شاعران ولايي در رثاي امام زمان(عج) و انتظار فرجش اشعار بسياري سروده‌اند كه در ادامه برخي از آنها را مي‌خوانيد.

به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران، فرا رسيدن نيمه شعبان و ميلاد پربركت امام زمان(عج) حال و هواي خاصي دارد، شاعران هم از اين حال و هوا همواره بهره‌هاي بسيار برده‌اند و در رثا آخرين ذخيره خاندان عترت حضرت قائم(عج) اشعار بسياري سروده اند كه برخي از آنها را در ادامه مي‌خوانيد.


 

او را طلبم هر شب

يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد

بنشسته سر راهش ، شايد  ز سفر آيد

تا چند بنالم زار  شب تا سحر از هجرش

كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد

هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن

بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد

 از ديده نهان اما اندر دل من جايش

 او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد

با كس نتوانم گفت من راز درون خویش

كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد

مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما

تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد

"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید

شاعر: علامه میر جهانی


از زلال تو روشنيم اي آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشک‌ها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

شاعر:  قاسم صرافان

غز‌ل‌هاي چشم تو

ایجاز شاعرانه  چشم تو تا کنون

ما را کشانده است به اعجازی از جنون

هر روز در هوای تو پرواز می کنیم

هر روز می شویم چو خورشید ، سرنگون

تا آستین به قصد تو بالا زدیم شد

شمشیرهای تشنه به خون از کمر برون

باید امید هر چه فرج را به گور برد

بیهوده می‌بری دل ما را ستون ستون...

این شعر هم ردیف غزل‌های چشم توست

شاعر: مرتضی آخرتی


 نامه برای امام زمان (عج)

سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!
چرا دیگر نمی‌تابد سرودت از محاق رود

مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمین های اسیر حلقه‌های دود

به روی بام ها آیینه‌ها گرم تماشایند
افق های تباهی را برآ ای طلعت موعود

نفیر کوزه‌های تشنه ی اعصار می‌گوید
که عشق - این ماه سرگردان- زمانی این حوالی بود

تو را با خوشه ی پروین همیشه جستجو کردم
از آن روزی که از پردیس جاویدان شدم مطرود

دلم را این پرستوی غریب آشیان بر دوش
بهار خاطراتت خوانده تا آفاق نامحدود

الا ای ماه مهجور زمستان های ابرآلود!
تو را تا کهکشان زخم موزونی دگر بدرود

شاعر:  بهروز سپيد


در انتظار شما ای طلوع پایانی

خدا کند که بهار رسیدنش برسد

شب تولد چشمان روشنش برسد

چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز

به این امید که دستم به دامنش برسد

هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ

که آن انارترین روز چیدنش برسد

چه سالها که درین دشت ، خوشه چین ماندم

که دست خالی شوقم به خرمنش برسد

بر این مشام و بر این جان چه میشود یارب!

نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد

خدای من دل چشم انتظار من تا چند

به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟

چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟

خدا کند که از آن دور توسنش برسد

شاعر: سعيد بيابانكي

به دنبال تو می‌گردم

به دنبال تو می‌گردم نمی‌يابم نشانت را

بگو بايد کجا جويم مدار کهکشانت را

تمام جاده را رفتم غباری از سواری نيست

بيابان تا بيابان جسته ام رد نشانت را

نگاهم مثل طفلان زير باران خيره شد بر ابر

ببيند تا مگر در آسمان رنگين کمانت را

کهن شد انتظار اما به شوقی تازه, بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را

کرامت گر کنی اين قطره ناچيز را شايد

که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را

الا ای آخرين طوفان! بپيچ از شرق آدينه

که دريا بوسه بنشاند لب آتش نشانت را

شاعر: حسين اسرافيلی

انتهاي پيام/

برچسب ها: امام ، زمان ، شعر ، ولایی ، انتظار
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار