این گزارش که روز 28 فروردین 1392 (17 آوریل 2013) منتشر شده و «متعدل کردن فشار با استفاده از دیپلماسی نام دارد، توسط 35 سیاستمدار و شخصیت برجسته امریکایی امضا شده است. نام برخی از امضا کنندگان این گزارش چنین است:
«ژبیگنیو برژینسکی»، «استفان. ای. چنی، بریگن»، «جوزف سیرینسیون»، سفیر «رایان سی. کراکر»، سفیر «جیمز دابین»، «سوزان دی مگیو»، «لزلی. اچ. گلب»، «دیوید دریر»، «لی.اچ.همیلتون»، سفیر «ویلیام هروپ»، «استفان بی.هاینتز»، ژنرال «مایکل وی.هایدن»، ژنرال ارشد «فرانک کرنی»، «کارلا ای.هیلز»، سفیر «دانیل سی.کورتزر»، سفیر «جان لیمبرت»، سناتور «ریچارد لاگر»، «جسیکا تی.متیوز»، سفیر «ریچارد جی.میلر»، «جوزف نای»، «جورج پرکوویچ»، سفیر «توماس.آر.پیکرینگ»، «پائول آر.پیلار»، «ویلیام ای.راینش»، «پل ای. والکر»، «جان سی.وایت هد»، «جیمز والش»، ارتشبد «لارنس بی.ویلکرسون»، سناتور «تیموتی ای. ویرت»، سفیر «فرانک جی.وایزنر» امضا و تایید شده است.
نخستین بخش از متن کامل این گزارش در زیر میآید.
***
در سومین گزارش از «اندیشکده ایران پروژه» به بررسی موفقیتها، اشکالات و تهدیدات راهبردهای طراحی شده برای اعمال فشار بر دولت ایران به جهت تغییر سیاست خواهیم پرداخت. در این مقوله به برخی نکات مثبت و منفی منافع آمریکا در منطقه خاور میانه که میتواند از قبل مذاکرات دو جانبه با ایران و رسیدن به موافقت نامه نگاهی میاندازیم. هم چنین به گامهایی که رئیس جمهور آمریکا میتواند در راه تثبیت چهارچوب مذاکرات مستقیم با رهبری ایران بردارد سخن خواهیم گفت. این امر تنها بر اساس آخرین دور مذاکرات چندجانبه و پیشنهادات مطرح شده امکان وجودی خواهد یافت.
این خلاصه نمیتواند به شکل منصفانه حاصل ماهها مذاکره و مطالعه گسترده که برای تهیه این مقاله انجام شده را به درستی انعکاس دهد چرا که نتایج این تحقیق بر اساس تحلیلهای قوی و مطالعه شده بنا شدهاند. ما تمام تلاش خود را به کار بردیم تا ارزیابی صحیحی از سیاستدو جانبه آمریکا در قبال ایران، که در حال حاضر بیشتر بر اعمال فشار متکیست، به دست دهیم. سؤال ما این است که اگر در ترکیب رویکرد فشار و رویکرد تعامل تغییراتی حاصل شود چه رخ خواهد داد. در این حالت میتوان از اقدامات دیپلماتیک جدی تر و فرصتهای ایجاد شده از راه راهبرد فشار استفاده بهتر کرد. با وجود مشکلات و چالشهای موجود ما متقاعد شدهایم که زمان آزمودن راهبردهای جدید فرا رسیده است و راهبردی که بیش از فشار از دیپلماسی حمایت کند بیشتر خواهد توانست به آمریکا کمک کند به اهداف خود برسد؛ یعنی کاری که با استفاده صرف از راهبرد فشار ممکن نیست. باور داریم نظرات کارشناسی و پیشنهاداتی که در این جا آوردهایم نقطه آغازی بر مباحثات آگاهانه و لازم برای اتخاذ تصمیمات موفق خواهند گذاشت.
