«بسم لله الرحمن الرحيم
اعضای محترم انجمن حجتيه مهدویه، خدمتگزاران آستان مقدس حضرت بقيه لله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداه
اگر چه به هيچوجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بيان فوق (بیان امام) نيافته و نمییابيم و در ایام گذشته بویژه از زمانی که حضرت ایشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام(ع) این خدمات دینی و فرهنگی را تأیيد فرموده بودند، هيچ دليل روشن و شاهد مسلمی که دلالت بر صراحت معظم له، به تعطيل انجمن نماید در دست نبود معذلک در مقام استفسار برآمدیم. البته تماس مستقيم ميسر نبود. ليکن برای تحقيق از مجاری ممکنه و شخصيتهای محترمه موثقه و بنا به قراین کافيه محرز شد که مخاطب امام «معظم له» این انجمن میباشد؛ لذا موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض مؤسسه معظم و استاد مکرم حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقای حلبی (دامت برکاته) رسيد و فرمودند: «درچنين حالتی وظيفه شرعی در ادامه فعاليت نيست. کليه جلسهها و برنامهها باید تعطيل شود.»
انجمن خيریه حجتيه مهدویه
دوازدهم شوال 1403، یکم مردادماه 1362»[2]
حجت الاسلام رحیمیان از اعضاء امین دفتر امام با بیان خاطرهای، نظر حضرت امام در خصوص اعلام تعطیلی فعالیتهای انجمن را بیان میکند: «در اوایل مرداد ماه 1362 بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن، بدون ذکر نام، را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامهای که از سوی این تشکیلات فرستاده شده بود، مبنی بر اعلام تعطیل فعالیتها و جلسههایشان، به عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن، به عرض رسید که اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد که در آن تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود، با تبسم فرمودند: «تعطیل، غیر از انحلال است. این که فایده ندارد. اگرفکر میکنند منظور، آنها هستند، این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند کار خودشان را میکنند و آنها که سالم بودهاند قبلاً هم ...»[3]
شیخ
صادق خلخالی هم که در آن مقطع نماینده قم بوده است در واکنش به اقدام
انجمن د رخصوص تعطیلی میگوید: «اگر شما فهمیدید که امام امت از اعمال شما
ناراضی است که خودتان اعتراف میکنید، مسلماً امام زمان هم ناراضی خواهد
بود. آن کسی که راضی از اعمال شماست، امام زمان نیست بلکه شیطان زمان
آمریکا است که شما اعلامیه میدهید و شما نوار دارید، و رئیستان آقای حلبی
میگوید که جنگ باید با دیکتاتور امام معصوم باشد امام عادل هم کفایت
نمیکند این نوار در زمانی از آقایان صادر شده و گفتهاند وقتی که جنگ باید
با دستور امام معصوم بوده باشد، امام عادل هم کفایت نمیکند. این نوار در
زمانی از آقایان صادر شده و گفتهاند وقتی که جنگ با عراق شروع شده است،
ایشان این مطلب را عنوان میکند یعنی ملت ایران میخواستند دست روی دست
بگذارند، جنگی که شرف و اسلامیت و نوامیس ما را تهدید میکرد، ما قیام
نکنیم. و در مقابل هجوم آمریکا ایستادگی نکنیم، تا امام زمان بیاید. امام
زمان آن وقت ما را مورد غضب قرار میدهد. ما چگونه میتوانستیم ناظر باشیم
که خرمشهر و آبادان ما مبدل به تل خاک شده است.»[4].
انجمن حجتیه پس از تعطیلی
تعطیلی ظاهری
در سال 1362 موجب شد که نام این تشکیلات تا مدت زیادی از ادبیات سیاسی
جامعه ما حذف شود اما همانطور که پیشبینی میشد تلاشهای این گروه در جهت
اهداف آشکار و پنهان ادامه یافت.
یکی از تحرکات اخیر دامن زدن به اختلاف بین شیعه و سنی بود و این بار به جای بهائیت و مارکسیسم مذهب سنی را هدف قرار داد. در زمستان سال 1381، انتشار خبر فعالیتهای تفرقهافکنانه
در مناطق سنینشین کشور، بحث درباره ماهیت این تشکیلات را بار دیگر نقل
محافل سیاسی جامعه ما کرد این موج تبلیغات با تحریکات متعصبان اهل سنت علیه
شیعیان همراه شده و فضای عمومی در مناطق سنینشین را به گونهای رقم زده
است که طیف لاییک و سکولار اهل سنت نیز به گرایشهای ضدشیعی پیوستهاند.(5)
پس از انتشار کتابی با عنوان «حقیقت وحدت در دین» نوشته فردی به نام
یعسوبالدین رستگاری جویباری که به واکنشهای شدیدی در میان علمای اهل سنت
منجر شد؛ چاپ و توزیع این کتابها که با طرح جعلی «چاپ بیروت» بدون مجوز در
قم انجام میشد در کشورهای عربی، پیامدهای نامناسبی به همراه داشته است.
به نظر میرسید شبکه القاعده و
به صورت خاص و طیفهای تندرو و متعصب شیعه و سنی، به صورت عمومی، بر دامن
زدن به اختلافات این دو مذهب اسلامی اصرار دارند، که روندی بسیار خطرناک به
شمار میرود.(6) برخی افراد، اقداماتی از قبیل انتشار اعلامیهها و نوشتن
شعارهایی مبنی بر حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و اهانت به خلفای سهگانه و نکوهش
عملکرد برادران اهل تسنن مبنی بر انتخاب مسلکی غیر از مذهب شیعی را دال بر
تجدید فعالیت انجمن میدانند.(7) این در حالی است که سرویسهای اطلاعاتی
استکبار جهانی نیز اکنون خط تفرقه بین شیعیان و اهل سنت را دنبال میکنند.
لذا این حرکت ریختن آب به آسیاب دشمن قلمداد میگردد.
ترویج نمایندگی حضرت قائم و ملاقات با ایشان، ترور مسببان تأخیر در ظهور
امام زمان توسط گروه مهدویت با رهبری سیدمحمدحسین میلانی، واجب دانستن دعای
تعجیل در فرج امام زمان مثل نمازهای یومیه و گناه کبیره دانستن ترک آن، از
دیگر تحرکات اخیر میباشد.
اکنون برای آنکه بتوانیم تفکرات و عقاید را بهتر بشناسیم لازم است به طور اجمال رئوس عقاید و تفکرات آنها را ذکر نماییم.
مهمترین ابعاد فکری و اندیشهای انجمن حجتیه
شاید بررسی عملکرد
قبل و بعد از انقلاب تا حدود زیادی ما را با افکار و اندیشههای آنها آشنا
کرده باشد، در اینجا لازم است یک جمعبندی کلی از آرا و اندیشههای آنها
داشته باشیم تا از این زاویه نیز بهتر بتوانیم انجمن را بشناسیم. این عقاید
و اندیشهها شاخصه مناسبی است تا بتوانیم رفتار هر کس یا گروه را با آن
بسنجیم. اگر فرد یا گروهی هماکنون از این عقاید و اندیشهها پیروی میکند
خواسته یا ناخواسته همان خطی را دنبال میکند که طی سالیان گذشته در پی آن رفته است.
1) جدایی دین از سیاست
به جز سکولارهای غربزده که همواره خواهان جدایی دین از سیاست بودهاند متحجرانی چون
هم از این اندیشه دفاع کردهاند انجمنیها در زمان رژیم فاسد و طاغوتی شاه
به جای آنکه سرچشمه فساد را نابود سازند به دنبال تعطیلی یک مشروبفروشی و
یا یک خانه فساد بودند و وارد مبارزه سیاسی نمیشدند، در حالی که مدارس،
دانشگاهها، سینماها، رادیو و تلویزیون و خیابانها مردم را به فساد دعوت
میکردند و به دلیل فساد حکومت، جامعه فاسد شده بود، تعطیلی فلان خانه فساد
چه دردی را دوا میکرد؟ در حالی که امام خمینی(س) دست روی مرکز فساد
گذاشت و در راه نابودی آن گام برداشت و با نابودی آن کل فضای جامعه دگرگون
شد.
این در حالی بود که
نه تنها با امام(س) همراه نشد بلکه عملاً در مسیری حرکت کرد که مورد رضایت
و حمایت طاغوت قرار گرفت. انجمن در جذب جوانان مذهبی، بیتفاوت بار آوردن
آنها نسبت به مسائل روز جامعه، مشغولیت ذهنی و فکری آنان در مبارزه با
بهائیت، در حقیقت همان اهداف استعمارگران را که عدم مداخله مسلمانان در
سیاست و فقط فراگیری احکام فردی بود را به اجرا گذاشت. انجمن با جا انداختن
مسئله جدایی دین از سیاست و عدم مداخله مسلمانان و روحانیان در سیاست و
مشغول کردن جوانان مذهبی، آرامشی را که رژیم برای چپاول ثروتهای ملت
احتیاج داشت، به او داد.
انجمن حجتیه در فصل یکم، ماده دوم، تبصره دوم اساسنامه انجمن تصویب کرد که:
انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نوع
دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد انجمن صورت گیرد بر عهده
نخواهد داشت.(9)
به همین دلیل
انجمن اگر میدید عضوی از آنها فعالیت سیاسی میکند عذر او را میخواستند.
امام امت (رضوانالله تعالی علیه) این اندیشه غلط جدایی دین از سیاست را
خوب شناختند و فرمودند:
هر وقت
آدمی پیدا شد، یا او را کشتند یا زندانی و تبعیدش کردند یا لکهدارش کردند
که سیاسی است این آخوند سیاسی است. پیغمبر (ص) هم سیاسی بود. این تبلیغ
سوء را عمال سیاسی استعمار میکنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از
دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای
ضدملی و ضداستعماری مبارزه کنید و آنها هر کاری میخواهند بکنند و هر غلطی
میخواهند بکنند، کسی نباشد جلوی آنها را بگیرد.(10)
به هر ترتیب، انجمن نه تنها در غیبت امام زمان(عج) قائل به تشکیل حکومت
نمیباشد و از آن دفاع نمیکند بلکه، عملاً در خدمت طاغوت قرار میگیرد.
این در حالی است که برابر روایات فراوان برای مهیا شدن شرایط ظهور حضرت
بایستی مردم مستعد اجرای احکام شوند و با اهل باطل پیکار کرده باشند و در
نتیجه برای آمادگی مردم بدون هیچ تردید نیاز به حکومت اسلامی داریم.
2) تمسک به مرجعیت برای تضعیف ولایت فقیه
از آنجا که
با تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر(عج) مخالف است عملاً ولایت
فقیه را قبول ندارد. چه قبل و چه بعد از انقلاب، انجمن همواره سعی کرد با
برجسته نشان دادن مرجعیت، رهبری انقلاب را تضعیف نماید. آنها تلاش کردند با
محور دانستن مرجعیت آیتالله شریعتمداری و آیتالله خویی، مرجعیت را در
برابر ولی فقیه قرار دهند و بعد از انقلاب، مسئله بودن رهبر سیاسی واحد در
کنار مرجعیت را مطرح کردند. انجمن به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت فقیه
معتقد است؛ یعنی همه مجتهدان ولایت دارند و فقیه اعلم در میان آنان
وظیفهاش نظارت بر جریان امور است، دست از منزوی کردن ولایت فقیه برنداشت تا آنکه ولایت فقیه در مجلس خبرگان به رغم کارشکنیها به تصویب رسید.
آنها در کتاب «به سوی نور» به طور مفصل در وظایف نائبان فقیه بحث کرده و
بر عدم دخالت او، حتی در موقع اضطرار در کلیه مسائل اعم از عبادی، سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی و نظامی تأکید میکنند و کمترین اختیاری را برای مسئله
حکومت و اختیارات ولی فقیه قائل نمیشوند و حتی جهت لوث کردن قانون اساسی و
خارج نمودن امور حکومت و انقلاب از دست امام امت، پیشنهاد انتصاب نماینده
از طرف مراجع درجه اول در شورای نگهبان را مطرح میکنند تا به این ترتیب به
واسطه همفکران، در شورای نمایندگان مراجع، اعمال نفوذ و نظر بکنند.(11)
انجمنیها همواره دلایل سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات را تقلید از فلان مرجع تقلید میدانستند. سیدعباس نبوی درباره و مرجع تقلید میگوید:
انجمنیها از اسم امام میترسیدند همیشه میگفتند اسم امام را مطلقاً
نبرید خودشان هم نمیبردند... افرادی که من از بدنه این جریان میشناسم
هیچوقت نام او را به عنوان امام ذکر نکردند همیشه تعبیر به آقای خمینی
میکردند... ساواک از آنها خواست: آقا مرجعی را که میخواهی معرفی کنی از
ایران بیرون ببرید و اینکه آقای خمینی را معرفی نکنید.(12)
لذا با فوت آیتالله حکیم و تلگراف شاه به مرحوم آیتالله خویی، شیخ محمود
حلبی هم همگام با شاه و با همان شیوه مرجعیت را به خارج از ایران منتقل
کرد.
