات، معدود رسانه‌های ارزشی غیرانتخاباتی دست تنها می‌مانند.

در شرایط حاکمیت سلایق در وزارت ارشاد آش را با جایش می‌برند و «ایرنا» تحویل می‌دهند! «ایران» می‌خوانند اما از قدرت ایران هیچ نمی‌دانند. قیام رسانه‌ای لازم است. از عوام باید عبور کرد و به ملت پیوست... از خدا بخواهیم، تنها از او برمی‌آید!

روزنامه رسالت ستون سرمقاله امروز خود را به نوشته محمد کاظم انبار لویی اختصاص داد:
مقاومت مدبرانه
مقاومت در ايران و منطقه و جهان يك گفتمان مسلط در ميان ملت‌ها است. اين گفتمان در برابر گفتمان سازش و تسليم قرار دارد كه توسط سرويس‌هاي جاسوسي دشمن و دنباله‌هاي داخلي آنها تبليغ و ترويج مي‌شود.

ايجاد اخلال در اقتصاد ملي، تهاجم به پايه‌ها و ارزش‌هاي ديني مردم، تزريق ويروس واگرايي بين ملت و ترغيب به درگيري‌هاي قومي و مذهبي، اختلاف افكني بين نيروهاي وفادار به نظام، تشديد تحريم‌ها به‌منظور كاهش درآمدهاي دولت و افزايش هزينه‌ها و به انفعال كشاندن مسئولان در تدبير امور بويژه امور معيشتي مردم در دستور كار آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها و رژيم صهيونيستي به‌عنوان محور شرارت عليه ملت‌هاي منطقه و ايران قرار گرفته است.
شوراي اطلاعات ملي آمريكا براي اولين بار يك افسر اطلاعاتي را به نام جيليان برنز مسئول امور ايران كرد.

«خانه اي پر از عطر بهشت»عنوان مقاله امروز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي :

ديروز عصر ميهمان خانه اي بودم که هم ساختمانش و هم فضايش با خيلي از خانه ها متفاوت است. اين خانه که حدود چهل سال قدمت دارد و در ورودي آن رو به حياط باز مي شود هنوز مثل همان سال هايي که ساخته شده، ساده، دوست داشتني و دلباز است.

از سمت چپ حياط و از کنار چند پله کوتاه که براي دسترسي به زيرزمين ساخته شده است، مي گذري و سپس به پله هاي ورودي ساختمان مي رسي، ديدن اين خانه يک طبقه با هال نسبتاً کوچک، دو اتاق خواب و يک اتاق پذيرايي با همان درهاي چوبي قديمي حس خوبي را منتقل مي کند، شب دوم محرم است و به همين خاطر، هم بر سردر حياط بيرق عزاي حسيني برافراشته شده و هم کتيبه اي با عبارت السلام عليک يا اباعبدا... هنگام ورود به خانه چشم نوازي مي کند.

پدر خانه

مرد خانه ريزاندام و پير دلسوخته اي است و گرچه اندامي نحيف و بسيار جمع و جور دارد اما سال ها است که در کسوت پهلواني «مياندار» بنام زورخانه هاي قديمي مشهدمقدس است.

کسوت و مرام پهلواني اين سالخورده مرد عزيز و دوست داشتني او را به جايگاه «۳ زنگ» در گود زورخانه و مرام پهلواني رسانده و البته سال ها است به خاطر فروتني و تواضعي که خلق و خوي و گفتار و رفتارش به آن زينت دارد سه زنگ خود را هديه کرده و بخشيده است، گذشت ايام و سير حوادث و گردش روزگار، استخوان هاي سينه اش را به هم نزديک کرده و همين سه سال پيش بيماري شديد قلبي او را راهي اتاق عمل و جراحي قلب باز کرد اما درون اين سينه دلي به بزرگي دريا مي تپد.

بايد حتي براي دقايقي هم که شده کنار او بنشينيد همراه و هم نفسش شويد تا موج محبت را در نگاه گرم و مهربانش حس کنيد، هر کس حتي يک بار همنشيني با او را تجربه کند موج صفا و صميميت و عشق و خداباوري و از همه مهم تر، رضايت را در وجود اين مرد خدا به خوبي حس مي کند.

او بي ادعا، مودب، بي تکلف، مهربان، دوست داشتني و به غايت خداباور و محب اهل بيت است. به وجود اين کهنسال مرد خادم حرم رضوي با اين همه «دل بزرگي» و صفا و صميميت افتخار مي کني و بلکه بسيار غبطه مي خوري. اين دل سوخته مرد عاشق خداباور با همه اين ويژگي هايش اما يک صفت و «داشته بزرگ» و کم نظيري دارد که حتي بسياري از صالحين و بندگان خاص خدا بدان مرتبت و مقام و صفت متصف نيستند.

او در خانه گنجينه اي دارد بي پايان، او در خانه خود گنجينه اي دارد که حاصل تجارت و معامله اش با آدميان و کسبه و تجار و مردمان نيست، اين گنجينه حاصل و ثمره معامله او با خدايش است.

اين خادم علي بن موسي الرضا(ع) براي دين خدا، علي عزيزش، محمد عزيزش و حسن عزيزش را داده است، حاجي اعتمادي سه دلبند عزيزتر از جانش را به محضر خدا و قرآن و آيين محمدي هديه کرده است و چنان از اين هديه دادن و تجارت و معامله با خداوند و هستي بخش عالم خشنود و راضي است که کمتر چهره دلنشين و خواستني او را بي لبخند مي يابي.

اين بزرگ مرد و پهلوان واقعي، پدر سه شهيد بزرگوار است ، اين پهلوان با آن جثه کوچکش چنان «بزرگ دل» و محکم و استوار است که من خود را ذره اي بيش در مقابل او حس نمي کنم. آخر او پدر سه شهيد است و خود رزمنده اي آرزوي شهادت به دل مانده، کاش نه من کم بضاعت بلکه صاحب قلم هايي که هنري دارند اين مردان را مي نوشتند و «سرمشق تاريخ» مي کردند. اي کاش صاحبان هنر، زندگي اين خداباوران عاشق دلسوخته و راضي به رضاي حق را به تصوير مي کشيدند تا ...

مادر خانه

اما اجازه بدهيد اين بي بضاعت قلم از مادر اين خانه، از مادري بنويسد که فرزندان دلبند خود را يک به يک لباس رزم پوشانيده و با دعاها و نجواهاي مادرانه اش روانه جبهه هاي دفاع از دين و ميهن و ناموس و وطن کرده است، از مادري که سال هاي سال و از ديرباز چله نشين روضه اهل بيت و کربلا و عاشوراي حسين فاطمه(س) بوده است و با اشک بر حسين، شيره جانش را، به کام فرزندانش گواراتر کرده است، از مادري بگويم که از شهادت علي عزيزش در ارتفاعات اورامانات کردستان در هنگامه نوروز سال ۶۰ باخبر شد و اما پيکر اين عزيز را ۸ ماه بعد توانست در آغوش کشد. عزيزي که در زمان شهادتش تنها فرزندش به ماه ششم زندگي سلام کرده بود.

مادري که ۴ سال پس از شهادت اولين دلبندش، خبر مفقود شدن محمد عزيزش را در عمليات حاج عمران در ارديبهشت سال ۶۴ شنيد و اما پس از ۸ سال انتظار در ارديبهشت سال ۷۲ تنها تکه استخواني از عزيزش به دستش رسيد و با همان عشق مادرانه نزد خاک به امانتش سپرد، از مادري بگويم که حسن عزيزش سال ۶۲مجروح و جانباز شد و وقتي شنيد پاي فرزندش را بعد از جراحت مي خواهند قطع کنند به پابوس اربابش سلطان سرير ارتضا رفت و از او حاجت طلبيد و امام رئوف، مادر دلسوخته را حاجت روا کرد و پاي حسن قطع نشد تا اين دلبند فرزند را در سال ۶۵ در عمليات کربلاي ۵ در منطقه شلمچه، حسين گونه قرباني دين خدا کند و بدين سان سومين فرزندش نيز به آسمان و تا عرش خدا پر کشد.

