ايستگاه فروتويل، ايستگاه مرگ
اين براي اولين بار نيست كه سينما آخرين بيست و چهار ساعت زندگي يك مرد را به تصوير مي كشد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ اين براي اولين بار نيست كه سينما آخرين بيست و چهار ساعت زندگي يك مرد را به تصوير مي كشد. امروز آلين گوميس، يك مرد تنهاي تام فورد، و مرگ آقاي لازارسكوي كريستي پويس از جمله اين فيلم هايند. فيلم ايستگاه فروتويل كه در جشنواره ساندنس سال 2013 برنده جايزه ويژه هيئت داوران و جايزه محبوب ترين فيلم تماشاگران شد، قصه واقعي يك مرد جوان سياهپوست زاده آكلند را به تصوير كشيده است.
نويسنده و كارگردان: رايان كوگلر. بازيگران: مايكل بي. جردن (اسكار گرانت)، ملوني دياز (سوفي)، اوكتاويا اسپنسر (واندا)، كوين دوراند (افسر كاروسو)، آريانا نيل (تاتيانا)، مايكل جيمز (كارلوس). 85 دقيقه. درجه نمايشي: R.
اسكار گرانت بيست و دو ساله در اولين ساعات اولين روز سال نوي 2009 در ايستگاه فروتويل در منطقه بي آرئنا، در حالي كه در بازداشت پليس به سر مي برد، با شليك گلوله اي در بدن اش كشته شد، فيلمي كه يك رهگذر با استفاده از دوربين موبايل اش از اين حادثه گرفته بود در اينترنت پخش شد و اعتراضات وسيعي را در سراسر آمريكا به وجود آورد، فيلم ايستگاه فروتويل با پخش همين فيلم يك دقيقه اي آغاز مي شود.
مابقي فيلم به دراماتيزه كردن آخرين روز زندگي اسكار گرانت (مايكل بي. جردن) اختصاص دارد. عملاً تا پانزده دقيقه پاياني فيلم هيچ چيز دراماتيكي براي اسكار رخ نمي دهد. اسكار مرد جواني است كه در طول زندگي كوتاه اش اشتباهاتي را مرتكب شده اما خوش قلب است و دلش مي خواهد كه كار سالم و بي دردسري داشته باشد. او رفتار مهربانانه اي با مادر (اوكتاويا اسپنسر) و مادربزرگش (مارجوري شيرز) دارد و به همسر غيررسمي اش سوفيا (ملوني دياز) كه يك لاتيني تبار است عشق مي ورزد. اين دو دختر چهار ساله اي به اسم تاتيانا (آريانا نيل) دارند كه به شدت محبوب اسكار است. اسكار قبلا به خاطر فروش ماري جوانا مدتي را در زندان گذرانده و اصلا دوست ندارد كه اين كار را ادامه بدهد. او حالا بيكار است و بيشتر اوقاتش را با سوفيا و تاتيانا مي گذراند. اسكار و خانواده اش پس از شركت در جشن تولد مادر اسكار، تاتيانا را نزد خواهر سوفيا مي گذارند تا به اتفاق سوفيا و دوستانش براي ديدن آتش بازي هاي تحويل سال نو به سن فرانسيسكو بروند اما ...
ايستگاه فروتويل اولين فيلم رايان كوگلر در مقام كارگردان است. فيلم هاي اول معمولاً خوب از كار درمي آ‌يند و دليلش هم شور و شوق متزايدي است كه فيلمساز صرف سوژه و پرداخت فيلمش مي كند. ايستگاه فروتويل با استفاده از سبكي سرراست توانسته پام فيلم اش را برساند بدون اينكه در دام موعظه گري بيفتد. فيلم در زمان بسيار مناسبي هم اكران عمومي شده است.
در زماني كه حكم دادگاه جورج زيمرمن اعلام شد و وي را از اتهام كشتن يك نوجوان سياهپوست تبرئه كرد. زيمرمن نگهبان شبگرد محله اي بود كه مدتي پيش تريوان مارتين 17 ساله را با شليك گلوله اي به قتل رساند بدون اينكه اين نوجوان سياهپوست هيچ اسلحه اي در دست داشته باشد. جامعه آمريكا، به ويچه سياهپوستان، در طي يكي دو ماه گذشته به شدت متأثر ار حكم اين داده بودند و به آن اعتراض داشتند. فيلم ايستگاه فروتويل هم قضيه تبعيض نژادي و خشونت پليس را مطرح مي كند. فيلم به ما متذكر مي شود كه قضيه تبعيض نژادي، به زعم روي كار آمدن يك رئيس جمهوري سياهپوست در آمريكا، هنوز يك مسئله اساسي و حل نشده در جامعه آمريكاست.
رايان كوگلر به فيلم خوش يك طعم اگزيستانسياليستي اضافه كرده است زيرا ما از پايان تراژيك داستان با اطلاع هستيم و در نتيجه هر عمل به ظاهر عادي اي كه اسكار انجام مي دهد معناي بزرگي به خودش مي گيرد. براي مثال زماني كه او به دخترش شب بخير مي گويد اين آخرين ديدار او دو است.
براي آن ها اين صرفا يك بوسه شب بخير است اما براي ما بدرود ابدي آن هاست. استفاده فيلمساز از دوربين روي دست باعث اضافه شدن خشونت و تندي به روند قصه شده است. فيلم سعي كرده كه به واقعيت هاي زندگي اسكار وفادار بماند اما عده اي از منتقدان بر اين باورند كه فيلمساز عمدا برخي از حواشي تند زندگي اسكار را كند و يا حذف كرده تا از او يك كاراكتر سمپاتيك يا نوعي شهيد ناخواسته بسازد. اين انتقاد چندان وارد نيست. فيلمساز از هر كاري كه فيلم اش را خوش آب و رنگ كند اجتناب كرده و سعي داشته كه فيلم اش به يك ملودرام ساختگي مبدل نشود.
درست است كه تصور ما از اين مرد جوان ن اكامل است اما كرونولوژي آخرين لحظات زندگي اش كامل است. فيلم بيانيه محكمي در باره قضيه تبعيض نژادي در آمريكاي اوايل قرن بيست و يك است. با اين حال بايد اذعان كرد كه برخي از وجوه شخصيتي اسكار واقعي در زير اسكار تمثالي غرق شده است. بازي جردن شايد بزرگ ترين عامل موفقيت فيلم است. اين بازيگر جوان با دو سه فيلمي كه تاكنون بازي كرده خود را به عنوان ستاره آتي سينما مطرح كرده است. فيلم همچنين در نقش هاي مكمل، به ويژه در نقش هاي سوفيا و تاتيانا، بازيگران قدرتمندي دارد./ ص
منبع: دنياي تصوير
نويسنده و كارگردان: رايان كوگلر. بازيگران: مايكل بي. جردن (اسكار گرانت)، ملوني دياز (سوفي)، اوكتاويا اسپنسر (واندا)، كوين دوراند (افسر كاروسو)، آريانا نيل (تاتيانا)، مايكل جيمز (كارلوس). 85 دقيقه. درجه نمايشي: R.
اسكار گرانت بيست و دو ساله در اولين ساعات اولين روز سال نوي 2009 در ايستگاه فروتويل در منطقه بي آرئنا، در حالي كه در بازداشت پليس به سر مي برد، با شليك گلوله اي در بدن اش كشته شد، فيلمي كه يك رهگذر با استفاده از دوربين موبايل اش از اين حادثه گرفته بود در اينترنت پخش شد و اعتراضات وسيعي را در سراسر آمريكا به وجود آورد، فيلم ايستگاه فروتويل با پخش همين فيلم يك دقيقه اي آغاز مي شود.
مابقي فيلم به دراماتيزه كردن آخرين روز زندگي اسكار گرانت (مايكل بي. جردن) اختصاص دارد. عملاً تا پانزده دقيقه پاياني فيلم هيچ چيز دراماتيكي براي اسكار رخ نمي دهد. اسكار مرد جواني است كه در طول زندگي كوتاه اش اشتباهاتي را مرتكب شده اما خوش قلب است و دلش مي خواهد كه كار سالم و بي دردسري داشته باشد. او رفتار مهربانانه اي با مادر (اوكتاويا اسپنسر) و مادربزرگش (مارجوري شيرز) دارد و به همسر غيررسمي اش سوفيا (ملوني دياز) كه يك لاتيني تبار است عشق مي ورزد. اين دو دختر چهار ساله اي به اسم تاتيانا (آريانا نيل) دارند كه به شدت محبوب اسكار است. اسكار قبلا به خاطر فروش ماري جوانا مدتي را در زندان گذرانده و اصلا دوست ندارد كه اين كار را ادامه بدهد. او حالا بيكار است و بيشتر اوقاتش را با سوفيا و تاتيانا مي گذراند. اسكار و خانواده اش پس از شركت در جشن تولد مادر اسكار، تاتيانا را نزد خواهر سوفيا مي گذارند تا به اتفاق سوفيا و دوستانش براي ديدن آتش بازي هاي تحويل سال نو به سن فرانسيسكو بروند اما ...
