آقاي جمالي يا همان پدر امير جمالي را در مجموعه زي زي گولو حتما به ياد داريد. رضا فياضي با بازي زيباي خود در آن نقش يكي از كاراكترهاي خاطره ساز تلويزيون را خلق كرد پاي صحبت هاي اين هنرمند توانا نشستيم تا برايمان بيشتر بگويد؛

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وقتی به خاطرات هنرمندان عرصه‌های مختلف نگاه می‌كنیم بسیاری از این هنرمندان را با چهره‌ای جذاب در گوشه‌ای از ذهنمان می‌یابیم كه هیچ‌گاه گرد فراموشی بر چهره آنها نخواهد نشست. به سراغ هنرمندی می‌رویم كه در قاب خاطره‌ها گم نمی‌شود و این شاید آغازی باشد تا خاطرات خود را مرور كنیم.

آقای جمالی یا همان پدر امیر جمالی را در مجموعه «زی‌زی‌گولو» حتما به یاد دارید. رضا فیاضی با بازی زیبای خود در آن نقش، یكی از شخصیت‌های خاطره‌ساز زندگی خود را خلق كرد.

او در كنار بازیگری مدیریت صحنه، عروسك‌گردانی، ‌نویسندگی و كارگردانی نمایش عروسكی و كارهای رادیویی هم انجام می‌دهد. فیاضی كه نوروز امسال سریال «مثل من مثل تو» را روی آنتن داشت گفتگوی را با ضمیمه جام جم داشته که می خوانید.



آقای فیاضی! چه انگیزه‌ای باعث ماندگاری و پیشرفت شما در حوزه نوجوان شد؟

دغدغه من نوجوانان است و فعالیتم برای كودكان و نوجوانان فقط در زمینه بازیگری نیست، بلكه نوشتن و كارگردانی هم از مشغله‌های من است. با عشق برای بچه‌ها كار می‌كنم و از هر فرصتی استفاده می‌كنم تا در كنار بچه‌ها حضور داشته باشم.

ارزش كار برای نوجوانان از نگاه شما چیست؟

كاری كه برای كودكان و نوجوانان تهیه می‌شود، باید همسان با مسائل روز كودك و نوجوان باشد و با دغدغه‌های ذهنی آنها همذات‌پنداری كند و مهم‌تر از این مساله، ضرورت بار آموزشی در یك اثر كودك و نوجوان است كه در غیر این صورت كار موفق نخواهد بود. به طور مثال سال 61 مجموعه «زاغچه كنجكاو» علاوه بر این‌كه با كودكان ارتباط برقرار كرد شعر آن مجموعه بار آموزشی هم داشت.

علاقه به این حوزه در شما چگونه شكل گرفت؟

در كودكی و نوجوانی، كودك كار بودم. بعد از مدرسه در مغازه پدرم مشغول می‌شدم و در واقع تفریحی در كودكی و نوجوانی من وجود نداشت و آن اندازه كه برادر كوچك‌ترم از دوران نوجوانی خود استفاده كرد من استفاده نكردم. تمام این عوامل دست به دست هم داد تا وقتی بزرگ‌تر شدم علاقه‌مند به فعالیت در ژانر كودكان و نوجوانان شدم. متاسفانه به دلیل مشغله‌هایی كه داشتم تا حدی از فرزند خودم هم غافل شدم.

بازیگران زیادی در این حوزه فعالیت كردند، اما مثل شما موفق نبودند. برای كسب این جایگاه چقدر تلاش كردید و خلاقیت بازیگر چقدر در موفقیت او موثر است؟

فیلمنامه خط اصلی را می‌دهد، اما آنچه به نقش شكل و شخصیت می‌دهد خلاقیت خود بازیگر است. اگر با كاری ارتباط برقرار نكنم، محال است آن را بپذیرم. برقراری ارتباطم به كوتاهی و بلندی حضورم در نقش بستگی ندارد، بلكه باید آن نقش را لمس كنم. آن وقت در كنار استفاده از نكات كارگردان تمام انرژی خود را صرف می‌كنم تا بهترین نوع بازی را ارائه كنم.

به نظر شما رمز موفقیت یك مجموعه در ژانر كودك و نوجوان چیست؟

من از شادی بچه‌ها لذت می‌برم و با خنده آنها خوشحال می‌شوم. برای من آن لحظه‌ای كه یك كودك شش و هفت ساله مینابی یا یك نوجوان روستایی پس از پخش زی‌زی‌گولو دست مرا می‌گرفت و لبخند می‌زد بسیار شیرین بود و من آن را از یاد نمی‌برم. سعی می‌كنم به ذهن آنها نزدیك شوم. این به این منظور نیست كه من هم مثل آنها كوچك شوم، بلكه با آشنایی از دنیا و ذهنیت‌شان آنها را درك كنم. به طور مثال، نقش پدری را بازی كنم كه بچه‌های خود را درك می‌كند. از این طریق ارتباط با بچه‌ها كه مخاطب هستند برقرار می‌شود.



رابطه شما با نوجوانان خارج از حیطه كار چگونه است؟

من تمام بچه‌ها را مانند بچه‌های خودم دوست دارم و با آنها رفیق هستم. مطمئن باشید تا وقتی كار می‌كنم هر كاری مرتبط با كودكان و نوجوان را می‌پذیرم، مشروط بر این كه به دور از ذهن آنها باشد.

اگر به گذشته نقبی بزنید، از كارنامه كاری خود راضی هستید؟

اگر به گذشته برمی‌گشتم تعدادی از این كارها را انجام نمی‌دادم، اما جبر زندگی گاهی انسان را به سمت پركاری سوق می‌دهد. این خوب نیست و فكر می‌كنم شاید اگر فقط 40 - 30 درصد از كارهایی را كه انجام داده‌ام، انجام می‌دادم، باز هم امروز در همین جایی كه هستم بودم، اما به هر حال مشكلاتی هم وجود دارد. ما زندگی می‌كنیم و بعضی اوقات مسائل اقتصادی برایمان مهم می‌شود. گاهی هم ارتباطاتی دارید و ناچارید از سر دوستی كاری انجام بدهید. در حقیقت این بده بستانی است كه در این حرفه وجود دارد و فكر می‌كنم همه بازیگرها در این موقعیت‌ها قرار می‌گیرند و من هم از این قاعده مستثنا نیستم. فكر می‌كنم اگر كمی عجله می‌كردم و ترس نداشتم شاید خیلی از كارهای گذشته بخصوص بعضی كارهای تلویزیونی را انجام نمی‌دادم.

كدام یك از كارهایتان شیرین‌تر بوده است؟

زی‌زی‌گولو را خیلی دوست داشتم، چون صداقت زیادی پشت كار بود و در زمان پخش هم توانست مخاطبانش را پیدا كند، اما هنگام بازی در زی‌زی‌گولو بلاهای زیادی هنگام تمرین به سرم آمد. یك بار هنگام تمرین قرار بود اعظم خانم را به همراه زی‌زی‌گولو بترسانیم. روی نردبان كهنه‌ای ایستاده بودم و مشغول ترساندن اعظم خانم بودم كه نردبان از زیرپایم در رفت و سرم به پله خورد و شكاف برداشت و زی‌زی‌گولو بی‌اختیار با همان لحن كلامش گفت «آقای جمالی مرد.» اتفاقا این تكیه‌‎كلام از زی‌زی‌گولو، با این كه بداهه بود، اما در پخش نمایش داده شد و برای مخاطب جذاب بود.

جذاب‌ترین خاطره دوران كاریتان را برایمان بگویید؟

سال 85 مشغول بازی در سریال «شهر قشنگ» در استودیو گلستان یا سیما فیلم حاضر بودم. این سریال داستان تاجری بود كه به سراغ كیمیاگری به نام اجمی مجی‌جان می‌رفت. او از این كیمیاگر می‌خواست به او معجونی دهد تا عمرش طولانی شود. هر چه اجمی مجی‌جان به او اصرار می‌كرد كه عمر دست خداوند است، این تاجر به حرف‌های او توجه نمی‌كرد و اكسیری از وی می‌گرفت و می‌نوشید و همین مساله باعث می‌شد او به یك قورباغه تبدیل شود. این جادوگر به شرطی حاضر می‌شد اكسیر تبدیل‌شدن تاجر قورقوری به انسان را بدهد كه او تا پایان عمر كار بدی مرتكب نشود.

من نقش تاجر قورقوری را داشتم كه باید خانم هتلدار را دنبال می‌كرد. در بخشی از تمرین باید روی مبلی می‌افتادم. برای این كه نمك كار را بیشتر كنم در دومین بار از تمرین با سرعت بیشتری خودم را روی مبل پرت كردم و همین باعث شد پیشانی‌ام به پیشخوان هتل بخورد و سرم بشكند. خلاصه دوستان با لباس نمایش مرا به بیمارستان هدایت منتقل كردند.

جالب این كه بستری شدن من مصادف با یك وصال تازه شد و من كه در آن زمان تازه از همسر اولم جدا شده بودم، با یكی از پرستاران آن بیمارستان ازدواج كردم و اكنون در كنار هم زندگی خوبی داریم. این یكی از بهترین و شیرین‌ترین خاطرات دوران كاری‌ام است، چراكه شهر قشنگ، شهر زندگی‌ام را قشنگ كرد.
برچسب ها: باشگاه ، شبانه ، شهرقشنگ ، گپ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار