به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از مشرق؛
استفان
بیدل" و "جفری فردمن" دو تن از تحلیلگران مطرح آمریکایی کتابی در مورد جنگ
33 روزه نوشته و راهکارهای مبارزاتی حزبالله لبنان و تاکتیکهای مقاومت در
جریان آن را فاش کردند.
بیدل یکی از تحلیلگران ارشد سیاستهای
دفاعی در شورای روابط خارجی آمریکا است و در دانشکده نظامی ارتش آمریکا و
موسسات تحلیلی این کشور تدریس می کند.
فردمن نیز تحلیلگر مسایل
دفاعی در شورای روابط خارجی لبنان است و سمتهای متعددی در بانک جهانی و
آکادمی مطالعات راهبردی "جان اولین" داشته است.
مؤلفان این کتاب با
اشاره به رفتار نظامی حزبالله در جریان جنگ 33 روزه نوشت که این موضوع به
یکی از موارد اصلی بررسیهای تحلیلگران آمریکایی تبدیل شده است. این دو نفر
سعی کردهاند تا با عبرتگیری از راهکارهای حزبالله لبنان در جنگ تموز
آنها را در راهبردهای نظامی آمریکا که مبتنی بر روشهای سنتی است؛ پیاده
کنند.
این دون نفر برای تالیف این کتاب 36 گفتگو با نظامیان
صهیونسیت در رده های مختلف انجام دادهاند که در این میدان حضور داشته و
عملکرد میدانی حزبالله را مشاهده کردهاند.اطلاعات روزانه و مفصل از روند
جنگ، ارائه روشهای مبارزاتی حزبالله و برخورد آنها با شرایط میدانی از
جمله مسایل طرح شده در این کتاب است.
بیدل و فردمن جنگ 33 روزه را
متفاوت از سایر جنگ های چریکی و نظامی میدانند و آن را نقطه عطف اساسی در
شکلگیری جنگهای آینده و تغییر تاکتیکها و روشهای جنگی در آنها به شمار
میآورند.
نحوه اداره جنگ از سوی حزباللهروشهای
متفاوت حزبالله لبنان دراداره این جنگ از چند جنبه قابل توجه است، اول
توجه زیاد برای ادامه نبرد زمینی از جمله این ابعاد است. دوم تلاش برای
اختفا بر اساس استفاده دقیق از اماکن مختلف به جای استفاده از اختلاط
نیروهای نظامی با شهروندان و غیر نظامیان. سوم: فشردگی بالای نیروهای
حزبالله لبنان.
این کتاب می نویسد که دفاع حزبالله لبنان به شدت
نرم بوده و مبتنی بر پرتاب موشک برای شکستن روحیه طرف مقابل و استفاده از
مینهای مخفی بود، همین روش بارها سبب شد اسرائیل به اجبار عملیات خود را
متوقف کند.
نویسندگان این کتاب تاکید دارند که حزبالله نسبت به
ارتشهای سنتی در جهان نیروهای کمتری را برای اداره جنگ به کار میگیرد،
اما به نسبت جنگ های چریکی از تمرکز انسانی بیشتری بهره میگیرند. آنها با
اشاره به اینکه تعداد واقعی عناصر حزبالله در این جنگ نامشخص است، اعلام
می کنند که برخی ارزیابیها از احتمال استفاده از 2000 تا 7000 نیرو در این
جنگ خبر میدهند.
آنها با حد وسط گرفتن چهار هزار و 500 مبارز برای
این جنگ و در مقایسه با مساحت جنوب لیتانی اعلام کردند که به این ترتیب در
هر کیلومتر مربع 6 نظامی به کار رفته است. نکته مهم در این میان این است
که حزب الله از سطح بالایی از فرماندهی و تسلط هرمی در سازمان خود بهرهمند
است و نیروها در طول جنگ از این روش برای مبارزه استفاده کردند. آنها
همچنین قدرت بالای خود را در انجام پاتکها در برخی مواقع نشان دادند.
شبکه ارتباطی پیشرفته؛ عامل موفقیت حزب الله لبناناین
کتاب تأکید میکند که حزب الله لبنان مجموعهای از فرماندهان خود را در
مراکز فرماندهی بسیار پیشرفته مستقر کرده بودند با استفاده از سامانههای
ارتباطاتی پیشرفته جنگ را اداره می کرد، این سامانه های ارتباطاتی شامل
کابلها، خطوط زمینی و دستگاه های بی سیم کدگذاری شده بود که با صدور
دستورها خطوط تغییر می کرد تا امکان شناسایی آن فراهم نباشد.
فرماندهی
حزب الله همچنین گاهی اوقات یگان های ویژه خود را به سمت مناطق پشت جبهه
حرکت میداد تا بتواند شبکه ارتباطات خود را در بخشهای مرکزی ترمیم و
تقویت کند.
کمین و استتار دو عامل اساسی پیروزی حزب الله لبنانروش
دفاعی حزب الله لبنان مبتنی بر ثبات و عدم تحرک بود، مهارت مبارزاتی آنها
نیز متفاوت بوده و بر اساس شرایط و موقعیت های مختلف در یک سطح نبوده است.
آنها از برخی تاکتیکها به صورت ویژه و بینظیر استفاده می کردند.
بیدل
و فردمن تاکید کردند که به ندرت پیش میآمد که نظامیان اسرائیلی قبل از
کشیده شدن به دام حزب الله و قرار گرفتن در هدف آنها بتوانند مخفیگاه های
عناصر حزب الله را شناسایی کنند، مثلا در دیر سریان نیروهای اسرائیلی به
فاصله 50 تا 100 کیلومتری عناصر حزب الله رسیدند، اما نتوانستند جای آنها
را شناسایی کنند، در عیترون نیز اعضای کادر تانک های مرکاوا قبل از هدف
قرار گرفتن با موشکها موفق به شناسایی مبارزان حزب الله نشدند.
شبکه پیچیده تونلهای زیر زمینیدر
بنت جبیل عناصر اسرائیل همچنان نمیدانند از کجا هدف قرار میگرفتند، در
منطقه الطیبة نیز اسرائیلیها در فاصله 50 متری قادر به شناسایی عناصر کمین
کرده مقاومت نشدند. حزبالله البته برای تردد راحت عناصر خود، تونلهایی
را در بین خانههای جنوب حفر کرده بود. این تونلها با رعایت تاکتیکهای
نظامی احداث شده بود و دیوارهای آنها از همه جهت مستحکم بود.
خروجیهای
این پناهگاه ها نیز به صورت کاملا مجهز بود و سیمانهای سختی داشت که در
داخل کمین فرو رفته بود و اتاقکهایی نیز در این تونل ها برای انبار مهمات
تدارک دیده شده بود، همچنین مکانهایی برای ورود و خروج مخفیانه به داخل
تونلها ایجاد شده بود و حتی سرویسهای بهداشتی و مکانی برای تیراندازی
برای آنها تدارک دیده شده بود که به صورت کاملا ماهرانه استتار شده بود.
دستیابی
به موشک های کورنیت و ساغر و مشاهده آنها نیز بسیار سخت بود و حزب الله
موفق شده بود این موشکهای رهگیر و کادر شلیک آنها را کاملا مخفی نگه
دارد.
مناطق پرتاب موشک های کاتیوشا نیز امکانات پیچیده و کاملا
مستتری داشت، این مناطق شامل لولههایی برای پرتاب موشکها بود که به صورت
هیدرولیکی بالا و پایین می رفت، انبارهایی برای مهمات این موشکها وجود
داشت که با سیمان مستحکم سازی شده بود، این مناطق ورودیها و خروجیهای
متعدد داشت و از ناحیه خارجی نیز کاملا مستحکم سازی و استتار شده بود،
همچنین این مناطق از طریق تونل به یکدیگر ارتباط داشتند تا تحرکات لازم در
مواضع ضرورت به آسانی انجام شود.
آتشبار حزب اله نیز در این حملات
قوی بود، عناصر حزب الله لبنان صبر میکردند تا طلیعه سپاه دشمن از منطقه
مورد نظر آنها وارد شوند تا بیشتر نیروها در معرض آتش قرار بگیرند و بعد
اقدام به شلیک میکردند، کمتر پیش میآمد که کسی از نیروهای حزب الله به
علت آشفتگی فکری زودتر از زمان موعود شلیک کند. حزب الله همچنین آتشبارهای
خود را نیز با پاتکهای مناسب مورد حمایت قرار می داد و مراکز شلیک موشک
های رهگیر نیز به صورت کاملا ماهرانه در امتداد مسیر عبور تانکها قرار
داده شده بود.
ویژگیهای مبارزاتی حزبالله در وضعیتهای شش گانهنویسندگان این کتاب حالتها و عملکرد عناصر مقاومت و دشمن اسرائیلی را در شش وضعیت متفاوت بررسی کردند، این شش وضعیت عبارت است از:
- زمان درگیری های و تیراندازی
- زمان نزدیک شدن مهاجمان به مدافعان
- زمان پاتکها
- زمان حملات سنگین و میادین مین مخفی
- زمان نزدیک شدن نظامیان به شهروندان
- استفاده از لباسهای نظامی
الف: قدرت بالای حزبالله برای درگیریهای مستمر طولانی:مدافعان
حزبالله لبنان وارد درگیریها و تیراندازی طولانی مدت میشدند، آنها در
این زمینه قدرتی بیش از حالت معمول جنگ های چریکی داشتند، مثلا در موقعیت
شاکد در بنت جبیل مبارزان حزب الله بر بلندی حساسی مستقر بودند و به مدت 12
ساعت با تانکهای اسرائیلی تبادل آتش میکردند. در داخل این روستا نیز
عناصر حزب الله بین 5 تا 7 ساعت را در درگیری با ارتش اسرائیل سپری کردند.
همچنین
در بنت جبیل عناصر مقاومت در 26 ژولای مجموعهای از درگیری ها را با دشمن
اسرائیلی آغاز کردند که بیش از 4 روز طول کشید، درگیری های مستمر نیز گاهی
تا 8 ساعت در این منطقه طول میکشید.
در الغندوریه نیز درگیریها
بین 12 تا 14 آگوست بیش از دو روز به طول انجامید و در یک نوبت نیروها بیش
از 7 تا 8 ساعت با هم تبادل آتش داشتند. در الطیبة درگیریهای روز 29 و 30
ژولای تا 24 ساعت ادامه داشت و تبادل آتش بدون توقف نیز 4 تا 5 ساعت طول می
کشید.
ب: جنگ در مسافت نزدیک و پرهیز از فرار یا تسلیم:بیدل
و فریدمن با اشاره به اینکه در جنگهای چریکی نزدیک شدن نیرهای مهاجم به
مدافعان ریسک را بالاتر میبرد و هر قدر نیروها نزدیک باشند؛ مدافعان قدرت
فرار و عقبنشینی را از دست میدهند، نوشتند که مبارازن حزب الله همواره
بعد از اینکه نیروهای اسرائیلی حسابی نزدیک شده و در تیررس قرار گرفتند،
ازکمینگاه های خود به سمت آنها شلیک می کردند.
به نوشته این کتاب
مبارزان در مارون الرأس و بنت جبیل در مسافت های بسیاری نزدیک تا 100 متری و
120 متری نیز با اسرائیلیها میجنگیدند و اصلا تلاشی برای عقبنشینی و
فرار نمی کردند، حتی در بنت جبیل آنها 12 ساعت با اسرائیلی ها جنگیدند و
تعداد معدود شرکت کننده در این نبرد از حزبالله همگی به شهادت رسیده، اما
تسلیم نشده و عقب نشینی نکردند. در
مارون الرأس و عیترون و مرکبا نیز
مدافعان حزب الله صبر کردند تا اسرائیلیها کاملا به آنها نزدیک شده و بعد
شلیک به سمت آنها را آغاز کردند.
در بنت جبیل عناصر مقاوت حتی در
فاصله کمتر از 20 متری به سوی اسرائیلی ها آتش گشودند، آنها به صورت کاملا
حرفه ای در این منطقه درگیریهای خانه به خانه را اداره می کردند.
بر
اساس این کتاب در عیترون نیز حزب الله تنها به این خاطر عقب نشینی کرد که
متوجه شد اسرائیلیها از منطقه جنوب غربی تا مارون پیش رفتهاند، به این
ترتیب منطقه تحت حضور آنها از لحاظ تاکتیکی بیفایده است؛ در منطقه حداثا
با اینکه اسرائیل به صورت اسمی ادعا می کرد آن را اشغال کرده بود، اما 30
تن از عناصر مقاومت تا روز آتش بس در آن باقی ماندند و مواضع خود را خالی
نکردند.
ج: پاتکهای همیشه موفق حزب الله در جنگ 33 روزهعناصر
مقاومت در طول جنگ 33 روزه همواره بر پایه تاکتیکهای دفاعی عمل نکردند و
اقداماتی را نیز برای حمله به مواضعی در پیش گرفتند که اسرائیلیها از این
مواضع به عنوان مراکز راهبردی برای شناسایی عناصر مقاومت و هدف قرار دادن
آنها استفاده میکردند.
بیدل و فردمن اعلام کردند که در مواقعی
عناصر حزب الله نسبت به اسرائیلیهای که در داخل روستاها و مناطق جنوبی
مستقر شده بودند، پاتک زدند، در مارون الرأس بین 15 تا 30 عضو حزب الله دو
روز از20 ژولای اقدام به اجرای یک پاتک علیه یگان اشغالگر اسرائیلی کردند
که تپه 951 را به اشغال خود در آورده بودند.
عناصر مهاجم مقاومت در
دو گروه با حمایت توپخانه ای از فاصله چهل متری به سوی اسرائیلیها آتش
گشودند، آنها با مخفی شدن در زمان حملات موشکی در نهایت با اسرائیلی ها به
درگیری های مستقیم پرداختند.
در بنت جبیل نیز یگانی از حزب الله
لبنان شامل 40 تا 60 عنصر مقاومت با حمله به بلندی های 850 که در دست
اسرائیلیها بود، به درگیری با آنها پرداختند، آنها بار دیگر به دو گروه
تقسیم شده و با حمایت موشکهای رهگیر از نوع ATGM به محل استقرار صهیونیست
ها حمله کردند. حملات خمپارهای نیز از عناصر مقاومت حمایت می کرد، نیروهای
حزب الله در این پاتک به 10 متری اشغالگران اسرائیلی رسیدند.
در
منطقه قدیمی عیتا الشعب نیز ین 15 تا 20 مبارز حزب الله به خانه های محل
استقرار اسرائیلیها پاتک زدند و آنها را از این مناطق بیرون کردند.
مولفان
کتاب اعلام کردند که تمامی این درگیری ها کاملا حساب شده بود و مبارزان با
نزدیک شدن به مواضع صهیونیستها آنها را تحت تسلط خود درآوردند.
د: آتشباران سنگین و میدانهای مین مخفینویسندگان
این کتاب تاکید کردند که حزب الله لبنان از آتش غیر مستقیم در این جنگ
بویژه گلولههای خمپارهای استفاده کردند و مناطق اساسی را نیز در جنوب
لبنان مین گذاری کرده بودند. موشکهای حزبالله علیه اهداف اسرائیلی نیز
شدید و مستمر بود. بیدل و فردمن تاکید کردند که بیشتر خمپارههای مورد
استفاده در جنگ 33 روزه با وجود کم حجم بودن، دقت هدف گیری بالایی داشتند و
اهداف خود را دائم تغییر میدادند.
استفاده حزب الله از میدانهای
مین نیز مرتبط با سامانههای آتش بار دفاعی بود. در الغندوریه نیروهای
دفاعی مین هایی را کار گذاشته بودند و با حملات سنگین آتشی از آنها حراست
می کردند؛ مسیر اصلی منتهی به وادی السلوقی از رود لیتانی نیز مین گذاری
شده بود و به شدت از مواضع مخفی پشتیبانی آتش حزبالله حمایت میشد. این
اقدامات اسرائیلی ها را مجبور می
کرد قبل از حمله با تیم های مهندسی و تانکها و توپخانه های خود منطقه را پاکسازی کنند.
در
مارون الرأس نیز حزب الله مسیر اصلی را در تقاطع 8 مین گذاری کرده بود که
در 20 ژولای از آن استفاده شد، در جنوب رود لیتانی نیز مین های منظمی کار
گذاشته شده بود تا خودروهای زرهی اسرائیلی را که به خاک لبنان تجاوز کرده
بودند، زمینگیر کند.
ه: لباسهای نظامیرژیم
صهیونیستی در طول جنگ و بعد از آن تلاش زیادی را به کار گرفت تا حزب الله
لبنان را به استفاده از غیر نظامیان به عنوان سپر انسانی متهم کند،
رسانههای اسرائیلی و آکادمی ها و مراکز مطالعاتی در این راستا بسیج شدند
تا شاید بتوانند با این ادعا حزب الله را متهم کنند. آنها عکس هایی را نیز
برای اثبات ادعای دروغین خود منتشر کردند.
با این وجود استفان بیدل و
جفری فردمن در کتاب خود به صورت غیرمستقیم این ادعاها را رد کرده و نوشتند
که عناصر حزب الله تمایل زیادی برای حمایت از جان شهروندان نشان میدادند،
آنها به همین منظور از لباسهای نظامی استفاده میکردند تا مبارزان از
شهروندان عادی مشخص باشند.
این دو نویسنده تاکید می کنند که
روستاهایی که عناصر حزب الله در آن مستقر شده بودند و از داخل خانهها
اقدام به تیراندازی و مخفی کردن مهمات خود مینمودند، کاملا خالی از سکنه
شده بود، این روستاها از زمان آغاز حملات زمینی اسرائیلیها به سرزمینهای
جنوب لبنان در روز 18 ژولای از سکنه خالی شده بودند.
بیشتر
میدانهای نبرد در جنوب رود لیتانی نیز خالی از سکنه بودند و شرکت کنندگان
در این درگیریها هیچ اختلاطی از سوی عناصر حزب الله با شهروندان لبنانی را
گزارش نکردند.
بر اساس نوشته های این دو تحلیلگر آمریکایی هیچ
گزارش نظامی نیز وجود ندارد که استفاده حزب الله از غیر نظامیان به عنوان
سپر انسانی را تایید کند، درگیریها درست است که در شهرها و روستاها انجام
می شد، اما هیچ اختلاطی بین نظامیان و غیر نظامیان صورت نمیگرفت، چرا که
غیر نظامیان پیشتر از منطقه فرار کرده بوندند.
بیدل و فردمن تاکید کردند حزب الله در این جنگ از تاکتیک استتار و اختفا به صورت کاملا تاثیرگذار استفاده می کرد.
حزبالله
به همراه لباسهای نظامی مخصوص خود که به رنگ سبز یا خاکستری بود، کلاه
خود، جلیقه های ضد گلوله و پلاک هایی برای شناسایی و درجههای نظامی مخصوص
برای هر فرد داشت.
جالب اینجا بود که ارتش اسرائیل برخی اوقات
عناصری از حزب الله را که در فضای باز مشاهده می کردند، با نظامیان خود
اشتباه می گرفتند، چرا که کولهپشتی ها و تجهیزات آنها از دور شبیه ارتش
اسرائیل بود، مثلا در العدیسه نیروهای اسرائیلی در شناسایی 7 تن از عناصر
مقاومت اشتباه کرده بودند تا اینکه یکی از نظامیان دید که یکی از عناصر
مقاومت کفش ورزشی به پا کرده است.
نویسندگان این کتاب تاکید کردند
که البته به ندرت مواردی نیز مشاهده میشد که نیروهای حزب الله لباس های
نظامی بر تن نداشتند، یا بخشهایی از لباس های نظامی را بر تن نداشتند؛ اما
بیشتر نظامیان در طول این جنگ لباس نظامی داشتند و به همین علت میشد آنها
را از شهروندان مشخص کرد.
بر اساس این گزارش حزب الله لبنان موفق
شد در برابر هر یک از کشته های خود تعدادی از نظامیان اسرائیلی را به قتل
برساند، این رقم بسیار بیشتر از رقم های جنگهای سابق اسرائیل در مقابله با
کشورهای عربی است، چرا که عملکرد حزب الله لبنان از عملکرد این کشورها
بسیار بهتر و برجسته تر بوده است.