به گزارش
حوزه سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، به نقل از
ایران هستهای؛ یک عضو سابق شورای امنیت ملی امریکا خبر داد که "باراک اوباما" در حمایت از فتنهگران در سال 88 مردد بوده، اما مشاورانش او را به این نتیجه رساندهاند که باید این کار را بکند.
"فلینت لورت" که زمانی از سوی شورای امنیت ملی امریکا با مقام های ایرانی درباره موضوع افغانستان مذاکره کرده است، در مصاحبه ای با شبکه المیادین در روز 29 مرداد، درباره منطق سیاست خارجی تجاوزکارانه امریکا می گوید: «آمریکا وقتی می خواهد در جنگی شرکت کند نمی گوید برای حمایت از منافع خود به جنگ می رود بلکه می گوید قصد دارد ملت ها را آزاد کند حال فرقی نمی کند این ملت ها در کوبا، ویتنام، عراق یا (در آینده) در ایران باشند. آمریکا به این شیوه تلاش می کند افکار عمومی آمریکا و جهان را آماده پذیرش جنگ کند. به این معنا که کارشناسان آمریکایی فهرستی از کشورهای مختلف اعم از کوبا، ویتنام، عراق یا ایران آماده کرده اند و این فهرست نشان می دهد که ملت های این کشورها مورد ظلم و ستم قرار می گیرند و حکومت های این کشورها در مقایسه با قوانین محلی آنها فاقد مشروعیت هستند و در اداره سیاست خارجی خود منطقی رفتار نمی کنند. بر همین اساس می بینیم آمریکا یکی پس از دیگری به این کشورها حمله ور شده است یا سعی می کند نظام های حاکم بر این کشورها را از بین ببرد».
وی که اخیرا به همراه هیلاری لورت همسرش کتابی درباره ایران نوشته در ادامه 3 خرفه مهم در امریکا درباره ایران را چنین تشریح کرده است: «خرافه اول این ایت که نظام اسلامی ایران نظام سیاسی غیرعقلانی، ناپخته و ماجراجوست و در صدد ساخت سلاح هسته ای است تا به عنوان اولین ملتی که با استفاده از چنین سلاحی برای حمله به اسرائیل دست به خودکشی می زند، در تاریخ ثبت شود. آنها می گویند ایرانی ها در سیاست خارجی خود تا این اندازه دچار جنون هستند. خرافه دوم به فقدان مشروعیت مربوط می شود. به این معنا که نظام جمهوری اسلامی ایران فاقد مشروعیت است و این نظام دیکتاتوری از زمان سقوط رژیم شاه بر ملت ایران تحمیل شده است. گمان می کنم آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی بر این باورند که بیشتر مردم ایران در صورتی که فرصتی پیدا کنند تمایلی به حکومت اسلامی نشان نخواهند داد. سومین خرافه این است که بیشتر مردم آمریکا تصور می کنند ایران کاملا منزوی است و همسایگان این کشور آن را به حدی در انزوا قرار داده اند که آمریکا می تواند سیاست مجازات های اقتصادی و نظامی علیه این کشور را که مورد حمایت جهانی است علیه این کشور اعمال کند و این انزوا به سرعت به تضعیف جمهوری اسلامی ایران و در نهایت فروپاشی آن منجر خواهد شد».
لورت سپس با اشاره یه اینکه «ایران و امریکا باید یک معامله سودآور بکنند«، می گوید: «وقتی تحقیقات خود را درباره ایران آغاز کردیم و هنوز کارمند دولت آمریکا بودم و با مسئولان ایرانی درباره افغانستان و القاعده در عراق گفتگو می کردیم. ما شروع به ترویج چیزی کردیم که می توان آن را «قرارداد سودآور» نام گذاری کرد. مسئله این بود که آمریکا باید گفتگوهایی را با ایران آغاز کند با این کشور درباره مسائل سیاسی مورد توجه خودش و نیز مسئله هسته ای به توافق دست پیدا کند و ایرانی ها هم بتوانند این توافق ها را بپذیرند».
فلینت لورت، سپس می گوید باید مدل کیسینجر چین درباره ایران اجرا شود: «آمریکا چین را بیست سال در انزوا قرار داد و سیاست آمریکا در قبال این کشور بسیار بدتر از سیاست کنونی آمریکا در قبال ایران بود. آمریکا حتی به چین اجازه نداد در بازی های المپیک شرکت کند ولی در حد سفیر با آنها گفتگو داشتیم. برخی موارد را برای چینی ها شمردیم و به آنها گفتیم باید این موارد را قبول کنید پس از آن روابط بهتری با شما خواهیم داشت ولی نیکسون و کیسینجر فهمیدند این نوع گفتگو اوضاع را بدتر می کند و مانع از نزدیک شدن طرفین به یکدیگر در آینده می شود. نیکسون این مسئله را فهمید هر چند که مخالف نظام سیاسی حاکم بر جمهوری خلق چین بود. چین پس از صدها سال سلطه خارجی با تکیه بر قدرت خود نظامی سیاسی را به وجود آورده بود که قاطعانه از استقلال کشور دفاع می کرد و دارای حاکمیت بود و منافع کشور را آنطور که مناسب تشخیص می داد دنبال می کرد و این چیزی بود که آمریکا باید آن را می پذیرفت. باید چین را همانگونه که بود می پذیرفتیم نه این که شرط کنیم در مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق به ما کمک کند و چینی ها هم برای ما شرط بگذارند که باید در مسئله تایوان و ویتنام به آنها کمک کنیم. نظر ما این است که در قبال جمهوری اسلامی نیز باید همین کار انجام شود. در آمریکا هنوز مسئله پذیرش یک نظام سیاسی اسلامی مردود است».
وی همچنین تاکید می کند که امریکا باید مشروعیت نظام ایران را بپذیرد.
لورت می گوید: «باید بفهمیم که نظام های دیگر به خصوص اگر اسلامی باشند مشروعیت دارند. این مسئله به ویژه در خصوص منطقه مهم خاورمیانه قابل انطباق است. به همین سبب یکی از علل نیاز ما به انجام این کار این است که ما خاورمیانه را بیشتر شناخته ایم همانطور که نیکسون و کیسینجر آسیا و چین را بیشتر شناختند. شاید سلطه از جنبه نظری زیبا باشد و آمریکایی ها از آن خوششان بیاید ولی این کار در خاورمیانه امکان پذیر نیست زیرا با این کار رو در روی اسلام قرار می گیریم. نمی توانیم این کار را انجام دهیم و اسلام را شکست دهیم. برای آن که آمریکا تاثیر استراتژیک خود را بر این منطقه حیاتی از جهان حفظ کند باید این واقعیت را بپذیرد. همانگونه که پذیرفتیم شکست دادن یک میلیارد انسان در چین که خواستار استقلال هستند امکان پذیر نیست».
وی سپس به مسئله فتنه 88 پرداخته و می گوید: «چند ماه بعد انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد(سال 88) ولی اوباما مطمئن نبود که چه کاری انجام خواهد داد ولی مشاوران در نهایت وی را متقاعد کردند که از تظاهرکنندگان حمایت کند و باید بار دیگر در سیاست داخلی ایران دخالت می کرد. مثل این که در سال هزار و نهصد و پنجاه و سه اتفاقی نیفتاده بود و آمریکا مردم را برای ریختن به خیابان جهت براندازی حکومت منتخب تشویق نکرده بود. به هر حال تاریخ تکرار شد و آمریکا تصمیم گرفت بدون آن که بداند واقعا در ایران چه می گذرد از تظاهرکنندگان حمایت کند».
لورت ادامه می دهد: « وقتی من و همسرم به نتایج انتخابات نگاه کردیم و نظرسنجی های قبل و بعد از انتخابات را بررسی کردیم تصمیم گرفتیم به این نتیجه برسیم که چرا آمریکا در ایران دخالت می کند زیرا حتی اگر تقلبی هم اتفاق افتاده بود این کشور نباید در امور دیگر کشورها دخالت می کرد. این در حالیست که هیچ دلیل و مدرکی که نشان دهنده تقلب در انتخابات باشد وجود نداشت. نمی دانیم احمدی نژاد به صورت عادلانه طبق نظر آمریکا پیروز شد یا نه اما اگر به اطلاعات نگاه کنیم می بینیم هیچ مدرکی که نشان دهنده تقلب در انتخابات باشد وجود ندارد به همین سبب دخالت آمریکا از اصل نامناسب بود و آنچه این دخالت را بدتر کرد درخواست تغییر نظام ایران بود. بر همین اساس شروع به نوشتن مطلب در این باره کردیم».
این کارشناس برجسته امریکا در نهایت نتیجه می گیرد یکی از مشکلات امریکا این است ضد انقلاب فراری را به عنوان مشاور خود در امور ایران برگزیده است: «کسانی که در آمریکا کارشناس نامیده می شوند بخصوص آنهایی که ایرانی هستند و ایران را به سبب مخالفت با نظام ترک کرده اند، سی و دو سال است که می گویند نظام ایران در آستانه فروپاشی است. آنها اقتصاد شکننده ای را که با بحران روبروست و نیز نظام سیاسی سلطه جو و غیرقابل قبول را به عنوان دلایل خود مطرح می کنند و می گویند مردم ایران لائیک و لیبرال هستند. ولی اگر به تک تک این مسائل نگاه کنیم می بینیم به عنوان مثال کاملا مشخص است که اقتصاد رشد کرده است. از سال هزار و نهصد و هفتاد و نه تا کنون نیز تحولات زیادی برای زنان در ایران اتفاق افتاده است. از آن زمان تاکنون این تفکر در آمریکا وجود دارد که نظام سیاسی ایران از زنان تنفر دارد و در ایران زنان مورد ضرب و جرح قرار می گیرند و زنان همیشه مظلوم واقع می شوند».
انتهای پیام/