به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ جنبش اخوانالمسلمین از مهمترین حرکتهای اسلامی در تاریخ اسلام در سده گذشته تا به امروز است.
این جنبش در سال 1928 توسط شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به حسن البنا در اسماعیلیه مصر تاسیس شد و از آنجا که این جنبش رویکرد جهانشمولی را ایجاد کرده بود به دیگر کشورهای اسلامی اندیشه وگرایشات خود را بسط داد تا راهی برای مقابله مسلمانان با دشمنانشان براساس آموزههای دینی فراهم کند.
اخوانالمسلمین اهدافی چون زنده کردن شعائر اسلامی و برافکندن سلطهی اجانب و برقراری حکومت اسلامی در جبهههای مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی را در دستور کار خود قرار داد به همین خاطر چندین بار به دست حکومت ملک فاروق منحل و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و یا اعدام شدند.
گفتنی است حسن البنا، عبدالقادر عوده، شیخ محمد فرغلی، سید قطب و صالح عشماوی از جمله شهدای نامی اخوانالمسلمین به حساب میآیند که بهغیر از حسن البنا که توسط عوامل ملک فاروق ترور شد بقیه این شهدا توسط حاکمان مختلفی که در طول سالهای مختلف در مصر حکومت کردند، اعدام شدهاند.
جالب است بدانید گروه اخوان در سال 1307 توسط حسن البنا بهعنوان يک سازمان اسلامي خيريه تربيتي در پرتو قانون اساسي سال 1301 مصر به طور رسمي ثبت شد اما سازمان اخوان پس از شهادت حسن البنا و در دوره افسران آزاد به علت پيروي نکردن از انديشههاي مليگرا و قومي، توسط جمال عبدالناصر منحل اعلام شد.
مهمترین ویژگى اخوانالمسلمین، جامعیت و فراگیر بودن اعتقاداتشان در بین مسلمانان است اما این ویژگى داراى دو بعد است: اول آنکه اخوان در مصر به صورت یک تشکیلات جامع ظهور کرد، به گونهاى که فقط یک نهضت سیاسى نبود، بلکه یک واحد فرهنگى، یک مؤ سسه اقتصادى ، یک بینش اجتماعى ، یک ارتش مردمى و... بود.
دوم اینکه کم و بیش در برخى از کشورهاى اسلامى ایدهها، هدفها و تشکیلات اخوانالمسلمین بهعنوان یک الگوى مناسب مبارزه ضد دولتى پذیرفته و بهکار بسته شد.
از دیگر ویژگیهاى اخوان آن است که اقداماتش را با تبلیغ و معرفى دین اسلام بهعنوان تنها راه نجات آغاز کرد و پس از آن به جذب و سازماندهى افراد پرداخت اما در مرحله سوم به مبارزه و ستیز همهجانبه (بهویژه نظامى) علیه رژیم مصر و استعمار انگلیس روی آورد.
در ستیزهجو شدن اخوان، مسئله فلسطین بیش از سایر مسائل (مانند افزایش سلطه استعمار) موثر بود چرا که، اخوان در سال 1325 ه . ش ./ 1946 م . براى نخستینبار دستههاى کوچک نظامى براى حمله مسلحانه به مراکز صهیونیستها در خاک فلسطین اعزام کرد و علاوه بر آن اعضاى اخوان در اولین جنگ اعراب واسرائیل شرکت کردند.
ویژگى و اهمیت اخوانالمسلمین تنها به عقایدى که مطرح ساخته است معطوف نمیشود چرا که آنچیزی که اخوان مطرح نمود از سوى اندیشمندان دیگر اسلامى چون سید جمالالدین اسدآبادی ، محمد عبده و عبدالرحمان کواکبى مطرح شده بود به همین خاطر اهمیت اخوان از آن جهت است که تعالیم و عقاید اسلامى را به زبانى ساده، قابل فهم، منظم و مسنجم که پاسخگوی نیازهاى جدید مسلمانان بوده را مطرح کرده است.
اما رویکرد جهانشمول اخوانالمسلمین از عوامل گسترش این اندیشه به کشورهای دیگر است چرا که این جنبش در کشورهای عراق، سوریه، اردن، تونس و مراکش به وجود آمده است به همین خاطر در ادامه این گزارش به حضور اخوانالمسلمین در این کشورها میپردازیم.
اخوانالمسلمين در سوداندر اواسط دهه 20 ه . ش ./ 1940م اخوانالمسلمین سودان به رهبرى (على طالبالله) شکل گرفت جالب است بدانید این جنبش با همان انگیزههایى پدید آمد که اخوانالمسلمین در مصر بوجود آمده بود و علاوه بر آن با کمک و همکاری عبدالحلیم عابدین یکی از رهبران اخوانالمسلمین مصر تاسیس شد.
اخوانالمسلمینِ سودان در بدو تشکیل خواهان اسلامى کردن جامعه از طریق تغییر حکومت موجود و تاسیس یک حکومت اسلامى بود امّا پس از آنکه دولت (جعفر محمد نُمیرى) شریعت اسلامى را در سودان به اجرا گذاشت، و دولت (عمرالبشیر) آن را با شدت و وسعت بیشترى تداوم بخشید، این جنبش با تغییر ایده ، تنها در جهت برآمدن اجراى شریعت اسلامى از طریق دولت برآمد.
اخوانالمسلمین سودان رهبران متعددى را به خود دیده است اما هیچکدام به اندازه (دکتر حسن الترابى) فعال و مشهور نشد، امّا بعدها تغییر عقیده داد و در دولت نُمیرى و صادق المهدى به ترتیب پستهاى دولتى مشاور خارجى و وزارت دادگسترى را پذیرفت.
اخوانالمسلمین سودان در مقایسه با اخوانالمسلمین مصر، حداقل داراى دو ویژگى متمایز است: اوّل آنکه اخوانالمسلمین سودان با کودتاى افسران آزاد به رهبرى سرهنگ جعفر محمد نُمیرى در سال 1348 ه . ش ./ 1969 م . مخالفت کرد امّا بعد از آن ، شاخه جدا شده از اخوانالمسلمین سودان (جبهه اسلامى ملّى به رهبرى حسن الترابى ) به مصالحه با رژیم پرداخت ، ولى گروه دیگر آن، به رهبرى صادق عبدالله الماجد، هرگونه سازش با رژیم را مردود دانست و دوم آنکه اخوانالمسلمین از پیروزى و تداوم انقلاب اسلامى ایران حمایت کرد، و هماکنون نیز آن را یک انقلاب مبتنى بر ایمان توصیف مىکند.
اخوانالمسلمین در اردناخوانالمسلمین اردن در سال 1325 ه ش . / 1946 م . در شهر (امان ) با همان انگیزههایى که در تولد اخوان در مصر و سودان موثر بود، تشکیل شد و با سرعت بسیاری گسترش یافت چرا که تعداد زیادى فلسطینى رانده شده در اردن که به اخوانالمسلمینِ آن کشور براى آزادى فلسطین دل بسته بودند ، به عضویت اخوانالمسلمین اردن درآمدند و فعالیتهاى اسلامى احزابى چون (حزبالتحریر) اردن در ارتقا آگاهیهاى سیاسى و مذهبى مردم اردن و در نتیجه جذب آنان به اخوان موثر بود.
اخوانالمسلمین اردن برای دستیابی به هدفش یعنى اسلامى کردن جامعه، راه مماشات و سازش با دولت و حکومت اردن را در پیش گرفت چرا که پیروى از این شیوه را بهترین راه حل براى تحقق هدف خویش تشخیص داد.
از بزرگترین رهبران اخوانالمسلمین اردن مىتوان از(شیخ عبدالرحمان) نام برد اما برخى سازش اخوانالمسلمین اردن با حکومت پادشاهى را ناشى از شخصیت سادهاندیش او دانسته و بیشتر در نقش یک رهبر معنوى ظاهر شده است.
از سویى دیگر رژیم اردن با استفاده ابزاری از اخوانالمسلمین در جلوگیرى از نفوذ و توسعه احزاب و نیروهاى سیاسى مخالف (مانند کمونیستها) برآمد. اما جناح انقلابى اخوانالمسلمین اردن به رهبرى (عبدالله العظم ) که همیشه بر سر مسائلى چون مسئله فلسطین در تعارض و تضاد با رژیم اردن بوده است ، هیچگاه از اجازه رسمى فعالیت سیاسى علنى بهره مند نشده است.
اخوانالمسلمین در سوریهاخوانالمسلمین سوریه در سال 1314 ه . ش ./ 1935 م . در شهر حلب بهوسیله دکتر مصطفى السباعى به پیروی از اخوانالمسلمین مصر و به منظور مقابله با اشغال سوریه از سوى فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شکاف موجود بین جهان عرب از طریق احیاى اسلام بهوجود آمد.
بارزترین مشخصه این جنبش در سوریه ، مخالفت دائمى آن با دستگاه سیاسى کشور است و از مهمترین جلوه این مخالفت، مىتوان به درگیرى نظامى 1360 ه . ش . / 1981 م . طرفداران جهاد ضد دولتى در جنبش اخوانالمسلمین با نیروهاى حکومتى اشاره کرد که طى آن یک نبرد سه هفته اى در (شهر حما) صورت گرفت که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادى از مقامات دولتى و حزبى (حزب بعث سوریه ) و نیز سرکوب شدید اعضاى جنبش از سوى دولت سوریه شد.
با این اوصاف جنبش اخوانالمسلمین سوریه تا کنون به علت وجود اختلاف در اخوانالمسلمین بر سر مسئله روش مبارزه علیه دولت نتوانسته است بهعنوان یک نیروى موثر در سیاستهاى داخلى و خارجى سوریه ایفاى نقش کند.
اخوانالمسلمین سوریه که گرایشات سلفی پیدا کردهاند از عوامل تشدید درگیریها و بحران در این کشور به حساب میآیند چرا که دمیدن بر جنگ شیعه و سنی، ترور مردمی که از دولت بشار اسد حمایت میکنند از جمله اقدامات آنها به حساب ميآيد.
پس از چنددستگی اخوانالمسلمین سوریه پس از درگیری با حافظ اسد، بحران امروز این کشور باعث امیدواری جریانهای مخالف دولت در اتحاد اخوانیها شد اما عمق اختلافات درونگروهی از عوامل عدم اتحاد آنها بر علیه دولت است چرا که گروههای سوری منتسب به اخوانالمسلمین هریک با توجه به خاستگاه ایدئولوژیک و سیاسی خود جهتگیری خاصی نسبت به بحران از خود نشان دادند.
شاخههایی از اخوانالمسلمین سوری که متاثر از جریانهای وهابی اردن هستند عمدتا گروههای مسلحی را شکل دادند که همسو با جریان سلفی، درگیریهای مسلحانه را از شهرهای مجاور مرزهای اردن آغاز کردند و درگیری را به دیگر شهرها مانند حمص، حلب و سایر شهرهای سوریه انتقال دادند.
از این رو، آنچه سبب شد بحران سوریه از اعتراضهای صرف سیاسی و مدنی خارج و وارد فاز مسلحانه شود را باید در اندیشه سلفی و اخوانیهای تندرو همگام با آنها مورد ملاحظه قرار داد.
اندیشههایی که ریشه در برداشتهای بنیادگرایانه فقه حنبلی ـ مالکی دارد و جزمیت و نگاه مغرضانه در این دیدگاه تا جایی است که شیخ صالح اللحیدان کشتار یک سوم جمعیت سوریه را جایز دانست و در یک فتوای عجیب اعلام کرد: «طبق مذهب مالکی کشتن يك سوم مردم برای خوشبختی دو سوم دیگر جایز است.
اخوانالمسلمين سوريه بهدليل علوي بودن نظام حاکم و بهدليل روابطي که ايران با سوريه برقرار کرده نگاه ضدشيعي و ضدعلوي دارد.
در مذاکراتي که اخوانالمسلمين سوريه با غرب داشت، اخوان اعلام کرد که امنيت اسرائيل را بهعنوان عضوي از سازمان ملل و در قالب قوانين این سازمان ميپذيرد يعني بحث اسرائيل و تعهد به امنيت آن را در قالب سازمان ملل گنجاندند.
از نظر سياسي اخوان در سوريه دولت مدني را پذيرفته و علاوه بر آن بودن دو دولت در سرزمين فلسطين را بهطور اجمالي در قالب سازمان ملل پذيرفته اما در مورد جولان برای بازپسگیری آن مقاومت خواهد کرد.
جنبش حماس در فلسطين اين جنبش در واقع شعبه تشکيلات اخوان در سرزمينهاي اشغالي است و هنوز هم ارتباط همهجانبه نيرومندي با اخوانالمسلمين مصر دارد اما اين سازمان در انديشه سياسي و ادبيات ايدئولوژيکي خود تغييراتي داده است و در سايه همين تحولات توانسته به جهاد مسلحانه بر ضد اشغالگران ادامه دهد و همزمان روابط خوبي را با نظامهاي سياسي قاهره و دمشق برقرار کند.
جنبش النهضه تونساين تشکيلات با انديشهها و افکار راشد الغنوشي رهبري ميشود و به رغم اختلاف در ديدگاه ارتباطات خوبي با اخوانيها دارد اما اتهامات بسياري به وارد شده كه يكي از اين اتهامات طرفداري وي از انقلاب اسلامي ايران و حضرت امام خميني (ره) است.
اخوانالمسلمین در الجزایردر الجزاير حرکت اسلامي اخوان به رهبري محفوظ نحناح روش اصلاحي اخوان اردن را در پيش گرفت و براي همين منظور اردن با دولت فعلي الجزاير همکاري کرده و نمايندگاني به پارلمان فرستادند که مورد اعتراض ديگر حرکتهاي اسلامي الجزاير قرار گرفت.
اخوانالمسلمین در مراکشحرکة الاصلاح و التجديد که منشعب شده از گروه الشبيبه الاسلاميه به رهبري مطيع متأثر از افکار و انديشههاي متفکران اخواني همچون حسن البنا بوده است.
حرکة الاصلاح با تغيير اساسنامه و مرامنامه و تغيير نام خود به حزب التجديد الوطني در مه 1992 و حزب الوحده و التنميه (وحدت و توسعه) در سال 1993 نتوانست مجوز فعاليت رسمي از وزارت کشور مراکش بگيرد به همين خاطر نميتوانست بهطور مستقل در انتخابات پارلماني شرکت کند به همین خاطر در اکتبر 1998 با ادغام در تشکيلات ملي، نام خود را به حزب العداله والتنمیه (عدالت و توسعه) تغيير داد و توانست در انتخابات پارلماني مراکش در 27 سپتامبر 2002، 43 کرسي به دست آورد. گفتنی است رهبري اين گروه هماکنون به عهده دکتر سعدالدين العثماني است.
اخوانالمسلمین مصر در سالهای اخیرهمانطور که در ابتدای این گزارش اشاره شد خاستگاه اخوانالمسلمین از مصر بوده و این جنبش فراز و نشیبهای بسیاری را سپری کرده است.
انقلاب مردمی 25ژانویه 2011 که حاصل قیام مردمی در مصر بود تحولات چشمگیری در تنهاترین کشور خاورمیانهای قاره آفریقا بهوجود آورد که طی آن با پیروزی محمد مرسی نماینده اخوانالمسلمین بر کلیه رقبایش باب جدیدی در امر حکومتداری مصر ایجاد شد.
پیروزی اسلامگرایان نشان از اسلامخواهی ملت مصر بود چرا که سالیان دراز تحت سلطه حاکمان سکولار قرار گرفته بودند.
با روی کار آمدن مرسی امیدهای بسیاری در دل انقلابیون مصری بهوجود آمد تا سرانجام به روابط مصر با رژیم صهیونیستی پایان دهد چرا که این امر ریشه در خواسته مصریها در طول حکمرانی دیکتاتور سابق این کشور دارد چرا که بودن سفارت رژیم صهیونیستی در طبقه پنجم یک ساختمان و عوض شدن 6باره سفیر رژیم صهیونیستی به علت اینکه ملت مصر روی تعامل با آنها نداشتند و همچنین ثابت بودن سفیر مصر در اسرائیل به مدت 20سال بهدلیل اینکه کسی جرات گرفتن این پست را به علت ترس از خشم مردم را نداشت میتوان گواهی بر این اتفاق دانست که مردم مصر خواهان قطع روابط کشورشان با رژیم صهیونیستی بودند.
انقلابیون که در زمان وقوع انقلاب در مصر با شعار لغو کمپ دیوید، به سفارت
رژیم صهیونیستی در قاهره حمله کردند و باعث تعطیلی آن شدند برای مدتی باعث
تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی شدند اما پس از اینکه مرسی روی کار آمد نه
تنها قرارداد ننگین کمپ دیوید را لغو نکرد بلکه با فرستادن سفیر به اسرائیل
در جهت خلاف خواستههای انقلابیون حرکت کرد.
اقدامی که انتقادات
بسیاری را متوجه مرسی کرد چرا که عبدالمنعم ابوالفتوح نامزد سابق رياست
جمهوري به شدت از نامه مرسي به شيمون پرز انتقاد کرد و از وي خواست تا نسبت
به پيامهاي پروتکلي سياست خارجي مصر تجديد نظر کند به گونهاي که با
اهداف انقلاب سازگار باشد.
محمدحبيب از رهبران سابق اخوانالمسلمين
نيز با انتقاد از پيام رئيس جمهوري مصر به اسرائيل تأکيد کرد: پيام مرسي يک
رسوايي غيرقابل توجيه است.
اما جالبترين اظهارات عليه مرسي را
محمدعصمت سيفالدوله مشاور محمد مرسي داشته که پيام مرسي به شيمون پرز را
صدمه و زخمي بزرگ به کرامت مصريها دانست و تأکيد کرد اين پيام خروج از
چارچوب اصول ملي به شمار ميرود.
مرسی در ابتدای دوران زمامداری خود بیانیه قانون اساسی که توسط مرسی ارائه شد حاوی چند ماده مبنی بر افزایش اختیارات رئیس جمهوري و همچنین قطع حق قوه قضائیه در امور ریاست جمهوري بود چرا كه مرسی اعلام کرد قوه قضائیه حق دخالت در امور مربوط به رئیس جمهوری را ندارد که این بیانیه مقدمهای شد تا مخالفان وی آن را دیکتاتور بخوانند و به همین خاطر تظاهرات اولیه صورت گرفت اما بعد از اینکه پیشنویس قانون اساسی اعلام شد تظاهرات و موضع گیریها بر علیه آن بیشتر شد چرا که مخالفان معتقد بودند در پیشنویس قانون اساسی حقوق اقلیتها در نظر گرفته نشده ضمن اینکه اسلام به مانند گذشته منبع تشریع در قانون اساسی ذکر شده اما چون در بند دیگر پیشنویس قانون اساسی آمده است که منبع تشریع، مذاهب چهارگانه اهل سنت بوده به همین خاطر این امر بر تندگرایی اسلامی توسط مخالفان تعبیر شد که باعث اعتراضها و به خشونت کشیده شدن آن و به کشته شدن عدهای از مردم انجامید همچنین در جریان اعتراضها کاخ ریاست جمهوری به محاصره درآمد چرا که معترضان خواستار ابطال پیشنویس قانون اساسی و خواهان نوشته شدن پیشنویسی جدید بودند.
اما نکتهای که در اتفاقات اوایل زمامداری مرسی روی داد این بود که مخالفان معتقد به عدم رعایت حقوق اقلیتها بودند و این امر مخالفت دنبالهداری را رقم زد تا جایی که تحلیلگران یکی از دلایل سقوط دولت نوپای مرسی را همین امر میدانند.
برخی دیگر از تحليلگران ميگويند نزديک شدن اقتصاد مصر به لبه پرتگاه، باعث شد که مردم مصر با يکديگر متحد شوند و ارتش اين کشور را متقاعد کنند که آنها را تا قبل از مواجه شدن با فاجعه، از دولت مرسي نجات دهند.
تحليلگران اقتصادي همچنين بر اين باور هستند که آمارهاي اقتصادي، بهترين و گوياترين دليل بر سياستهاي ناکارآمد و اشتباه حکومت مرسی است چرا که وی متهم است که منافع و روابط خارجي خود را بر منافع عالي کشور ترجيح داده است چرا که موافقت دولت مرسي با پيشنويس قانون اوراق قرضه بانکهاي اسلامي، با واکنشهاي شديد در محافل بانکي و اقتصادي مصر مواجه شد.
پيشنويس قانون اوراق بهادار اسلامي به مالکين اين اوراق، حق تصرف در آن اعم از فروش، نگهداري يا واگذاري آن را ميدهد و خطر اين اوراق در اين است که به موجب اين اوراق ميتوان از داراييهاي ثابت کشور در ازاي صادر کردن اوراق دولتي استفاده کرد.
طي يک سال از حکومت مرسی بر مصر و تصميمهای غيرحرفهاي و ناکارآمد او، ذخاير ارزي مصر دچار مشکل شد و در اواخر ماه مه گذشته به 16 ميليارد و 500 ميليون دلار رسيد.
اغلب اين ذخاير که به سختي کفايت 3 ماه از واردات کالاها را ميکرد، سپردههاي نقدي بودند که ارزش آن به 10ميليارد دلار ميرسيد و توسط عربستان، قطر، ترکيه و ليبي در بانک مرکزي مصر به وديعه گذاشته شده بود بنابراین درصورتي که اين سپردهها وجود نداشتند، ميزان ذخاير به حدي رسيده بود که حتي کفايت پرداخت يک ماه از واردات کالاها را نميداد.
افزايش کسري بودجه کل کشور که در اواخر ماه گذشته به حدود 31 ميليارد و 500 ميليون دلار يا حدود 12 درصد از توليد ناخالص ملي رسيده بود، همچنان ادامه يافت و افزايش اين کسري به حدود 7 ميليارد دلار از کسري بودجه کل سابق رسيد.
علاوه بر آن ميانگين بدهي کلي مصر هم افزايش يافت و بدهيهاي داخلي در اواخر ماه مي گذشته به حدود 207 ميليارد دلار رسيد، افزون براينکه 44 ميليارد دلار نيز ميزان بدهيهاي خارجي بود تا مجموع آن به ميزان 91 درصد از توليد ناخالص ملي نزديک شود بنابراین افزايش بدهيهاي کل کشور از سطح آن درسال 2012 تقريباً به حدود 38 ميليارد دلار افزايش يافت.
دسته بندي اعتباري براي مصر در سطح بينالملل به سطح کمتر از ردهبندي فعلي براي کشورهايي که مانند يونان با مشکل مواجه هستند، رسيد و ليره مصر به طور رسمي، حدود 15 درصد از ارزش خود را در مقابل دلار و بيش از 20 درصد از ارزش خود را در بازار سياه از دست داد.
اين مسئله موجب تشديد تورم بهويژه در ميان کالاهاي اساسي شد و مذاکرات با صندوق بينالمللي پول براي گرفتن وامي به ارزش 4 ميليارد و 800 ميليون دلار، عليرغم نياز مبرم مصر به اين وام براي بازيابي اعتماد بازارهاي مالي به اقتصاد مصر، دچار مشکل شد.
همزمان با اين مسائل، رکود در بخشهاي گردشگري و سرمايهگذاري خارجي که ازمهمترين منابع نقدينگي خارجي هستند، ادامه داشت و مصر شاهد نوسان در بخشهاي توليد در داخل بود که اين مساله موجب بسته شدن و فعاليت غيرمستمر صدها کارگاه و تاسيسات به دلايل مالي، امنيتي و اداري شد.
برخي از اين شرکتها که در حدود 60 درصد ازصادرات کالاها سهيم بودند و نيمي از نيروي کار در بخش صنعت مصر را جذب کار کرده بودند، درچنين شرايطي سرمايههاي خود را به کشورهاي همسايه منتقل کردند.
اما مرسی که به حضور در صحنه بینالملل بیشتر از اوضاع داخلی توجه میکرد سعی در تاثیرگذاری بر بحران سوریه بود به همین خاطر دست به ابتکاری مبنی بر تشکیل کمیته 4 جانبه با حضور ایران، مصر، ترکیه و عربستان برای حل بحران سوریه زد اما چندي پيش به دستور محمد مرسی، رئیسجمهوری مصر، سفارت سوریه در قاهره بسته شد.
دولت مصر همزمان کاردار خود در دمشق را به کشور فراخواند و مرسی در شامگاه شنبه (۲۵ خرداد/۱۵ ژوئن) اعلام کرد که مصر به تمامی روابط دیپلماتیک خود با دولت اسد خاتمه داده است و بحران کنونی در سوریه ایجاب میکند که منطقه پرواز ممنوع بر فراز آسمان این کشور برقرار شود.
این اتفاق که نشاندهنده هماهنگی مرسی با سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه بود خشم بسیاری از مردم مصر را برانگیخت چرا که این امر نشان بارز اقدام سلفیها در دولت او بود.
جالبتر آنکه پس از چند روز از برکناری مرسی به دست ارتش و تعیین عدلی
منصور به عنوان رئیسجمهوری موقت مصر روابط دیپلماتیک در سطح کنسولگری دو
کشور از سر گرفته شد.
اما کشتار شیعیان در مصر که منجر به شهادت رسیدن علامه حسن الشحاته در زمان
برگزاری جشن میلاد صاحبالزمان (عج) بهدست سلفیها شد واکنش شدید و پیگیر
دولت در مجازات کردن عوامل این کشتار را میطلبید اما دولت مرسی که در
گذشته خطر شیعیان برای اسلام را بیشتر از یهودیان دانسته بود ضمن محکوم
کردن این جنایت، اقدام قابل توجهی از خود نشان نداد.
مرسی که هیچگاه به پیامهای جمهوری اسلامی ایران برای حفظ و تداوم آرمانهای انقلاب مصر توجه نکرد پس از یک سال ریاست جمهوری با اقدام ارتش برکنار و بسیاری از مردم مصر که در انتخابات سال پیش از وی طرفداری کرده بودند به علت برآورده نشدن آرمانهای انقلاب و وعدههای مرسی به جمع مخالفین او پیوستند تا مرسی حمایت بسیاری از موافقان خود را از دست بدهد.
هماکنون "عدلی منصور" رئیس جمهوری دولت موقت ، "حازم البیلاوی" کارشناس مسائل اقتصادی و مشاور صندوق پول عربی را بهعنوان نخستوزیر و "محمد البرادعی" مدیرکل سابق سازمان بین المللی انرژی اتمی را به عنوان معاون امور بینالملل رئیس جمهوری منصوب کرده است.
مسئلهای که در این میان رخ مینماید آنست که اخوانالمسلمین از بدو تاسیس خود در 85 سال پیش تا به امروز برای اولین بار توانسته بود قدرت را در مصر در اختیار بگیرد اما با اشتباهات نمایندهاش نتوانست از این فرصت تاریخی برای اسلامیزه کردن دولت در مصر استفاده کند.
انتهاي پيام/