به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، گرما؛ چیزی که آن را با تمام وجود خود احساس میکنید: زمانیکه دست خود را بالای آتش میگیرید، در ساحل حمام آفتاب میگیرید، و یا هنگام دوش گرفتن سهوا خود را میسوزانید. گرما موضوعی جهانی است که حتی باعث ذوب شدن یخچالهای قطبی، طغیان حیوانات و تابستانهای گرمتر میشود. اما واقعا گرما چیست؟
بیل استریور زیستشناس به این نتیجه رسید که بهترین راه برای فهمیدن این موضوع، تجربه حد نهایی آن است. در مصاحبهای که نشنالجئوگرافیک به مناسبت چاپ کتاب جدید استریور با عنوان «گرما: ماجراجوییهایی در داغترین نقاط دنیا» با وی انجام داده، تجربیات استریور بازگو شده است.
شرح عکس: بیل استریور در حال بررسی گدازههای آتشفشانی تازه در هاوایی
کتاب قبلی شما راجع به سرما بود. صرفنظر از تفاوت دمایی، گرما و سرما چه فرقی دارند؟
سرما چیزی جز عدم وجود گرما نیست. سرما دارای حد محدودی است که کف آن معادل صفر مطلق (منفی 273.17 درجه سانتیگراد) است. ما نمیتوانیم از حد مشخصی پایینتر برویم و سرمای بیشتری را تجربه کنیم. اما هر کس میتواند در گاز آشپزخانه خود به راحتی به 400 درجه سانتیگراد برسد و با این حال، هنوز مکانهای بسیار داغتر روی زمین وجود دارد. این مساله باعث میشود تا گرما موضوع غنیتری باشد.
شما بدن خودتان را در معرض گرمای زیادی قرار دادید.
بخشی از این کار از روی عمد و به قصد نمایش بود. بخشی از دلیل کتاب نوشتن من این است که به من امکان میدهد کارهایی بکنم که در شرایط عادی آنها را انجام نمیدهم. من روی آتش راه رفتم، روی گدازههای مذاب آتشفشانی قدم گذاشتم، و مردم را در خانههایی که به تازگی سوخته بودند ملاقات کردم.
راه رفتن روی خاکستر سوزان چه حسی داشت؟
من راه رفتن روی آتش را بسیار راحت و آرامشبخش یافتم. میدانستم که نخواهم سوخت، مگر اینکه تکهای زغال نیمسوز به پاهایم بچسبد. آن تجربه شامل 5 یا 7 گام برداشتن بود. اگرچه رد شدن از روی آتش خیلی سریع بود، اما احساس نشاط غیرمنتظرهای داشت. من آن کار را پنج دفعه انجام دادم، اما دفعه پنجم تکهای زغال بین انگشتان پایم گیر کرد و بنابراین مجبور شدم این کار را متوقف کنم.
آیا تجربهای وجود داشت که تا آخر عمر با شما باقی بماند؟
من مدتی را در برخورددهنده آزمایشگاه ملی بروکوین گذراندم و به داخل تونلهایی رفتم که آزمایشات انرژی بالا را در آنجا انجام میدادند. در این مکانها، انسان میتواند به دماهای حیرتآوری دست یابد که تنها در لحظات اولیه تولد جهان وجود داشته است. برای من، نزدیک بودن به چیزی تا این حد باورنکردنی به نوعی تجربهای جادویی بود. هر بار که من در آن مناطق اسکی میکنم، به یاد بودن در آن تونلها میافتم.