انگار خداوند ناگهان از زبان دوست كشيشم حرف‌هايش را به من زد و من احساس كردم كه زنداني رنج و اندوه مقدسي شده‌ام...

باشگاه خبرنگاران؛"روبربرسون" بيش از هر چيزي براي سبك استعلايي فيلم‌هايش معروف است مضامين اصلي آثارش شامل ايمان، گناه و رستگاري مي‌شود اما به قول "سوزان سانتاگ" كه يكي از مهم‌ترين تحليل‌ها را درباره پديدارشناسي رستگاري و معنويت در آثارش دارد مضمون واحد فيلم‌هايش را مي‌ـوان درباره مفهوم آزادي و اسارت دانست به طوري كه هر دو موضوع كناه و وظيفه مذهبي در فيلم‌هاي او به زندان منتهي مي‌شود.
"برسون" كه همواره به دنبال دست‌يابي به مفهوم آزادي روحاني در آثارش است رابطه كشيش با خداوند را در نوع ارتباطش با مردم در اين فيلم منعكس مي‌كند.
از همان صحنه ابتدايي  فيلم كه كشيش جوان را د كنار دوچرخه‌اش روبه‌روي كليساي روستا از پشت نرده‌ها و ميله‌هاي در ورودي مي‌بينيم به نظر مي‌رسد كه او قدم در زنداني مي گذارد كه او را در خود حبس خواهد كرد.
در ادامه وقتي همه تلاش‌هاي او براي برقراري ارتباط با مردم و دعوت به سوي ايمان ناكام و بي‌ثمر مي‌ماند معلوم مي‌شود كه اين زندان چيزي جز همان تك‌افتادگي و انزوا در جامعه گناهكار اطرافش نيست.
در واقع كشيش به موازات اين كه نمي‌تواند به مردم نزديك شود و آن‌ها را به رستگاري فرا‌بخواند درون خود احساس مي‌كند در برقراري رابطه با خداوند نيز ناتوان است.
او همان طور كه قادر به گفتگو با مردم اطرزافش و موعظه براي آن‌ها نيست توانايي مكالمه با خدا و دعا خواندن را هم از دست داده و احساس مي‌كند كه خداوند او را رها كرده است.
"برسون" به كمك سبك مرتاضانة‌اش كه مبتني بر تقليل و حذف و كاستن است انزواي اجتماعي كشيش را به نوعي انزواي مقدس تبديل مي‌كند كه براي رنج‌هايش در اين دنيا تسكيني وجود ندارد جز اين كه بار رمج عظيمي را كه خدا بر او نهاده تحمل كند و قرباني شدن در رتهش را بپذيرد و نشانه‌هاي خدا را در درون خود جستو‌جو كند و دريابد.
به همين دليل در پايان وقتي كشيش با نااميدي روستا را ترك مي‌كند و در تنهايي بر اثر بيماري جان مي‌سپارد فيلم بدون اين كه مرگش را نشانمان بدهد سايه صليبي را در بالاي سرش نمايش مي‌دهد كه گويي بر دست‌يابي كشيش به فيض الهي و رستگاري تاكيد مي‌كند./ص

يادداشت از : نزهت بادي
منبع : فيلم نگار

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.