اقدامات ایران- خصوصاً در ارتباط با برنامه اتمی این کشور- تهدیدات پیچیده و خطرناکی برای منافع و امنیت آمریکا، اسرائیل و ثبات منطقه خاور میانه به حساب میآید. در این مقاله به بررسی چند پاسخ ممکن به این چالشها پرداخته خواهد شد. یک اقدام تقویت شده دیپلماتیک از سوی آمریکا نمیتواند جای رویکرد اعمال فشار را بگیرد، بلکه تنها بر پیکر فشارهایی که از پیش وجود داشته خواهد افزود. یکی از مواردی که باید انجام شود کاستن از شدت تحریمهاست. این کار باید به عنوان بخشی از موافقت نامه مذاکرات به انجام برسد. اما نباید بدون تعهد جدی و قابل پیگیری ایران از فشارها کاست. ایران باید در قبال این امتیازات شفاف سازی در باب برنامه اتمی خود داشته باشد و مرزهای تعیین شده را بپذیرد.مذاکرات پیشنهادی دو طرفه بین ایران و آمریکا نمیتواند جایگزین مذاکرات چندجانبه کنونی شود. مذاکرات دو جانبه باید بر اساس هدفی مشترک و مورد حمایت کشورهای «5+1» (پنج عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان) و متحدان آمریکا به پیش برود.
این مقاله با مقالات پیشین «پروژه ایران» تفاوتهایی دارد. یکی از آنها این است که در این نوشته مواضع سیاسی مطرح شده و پیشنهاداتی برای اقدامات دولت داده شده است. تلاش داشتهایم پیشنهادات خود را بر پایه تحلیلهای غیرحزبی، بیطرفانه و واقعی قرار دهیم، از نظرات قریب به 20 مقام رسمی پیشین استفاده کنیم و از عده بیشتری بخواهیم این نوشته را امضاء کنند. در یادداشتهای پایانی به بخش اعظمی از مسایل مشابه که توسط دیگر همکاران ما در آمریکا و کشورهای دیگر انجام شده خواهیم پرداخت.
موفقیتها، کاستیها و تهدیدات اتکا به رویکرد اعمال فشار
از راه اعمال فشار به نکات زیادی دست پیدا کردهایم اما نتایج به دست آمده در بسیاری از موارد کمتر از حد انتظار بوده است و تبعات ناخواسته این امر میتواند خطراتی به وجود آورد.
* موفقیتها. سیاستهای آمریکا شاید توانسته باشد از سرعت پیشرفت برنامه هستهای ایران بکاهد اما نتوانسته است آن را متوقف کند و نتوانسته دستاورد مهمی در مذاکرات به وجود آورد (تحریمها در تضعیف اقتصاد ایران تأثیر داشته ولیهنوز دولت این کشور را وادار نکرده در سیاست خود تغییراتی ایجاد کند و یا اقدامات جدیدی در پیش بگیرد). سیاستهای آمریکا هم چنین در بهبود رویکرد ایران به مسئله حقوق بشر تأثیری نداشته است (در واقع شاید بتوان ادعا کرد سیاستهای آمریکا گروههای ضد اصلاحات را تقویت کرده است). تلاش برای به انزوا کشیدن ایران از تأثیر این کشور در منطقه نکاسته است.
* تهدیدات. شاید سیاستهای آمریکا با افزایش مقاومت حکومت نسبت به فشار و افزایش سرکوب و فساد داخلی موجب شده گزینههای موجود برای تعامل با ایران کمتر شوند. به دلیل اعمال این سیاستها مبادلات اقتصادی از مسیر طبیعی خود خارج گشته بازار سیاه و غیرقانونی بیش از گذشته در کشور به راه افتاده است. افزایش اختلافات بین مذاهب در منطقه یکی دیگر از عواقب اعمال این سیاستهاست چرا که در این شرایط ایران بیش از پیش بر متحدان شیعه خود متکی شده است. اختلافات مذهبی میتواند در طولانی مدت تخم نفاق و دشمنی بین مردم ایران و آمریکابپاشد.
پس از سی سال تحریم و تلاش برای منزوی کردن ایران به نظر نمیرسد که فشار بتواند به تنهایی به تغییر در تصمیمات رهبران ایران بیانجامد. در این میان میتوان به خطراتی که در پیش گرفتن این روش در خود دارد اشاره کرد. روی آوردن به مسیر تقویت شده دیپلماتیکی که وعده بدهد در صورت همکاری قابل تایید ایران از شدت تحریمها خواهد کاست میتواند کمک کند تا این بن بست هستهای به پایان برسد.
از آن جا که سیاستها و اقدامات ایران بر تقریباً تمامی چالشهای راهبردی و منافع موجود در خاور میانه تأثیر داشته است میخواهیم در این بخش به این نکته بپردازیم که رسیدن به توافق نامه اتمی چگونه میتواند به گفتگویی گستردهتر و موثر بر دیگر منافع آمریکا در منطقه منجر گردد. هر گونه تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران احتمالاً با واکنش منفی اسرائیل رو به رو خواهد شد، لااقل در مراحل اولیه- هر چند رسیدن به موافقت نامه اتمی مستحکم که در طول زمان رعایت شود میتواند در نهایت از سوی اسرائیل به قدمی مثبت تعبیر شود.
رسیدن به توافق نامه اتمی میتواند در طولانی مدت به مذاکرات چند جانبه درباره مسایل عراق و افغانستان، یعنی دو کشوری که آمریکا و ایران در آن منافع مشترک دارند، منجر گردد. در حال حاضر بعید به نظر میرسد ایران و آمریکا بتوانند بر سر موضوع سوریه به توافق نظر برسند، اما میتوان به همکاریهای ممکن و یا حتی ایده آل در دوران پس از «اسد» فکر کرد.
تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن و فشار آوردن بر ایران باعث شده تصورات عمومی، حد اقل در میان مسلمانان، آمریکا را دشمن اسلام بدانند. اگر ایران و آمریکا بتوانند بر سر مسئله هستهای به توافق برسند رابطهای سازنده با ایران برقرار خواهد شد و این خود میتواند تصور دشمنی آمریکا با اسلام را کم کم از ذهنها محو کند.
رسیدن به توافق اتمی با ایران میتواند به روند طولانی مدت شناسایی و پیگیری اهداف امنیتی مشترک منجر شود که میتواند در نهایت سازمانهای اطلاعاتی ایران و آمریکا را قادر سازد اطلاعات خود در رابطه با «القاعده» و دیگر شبکههای تروریستی که در دو کشور اهدافی دارند را با هم به اشتراک بگذارند.
موافقت نامه اتمی با ایران، که میتواند به برداشتن تحریمها و به وجود آمدن حس ثبات اقتصادی در منطقه منجر شود، هم چنین در مسیر کاهش انحرافات مبادلهای و مشکلات مرتبط با فساد تأثیرات مثبتی خواهد داشت. تغییراتی از این دست میتواند در طولانی مدت آمریکا را یاریکند به هدف خود، که همان تقویت اقتصاد پر مشکل کشورهای عربی است، دست پیدا کند.
میدانیم اتخاذ تغییرات اندک در رویکرد سیاسی کنونی میتواند از حیث سیاسی و روانی برای آمریکا مشکل باشد و هزینههای (بیشتر کوتاه مدت) برای این کشور داشته باشد. اما تلاش دیپلماتیک تقویت شده میتواند فواید جانبی بسیار برای منافع آمریکا در منطقه داشته باشد.
تقویت مسیر دیپلماتیک: گزینههای راهبردی
برای رسیدن به اقدام دیپلماتیک جدی و پایدار نیاز است بر شفاف سازی بیشتر از برنامه اتمی ایران و هم چنین کنترل بر روند این برنامه تاکید شود. با این روش از حرکت سریع ایران به سمت تولید سلاح اتمی جلوگیری خواهد شد. مشکل بتوان دیگر گزینههای نگران کننده در رابطه با ایران را نادیده گرفت چرا که میدانیم ایران به احتمال قوی با موافقت نامه اتمی همه جانبه- یا حتی محدود- موافقت نخواهد کرد مگر آن که از انگیزههای طولانی مدت آمریکا اطمینان حاصل کند.
تا زمانی که «اوباما» مذاکرات هستهای با ایران را در الویت کاری خود قرار ندهد تغییری در سیاست آمریکا نخواهیم دید. البته باید گفت تقویت مسیر دیپلماتیک با ایران به معنای رها کردن فشارها نیست. حتی گزینه فشار نظامی، در صورت حرکت سریع ایران به سوی تولید سلاح، هم چنان پابرجاست. اما اگر رئیس جمهور آمریکا تصمیم بگیرد با ایران تعاملاتی داشته باشد باید به چالشهای سیاسی و راهبردی مدیریت مسیرهای سیاسی مختلف و اهداف، فواید و هزینههای متفاوت آن توجه خاصی داشته باشد.
بسیاری از منتقدین معتقدند رهبری ایران تهدید رئیس جمهور آمریکا مبنی بر استفاده از اقدام نظامی برای جلوگیری از دست یابی ایران به سلاح هستهای را جدی نگرفته است. با این حال، هر چه «اوباما» تهدید میکند که از زور استفاده خواهد کرد، رهبری ایران با مشکلات بیشتری در راه بررسی پیشنهادات مواجه میگردد، و البته «اوباما» هم با فشار بیشتری مبنی بر استفاده از گزینه نظامی رو به رو خواهد شد.
در طی مذاکرات، آمریکا مجبور خواهد شد تحریمها را کم کم کاهش دهد؛ و ایران فشار بیشتری برای رسیدن به این هدف اعمال خواهد نمود. با این حال دستور اجرایی رئیس جمهور آمریکا، که بدون موافقت کنگره باشد، محدودیتهایی دارد. یکی از نکات حیاتی این است که کاهش تحریمها حتماً با همکاری معتبر ایران بر سر مسایل اصلی هستهای این کشور همراه باشد.
در آخرین ارزیابی سازمان اطلاعات آمریکا آمده است که ایران نباید بدون بازرسی از روند کار مواد لازم برای تولید اورانیوم غنی شده برای تهیه بمب را تهیه کند. اما با ادامه روند برنامه غنی سازی، ارزیابی مقاصد ایران سخت تر و از سویی حیاتی تر شده است.
حمایت ایران از حکومت «اسد» یکی از چندین مثالی است که صاحب نظران را بر آن داشته که تصور کنند مذاکره با ایران غیرمنطقی و بی حاصل خواهد بود. با این حال در دوران پس از «اسد» لازم است همکاریهایی با ایران داشت. مسایل تاکتیکی در آینده تقریباً نزدیک میتواند با فرصتهای طولانی مدت راهبردی در زمینه همکاری با ایران رقابت تنگاتنگی داشته باشد.
آمادگی برای مذاکره با ایران
عقیده رهبر ایران مبنی بر این که هدف نهایی آمریکا تغییر حکومت است بزرگترین مانع بر سر پیشرفت مذاکرات اتمی محسوب میشود. اگر رئیس جمهور آمریکا تصمیم بگیرد مسیر دیپلماتیک با ایران را تقویت کند، دولت آمریکا باید فعالانه در این زمینه قدم بردارد- صحبت کردن به تنهایی کفایت نمیکند- تا رهبر ایران را متقاعد کند آمریکا به دنبال براندازی حکومت ایران نیست. رئیس جمهور آمریکا و گروهش با چالشهای دیگری بر سر راه ایجاد کانال مذاکرات چند جانبه مواجه خواهند بود که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
خواستههای ایران به احتمال زیاد شامل احترام، به رسمیت شناختن نقش این کشور در منطقه، حق مسلم این کشور تحت «پیمان منع گسترش» و قوانین بینالمللی، خروج نیروهای آمریکا از خاور میانه، برداشتن تحریمها و یک راه حل یک طرفه برای مسئله اسرائیل و فلسطین است (برخی رهبران ایران ادعا کردهاند از هر راه حلی که مورد پذیرش فلسطینیان باشد حمایت میکنند).آمریکا احتمالاً به دنبال شفاف سازی کامل برنامه اتمی ایران و اعمال محدودیتهایی بر غنی سازی اورانیوم است. این کشور هم چنین میخواهد ایران دست از تهدید اسرائیل و حمایت از «حزب الله» و «حماس» بردارد، شرایط حقوق بشر را در کشور بهبود بخشد و در کنار اولویتهای دیگر کمک کند مسئله اسرائیل و فلسطین با راه حلی دو سویه به اتمام برسد.از جمله اهداف مشترک ایران و آمریکا میتوان به ثبات در عراق و افغانستان، شکست «القاعده» و طالبان، اتمام تنشهای نظامی منطقهای، ثبات در منطقه خلیج و همکاری در زمینه جلوگیری از قاچاق مواد مخدر اشاره کرد.
ایرانیها و آمریکاییها از کلمات مختلف برداشتهای متفاوتی دارند. این تفاوتها اصلاً جزئی نیست و میتواند به درک نادرست از روند مباحثات منجر شود. برای مثال ایران به دنبال مذاکره و آمریکا به دنبال مذاکره و توافق است. ایران تمایل دارد داستان را با تکیه بر شکایتهای قدیمی آغاز کند اما آمریکا میخواهد در ابتدای امر به قدمهای عملی بعدی بپردازد.
