حاشيه برنامه سينمايي "هفت"؛

فراستي: "بي خود و بي جهت" در يك سطح نازل سينمايي قرار دارد

"بي خود و بي جهت" با دارا نبودن نگاه شخصيت پردازي و قصه حتي با منطق هاي سبك ابزورد هم در يك سطح نازل سينمايي قرار ميگيرد.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران شب گذشته در برنامه "هفت" در خصوص نقد فيلم "بي خود و بي جهت" مسعود فراستي منتقد سينما گفت: اين فيلم به عنوان يك اثر ما قبل نقد، يك سري راش به همراه نيم خط فيلمنامه است اين فيلم به اصلاح real time زمان واقعي نگاه شخصيت پردازي و قصه ندارد و اين نوع كار آقاي كارگردان به نوعي تمرين براي فيلمسازي محسوب مي شود.
وي افزود: هر فيلمي چه كلاسيك، چه مدرن چه پست مدرن و يا ابزورد بايد منطبق بر منطق سينمايي باشد و در فرم خاص خود منطق مربوط به آن فرم را حفظ كند و اين اثر بدليل بي منطقي حتي در استفاده از فرم ابزورد با مبهم گذاشتن يك سري از مسائل در فيلم حفره هايي را ايجاد مي كند .
اين منتقد تصريح كرد: رابطه ها و شخصيتها به خوبي در بي خود و بي جهت تعريف نمي شوند و براساس حتي منطق ابزورد يعني مشخص ساختن اين مفاهيم هم بايد در روند اثر اين چگونگي رابطه ها و شخصيت ها بدون اشاره به آن مشخص شود.
فراستي عنوان كرد: بي خود و بي جهت از منظر منطق ابزورد هم در يك سطح نازل و  متنزل قرار مي‌گيرد و شخصيت هاي داستان برخلاف منطق ابزورد براي ما باورپذير نيستند و در واقع در طي قصه بدون متحول شدن شخصيت ها دقيقه 5 اين فيلم با دقيقه 80 يكسان است.
اين منتقد اظهار داشت: اين فيلم به اصطلاح فارسي جنگ و سركاري و بدون منطق بوده ابزورد است و اين تكراري هاي بي دليل  در فيلم توهين آميز محسوب ميشوند و بي خود و بي جهت در واقع همانند اسم خود از لحاظ ساختار فيلمي بي خود و از لحاظ محتوا فيلمي بي جهت است.
مهرزاد دانش منتقد سينما در ادامه در خصوص فيلم بي خود و بي جهت گفت: اين فيلم به عنوان يك اثر قابل توجه يكي از بهترين فيلم هاي كاهاني محسوب مي شود و شخصيت پردازي هم در فيلمنامه و هم در اجرا به طور كامل انجام شده وفيلم كاهاني در واقع تلفيقي از سبك ابزورد با كلاسيك است.
وي افزود: پيش زمينه و شخصيت هاي هر يك از كاراكترها به خوبي در فيلم تعريف شده و تك قطبي نگاه كردن به شخصيت ها كار نادرستي است و گره هاي قصه بعد  از شكل گرفتن گره اصلي يعني بحث اسباب كشي ايجاد و در نهايت منجر به يك  همدلي مي شود.
اين منتقد سينما اظهار داشت: فضاي بين دو مرد در اين داستان رفاقتي و ميان دو زن قصه رقابتي است و اين خود به نوعي تضاد را شكل مي دهد و تكرار به عنوان ويژگي اصلي سبك ابزورد در قصه با كوبيدن دست به ديوار از سوي رضا عطاران و بازي كردن با جوراب از جانب احمد مهرانفر به خوبي در اثر ديده مي شود.
دانش تصريح كرد: الهه (نگار جواهريان) به عنوان فردي انعطاف ناپذير در آخر داستان منعطف مي شود و اين رقابت ميان زنان به يك همدلي مي رسد و به نوعي همه شخصيت ها در اين اثر به تحول دست پيدا مي كنند حتي اسباب و اثاثيه در ميزانسن ها داراي شخصيت هستند./ي2
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار