باشگاه خبرنگاران- برخی نشانه ها درسینما کد شده اند. یعنی به عنوان یک کهن الگو برای اکثر مخاطبان جهانی قابل درک هستند.
این نمودی از انگاره ساخت گرایی است که قصد دارد گرامرهای مشخصی را برای همه فرهنگ ها در جهان ترسیم کند.
کودک یکی از همین نشانه هاست. دالی که فارغ از منظر شمایلی خود، معنی معصومیت را به ذهن متبادر می کند. اما در نگاره های پسا ساخت گرایی این معنی واسازی می شود. اگر در تفکر دو قطبی ها خوب/ بد دو قطب متضاد را تشکیل می دهند، در پسا ساخت گرایی این دو قطبی ها با نشت در یکدیگر واسازی می شوند. در فیلم شکار اثر توماس ویتربرگ، دخترک برای معلمش دروغی می گوید که این دروغ به واسطه تهمتی که به معلم دیگرش می زند، چهره معصوم خود ر مخدوش می کند.
این جاست که دخترک با این تهمت و کار غیر اخلاقی از ورطه خوب به قطب بد وارد می شود . در واقع کارگردان به مدد یک سکانس چهره معصوم یک کودک را به هیولا بدل می کند که برای مدتی تمام زندگی یک مرد بزرگ سال را می بلعد.
جالب این جاست که نویسندگان در این راستا از شیوه روایی اطلاعات نامحدود استفاده می کنند. شاید دلیل این استفاده تاکید بیشتر بر آشنایی زدایی چهره ابدی کودک باشد.
اما در چند فصل بعد کودک سعی دارد تا از این منظر خارج شود و دوباره به نگاه پیشین بازگردد. یعنی دوباره خیر و معصومیت در قطب شر نشت می کند. حالا اگر ناآگاهی کودکانه این شخصیت را در کنار دروغی که می گوید قرار دهیم، نتیجه چیست؟ جز این که معصومیت و بد کرداری او دائم درون یکدیگر نشت می کنند و نشان می دهند ساحت اسطوره ای را می توان در برخورد مدرن و درون یک داستان کاملا واسازی کرد./ي2
منبع:ماهنامه فيلم نگار.