بیش از سی سال است که آمریکا بیش از آن که بر مسیر دیپلماتیک تاکید داشته باشد رویکرد فشار در قبال ایران را در پیش گرفته است. با این که این راهبرد در مواردی موفقیت آمیز بوده است اما چرخه فشار و مقاومت به آن آمریکا و ایران را به بن بست رسانده است. زمان تغییر فرارسیده است. واشنگتن باید تا جای ممکن از توان و خلاقیت خود برای مذاکره مستقیم با ایران استفاده کند؛ درست به همان طریق که برای رسیدن به ائتلاف بینالمللی جهت فشار آوردن بر ایران تلاش کرد. تنها از این طریق است که احتمال دارد آمریکا بتواند به اهداف خود در قبال ایران دست پیدا کند. تنها گزینه محتمل جهت دست یافتن آمریکا به اهداف خود در حوزه برنامه اتمی ایران، تغییر رویکرد این کشور است. پیشرفت در مسئله اتمی میتواند به گفتگوهای بیشتر بیانجامد و این موضوع خود موجب پیشبرد منافع و اهداف آمریکا در منطقه خاور میانهخواهد شد. یک اقدام تقویت شده دیپلماتیک از سوی آمریکا نمیتواند جای رویکرد اعمال فشار را بگیرد، بلکه تنها بر پیکر فشارهایی که از پیش وجود داشته خواهد افزود. یکی از مواردی که باید انجام شود کاستن از شدت تحریمهاست. این کار باید به عنوان بخشی از موافقت نامه مذاکرات به انجام برسد. اما نباید بدون تعهد جدی و قابل پیگیری ایران از فشارها کاست. ایران باید در قبال این امتیازات شفاف سازی در باب برنامه اتمی خود داشته باشد و مرزهای تعیین شده را بپذیرد. مذاکرات پیشنهادی دو طرفه بین ایران و آمریکا نمیتواند جایگزین مذاکرات چندجانبه کنونی شود. مذاکرات دو جانبه باید بر اساس هدفی مشترک و مورد حمایت کشورهای «5+1» (پنج عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان) و متحدان آمریکا به پیش برود. در سومین گزارش از «اندیشکده ایران پروژه» به بررسی موفقیتها، اشکالات و تهدیدات راهبردهای طراحی شده برای اعمال فشار بر دولت ایران به جهت تغییر سیاست خواهیم پرداخت. در این مقوله به برخی نکات مثبت و منفی منافع آمریکا در منطقه خاور میانه که میتواند از قبل مذاکرات دو طرفه با ایران و رسیدن به موافقت نامه توسعه پیدا کند نگاهی میاندازیم. هم چنین به قدمهایی که رئیس جمهور آمریکا میتواند در راه تثبیت چهارچوب مذاکرات مستقیم با رهبری ایران بردارد سخن خواهیم گفت. این امر تنها بر اساس آخرین دور مذاکرات چندجانبه و پیشنهادات مطرح شده امکان وجودی خواهد یافت. در نهایت به بررسی نکاتی کلی در ارتباط با هزینهها و منافع تغییر تعادل سیاستی آمریکا در قبال ایران خواهیم پرداخت. برخلاف دیگر مقالهها در این نوشته مواضع سیاسی مطرح شده و پیشنهاداتی برای اقدامات دولت داده شده است. تلاش داشتهایم پیشنهادات خود را بر پایه تحلیلهای غیرحزبی، بیطرفانه و واقعی قرار دهیم،از نظرات قریب به بیست مقام رسمی پیشین استفاده کنیم و از عده بیشتری بخواهیم این نوشته را امضاء کنند. در یادداشتهای پایانی به بخش اعظمی از مسایل مشابه که توسط دیگر همکاران ما در آمریکا و کشورهای دیگر انجام شده خواهیم پرداخت. امیدواریم این مقاله نکتهای مثبت به مباحثات جاری مرتبط با سیاست آمریکا در قبال ایران در دور دوم دولت «اوباما» اضافه کند.
نویسنده این مقاله به برخی درکهای مشترک، که گروه مختلف ما دیدگاهیکسانی در قبال آن داشت، اشاره کرده است. میدانیم بسیاری از سیاستها و اعمال ایران چالشی جدی برای امنیت و منافع آمریکا و اسرائیل است و چه بسا تبعات منفی برای ثبات خاور میانه به همراه دارد. با وجود افزایش مخالفتهای بینالمللی با سیاستهای تهران، ایران اصرار دارد این تصور را تقویت کند که این کشور تهدیدی برای امنیت منطقهای و جهانی است. برخی وجوه برنامه اتمی ایران، از جمله وجوه نظامی و تولید اورانیوم غنی شده با سطح پایین بدون داشتن برنامه جاری برای ساخت راکتور اتمی که بتواند از این سوخت استفاده کند، نگرانیهایی از صلح آمیز بودن هدف این برنامه ایجاد کرده است. بخش اعظم دشمنی و بی اعتمادی که اکنون بر روابط ایران با آمریکایا دیگر کشورهای خاورمیانه سایه افکنده در نتیجه رفتار ایران ایجاد شده است. این سطح از عداوت آمریکا را به اتخاذ سیاستهایی برای اعمال فشار و منزوی کردن ایران به جهت محدود کردن نقش این کشور در منطقه تشویق کرده است.
با این وجود ما باور داریم زمان آن فرا رسیده تا آمریکا در رویکرد خود بازبینی کند؛ و این اتفاق باید با وجود گسترش برنامه اتمی توسط ایران و حمایت این کشور از «حزب الله» ، «حماس» و حکومت «اسد» رخ بدهد. انتخاب دوباره «اوباما» به ریاست جمهوری آمریکا، انتخابات ریاست جمهوری آتی ایران، فشار بر رهبران و مردم ایران در اثر تحریمهای بینالمللی و مسایلی از این دست فضا را برای محک زدن برخی رویکردهای دیپلماتیک جدید باز کرده است. احتمال زیادی وجود دارد که پیغامهای مبهم و بدگمانانه ای از سوی ایران ارسال شود. با این حال میبینیم شواهد در سال 2013 گواه آن است که فضا برای آزمودن رویکردی جدید آماده شده است.
میدانیم شکستهای گذشته مثبت دیدن تلاشهای جدید در قبال ایران را سخت کرده است. ما با توجه به این تجربیات از آنها درس گرفتهایم و با استفاده از آن تلاش داریم گزینههایی را در پیش بگیریم که بتواند شانس اقدامات موفقیت آمیز را بالا ببرد. ما میخواهیم توجه خاص و ویژهای به تهران داشته باشیم. تخمینهای ما این طور نشان میدهد که (آیت الله)«خامنهای»، رهبر ایران، در نهایت حاضر خواهد شد بر سر مسایل اصلی اتمی با آمریکا توافق کند. برخی صاحب نظران (از جمله تعدادی از کسانی که این مقاله را تاییدکردهاند) به درستی این نظر شک دارند. با این حال تمامی امضاء کنندگان و نویسندگان این مقاله معتقدند تا زمانی که ایران تصمیم ندارد سلاح اتمی تولید کند آمریکا باید براییافتن راه حل دیپلماتیکیا سیاسی تلاش بسیاری کند.
ما همزمان با تاکید بر اختصاص زمان و انرژی به راه حل دیپلماتیک به این موضوع واقفیم که استفاده از قدرت نظامی هم ممکن است زمانی لازم باشد، خصوصاً اگر مشخص شود که ایران در حال تولید سلاح اتمی است. ما تاکید داریم که راه حل دیپلماتیک بر گزینه نظامی اولویت دارد اما باور داریم که همزمان نباید از اعمال فشار دست برداشت. ما متوجه شدهایم که فشار به تنهایی نمیتواند تغییرات لازم در سیاست اتمی ایران را به وجود آورد ولی توسل به رویکرد دیپلماتیک همراه با انگیزه بخشی به ایران جهت همکاری میتواند برای رسیدن به نتیجه مطلوب حیاتی باشد.ما هم چنین بر این اعتقادیم که استفاده از رویکرد دیپلماتیک از آن جهت مهم است که نظر تهران درباره قصد غرب برای براندازی حکومت را عوض کند.
ما اذعان داریم که هیچ اصطلاح یا عبارتی را نمیتوانیافت که رویکرد چند لایه و پیچیده آمریکا در قبال ایران در سی ساله اخیر را تشریح کند. عباراتی چون مهار و بازدارندگی بار زیادی از گذشته به دوش دارند و به روابط آمریکا با دیگر کشورها مربوط میشوند. تعریف امروزی سیاست مهار- که به معنای در پیش گرفتن سیاستی که اجازه میدهد ایران سلاح هستهای بسازد ولی از استفاده از آن جلوگیری میکند- هم دیگر کافی نیست. ما هم چنین از عباراتی چون «تلاش برای انزوای ایران» استفاده میکنیم چرا که انزوای ایران–ازهمسایگان، اقتصاد جهانی و جامعه بینالمللی- هدف مشترک آمریکا و تلاشهای چند جانبه برای فشار بر ایران به جهت اتخاذ سیاستهای داخلی و خارجی جدید است. ما به این واقعیت اذعان داریم که هدف نهایی سیاست «باراک اوباما» «جلوگیری» از دست یابی ایران به سلاح هستهای است.
به خوبی میدانیم عدم ارتباط طولانی مدت بین ایران و آمریکا، تا حد زیادی نتیجه بیعلاقگی تاریخی آمریکا به برقراری ارتباط با کشورهایی است که مواضع متفاوت با آمریکا دارند. سیاست مداران آمریکا همیشه اعتقاد داشتهاند برقرار ارتباط با چنین کشورهایی به معنای «امتیاز دادن» بی دلیل به آنهاست. آمریکا برای سالیان مدام دشمنان غیر مردمی چون شوروی و چین را تا جای ممکن از خود دور کرد- این سیاست در نهایت برعکس شد و در هر دو مورد نکات مثبتی برایآمریکا و منافعش داشت. آمریکا با اجتناب از برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهایی که رفتار آنها را قبول نداشته، گاه فرصتهایی مهم که میتوانست از آن برای درک اولویتها و انگیزههای رهبران این کشورها استفاده کند را از دست داده است، که این موضوع به ضرر آمریکا و کشور مقابل تمام شده است. این سیاست در مقاطع حساس موجب شده فرصت حل دیپلماتیک و صلح آمیز مسایل و پیشبرد اهداف مهم آمریکا، که تنها با همکاری فعال کشور مقابل حاصل میشد، از دست برود. در این مقاله به این پیشینه و درسهایی که از آن گرفتهایم توجه داشتهایم.
نگاه کلی
در قسمت دوم این مقاله برآوردی بیطرفانه و منصفانه از راههایی که راهبرد فشار آمریکا در آن موفق عمل کرده خواهیم داشت و به مواردی که این راهبرد نتوانسته انتظارات را برآورده کند میپردازیم. هم چنین به خطرات مرتبط با این مسایل نگاهی خواهیم داشت. از آن جا که در دیگر مقالات «اندیشکده ایران پروژه» به طور مبسوط به فواید و هزینههای استفاده از گزینه نظامی و تحریم اقتصادی (که از جمله ساز و کارهای اصلی اعمال فشار بر ایران هستند) پرداختهایم در این نوشته تنها نگاهی گذرا به این مقوله خواهیم داشت. خوانندگانی که به این مسایل علاقه بیشتری دارند میتوانند به دیگر گزارشهای منتشر شده توسط این اندیشکده مراجعه کنند.
در بخش سوم به طور خلاصه از درک ما از اهداف متغیر سیاست آمریکا در خاور میانه در حال تغییر خواهیم گفت و به احتمالات موجود برای تصمیم آمریکا مبنی بر مذاکره مستقیم با ایران برای رسیدن به توافق خواهیم پرداخت. دستاوردهای این توافق میتواند دریچهای به سوی مذاکرات بر سر مسایل گستردهتر بگشاید.
در بخش چهارم چند پیشنهاد عملی برای پیشرفت و تقویت راهبرد دیپلماتیک آمریکا در قبال ایران خواهیم داشت. از نظر ما تعامل دو جانبه با ایران بر سر مسایل اتمی و حتی (با فرض این که توافق نامه اتمی حاصل شده است) دیگر مسایل مهم برای دو طرف با ادامه دادن سیاست کاهش قدرت ایران در تسلط بر دیگر ملتهای منطقه و یا صادر کردن انقلاب به فراسوی مرزها در تناقض قرار نمیگیرد. گفتگوهای بیشتر که پس از توافق بر سر محدودیت برنامه اتمی ایران انجام خواهد شد میتواند احتمال رسیدن به موافقت نامهای همه جانبه تر با ایران را افزایش دهد.
پس از برخی ملاحظات در باب هزینه و فایده تلاش برای تعامل با ایران (بخش پنج) در بخش شش به مبادی اصلی را مطرح خواهیم کرد. این بخش سابقه تعامل ایران و آمریکا از سال 1979 تاکنون را مورد بررسی قرار میدهد. این بخش شامل اظهار نظراتی در باب شکست یا موفقیت تلاشهای پیشین آمریکا میگردد.