اين حقير چگونه مي تواند درباره اين مادر و چنين مادراني بنويسد. مادر و مادراني که بايد تنها محضرشان را درک کني و حتي براي دقايقي هم که شده چند کلامي از ايشان بشنوي. گرچه اين مادر و امثال اين مادران بسيار کم سخن مي گويند اما باور کنيد همان چند جمله اي که من ديشب از زبان اين مادر شنيدم آسماني بود و عطر بهشت در آن موج مي زد. دهانش که به گفتن کلام باز مي شد، گويي حجره اي از بهشت در مقابل ديدگانت رونمايي مي شود.

همان چند جمله اي که گفت سراسر خداباوري و توکل و ايمان و عشق و رضايت بود، دوست مي داشتم اين خانم بهشتي محرم من بود و نه تنها دست هايش را که پاهايش را مي بوسيدم که او، هم مادر، هم عاشق ، هم دلسوخته، هم مادر سه شهيد است و هم بهشتي و هم راضي به رضاي خداوندي.

حضور خانواده اي با يک زوج جوان

بگذريم، اما ديروز در اين خانه بهشتي که بي گمان ملائک و فرشتگان عرش خداوندي در آن آمد و شد دارند و شميم بهشت از آن استشمام مي شود، صحنه زيباي ديگري را نيز شاهد بودم که دريغم آمد براي مخاطبان دل آگاه و اهل معرفت «خراسان» نقل نکنم و اما خلاصه آن ماجراي شيرين،

در محضر پدر و مادر و برادر اين سه شهيد آن گاه که ميهمان خانه آنان بودم، خانواده ديگر نيز به جمع اضافه شد. کوتاه سخن اين که، اين خانواده به جمع پيوسته بسيار به اين پدر و مادر بهشتي احترام مي کردند و حرمت نگاه مي داشتند با اين که نسبت نسبي و سببي با اين خانواده نداشتند اما چنان گفتار و رفتاري داشتند که فکر و بلکه باور مي کردي اين زن و مرد بهشتي را پدر و مادر خود و بلکه عزيزتر از آنان مي دانند.

دقايقي سپري شد، مرد ميانسالي که همراه اين خانواده بود صميمانه و بي ريا و از عمق دل و باور جملاتي گفت که دل مرا لرزاند و به توفيق و نوع نگاه اين خانواده به اهل اين خانه غبطه خوردم.

مرد ميانسال خطاب به حاج آقا و حاج خانم گفت از شما که پدر و مادر سه شهيد هستيد و اهل دل و آبرومند نزد خداوند و علي بن موسي الرضا و نفستان حق و گيراست و عطر بهشتي دارد، تقاضايي دارم و با اشاره به يکي از حاضران چنين ادامه داد: اين مرد جوان به تازگي عضو خانواده ما شده و عقدشان همين دو هفته پيش به ميمنت عيدغدير در حرم مطهر آقا علي بن موسي الرضا(ع) بسته شده است حالا خدمت شما رسيديم تا با نفس گرم و بهشتيتان براي سعادتمندي و عاقبت به خيريشان دعا کنيد.

چهره متبسم و دوست داشتني حاج آقا خندان شد، شادي در چشم هايش موج مي زد، حاج خانم هم درست مثل يک مادر تمام عيار با همان صداي پر از حيا و نجابت و رضايت اما لرزان به زوج جوان و خانواده شان تبريک گفت و هر دو بزرگوار باورمندانه و بي ريا دست ها را سوي آسمان بلند کردند و در اين خانه پر از عطر بهشت و در حضور شهيدان سرافراز و به خدا رسيده هميشه زنده شان از صميم دل براي اين زوج جوان دعا کردند.

در اين لحظه از همه ديده ها اشک شوق جاري شد. در اين لحظات مرد ميانسال هر چه کرد تا بر دست اين بزرگوار پدر سه شهيد بوسه زند، توفيق نيافت اما مشتاقانه رخصت گرفت و عارفانه بر دامن چادر اين مادر فرشته خو و آسماني بوسه زد.

حاج خانم دقايقي کوتاه به اتاقي ديگر رفت و با يک جعبه شيريني وارد شد و ساده و صميمي و بي ريا گفت ما در محرم و صفر از ميهمانانمان با شيريني پذيرايي نمي کنيم اما به خاطر اين زوج جوان اين جعبه شيريني را که از تبريز براي حرم رضوي در ايام عيدغدير فرستاده شده و متبرک است و سهم حاج آقا که خادم حرم مطهر رضوي هستند تقديم شما مي کنم. اين شيريني متبرک شده در حرم رضوي و متبرک شده به دست پدر و مادر سه شهيد شيريني و حلاوت خاص و عطري بهشتي داشت.

قلم محمد پيرعلي در روزنامه سیاست روز به این عنوان اختصاص یافت:

جنگ غزه پوشش حمله به سوريه

در يادداشت شماره قبل، به برخي از اهداف تل‌آويو در يورش نابرابر ددمنشانه، به نوار غزه اشاره شد در اين مقال تلاش مي‌شود تحرکات چند روز اخير رژيم صهيونيستي از منظر ديگري مورد تامل قرار گيرد.

در نگاه نخست ممکن است ارتباط دادن رویدادهای پیرامون فلسطين اشغالي با پرونده سوريه دشوار باشد، ليکن توجه به پاره‌اي از عناصر اين معادله مي‌تواند زواياي این ارتباط و ابعاد ديگري از پروژه را روشن سازد.

بدون ترديد يکي از بزرگترين ناکامي‌هاي غرب و همينطور رژيم اشغالگر قدس را بايد در قضيه سوريه جستجو کرد. مقاومت و پايداري دمشق در قبال ناملايمات سهمگين داخلي و خارجي و عدم موفقيت غرب و همپيمانان در هدايت سرنوشت سوريه به آنچه اراده داشتند، براي آنان بسيار گران تمام شده است.

خصوصا اينکه، چنين شکستی مي‌تواند زمينه تضعيف و تحدید هر چه بيشتر هژموني جبهه غرب را بعد از تحولات جهان عرب، در منطقه استراتژيک آسياي غربي(خاورمیانه) فراهم سازد و بديهي است اين اوضاع براي آنها به هيچ وجه مطلوب ارزيابي نمي‌شود و ضرورت اتخاذ تمهیدات مقتضی را مضاعف می کند.

لذا در حالي که افکار عمومي دنيا معطوف به رصد اخبار و تحولات بحران جنگی ميان تل‌آويو و حماس است، در سوي ديگری از دنيا، براي سوريه نسخه‌اي در حال پيچيده شدن است. دعوت از معارضين مسلح تحت حمايت خارجي و ميزباني رسمي پاريس از مخالفین، حاکي از بروز اتفاقات مهمي است.

آنچه از شواهد امر برمي‌آيد کمک‌هاي تسليحاتي و نظامي غير رسمي، پشت پرده و خلاف اصول مسلم قوانين بين‌المللي به مخالفين دولت سوريه نتوانسته حکومت قانوني دمشق را سرنگون سازد و از اين رو جبهه غرب به دنبال ايجاد زمينه‌اي است که بتواند به صورت شفاف و با لعاب قانوني، کمک‌هاي نظامي را تقويت و سازماندهي و کار اسد را يکسره کند.

موضع رسمي رئيس جمهور فرانسه در اعلام آمادگي پذيرفتن سفير و يا نمايندگي سياسي مخالفين مسلح در پاریس( به جاي سفير رسمي دمشق)، يادآور تکرار بدعت چند دهه گذشته است.

 در دهه ۳۰ میلادی، هنگام ناآرامي‌هاي داخلي اسپانيا، برخي از کشورهاي اروپايي از جمله آلمان و ايتاليا براي مشروع و قانوني جلوه دادن کمک‌هاي تسليحاتي به شورشيان داخلي اسپانيا، در گام نخست شورشیان را به صورت حکومت دو ژوره(De Jure) اسپانيا شناسايي کردند سپس مسير لازم را براي ارسال کمک‌هاي نظامي به شورشيان هموار کردند.

اين در حالي است که براساس نص صريح قوانين بين‌المللي چنانچه در کشوري، گروهي دست به شورش عليه حکومت قانوني بزنند ساير دولت‌ها مجاز به کمک شورشيان نيستند بلکه اين دولت درگير با شورش و ناآرامي داخلي است که مي‌تواند از ساير دولت‌ها کمک‌هاي لازم از جمله کمک نظامي دريافت کند. (اگرچه اين رويه هم در حال حاضر مذموم است)به عبارت ديگر کمک نظامي به شورشيان از سوي ساير دولت‌ها به موجب اصل عدم توسل به زور يعني بند ۴ از ماده ۲ منشور ملل متحد و همچنين اصل عدم مداخله در امور داخلی ديگر کشورها ممنوع است.

