باشگاه خبرنگاران- شعر جهانی زدود عبدالجبار کاکایی شعر نمادینی است روستا نماد صفا و سادگی، بهشت نماد آرمانشهر مشاعر، جهنمی از دود گرفتاری ها و مشکلات شهر که شهر را از آرمانشهرش دور کرده است.
در تمام شعر کلمه ی نامانوسی به چشم نمی خورد سردی میان مسافران را با بی تبسمی و نگاه بی ترانه وسرود نشان می دهد.
مسافرانی که به این شهر وارد می شوند در خواب و نا آگاهی اند. این خواب و نا آگاهی نا تمام است زبان شعر ساده و روان و این سادگی مخاطب را مشتاق خواندن می کند.
شاعر اظهار ملامت از شهری پر از دود می کند ورودش را به این شهر همراه با انسان هایی خواب و نا آگاه به تصویر می کشد با عبارت "باز می رسم به شهر" ملامت خود را نشان می دهد در این شهر خاطراتی بی صدا و عقده های که یادبود است.
با آرزوی نرسیدن جاده ها به شهرها تمایل خود را به دوری از شهرها نشان می دهد شهرهایی که از نا آگاهی و نام های ناشناس پر است شاعر این شهر را از آرمانشهرش دور و بهشت آرمانشهرش را در جهنمی از دود گم شده می داند./ي2