به گزارش خبرنگار سياسي باشگاه خبرنگاران؛ اين روزها اخبار متناقضي به نقل از مقامات آمريکايي در رسانهها منتشر ميشود؛ اين اخبار از سويي نشان دهنده تلواسه دولتمردان آمريکايي براي برقراري هر چه سريعتر مذاکرات تهران-واشنگتن و از سوي ديگر نشان از اعمال فشار و تحريمهايي هرچه بيشتر عليه ملت ايران دارد.
پس از «هيلاري کلينتون» وزير سابق امور خارجه آمريکا و «ويکتوريا نولاند» سخنگوي وزارت خارجه آمريکا، اينبار مقامات
سياسي و نظامي پيشين آمريکا و تحليلگران مسائل ايران در نامهاي به کاخ
سفيد، ضمن تاکيد بر ديپلماسي، از باراک اوباما رييس جمهوري اين کشور درخواست
کردهاند که تحريمها عليه ايران را متوقف کرده و مذاکرات با تهران را داراي بهترين نتيجه و مانع بروز
جنگ دانستهاند.
اين نامه که توسط 24 نفر از تحليلگران ارشد مسائل ايران امضاشده است، پيشنهاد ميدهد که مذاکرات ديپلماتيک تنها راه حل مسئله هستهاي
ايران بوده و واشنگتن بايد در سياستهاي خود در اين باب تجديد نظر کرده و
به سرعت در هفتههاي آتي مذاکرات را از سر گيرد.
در ميان امضا کنندگان اين نامه، مقامات از قبيل ديپلماتهاي
سابق انگليس، مقامات ارشد اطلاعاتي و نظامي آمريکا و بسياري ديگر حضور
داشتند.
باشگاه خبرنگاران در اين مقطع زماني كه
بار ديگر موضوع مذاكره آمريكا با ايران مطرح شده است، در غالب سلسله گزارشهایی به بازخواني بيانات
مقام معظم رهبري طي 23 سال گذشته پرداخته است که رجوع به اين بيانات نقشه راه مذاكرات
تهران–واشنگتن را براي مسئولان، سياستمداران، تحليلگران، اصحاب رسانه، مردم
شريف ايران و... روشن ميكند.
تاکنون بیانات معظم له از سال 1368 تا 1387 در غالب گزارش هایی با عناوین:
"مذاكره يعني معامله؛ از انقلاب اسلامي چه چيز را به آمريكا بدهيم، كه بخواهيم چيزي از او بگيريم؟"
"خوردن یک فنجان قهوه پشت میز مذاکره با آمریکا تازه اول شروع تحمیلات است"
"روزى كه اين مردك سادهدل خام اعلام كرد مىخواهد روابط اقتصادى آمريكا با ايران را ممنوع كند بنده از تهدل خوشحال شدم "
"شرط بی شرمانه آمریکا برای مذاکره به رسمیت شناختن غده سرطانی اسرائیل در قلب ملت مسلمانان است"
"آمريكا ميخواهد با قانع كردن ايران در مذاكرات بيداري عظيم جهان اسلام را از بين ببرد"ميتوانستند مخالفت
خود را اينجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى
جمهور جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى
كرد؛ اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. اولين كارى كه از طرف امريكائىها انجام
گرفت، تحريك مخالفين پراكنده جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزيهطلب و
تروريستى در كشور بود؛ از اول اين كار را شروع كردند.
***عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هستهاى رفتن و... متهم ميكنند
رهبر معظم انقلاب با تاکيد بر اينکه آمريکا سى سال با ملت ايران دشمني کرده است، ميافزايند: حالا دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هستهاى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم ميكنند!
***چه کسي
در آمريکا تصميم ميگيرد/دولت آمريکا چارهاي جر "تغيير" ندارد
ايشان در ادامه اين ديدار ميفرمايند: من نميدانم تصميمگير در آمريكا كيست؛ رئيس جمهور است؟ كنگره است؟ عناصر پشت پردهاند؟ ليكن من ميخواهم بگويم ما منطقى داريم. ملت ايران از روز اول تا امروز با منطق حركت كرده است. ما در زمينه مسائل مهمِ خودمان احساساتى نيستيم؛ از روى احساسات تصميم نميگيريم؛ ما با محاسبه تصميم ميگيريم. ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، بيائيد روابط ايجاد كنيم. شعار تغيير ميدهند؛ خوب، اين تغيير كجاست؟ چه تغيير كرده؟ اين را براى ما روشن كنيد؛ چه تغيير كرده است؟ دشمنى شما با ملت ايران تغيير كرده؟ كو علامتش؟ دارائىهاى ملت ايران را آزاد كرديد؟ تحريمهاى ظالمانه را برداشتيد؟ از لجنپراكنى و اتهامزنى و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمى آن دست برداشتيد؟ دفاع بىقيد و شرط از رژيم صهيونيستى را كنار گذاشتيد؟ چه تغيير كرده؟ شعار تغيير ميدهند، اما در عمل تغييرى مشاهده نميشود. ما هيچ تغييرى نديديم. حتّى ادبيات هم عوض نشده است. رئيس جمهور جديد آمريكا از اولين لحظهاى كه رسماً به رياست جمهورى رسيد و نطق كرد، به ايران و دولت جمهورى اسلامى اهانت كرد؛ چرا؟ اگر راست ميگوئيد تغييرى انجام گرفته است، كو اين تغيير؟ چرا چيزى ديده نميشود؟ من اين را به همه ميگويم؛ مسئولين آمريكائى هم بدانند، ديگران هم بدانند؛ ملت ايران را نه ميشود فريب داد، نه ميشود ترساند.
اولاً تغيير در الفاظ كافى نيست - كه حالا ما چندان تغييرى در الفاظ هم نديديم - تغيير بايد تغيير حقيقى باشد. اين را هم به مسئولين آمريكائى بگوئيم؛ اين تغييرى كه شما اسمش را مىآوريد، براى شما يك ضرورت است؛ چارهاى نداريد، بايد تغيير كنيد؛ اگر تغيير نكنيد، سنتهاى الهى شما را تغيير خواهد داد؛ دنيا شما را تغيير خواهد داد. بايد تغيير كنيد؛ اما اين تغيير نبايد فقط لفاظى باشد، نبايد با نيتهاى ناسالم باشد. يك وقت بگويند ما ميخواهيم سياست خودمان را تغيير دهيم، اما هدفها را عوض نميكنيم، تاكتيكها را عوض ميكنيم؛ اين تغيير، تغيير نيست؛ اين خدعه است.
يك وقت تغيير، تغيير واقعى است؛ آن وقت بايد در عمل مشاهده شود. من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميمگير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست. شما امروز در دنيا منفوريد؛ اگر نميدانيد، بدانيد.
رهبر انقلاب ضمن اشاره به اينکه ملتها پرچم آمريکا را آتش ميزنند و ملتهاى مسلمان در همه نقاط عالم «مرگ بر آمريكا» ميگويند، عنوان ميکنند: علت اين منفوريت چيست؟ اين را هيچ بررسى كردهايد؟ تحليل كردهايد؟ عبرت گرفتهايد؟ علت اين است كه شما با دنيا قيممآبانه برخورد ميكنيد، متكبرانه حرف ميزنيد، ميخواهيد اراده خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادتطلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مىآورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم؛ اينهاست كه شما را در دنيا منفور كرده است.
اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آينده كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيممآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهره آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند- از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد.
*** تا وقتى دولت آمريكا سياستهاى خود را مثل اين 30 سال عليه ما ادامه دهد، ما هم همان ملت30 سال قبل هستيم
حضرت آيت الله خامنهاي در پايان اين ديدار تاکيد ميکنند: تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مىآوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مىآيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد. ما سابقهاى از دولت جديد و رئيس جمهور جديد آمريكا نداريم؛ نگاه ميكنيم، قضاوت خواهيم كرد. شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين سى سال را روزبهروز آبديدهتر و متحملتر و قوىتر و باتجربهتر شده است.
رهبر معظم انقلاب در خطبه های نمازجمعه تهران در تاريخ 29 خرداد 1388 ميفرمايند: لحنشان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد و وقتى يواش يواش چشمشان افتاد به بعضى از اجتماعات مردمى كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابانها پيدا شدند، اميدوار شدند، يواش يواش نقابهايشان كنار رفت و حقيقت خودشان را بنا كردند نشان دادند. چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند كشور اروپائى و آمريكا حرفهايى زدند كه باطن آنها را به انسان نشان ميداد. از قول رئيس جمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزى بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقه به روابط كنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟
*** هر وقت دولت آمريکا لبخندى به روى مسئولين جمهورى اسلامى زد وقتى دقت كرديم ديديم خنجرى در پشت سرشان مخفى كردهاند
رهبر معظم انقلاب 12 آبان 1388 در جمع دانش آموزان در آستانه روز دانشآموز ميفرمايند: جمهورى اسلامى هيچ رودربايستى با هيچ دولتى ندارد؛ ليكن دولتى كه دستش از منابع عظيم مالى و انسانى كشور قطع شده بود و هرچه توانست توطئه كرد، دولت آمريكا بود. 30 سال دولت آمريكا عليه نظام جمهورى اسلامى و عليه ملت ايران توطئه كرده، ضربه زده، تدابير گوناگون انديشيده؛ هر كار توانسته كرده. اگر شما فكر كنيد يك كارى بود كه آمريكائىها ميتوانستند بكنند و نكردند، بدانيد كه چنين چيزى نيست؛ هر كار ممكن بوده، كردهاند. خوب، شما مىبينيد كه نتيجه اين روياروئى، بالندگىِ هرچه بيشتر ملت ايران، پيشرفت هرچه بيشتر جمهورى اسلامى، قوت روزافزون اين كشور و اين نظام بوده است. آنى كه ضرر كرده است، آنهايند.
معظم له ميافزايند: گاهى حرفهاى بهظاهر آشتىجويانهاى در اين مدت زدند؛ اما هر وقت كه لبخندى به روى مسئولين جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت كرديم، ديديم خنجرى در پشت سرشان مخفى كردهاند؛ از تهديد دست برنداشتهاند؛ نيتشان عوض نشده است. خنده تاكتيكى، لبخند و روى خوش تاكتيكى، فقط بچهها و كودكان را فريب ميدهد. يك ملت بزرگ با اين تجربه، و مسئولين برگزيده يك چنين ملتى، اگر فريب بخورند، خيلى بايد سادهلوح باشند؛ يا بايد سادهلوح باشند، يا بايد غرق در هوى و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافيت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولين كشور باهوش باشند، دقيق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه وجود داشته باشند، گول لبخند را نميخورند.
***به دولتمردان آمريکا گفتيم اگر دستكش مخملى روى پنجه چدنى كشيده باشيد و دستتان را دراز كنيد، ما دستمان را دراز نميكنيم
حضرت آيت الله خامنهاي با بيان اينکه دولتمردان آمريکا مكرراً پيغام داده اند، شفاهى و كتبى كه بيائيد صفحه را عوض كنيم، بيائيد وضع تازهاى درست كنيم، بيائيد در حل مشكلات عالم با همديگر همكارى كنيم؛ تا اين حد! ما هم گفتيم پيشداورى نكنيم؛ ما به عمل نگاه ميكنيم. گفتند، ميخواهيم تغيير ايجاد كنيم. گفتيم خوب، ببينيم تغيير را. از روز اول فروردين كه من در مشهد سخنرانى كردم - گفتم اگر دستكش مخملى روى پنجه چدنى كشيده باشيد و دستتان را دراز كنيد، ما دستمان را دراز نميكنيم؛ اين هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه ميگذرد. در طول اين هشت ماه، آنچه ما ديديم، برخلاف آن چيزى بود كه اينها به زبان، بهظاهر ابراز ميكنند.
صورت قضيه اين است كه بيائيد مذاكره كنيم؛ اما در كنار مذاكره، تهديد؛ كه اگر مذاكره به اين نتيجه مطلوب نرسد، پس چنين و چنان! اين شد مذاكره؟! اين همان رابطه گرگ و ميش است كه امام گفت: رابطه گرگ و ميش را ما نميخواهيم. بيائيد بنشينيد با ما سر ميز، مذاكره كنيد بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهاى، ليكن شرطش اين است كه اين مذاكره، به فلان نتيجه معين برسد! مثلاً دست برداشتنِ كشور از فعاليت هستهاى، اگر به اين نتيجه نرسد، پس چنين و چنان؛ تهديد.
***وقتي آمريكائىها در مذاكره در مقابل استدلال متين كم مىآورند به زورگوئى متوسل ميشوند
مقام معظم رهبري 27 مرداد 1389 در دیدار با کارگزاران نظام تصریح می کنند: بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كردهايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكره در سايه تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكرهاى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.
دو تجربه كوتاهمدت
هم داريم: يكى مذاكرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود، كه من در سخنرانى عمومى
گفتم كه ما اين مذاكره را قبول ميكنيم و رفتند مذاكره كردند؛ يكى هم در دولت هاى
قبل بود، درباره يك موضوعى كه آمريكائىها پيغام دادند يك مسئله امنيتى مهمى
هست، دولت دو سه دور مذاكره كرد. آمريكائىها معمولاً در مذاكره اينجورند كه
وقتى در مقابل استدلال متين كم مىآورند، وقتى نميتوانند استدلالى كه قابل قبول و
منطقى باشد، ارائه كنند، متوسل ميشوند به زورگوئى و چون زورگوئى روى جمهورى
اسلامى اثر ندارد، يكطرفه اعلان ميكنند كه مذاكرات تعطيل!
***تا وقتي آمريکا از نردبان پوسيده ابر قدرتي پايين نيايد، امكان ندارد ما با چهره ابرقدرت مذاكره كنيم
ايشان در ادامه ميافزايند: خوب، اين چه جور مذاكرهاى است؟ اين تجربه را هم ما داريم. در هر دو مورد اينجورى شد. البته در آن مورد قبلى، بنده اين را پيشبينى ميكردم. از كيفيت مذاكرات ميفهميدم اينها دارند به چه مسيرى ميروند؛ گزارشش را براى من ميفرستادند؛ دو سه جلسه با هم مذاكره كرده بودند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم اين مذاكره را قطع كنيد. هنوز اقدامنكرده، آنها يكجانبه اقدام كردند؛ اينجورىاند. بنابراين نه، اينى كه گفته ميشود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران ميگويند ما اهل مذاكرهايم، بله، ما اهل مذاكرهايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكرهكننده معمولى وارد ميدان نمي شود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهره ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد.
من در چند سال قبل در شيراز، در سخنرانى عمومى اعلام كردم، گفتم ما قسم نخوردهايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نميكنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكرهكننده نيستند؛ اينها ميخواهند زور بگويند؛ مثل آن الواطى كه وارد ميشد توى دكان، عسل دوست داشت؛ ميپرسيد شيشه عسل چند است؟ ميگفت مثلاً صد تومان، دست طرف را ميگرفت فشار ميداد، اين كاسب بيچاره ميترسيد ديگر؛ زير فشارِ او ميگفت: خوب، هر چه شما بگوئيد! ميگفت سى تومان، ميگفت خيلى خوب! اين كه مذاكره نشد، اين كه معامله نشد. اگر ميتوانند دست ديگران را فشار بدهند، آنها را وادار كنند كه از صد تومان بيايند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى كه نردبان پوسيدهاى هم هست، پائين بيايند، اشكالى ندارد؛ اما تا وقتى كه آنجور است، امكان ندارد.
رهبر معظم
انقلاب در آستانه روز دانش آموز 12 آبان 1389 در جمع دانش آموزان ميفرمايند: رؤساى جمهور آمريكا در دورههاى مختلف بعد از
پيروزى انقلاب خيلى دولّا راست شدند، خيلى حرفهاى چرب و نرم زدند، شايد بتوانند
اين راه بسته را دوباره باز كنند. ظاهراً حرفهائى مي زنند، اما باطن قضيه همان
پنجهى چدنى است كه من گفتم در زير دستكش مخملى پنهان شده است.
***رئيس جمهور سابق آمريکا اعتراف کرد «صدايي که امروز در مصر شنيده ميشود براى من آشناست!» يعنى آنچه امروز در قاهره شنيده ميشود، در تهران آن روزهاى رياست جمهورى او شنيده ميشد
حضرت آيت اللهخامنهاي 15 بهمن ماه 1389در خطبههای نمازجمعه تهران عنوان ميکنند: خيلىها بودند از همان اوائل انقلاب، ميگفتند آقا حالا كه انقلاب پيروز شد، ديگر بس است؛ برويم با آمريكائىها مسائل را تمام كنيم! اين معنايش اين بود كه شعار ظلمستيزى انقلاب تخطئه شود. اين را تشويق ميكردند. در طول زمان، بودند كسانى كه دنبال اين بودند؛ يعنى برويم با آمريكا همراه شويم؛ آن كسى كه دشمن اصلى ماست، برويم زير بال او؛ به دامن او پناه ببريم. معناى اين حرف، فروختن قضيه فلسطين است. معناى اين حرف، اغماض كردن از جنايات آمريكا در عراق و افغانستان و امثال اينهاست. معناى اين حرف، چشم بستن بر روى اين همه ظلمى است كه آمريكا در جهان بر ملتها دارد انجام ميدهد.
معناى اين حرف، يعنى به اين مسائل اعتراض نكنيم. خب، عادى كردن روابط معنايش اين است كه ديگر ملت ايران و مسئولين ايران نتوانند صريح اعتراض كنند و حرفشان را بزنند؛ و يك مرحله آن طرفتر، تدريجاً مجبور بشوند حرف آنها را قبول كنند. خب، اين ثبات و استقامت، پر زحمت بود؛ اما بابركت بود، رحمت الهى را هم جلب كرد، توجه ملتها را هم جلب كرد. ايستادگى شما ملت ايران ظرف اين سى و دو سال بر روى شعارهاى اصلى انقلاب، اين بركت بزرگ را داشته است كه امروز دنياى اسلام به چشم عظمت نگاه ميكند.
وقتى مسئولين كشور شما به كشورهاى مختلف سفر ميكنند، آنجور استقبالى از آنها ميشود. وقتى حسابگرها ميخواهند محبوبيت شخصيتهاى سياسى را محاسبه كنند، مسئولين كشور شما در رديف اول قرار ميگيرند. ملت ايران كارش الگو شد؛ امروز داريد نشانههاى اين را مشاهده ميكنيد. اين بركت بزرگ و اين خصوصيت از خصوصياتى است كه جز با گذشت زمان معلوم نميشد.
ايشان با بيان اينکه امروز در كشور مصر دارد انعكاس صداى ملت ايران شنيده ميشود، عنوان ميکنند: آن رئيس جمهور آمريكا كه در دوره انقلاب ما رئيس جمهور بود، همين چند روز پيش مصاحبه كرده، گفته اين صداهائى كه در مصر شنيده ميشود، براى من آشناست! يعنى آنچه امروز در قاهره شنيده ميشود، در تهرانِ آن روزهاى رياست جمهورى او شنيده ميشد.
نوكرى كسى مثل حسنى مبارك نسبت به آمريكا، نتوانست يك قدم مصر را به سمت شكوفائى پيش ببرد؛ امروز هم به او پاداش نميدهند. امروز هم هر ساعتى كه او از مصر فرار كند و خارج بشود - به اميد خدا - مطمئن باشد كه اولين دروازهاى كه به روى او بسته خواهد بود، دروازههاى آمريكاست؛ راهش نميدهند؛ همچنان كه بنعلى را راه ندادند، همچنان كه محمدرضا را راه ندادند. اينها اينجورىاند. اين كسانى كه دلشان براى دوستى آمريكا و رفاقت با آمريكا و اطاعت از آمريكا مي تپد، اين نمونهها را ببينند. اينها مثل شيطانند. در دعاى صحيفه سجاديه ميفرمايد شيطان وقتى كه من را دچار مي كند، بعد نگاه ميكند آن طرف - به تعبير بنده - به من ميخندد، به من پشت ميكند، اعتنائى نميكند. اينها اينجورند. آمريكائىها به وسيلهى اين افراد حقير و ضعيف، دنبال منافع خودشانند.
*** ميگويند همه گزينهها روى ميز است؛ اين تهديدها نشاندهنده عجز آمريكا از مقابله منطقى و گفتمانى در مقابل گفتمان جمهورى اسلامى است
حضرت آيت الله خامنهاي 14 بهمن 1390 در خطبههاي نماز جمعه تهران با تاکيد براينکه يكى از كارهاى اصلى كه بايد انجام بدهيم و همه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است كه فريب لبخند دشمن و وعدههاى دروغ جبهه دشمن را نخوريم عنوان ميکنند: در اين 30 سال، تجربه هم پيدا كردهايم. گاهى به روى ما لبخند زدند. اوائل گاهى بعضى از ما باور ميكرديم. يواش يواش فهميديم پشت صحنه چيست. فريب لبخند دشمن را، فريب وعدههاى دروغ دشمن را نخوريم. جبهه قدرت مادىاى كه امروز بر دنيا مسلط است، راحت عهد ميشكند. بدون هيچ دغدغهاى عهدشكنى ميكنند، زير قولشان ميزنند، زير حرفشان ميزنند، نه از خدا خجالت ميكشند، نه از خلق خجالت ميكشند، نه از طرف مذاكره خجالت ميكشند؛ راحت دروغ ميگويند.
اينها يك روزى در اختيار افكار عمومى دنيا - آن وقتى كه لازم باشد - قرار خواهد گرفت؛ خواهند ديد كه اينها چه جورىاند، حرفشان چقدر اهميت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد؛ بنابراين يكى از كارهاى اساسى ما اين است كه فريب لبخند و وعده دروغ اينها را نخوريم.
يك جمله هم راجع به
اين تهديدهاى آمريكا عرض بكنيم. مرتباً تهديد ميكنند؛ تهديد به اين زبان: همه
گزينهها روى ميز است! يعنى حتّى گزينه جنگ. اين، تهديد به
جنگ است با اين زبان. خب، اين تهديد به جنگ، به ضرر آمريكاست؛ خود جنگ، ده برابر
به ضرر آمريكاست. چرا اين تهديدها به ضرر آمريكاست؟ به خاطر اينكه خود اين تهديدها
نشاندهنده عجز آمريكا از مقابله منطقى و مقابلهى گفتمانى است؛ يك گفتمانى در
مقابل گفتمان جمهورى اسلامى ندارند؛ نميتوانند در ميدان مقابلهى فكرى و منطقى،
براى خودشان غلبهاى ايجاد كنند؛ مجبور ميشوند توسل به زور و تشبث به زور بكنند.
اين معنايش اين است كه آمريكا جز زور، هيچ منطقى ندارد؛ جز خونريزى، هيچ
راهى براى پيشبرد خود ندارد. اين، اعتبار آمريكا را بيش از آنچه كه تاكنون شكسته
است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شكست؛ اين همان چيزى است كه سرنوشت
رژيمها را معين ميكند. آن رژيمى، آن نظامى كه اعتبارش در چشم مردم خودش بشكند،
سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژيم شوروى سابق.
***ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى تهديدهائى داريم كه در وقت خودش اعمال خواهد شد
مقام معظم رهبري در اين ديدار يادآور ميشوند: بعضى از صاحبنظران غربى همين چند روز قبل گفتند كه امروز وضع آمريكا و غرب شبيه وضع شوروى سابق در سالهاى اواخر دهه 80 ميلادى است كه منجر به سقوط شد. يعنى وقتى يك رژيمى، يك نظامى از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، ديگر اميدى به بقاى اين رژيم نيست. لذا هرچه تهديد كنند، به ضررشان است. البته آنها و ديگران بدانند – ميدانند هم - كه ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى، تهديدهائى داريم كه در وقت خودش، آن وقتى كه لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد.
***امروز مسئولين كشور ما در تريبونهاى گوناگون وقتى حرف ميزنند حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده ميشود
رهبر معظم انقلاب 25 مهر 1391 در اجتماع نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالی با بيان اينکه در مقابله با دشمنان، دست ما پر است، اعلام ميکنند: توانائىهاى ما بالاست؛ نه به عنوان يك ادعا – نميخواهيم رجز بخوانيم - بلكه اينها واقعيت دارد. مهمترين شاهد واقعيت اين است كه 33 سال است كه مرتب دارند تيشه ميزنند، سنگ ميزنند، ضربه ميزنند؛ اگر ما ضعيف بوديم، خب اين درخت بايد تا حالا خشك شده بود، بايد تا حالا ساقط شده بود؛ چرا ده برابر رشد كرده است؟
ايشان همچنين ميفرمايند: خوشبختانه كشور در ادبياتِ برخورد با دنياى زورگوى مستكبر و غربى هم پيشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولين كشور ما در پشت ميز مذاكرات گوناگون، در تريبونهاى گوناگون، وقتى حرف ميزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده ميشود. يكى از بخشهاى درگيرى و ميدانها و عرصههاى پيكار، عرصه حرفزدنهاى بينالمللى است.
*** آمريکا از ايران نميخواهد به ميز مذاكره برگردد؛ ميخواهد ايران هنگام مذاكره در مقابل زورگوئىهاى غربى تسليم شود
حضرت آيت الله خامنهاي در ادامه ميافزايند: يكى از حرفهاى رائج اين است: ما بر ايران فشار وارد مىآوريم تا ايران به پاى ميز مذاكره برگردد. كدام ميز مذاكره؟ كِى ايران مذاكرات در مورد مسائل گوناگون جهانى را، از جمله مسئله هستهاى را ترك كرده بوده كه حالا برگردد؟!
اين يك تقلب و خدعه تبليغاتى است. ما تلاش ميكنيم كه ايران به ميز مذاكره برگردد! اين، خدعه و تقلب تبليغاتى است. همين را در دنيا هى تكرار ميكنند، هى ميگويند، اين تعبيرات اينقدر تكرار ميشود كه به نظرم خود سياستمداران غربى هم باورشان مىآيد كه واقعيت اين است؛ در حالى كه آن كسى كه اين شكل را، اين جملهبندى را، اين فرمول مطلب را اختراع ميكند، مقصود ديگرى دارد. او از ايران نميخواهد كه به ميز مذاكره برگردد؛ او ميخواهد ايران هنگام مذاكره، در مقابل زورگوئىهاى غربى تسليم شود. خب، جواب از طرف ايران اين است كه نخير؛ شماها كوچكتر از آن هستيد كه بتوانيد يك ملت انقلابىِ مبارزِ بصيرِ آگاه را در مقابل خواستهها و مطامعِ خودتان به زانو دربياوريد.
معظم له همچنين تاکيد ميکنند: مشكل زورگوهاى سياسى غرب اين نيست كه ايران بر سر قضيهى هستهاى يا قضاياى ديگر مذاكره نميكند؛ نه، مشكل آنها اين است كه ايران زير بار حرف آنها نميرود و البته اين مشكل باقى خواهد ماند؛ معلوم است.
بامزه اينجاست كه اروپائىها امروز با لحن قرن نوزدهم حرف ميزنند! آن روزى كه كشتى انگليسى مىآمد در خليج فارس، از داخل كشتى، فرمانده انگليسى به شيوخ خليج فارس پيغام ميداد كه فلان كار را بكنيد، فلان كار را نكنيد؛ آنها هم مثل نوكر خم ميشدند، ميگفتند چشم! اروپائىها خيال ميكنند امروز هم قرن نوزدهم است. حكومتهائى هم كه در كشور ما سر كار بودند، حكومتهاى باعرضه و باغيرتى نبودند كه بتوانند هویت و اصالت ملت ايران را در برخوردهاشان منعكس كنند؛ تأثيرپذيرى داشتند، سايش داشتند. آنها ميتوانستند در سياست اينها، در فرهنگ اينها اثرگذارى كنند؛ اينها را در باطن، مغلوب خودشان كنند. ببينيد، يك شخصيت، يك نفر انسان و يك ملت - فرقى نميكند - آن وقتى در عرصه ظاهر مغلوب ميشود كه در باطنِ نفس خودش مغلوب شده باشد. آنها چون مهاجم بودند، اين طرف هم دنياپرست بود، مادهپرست بود، دنبال سلطنت خودش بود، دنبال رياست خودش بود، دنبال پول خودش بود، دنبال ملك و تجارت خودش بود - دنبال آرمانهاى بلند نبود؛ دنبال همين خواستههاى حقير بشرى بود - لذا او بر اين غلبه ميكرد. امروز هم خيال ميكنند آنجورى است.
انتهاي پيام/