عليهذا مي‌توان يکي از مهمترين راهبردهاي پنهان جنگ غزه را، انحراف افکار عمومي از آنچه براي سوريه در حال تحقق است ارزيابي کرد. با اين تفاسير، برخی از کشورهاي غربي در يك تقسیم کاری، خود را مهياي کمک‌هاي جدي‌تر تسليحاتي براي سرنگوني اسد، پس از قانوني جلوه دادن مخالفين مسلح سوريه مي‌کنند.

بديهي است در اين معادله نقش ايران و برخي از کشورهاي مخالف چنين رويه‌هایي، مانند روسيه و چين تعيين کننده است. تهران می تواند با آگاه‌سازي کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد از یک طرف، مسکو و پکن هم با استفاده از ابزارهاي قانوني و نقش برجسته در محیط بين‌الملل از طرف دیگر، مانع از تکرار بدعت خطرناک دولت‌سازي غرب شوند.

تقي ابوطالبي احمدي روان‌شناس و استاد دانشگاه در ستون سر مقاله روزنامه تهران امروز در خصوص معضل  کودک آزاری چنین نوشت:

كودكاني كه سپر بلا مي‌شوند

انتشار خبري تاثرآور درباره مرگ كودك 5 ساله زير ضربات كابل ناپدري بار ديگر زمينه را براي بررسي كارشناسانه موضوع كودك آزاري فراهم كرد. البته بايد دانست كودك آزاري معني وسيعي دارد. اگر كودك از هرچيزي كه به آن علاقه‌مند است و به آن عشق مي‌ورزد منع شود معناي كودك آزاري مي‌دهد.

هر اقدام تحميلي و هرگونه فشار باعث رنجش كودك مي‌شود و باز هم يكي از مصاديق كودك‌آزاري است. گاهي كودك آزاري جلوه جسمي پيدا مي‌كند و گاهي جلوه رواني به خود مي‌گيرد.

متاسفانه كودك‌آزاري از قديم وجود داشته است براي همين است كه امروز زنداني كردن كودك در حمام يا زير پل گذاشتن خيلي عادي جلوه مي‌كند. اصلا ما ضرب‌المثل داريم كه مي‌گويد كودك اگركتك نخورد آدم نمي‌شود. همين مسئله باعث يكسري بي‌توجهي‌ها مي‌شود كه در ناخودآگاه كودك و روي روند زندگي او تاثيرمي‌گذارد.

بدرفتاري‌ها به منزوي شدن كودك منجر مي‌شود و آسيب‌هاي رواني را در او به وجود خواهد آورد كه خلاقيت را از كودك مي‌گيرد. اين رفتارها معمولا درخانواده‌ها كمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد.

از سوي ديگر متاسفانه دايره كودك آزاري در جامعه با پيچيده شدن روابط و همچنين زندگي، شكل و شمايل تازه‌اي به خود گرفته است. امروزمتاسفانه به علت فقر فرهنگي، كودك آزاري به جسم منتهي نمي‌شود و حتي ممكن است كه جنسي شود.

اما كودك آزاري‌هايي كه به مرگ كودكان بي‌دفاع منجرمي‌شود بيش از هر چيزي به دلايل اقتصادي و همچنين وجود اعتياد در خانواده‌ها باز مي‌گردد. گاهي اوقات پدر يا مادري براي تامين مواد مخدر كودكش را مي‌فروشد و در زماني كه مواد به او نمي‌رسد ممكن است كودكي كه سر راهش قرار دارد را تا سرحد مرگ بزند.

يا كودك درخانواده‌اي بزرگ مي‌شود كه به اصطلاح يك ناپدري يا نامادري در آن وجود دارد، اين كودك در ميان دعواي پدر و نامادري يا ناپدري و مادرش به اصطلاح سپر بلا مي‌شود. قانون در باره كودك آزاري وجود دارد اما آگاه‌سازي خانواده‌ها بيش از هرچيزي نياز به فعاليت گروه‌هاي حامي حقوق كودكان ورسانه‌ها دارد. والدين بايد آموزش ببيند.

آنها بايد بدانند همان‌طور كه تعاليم اسلامي مي‌گويد با كودكان در سنين مختلف چگونه بايد رفتار كنند. مثلا بايد بدانند كه كودك تا 7 سالگي بايد سروري كند. بايد بدانند كه با يك رفتار نابجا ممكن است اعتماد را از فرزندان خود بگيرند و آينده آنها را خراب كنند. خانواده‌ها بايد به مشاوره روي بياروند تا نحوه رفتار با كودكان خود در دوره‌هاي بحراني را ياد بگيرند.

همچنين دستگاه‌ها و نهاد‌هاي مختلف هم بايد وارد عمل شوند و مسائلي كه به خشونت بيشتر در جامعه منجر مي‌شود را شناسايي و ريشه‌يابي كنند تا امنيت لازم به خانه‌ها بازگردد.
 
هادي وکيلي در ستون یادداشت روزنامه ابتکار این چنین نوشت:

رقيب هراسي روش جاري ساحت سياست

دير زماني است که در آستانه هر انتخاباتي گروههاي مدعي براي حذف رقيب، متوسل به شعاروا اسلاما وا انقلا با وا عدالتا مي‌شوند رقيب هراسي به عنوان پروژه و تکنيک گروهها سياسي در ايران است اين شگرد اختصاص به زمان حاضر ندارد شايد روزهاي اوليه پس از انقلاب اين پروژه کليد خورد.

 هر گروهي حيات خود را در گرو حذف طرف مقابل تعريف کرد براي نيل به اين مقصود خود را تا سقف ارزش‌ها ارتقاء دادند و نوعي همساني بين خود و انقلاب،اسلام و عدالت قايل شدند با اين همسان پنداري به مرحله تهاجم رسيدند براي حمله هيچ روشي بهتر از رقيب هراسي نبود با اين متد، به جنگ افکار عمومي رفتند.

ابتدا سعي شد افکار عمومي را مرعوب سازند تا در نهايت مجبور به تمکين خواسته‌ها شود دراين روش رقيب جرأت هما و ردي يکسان ندارد او همواره در قامت يک متهم ظاهر مي‌شود و فضاي رواني آنچنان شديد مي‌شود که در بسياري از محافل راهش نمي‌دهند و به او اجازه اظهار نظر داده نمي‌شود حتي فرصت دفاع هم پيدا نمي‌کند فضا چنان غبار آلودو ملتهب مي‌گردد که اگر صداي رقيب هم درآيد کسي ديگر گوش شنوا ندارد و صدايش در بين همهمه گم مي‌شود چنين شگردي سابقه تاريخي دارد و هم اکنون در جامعه غرب رواج دارد و البته نسخه افراطي آن در کشو ر ما به اجرا گذاشته شده است روش ديگر پروژه حذف رقيب و خالي کردن ميدان براي رقابت است.

 در اين روش رقيب هراسي بنام وااسلا ما و واانقلابا با چنان حرارت و سماجتي طراحي و به اجرا گذاشته مي‌شود به گونه اي که رقيب هم باورش مي‌شود که حضورش موجب لطمه به کيان اسلام است مردم هم باور مي‌کنند که انگار اين فرد و گروه فرستاده دشمنان براي ضربه وارد آوردن به سرمايه‌هاي ملي است رقيب هراسان، پس ازموفقيت در اجرا پروژه درگام بعد براي منصف نشان دادن خود اقدام به شرط و شروط گذاشتن مي‌کنند در اين گام يک روز توبه را نسخه نجات بخش قلمداد مي‌نمايند.

روز ديگر اعتراف و عذر خواهي را تجويز مي‌کنند و روزي هم غسل تعميد در حوض عقايد مدعيان را شفا بخش قلمداد مي‌نمايند اگر نيک به گذرگاههاي سياسي ظرف سه دهه بنگريم به خوبي پيداست که بند ناف تمام گروهها در يک نقطه بهم بسته است و آن موفقيت در گرو حذف رقيب مي‌باشد همه به دنبال ميدان خالي هستند چپ هراسي براي بقاء و راست هراسي براي ماندن و امروز اصلاح طلب هراسي براي ناديده انگاشتن اختلافات دروني اصولگرايان و انحصار ميدان رقابت در دستور کارمي باشد.

 يک روز احمدي نژاد با توسل به همين روش اقدام به هاشمي هراسي نمود ولي امروز خود در دام پروژه احمدي نژاد هراسي گير افتاده است به هر حال اين روزها تنها کنش جاري ساحت سياست همين پروژه ناميمون رقيب هراسي است اين روش برنده نخواهد داشت با اين روش بازي سياسي باخت- باخت خواهد بود

روزنامه حمایت صبح امروز یادداشتی با عنوان «رسوايي جديد اوباما»منتشر کرد:

اين روزها غزه بارديگر صحنه پايداري مردمي است كه با كمترين امكانات نظامي و با تكيه بر وحدت و يكپارچگي در برابر دشمني تا دندان مسلح قرار گرفته‌اند. صهيونيست‌ها از چهارشنبه حملات همه جانبه‌اي را عليه غزه آغاز كرده‌اند كه البته با پاسخ‌هاي مقاومت مواجه شده بگونه‌اي كه بسياري اين جنگ را نيز تكرار شكست در جنگ‌هاي 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه براي صهيونيست‌ها مي‌دانند.

در كنار تحولات جاري در غزه ، يك اصل اساسي مورد توجه است و آن مواضع دولتمردان آمريكا بويژه اوباما است. باراك اوباما در حالي براي دومين مرتبه وارد كاخ سفيد شد كه در ادعاهاي خود توجه به خواست مردم آمريكا، تلاش براي برقراري صلح و عدالت در جهان، مقابله با جنگ و كشتار بشريت ، ترميم چهره‌ آمريكا در صحنه بين الملل و... را سر مي‌داد.

 ادعاهاي وي چنان بود كه برخي از محافل رسانه‌اي و سياسي از جمله در داخل آمريكا ادعا مي‌كردند كه وي در رويه‌اي مغاير با 4 سال گذشته گام بر مي‌دارد كه محور آن را پايان سرسپردگي به صهيونيست‌ها تشكيل مي‌دهد. آنها مدعي بودند كه رفتارهاي اوباما حتي به نگراني صهيونيست‌ها از جمله نتانياهو منجر شده بگونه‌اي كه آنها را به سمت رامني سوق داده است.

حملات اخير صهيونيست‌ها به غزه در حالي صورت گرفته كه مواضع و تحركات اوباما نشان مي‌دهد كه در مواضع وي هيچ تغييري ايجاد نشده و وي همچنان حامي اصلي صهيونيست‌ها است. وي 4 سال پيش هنگام ورود به كاخ سفيد در برابر جنايات صهيونيست ها در قالب جنگ 22 روزه راه سكوت در پيش گرفت و عملا به حمايت ازصهيونيست ها پرداخت. اكنون نيز وي صراحتا حمله به غزه را حق صهيونيست‌ها دانسته و حتي در رايزني با مقامات كشورهاي منطقه‌اي خواستار افزايش فشارها بر غزه براي توقف پاسخ‌هاي مقاومت به جنايات صهيونيست‌ها شده است.

اين روند نشان مي‌دهد كه اولا اوباما نگاه صهيونيستي خود را حفظ كرده و تغييري در سياست‌هاي وي ايجاد نشده است چنانكه وي همواره خود را دوست صهيونيست‌ها معرفي كرده است.ثانيا، مواضع اوباما نشان مي‌دهد كه ادعاهاي وي درباره روند صلح خاورميانه امري واهي بوده و صرفا براي حفظ منافع صهيونيست‌ها است. تحولات غزه نشان داد كه ادعاهاي اوباما درباره حمايت‌ از ملت‌هاي منطقه براي رسيدن به حقوقشان امري واهي است چنانكه نمود آن را در قبال سوريه مي‌توان مشاهده كرد.

مدير مسئول روزنامه هدف اقتصاد در ستون سر مقاله امروز این روزنامه نوشت:
 دست از حمايت اسرائيل برداريد

گويا ديگر اسرائيل نمي‌تواند در سرزمين اشغالي فلسطين لانه گزيند مي‌بايستي در اين بيداري اسلامي كه در كشورهاي عربي يكي پس از ديگري به وقوع پيوسته و چه بخواهند و چه نخواهند به قول معروف با روي كار آمدند.

احزاب مسلم در اين كشورها بايد جول و پلاس و پوست خود را جمع كنند و بروند تا فرصت باقي است والا اين‌طور كه از راهپايي‌هاي گسترده در اين كشورهاي عربي براي پشتيباني نمودن از فلسطينان ساكن در نوار غزه برمي‌آيد علاوه بر آتش زدن پرچم اسرائيل غاصب فلسطين پلاكاردهايي به علامت صليب شكسته هيتلر نازي را نيز حمل مي‌نمودند كه نشان از ضدصهيونيست‌ بودن آنان مي‌نمود كه اين بار همه دولت‌هاي روي كار‌آمده در مصر، تونس، ليبي و... حتي اسرائيل را به مناسبت حملات ددمنشانه‌اي كه بر نوار غزه داشته محكوم نموده‌اند و مي‌گويند نمي‌توانند بنشينند و شاهد كشتار مردم مسلمان به دست صهيونيست‌ها باشند.

 در حالي كه همه مردم دنيا ديدند كه «اوباما» به جاي پشتيباني نمودن از مظلومان كه خود پيش‌تر از اين زمان هنگام انتخابات در سخنراني‌هايش نشان مي‌داد كه جانب مظلومان را خواهد گرفت كه مي‌گفت ما از دوستان خود حمايت مي‌كنيم و اسرائيل از جمله دوستان ما است و اكنون كه همه دولت‌هاي عربي مسلمان مي‌بينند كه آمريكا جانب اسرائيل را گرفته و مي‌گويد: اسرائيل حق دارد كه اين‌گونه حملات خود را متوجه مردم نوار غزه نموده است؟!

در حالي كه مي‌بينيد ديگر مردم مسلمان در بيداري اسلامي نمي‌توانند خشم خود را فرو نريزند از اين كه مي‌بينند برادران مسلمانشان به دست اسرائيل غاصب پرپر مي‌شوند و آنان ساكت باشند. نه! ديگر زمان سكوت نيست.

مسلمانان بايد بدانند كه آمريكا دست از حمايت اسرائيل نه آن كه برنمي‌دارد بلكه به هر صورتي كه مي‌تواند به آن كمك مي‌كند چون اسرائيل مولود خود استكبار جهاني است كه در قلب خاورميانه اين غده سرطاني بدخيم را كاشته‌اند از اين بابت است كه حتي جلوي كشور شدن همين سرزمين كوچك كه در دست حكومت خودگردان فلسطين است گرفته و با پيشنهاد «حماس» به سازمان ملل متحد مخالفت نموده.

گرچه مي‌داند كه حق حقوق ملت فلسطين به دست خود استكبار پايمال شده والا اجازه ظهور كشوري به نام اسرائيل را در سرزمين غصبي كه متعلق به فلسطينيان است نمي‌دادند. حال بحمدالله مردم كشورهاي عربي پس از سال‌ها با انقلاب اسلامي‌اشان آزاد شده‌اند و اكنون مي‌توانند حقوق حقه ملت فلسطين را نيز از جمله مطالبات خود قرار دهند و از دولت‌هايشان درخواست كنند گرچه فرياد روزمره‌اشان اين شده كه فلسطين بايد آزاد گردد و اسرائيل هيچ راهي جز رفتن ندارد.

 اگر اين مردمان بيدار شده مسلمان فريب فريبكاران را نخورند و مسلم با اتحادي كه ميان احزاب اسلامي عربي اتفاق افتاده و خواهد افتاد اسرائيل چاره‌اي جز جمع كردن بساط خود را ندارد و ديگر كشورهاي حامي اسرائيل نيز بدانند همه اين ركوردهايي كه اكنون در كشورهايشان ازجمله اروپا مشاهده مي‌گردد كه خشم ملت‌هاي اروپايي را از اين بابت نيز برانگيخته.

 اگر خوب دقت كنند اثر پاي صهيونيست‌ها را در به‌هم‌ريختگي اوضاع اقتصادي‌اشان خواهند ديد كه اين جرثومه فساد اقتصاد جهاني را به فساد كشيده و اثر شوم آن در بيكاري، گراني، رياضت اقتصادي و... ملاحظه خواهد شد دست از حمايت اسرائيل برداريد اگر مي‌خواهيد جهاني در آسايش داشته باشيد چه همه نفاق‌ها و دشمني‌ها زير سر اسرائيل غاصب فلسطين است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار