بنابراین امربه معروف ونهی از منکر باتکیه بر ایمان و ولایت شکل می گیرد و در این گفتار به موضوع ایمان ورابطه آن با امر به معروف می پردازیم اولا دراین جا سخن از ایمان در برابر نفاق است چرا که آیه بعد می فرماید منافقان به عکس مومنان امربه منکر ونهی از معروف می کند این نکته می رساند که برای اجرایی شدن امر به معروف ونهی از منکر باید ایمان جامعه ارتقا یابد.
ودر جامعه ای که مبتلای به بلیه نفاق است چنین اصلی قابل اجرا نیست ومبنا بودن ایمان در این اصل اساسی از این روست که از آنجا که در امربه معروف ونهی از منکر دو طرف وجود دارد آمر ومامور وناهی ومنهی یکی امر می کند ودیگری باید بپذیرد یکی نهی می کند ودیگری باید قبول کند.
واین در فضایی رخ خواهد داد که روحیه خضوع وپذیرش حق در افراد باشد واز آنجا که خود ایمان با خضوع دربرابر خداوند پا می گیرد واستوار می شود لوازم آن از جمله امر به معروف هم محتاج همین خضوع وخشوع مومنانه است تا که آمر نه از سر برتری جویی بلکه از جهت پاسداشت حدود وحریمهای الهی وانسانی دیگری را امر ونهی می کند.
وطرف مقابل هم به خاطر این که باور دارد که این امر ونهی برای حفظ ایمان ودین او وجامعه است به جای انکار ومقاومت ولجاجت سر تسلیم فرود می آورد در واقع وجه مشترک هردو ایمان است یکی به خاطر ایمان احساس مسئولیت می کند وتذکر وتذکار می دهد ودیگری به خاطر ایمان با جان ودل می پذیرد.
بنابراین اگر در جامعه ای به ظاهر اسلامی اصل امر به معروف معطل ماند اولین علت بازگشت به ضعف ایمان در جامعه است ضعف ایمان هم در ناحیه کسانی که مسئولیت امر ونهی دارند که چرا احساس مسئولیت نمی کنند وهم کسانی که بعد از امر ونهی به جای پذیرش استکبار وعناد می ورزند.
در واقع جامعه ای که در آن امر به معروف رونق ندارد هنوز به بلوغ ایمانی لازم نرسیده است وابتدا باید به این جایگاه برسد همان طور که جامعه ای که گرفتار فرضا خرافه است به بلوغ عقلی نرسیده وجامعه ای که مبتلای به عقب ماندگی است به بلوغ علمی نرسیده وقس علی هذا
ونکته مهمی که که متفرع بر ایمان در موضوع امربه معروف است این که نفس ایمان حق وتکلیف امر به معروف را ایجاد می کند واین گونه نیست که امر ونهی اختصاص به طبقه یا افراد خاص داشته باشد.
واز آنجا که هر مومنی ممکن است در حوزه وبخشی از تکالیف جدیت بیشتر داشته ودر بخش دیگر اهمال کاری کند هر کسی در بخشی جدیت بیشتر دارد حق وتکلیف بیشتر دارد که دیگری را امر ونهی کند .
لذا ممکن است یک فرد مومن از جهتی آمر باشد واز جهتی مامور فرضا یکی به حق الله اهمیت بیشتر می دهد واهل نماز اول وقت است ودیگری به حق الناس این دو هر کدام دیگری را در بخشی که کمتر به آن بها می دهند باید امر ونهی کنند .
وهمان طور که در زندگی اجتماعی هر کسی در بخشی که مهارت کاری دارد دیگری را یاری می کند واحتیاج اورا برآورده می کند در حیات اجتماعی دینی هم هر مومنی در بخشی که اراده وعزم جدیتری برای اجرای فرامین الهی دارد مومن دیگر را با امرونهی یاری می دهد.
نکته دیگر دراین باب این است که چون منشا امر ونهی وپذیرش آن ایمان است لذا نه آمر وناهی باید دچار غرور کاذب شود ونه مامور ومنهی احساس سر خوردگی کند که هردو این اوصاف منافی روح ایمان است .
در این باره باز سخن خواهیم گفت انشا الله