همان طور که مشاهده میکنیم از آنجا که اعضای
خود، آدمهای مبارز و سیاسی نیستند همواره سعی کردند به طرف مراجعی بروند
که اولاً کارهای سیاسی انجام ندهند و در وهله دوم در مقابل ولایت فقیه و
رهبری انقلاب قرار داشته باشند.
3) انتظار از دیدگاه
انجمن
حجتیه با اصرار بر اینکه هر کس قبل از قیام امام زمان(عج) اقدامی جهت
اصلاح کار نماید تأخیر در ظهور او ایجاد کرده است، عملاً در خدمت طاغوت
قرار گرفتند انجمن سعی دارد با استناد و با تحریف معنی روایتی از امام
صادق(ع)، حرکت خود را مذهبی جلوه داده و آن را مشروع نشان دهد. آنها
معتقدند امام صادق فرموده است:
تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما
برای دفع ظلم و جور آنها اقامه حق جز آن که مبتلای به قتل و شهادت بشود و
هر که قیام کند جز آنکه به غم و اندوه ما و شیعیان بیفزاید کاری از پیش
نبرد.
انجمن با بیان چنین
روایاتی، هر کسی را که علیه رژیم شاه اقدام میکرد منکوب مینمود و او را
خارج از دین قلمداد میکرد تا همگان امر برایشان مسلم شود که جهت ظهور امام
زمان(عج) باید با حکام ستمگر ساخت و با رژیم سازش کرد تا ظهورش به تأخیر
نیفتد. امام خمینی(س) در این باره میفرمایند:
ممکن است هزاران روایات
را نشر بدهند که از عمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف سلاطین جعل شده
است. به طوری که ملاحظه میکنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راه انداختهاند
و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند قرآنی که جدیت دارد بر ضد سلاطین
قیام کنید و موسی را به قیام علیه سلاطین وامیدارد علاوه بر قرآن مجید،
روایات بسیاری درباره مبارزه با ستمگران و کسانی که در دین تصرف میکنند
وارد شده است. تنبلها اینها را کنار گذاشتهاند آن دو روایت ضعیف را که
شاید وعاظ سلاطین جعل کردهاند در دست گرفته مستند قرار دادهاند که باید
با سلاطین ساخت و درباری شد اگر اینها اهل روایت و دینشناسی بودند به
روایات بسیاری که بر ضد ظلم است عمل میکردند و اگر اهل روایت هم هستند باز
عدالت ندارند.(13)
در واقع، از دید مؤمنان انقلابی، بسیج مستضعفان و از نگاه اسلام انقلابی، انتظار، یک نوع دعوت به قیام و سازندگی فرد و اجتماع است.
اسلام انقلابی تحرک را در پی دارد و رکود را مخرب میداند. اما اسلام آمریکایی از زیر بار مسئولیتها فرار میکند. انتظار در نزد
افیونگر است، به جای آنکه بیدار کننده باشد و در دیدگاه قاعدین زمان – در
زمان غیبت ولی عصر(عج) – اعتماد، رکون و وابستگی به طاغوت نفی نشده است.
[1] صحيفه امام، ج17، ص534.
[2] هاشمی، مهدی، آرامش و چالش، كارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 62، دفتر نشر معارف انقلاب، 1381، پاورقی ص215.
[3] رحیمیان، محمد حسین، در سایه آفتاب، موسسه پاسدار اسلام، چاپ سوم، 1371، ص 229.
[4] هاشمی، مهدی، همان.
[5] علیانسب و علوی نیک، همان، ص 175.
[6] بازتاب (6/2/1382).
[7] فتاح غلامی، مدعیات مهدویت، القاعده ایران در سایت بازتاب (1/4/82).
[8] به نقل از اخگری، همان، ص 25.
[9] کتاب ولایت فقیه، به نقل از: همان، صص 25 و 26.
[10] همان، ص 73.
[11] مصاحبه با سیدعباس نبوی، ماهنامه سوره، دوره جدید، ش 4.
[12] کتاب ولایت فقیه، به نقل از: اخگری، همان، صص 33 و 34.