آغازگفتگوها
اولین نشستهای دو جانبه میتواند نکات مثبت و منفی به همراه داشته باشد. نکته مهم این است که لحن اتخاذ شده صحیح باشد. طرف آمریکایی باید کار را با رد و بدل کردن نظراتی در باب مسایل راهبردی کلی و جهانی آغاز کند و تلاش کند از ابتدا فضایی آکنده از احترام متقابل بر مذاکرات سایه افکند.
مروری بر اهداف
تصور رسیدن به یک موافقت نامه همه جانبه و گسترده شاید برای ابتدای کار منطقی نباشد. اما آمریکا- با اولویتی که برای مذاکرات عملی و گام به گام قائل است- باید راهی پیدا کند تا به اولویت ایران برای داشتن دستور کار طولانی مدت و اهداف بزرگی چون احترام متقابل، قبول عدم دخالت در امور داخلی و تصمیم برای مدیریت مذاکرات دو طرفه، پاسخ مطلوب بدهد.
ماهیت برنامه اتمی ایران در کنار تلاش این کشور برای مخفی کردن برخی از وجوه این طرح این گمان را تقویت میکند که ایران دست کم تلاش دارد توانایی ساخت سلاح اتمی را به دست بیاورد- هر چند سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورها میگویند ایران هنوز تصمیم نگرفته به یک دولت مجهز به سلاح اتمی تبدیل شود. دولت ایران برای اثبات کار خود ادعا میکند رهبر انقلاب فتوایی صادر کرده که بر اساس آن استفاده از سلاح اتمی حرام است. در چنین شرایطی حداقلهای موافقت هستهای باید شامل این موارد باشد.
* موافقت برسرماهیت کاملاً صلح آمیز برنامه اتمی ایران
* موافقت برسرکاهشذخیره اورانیوم غنی شده، عدم تولید پلوتونیوم و فرمانبرداری از یک برنامه بازرسی منظم تنظیم شده از طرف «آژانس بینالمللی انرژی اتمی»
* بازگشت به میز مذاکره با آمریکا و کشورهای متحد در قبال برداشتن برخی تحریمها از سوی «1+5» و تعهد این نهاد به عدم برقراری تحریمهای جدید و به رسمیت شناختن حق ایران برای داشتن برنامه غنی سازی محدود
تاکید زمانی تحریمها میتواند عاملی حیاتی برای گرفتن موافقت ایران باشد، هر چند رئیس جمهور آمریکا در این زمینه انعطاف پذیری چندانی ندارد.
حرکت به سوی روابط دو جانبه
در کنار پیشرفت در زمینه موافقت نامه اتمی، ایران و آمریکا میتوانند از فرصت مذاکرات برای صحبت درباره مسایل گستردهتر مهم برای دو طرف استفاده کنند. مسئله عراق و افغانستان، قاچاق مواد مخدر و ترتیب دادن تدابیری برای جلوگیری از تصادفات اتفاقی ناشی از تنشهای نظامی از این دسته مسایل هستند. هدف باید ساختن روابط عملی باشد که بتواند تنشها را مدیریت کرده همکاری بر سر مسایل مشترک را تسهیل کند.
هزینهها و فواید تلاش برای تعامل با ایران
در این مقاله تصویری پیچیده از راهبرد آمریکا برای تقویت روش دیپلماتیک در قبال ایران طرح شده که تمرکز اصلی آن بر حل مسایل اصلی هستهای و سپس (در صورت پیشرفت) تعامل بر سر مسایل کلیتر قرار دارد.
تصمیم برای تعامل با ایران میتواند در صحنه داخلی و بینالمللی تکان دهنده باشد. خطر شکست یا عقب نشینی همیشه وجود دارد. از جمله خطرات دیگر زمانبندی نادرست است که میتواند به خاطر اتفاقات خارجییا سخت گیریهای سیاسی رهبران ایران باشد.
ايران هستهاي در گزارش خود آورده است: آمریکا، با پیشنهاد مذاکره مستقیم به ایران، میتواند محدودیتهای بیشتری اعمال کند و کنترل برنامه اتمی ایران را به دست بگیرد، دورنمای ثبات در عراق و آفریقا را تقویت کند و پایگاه محکم تری در خاورمیانه در حال تغییر پیدا نماید.
انتهاي پيام/