ايستگاه فروتويل اولين فيلم رايان كوگلر در مقام كارگردان است. فيلم هاي اول معمولاً خوب از كار درمي آ‌يند و دليلش هم شور و شوق متزايدي است كه فيلمساز صرف سوژه و پرداخت فيلمش مي كند. ايستگاه فروتويل با استفاده از سبكي سرراست توانسته پام فيلم اش را برساند بدون اينكه در دام موعظه گري بيفتد. فيلم در زمان بسيار مناسبي هم اكران عمومي شده است.
در زماني كه حكم دادگاه جورج زيمرمن اعلام شد و وي را از اتهام كشتن يك نوجوان سياهپوست تبرئه كرد. زيمرمن نگهبان شبگرد محله اي بود كه مدتي پيش تريوان مارتين 17 ساله را با شليك گلوله اي به قتل رساند بدون اينكه اين نوجوان سياهپوست هيچ اسلحه اي در دست داشته باشد. جامعه آمريكا، به ويچه سياهپوستان، در طي يكي دو ماه گذشته به شدت متأثر ار حكم اين داده بودند و به آن اعتراض داشتند. فيلم ايستگاه فروتويل هم قضيه تبعيض نژادي و خشونت پليس را مطرح مي كند. فيلم به ما متذكر مي شود كه قضيه تبعيض نژادي، به زعم روي كار آمدن يك رئيس جمهوري سياهپوست در آمريكا، هنوز يك مسئله اساسي و حل نشده در جامعه آمريكاست.
رايان كوگلر به فيلم خوش يك طعم اگزيستانسياليستي اضافه كرده است زيرا ما از پايان تراژيك داستان با اطلاع هستيم و در نتيجه هر عمل به ظاهر عادي اي كه اسكار انجام مي دهد معناي بزرگي به خودش مي گيرد. براي مثال زماني كه او به دخترش شب بخير مي گويد اين آخرين ديدار او دو است.
براي آن ها اين صرفا يك بوسه شب بخير است اما براي ما بدرود ابدي آن هاست. استفاده فيلمساز از دوربين روي دست باعث اضافه شدن خشونت و تندي به روند قصه شده است. فيلم سعي كرده كه به واقعيت هاي زندگي اسكار وفادار بماند اما عده اي از منتقدان بر اين باورند كه فيلمساز عمدا برخي از حواشي تند زندگي اسكار را كند و يا حذف كرده تا از او يك كاراكتر سمپاتيك يا نوعي شهيد ناخواسته بسازد. اين انتقاد چندان وارد نيست. فيلمساز از هر كاري كه فيلم اش را خوش آب و رنگ كند اجتناب كرده و سعي داشته كه فيلم اش به يك ملودرام ساختگي مبدل نشود.
درست است كه تصور ما از اين مرد جوان ن اكامل است اما كرونولوژي آخرين لحظات زندگي اش كامل است. فيلم بيانيه محكمي در باره قضيه تبعيض نژادي در آمريكاي اوايل قرن بيست و يك است. با اين حال بايد اذعان كرد كه برخي از وجوه شخصيتي اسكار واقعي در زير اسكار تمثالي غرق شده است. بازي جردن شايد بزرگ ترين عامل موفقيت فيلم است. اين بازيگر جوان با دو سه فيلمي كه تاكنون بازي كرده خود را به عنوان ستاره آتي سينما مطرح كرده است. فيلم همچنين در نقش هاي مكمل، به ويژه در نقش هاي سوفيا و تاتيانا، بازيگران قدرتمندي دارد./ ص
منبع: دنياي تصوير
