ثور(Thor) در اساطیر نورس، خدای آذرخش است که به ظاهر مردی قوی پیکر با ریشه ای قرمز و چشمانی دارای درخشش به نقش در آمدهاست. ثور پسر پادشاه اودین (Odin) است که به دلیل نافرمانی از او، به زمین تبعید میشود. در اساطیر نورس، اودین خدای خدایان بوده و تنها دارای یک چشم می باشد. در این میان برادرخوانده او لوکی (Loki) از نسل فراست جاینتس (Frost Giants) دشمن آزگاردهاست و اودین پادشاه آزگارد (Asgard) او را بزرگ کرده است. لوکی در پی به دست گرفتن قدرت است و ثور بعد از تبعید شدن به زمین با دوستان جدیدی آشنا میشود. او پس از اصلاح خویش در مقابل پدر و یا خدایش اودین، دوباره توانایی به دست گرفتن سلاح مخصوص خود "چکش عظیم" (Hummer Mjolnir) را به دست آورده و برادرش را شکست می دهد و بقای تمدنش را حفظ می کند.
نگاهی کلی به داستان فیلم:
ثور یا قهرمان قصه فیلم فردی است که می بایست برای پادشاهی سرزمین خدایان آماده شود اما به خاطر تکبر جنگجویانه اش توسط اودین به زمین تبعید میشود.
برادرش لوکی فرزند لافی پادشاه فراست جاینتسها (Frost Giants) تصمیم میگیرد از موقعیت استفاده کرده و جانشین اودین شود. فراست جاینتسها در اساطیر نورس نسلی از غول های یخی هستند که در دنیای یوتنهام که سرزمین سرد و تاریکی می باشد، زندگی میکردند.
اودین در جنگ هایی که در دوران جوانی با لافی داشته، منبع انرژی که قدرت سرزمین یوتنهامیها (Jotunheim) است را به دست می آورد و فراست جاینتسها را تضعیف می کند. در این میان اودین، لوکی فرزند لافی را در معبد میبیند و به فرزندی قبول می کند. لوکی در دوران جوانی این موضوع را متوجه شده و ذهنیتش نسبت به مسائل پیرامونش عوض میشود. در طرف دیگر ثور باید برای برطرف کردن تبعیدش در راستای خواسته های اودین خود را اصلاح کند تا شایستگی پادشاهی را به دست آورد و برای قدرتمند شدن باید از سلاح مخرب و شکست ناپذیر چکش عظیم استفاده کند اما در دوران تبعید به زمین توان استفاده از آن از او سلب شده است.
برای فهم صحیح فیلم ثور، باید آن را در افسانه های اسکاندیناویایی جستجو کرد. این افسانه که حاصل اوهام در اساطیر نورس می باشد با تلفیقی از داستانها و نوشته های شکسپیر که نوعی بازی با روح انسانی است و همچنین استفاده از ابزارهای ساخت تصاویر گرافیکی، سبکی جالب در فیلم سازی را رقم زده است و در خروجی فیلم تصاویری ایجاد شده که حتی تصور آن به ذهن انسان گذر هم نمی کند.
به عبارتی دیگر میتوان ادعاء کرد که سنگین ترین نوع توهم و تخیل را می توان در فیلم ثور مشاهده کرد و افزون بر نکات ذکر شده آمیختن سکانس های حماسی در فیلم، نبردهای سنگین با اسلحه های شکست ناپذیر و نیز دیدن فیلم به حالت سه بعدی در سینما، شدیدترین حس خلاء را به وجود میآورد و باید اعتراف کرد فیلم ثور یکی از سنگین ترین فیلم های تخیلی در دوران ترنس مدرن است.
برای تحلیل موشکافانه فیلم ثور باید از زوایای مختلف داستان فیلم را بررسی کرد. اودین برای جایگزینی خود دو فرزند دارد که فقط یکی از آن ها از حق پادشاهی برخوردار است.
لوکی از سرزمین یوتنهام با موهای مشکی به ظاهر شرقیها و ثور با موی بلوند و چشمان رنگی از نسل آنگلاساکسون ها که باید نجات دهنده جهان هستی باشد. ثور در مقابل برادرش برای نجات دنیا می ایستد و همچون سوپرمن که سکانس هایی در فیلم به خوبی بیننده را به یاد ابر قهرمان هالیوود میاندازد به یاری آزگارد میشتابد.
او به علت آن که از سلاحی شکست ناپذیر برخوردار است هیچ وقت شکست نمی خورد و جهان باید بداند آنگلاساکسون ها نیز مانند ثور شکست ناپذیرند.
خط تعلیق فیلم و بستر تعلیق فیلم:
خط تعليق اصلي فيلم: دانستن سرنوشت ثور که آیا او پادشاه آزگارد(خدای جهانیان) خواهد شد.
· خط تعليق فرعي1: تقابل لوکی با ثور و دانستن سرنوشت لوکی. او میخواهد به جای ثور بر تخت پادشاهی بنشیند اما ثور در مقابل او وجود دارد.
· خط تعلیق فرعی2: آتش بس و یا صلح بین دو سرزمین آزگارد و یوتنهام(تقابل لافی با اودین به طور ریشه ای بر سر حمایت و جنگ با انسان هاست که بعد از جنگ بین آنها و پیروزی اودین و به دست گرفتن انرژی آنها نزاعشان گسترده تر می شود).
· خط تعلیق فرعی3: آینده رابطه ثور با جین.(جین محقق فیزیک نجوم در پی اتفاقی با ثور که از دنیای آزگارد آمده است، آشنا می شود).
بستر تعلیق فیلم:
بستر تعلیق فیلم، مقوله مهم جهان موازی است. وجود جهانی دیگر در راستای زمین و مقابله آن با یوتنهام ها در حمایت از انسان، در راستای القای عدم وجود معاد بستر تعلیق فیلم است.
وجود جهان های دیگر در مقابل جهان ما و پرداختن به نظریه انیشتین در فیلم در جهت نبود عالم.
نماد گرایی در فیلم:
اگر بخواهیم به واکاوی فیلم توسط نمادها بپردازیم به سادگی به این حقیقت دست پیدا می کنیم که قدرت آزگارد ها نشئت گرفته از شیطان است.
· اولین نماد: نماد تک چشم(دجال) در قصر آزگاردها و در مکانی که منبع انرژی وجود دارد، است و فراست جاینتسها تصمیم بر گرفتن آن دارند.
· دومین نماد: نمادی مربوط به شیطان پرستها میباشد که در چند صحنهی متفاوت روی چکش ثور ظاهر می شود. چکشی که نجات دهنده ثور و عالم است و از او در مقابل بدیها حمایت میکند و آن چکش، چکش دجال است.
برای اثبات نماد شیطان پرستها و یا فراماسونرها بر روی چکش باید آن را در کتاب مقدس جستجو کنیم. عدد اسرار آمیز 666 به(عدد شیطان: The number of the beast) یا(نشان شیطان: sign of the beast) معروف است. این عدد به کتب ضدمسیح(Antichrist) تعلق دارد و همچنین در کتاب مقدس مکاشفه یوحنا (Revelation) در بخش 13 و شعر 18 با عنوان(کامل بودن: to be exact) این عدد ذکر شده است که متن آن چنین است:
Here is wisdom. Let him that hath understanding count the number of the beast: for it is the number of a man; and his number is 666
در اینجا خرد هست. بگذار آنکه فهمی دارد عدد شیطان را بشمارد، زیرا آن عدد مردی است و عدد او 666 است.
همچنین علامت انسان، نشانه جانور(هیولا) - مکاشفات 13:18« ... پس هركس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا كه عدد انسان است و عددش 666 است» که بر روی چکش مشاهده می کنید.
· سومین نماد: ظاهر شدن خود شیطان در فیلم اما در ظاهر خدای خوب و خردمند. او در فیلم با هنرمندی، یک شخصیت کاملاً سفید نشان داده شده است.
· القاء نجات بشر و ضعف مفرط او در برابر موجودات جهان دیگر
· القاء وجود موجودات فضایی در راستای سیتنیزم
· القاء آمپریسیسم(اصالت حس و تجربه)
· القاء نجات همیشگی بشر توسط آنگلاساکسون های فضایی
· القاء جنگ خدایان در سرزمین های متفاوت در راستای جهان موازی و انکار معاد
· القاء چکش عظیم(در اساطیر نورس یکی از مهیب ترین سلاح های مخرب است) به عنوان سلاح مخرب و شکست ناپذیر؛ در بخش های متفاوتی از فیلم به قدرت چکش و حتی به تشعشع رادیو اکتیو آن اشاره می شود که این خود القایی است در راستای قدرت بمب اتم و شکست ناپذیری آن.
· القاء وجود تفوق و هژمونی شیطان
· القاء نئو پاگانیسم و کفر کیشی نوین
عظمتی به نام انرژی:
جنگ بین فراست جاینتسها و آزگاردها بر سر حمایت از انسانها و جنگ با انسانها شروع شد، اما آزگاردها با پیروزی بر دنیای یوتنهامیها و به دست گرفتن انرژی آنها، موجب تضعیف فراست جاینتسها میشوند و آنها در صدد پس گرفتن منبع انژی خود بر می آیند. به طور کلی اصل نزاع و جنگ در فیلم ثور بر سر انرژی می باشد که به زیبایی القاء شده است.
ناتالی پورتمن در نقش جین به عنوان یک محقق فیزیک نجوم می باشد که در بررسی موضوعات نجومی با ثور روبرو می شود.
صحبت های آنها درباره علم و جادو با چاشنی عشق،
وجود عالم نه گانه و کمک به او برای تحقیقاتش در زمینه نجوم و نظریه پل روزن و
انیشتین است. در سکانسی از فیلم که جین برای تحقیقاتش احساس نا امیدی می کند ثور
به او میگوید: «حق با توست و نا امید نشو، برای فهمیدن موضوع باید نظریه پل
روزن و اینشتین (Einstein-Rosen bridge) را
بررسی کنیم»
که خلاصه نظریه پیرامون سفرهای بین جهانی می باشد که در این فیلم در راستای
جهان موازی به کار گرفته شده است.
از نگاه دیگر می توان انتخاب ناتالی پورتمن را در این فیلم به خاطر زادگاه مذهبی مشترک او با اینشتین و علاقه هر دو آنها به اسرائیل دانست.
تحقیق جین در جهت نظریه های اینشتین که از خانواده یهودی بود، خود بار مفهومی دیگر دارد. اینشتین تا جایی برای صهیونیستها ارزشمند بود که حتی عزرائیل کارلیباخ، روزنامهنگار پرنفوذ اسرائیلی در نامهای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیسجمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است. با این وجود، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل و مردم آن کرد تا جایی که در سال 1968 میلادی عکس وی بر روی پول های اسرائیلی چاپ شد.
داستان تاریخی افسانه ای فیلم:
Thor در اساطیر اسکاندیناوی، خدای آذرخش و یکی از قویترین خدایان به شمار میآید و فرزند اودین و یورد است. ثور با یکی از خدایان باروری به نام سیف ازدواج می کند و همچنین با ماده غولی به نام یارسانکسا(به معنی قمه آهنی) رابطه برقرار کرده که حاصل آن پسرانی به نام های ماگنی و مودی و دختری به نام ثراد است و خدمتگزار و همدم ثور، تیالفی(قاصد خدایان) می باشد.
ثور به عنوان حامی و نگهبان خدایان و همچنین انسانها در مقابل نیروهای شر شناخته می شود، و از این رو پرستش وی از پدرش اودین که خواستار از جان گذشتگی انسانها بوده نیز بیشتر بوده است.
وایکینگها بر این باور بودند در زمان توفان های صاعقه، ثور در آسمان ها بر روی ارابه اش که به وسیله ی دو بز با نام های تانگریسنی و تانگنوست کشیده می شود، سوار شده و هر بار که چکش خود را پرتاپ می کند صاعقه ای به وجود میآید و وی برای استفاده از آن دستکشی به نام یارنگریپر به دست خود می کند.
ثور همچنین کمربندی به نام مگینگیارد دارد که قدرت او را دو برابر می کند. ثور در قسمتی از آزگارد به نام ثرادهایم (یعنی محل اقتدار) تالاری به نام بیلسکیرنیر دارد. بزرگترین دشمن ثور، مار جهانی یورمونگاند(فرزند لوکی) است و ثور در روز راگناروک، یورمونگاند را از بین می برد اما در اثر زهر مار خود نیز می میرد و پسرانش پتک او را به ارث می برند.
معادل ثور در اسطورههای تیوتونیک، خدایی به نام دونار است و رومی ها ثور را معادل ژوپیتر، خدای خدایان خود میدانستند. روز ثور روز پنجشنبه است.
به این ترتیب ثور با داستان پیچیده خود موفق به القای فضایی توأم با تخیل شده است. به داستان کشیدن پسرکی مغرور که بدون اذن پدر به جگ فرسات جاینس ها می رود و مغضوب پدر واقع شده و به دنیای زمین تبعید می شود. آشنایی او در زمین با گروهی محقق نجوم و روابط عاطفی او با جین از وی شخصیتی متفاوت می سازد و در نهایت مبارزه او با برادرش لوکی برای نجات دنیا او را از تبعید به زمین نجات میدهد و به آزگارد بر می گردد. داستان فیلم به القای فضای کلی نزاع ما بین خیر و شر به وجهی کاملاً دراماتیک می پردازد، از این رو ثور را می توان از جمله فیلم های موفق در به تصویر کشیدن تنازع خیر و شر و در اولی درجه جنگ میان خدا و شیطان دانست. امری که به وضوح در کاراکتر پردازی داستان قابل دیدن است.
ثور نماینده خدای خوب ها و لوکی نمای شیطان در
فیلم ثور و ضعف شدید انسان ها در مقابل آنها همگی با هدف نفی وحدانیت و ترویج بی
دینی مختصری از خاستگاه فیلم ثور است.
در مجموع باید چرایی ساخت روز افزون اینگونه فیلم ها را در پی مدیرت جهانی و جهان شمولی دانست و ساخت فیلم ثور و فیلم هایی هم چون آن را در تئوریزه کردن سیطنیسم بررسی کرد.
هالیوود با تخریب کامل تئوئیسم در غرب و دیگر جوامع و پروار سازی اومانیسم در پی بستر سازی برای رشد دادن هر چه سریع تر سیطنیسم میباشد و در جهت دیگر تشدید تخیل و توهم، دور کردن فکر ها از تفکر و تعقل، کنترل ذهن و نگه داشتن اندیشه ها در قوطی هایی در بسته برای رسیدن به خواسته هایشان از اهداف اصلی این فیلم هاست. برای همین لازم است با داشتن بصیرتی قوی و چشمانی تیزبین، در رصد این محصولات ضد فرهنگی براییم .
واقعاً بررسی شده است و ماسونری ها و دیگران نمی توانند هرگز د به هیچ وجه جهان را به طور کامل بدست بگیرند و خود را به راهه نکشانند چون اشتباه میکنند و غیره
التماس دعا
...
خداحافظ