باشگاه خبرنگاران؛ هرم فكري اجتماعي كه در راس آن نخبگان قرار داشتند و در دامنه و ذيل آن توده مردم، توسط محرك سياسي جديد و با نيروي همان افراد ذيل هرم، سر و ته شد. ديگر در موارد بسياري پيش ميآمد كه مطالبات افراد كف اجتماع عنصر تعيين كننده در مسائل كلان كشوري ميشد و اين امر به وضوح درسينما هم مشخص بود.
فيلم فارسي دوباره زنده شد و توجيه ساخت چنين آثاري توسط توليد كنندگان آنها فقط خيل عظيم مخاطبان تودهاي بودند. مخاطباني كه با توجه به سطح دانش و سوادشان بايد رد جايگاه پيرو ميماندند و قرار گرفتن آنها در جايگاه پيشرو و تعيين كننده، بسيار خطرناك بود. همين امر سينما را دچار يك سيكل معيوب كرد. سينما براي اين مخاطبان فيلم ميساخت و سطح توقع آنان را پايين ميآورد و آنها هم كه سطح توقعشان مبتذلتر از قبل شده بود به عنوان سفارش دهندگان كالاي فرهنگي باز سطح توليد آثار را پايينتر ميآوردند و اين چرخه معيوب، صنعت فيلمسازي ايران را هرچه بيشتر به سمت قهقهرا پيش ميبرد.
در علم اقتصاد گفته ميَشود كه تورم كسري بودجه ميآورد و كسري بودجه تورم. يعني اين دو مرتب همديگر را تقويت ميكنندو تا وقتي كه اين سيكل معيوب و اين چرخه خود ويرانگر توسط يك عامل سازنده و اصلاحي قيچي نشود وضع بدتر و بدتر خواهد شد. در سينماي دوره گذشته هم رابطه مخاطبان كف اجتماع و فيلمسازهاي كاسب كار دقيقا شبيه رابطه كسري بودجه و تورم در اقتصاد بود. در نگاه اول به نظر ميرسد كه اين چرخه معيوب به هر چيز صدمه بزند، براي اقتصاد سينما مضر نيست چراكه آثار مبتذل هرچند فرهنگ را ويران ميكنند اما سودآوري اقتصادي بالايي دارند ولي در حقيقت بايد گفت در همه جاي دنيا و نه فقط ايران، ابتذال به معناي محض آن، باعث سقوط اقتصاد سينما هم خواهد شد.
در دامنه اين نگارش چند سطري به بررسي همين قضيه اختصاص يافته كه با وجود مرتبط بودن آن با دوره سياستگذاري اخير فرهنگي، فصلي نسبتا مستقل از اين سياه را تشكيل ميدهد./ص
يادداشت از: ميلاد جليل زاده