قطعا هویت من ورزشی است. من همواره زمان، وقت و انرژی زیادی را برای فوتبال صرف کردهام و به همین دلیل صددرصد خود را فوتبالیست و متعلق به این رشته میدانم. درست است اکنون یک مقدار بیرون از گود هستم، اما قطعا هرچه دارم از فوتبال است، حتی شانس بازی در این سریال را نیز به خاطر فوتبال به دست آوردم. به همین دلیل برای یک لحظه هم نمیتوانم خود را بدون فوتبال تصور کرده و فکر میکنم تا زمانی که زندهام همه من را به عنوان فوتبالیست میشناسند. از طرفی هیچوقت خود را بازیگر و هنرمند نمیدانم.
هیچوقت فکر میکردید روزی بازیگر شوید و بازی شما تا این میزان مورد استقبال قرار بگیرد؟
هیچوقت حتی تصورش را هم نمیکردم بازیگر شوم. کلا در زمان فوتبال هم هیچوقت علاقهای به بازیگری نداشتم. با این سریال شاید این شائبه در ذهن برخی ایجاد شود که عشق بازیگری هستم و قصد دارم با حضور در عرصههای هنری شهرتی را برای خودم دستوپا کنم در حالی که این موضوع اصلا صحت ندارد و با وجود علاقهای که به دنیای هنر دارم، اما همواره سعی کردهام در مقام یک فوتبالیست به فعالیتم ادامه دهم، چرا که در این عرصه از توانایی و تبحر بیشتری برخوردار هستم. من اگر عشق بازیگر شدن داشتم سالها قبل وارد این عرصه میشدم چرا که بهدلیل ارتباط وسیعی که با دوستان هنرمندم داشتم این امکان برای من وجود داشت، اما ترجیح دادم این ریسک را نپذیرم و وارد این فضا نشوم. هرچند همیشه جسارت و شجاعت برخی از بازیکنان مانند علی انصاریان را که وارد این عرصه شده و آثاری را بازی کرده بودند، ستودهام.
تا پیش از بازی در «پژمان» تجربه بازیگری داشتید؟
چند بار به واسطه دوستی که با برادران قاسمخانی دارم پیشنهادهایی برای بازیگری داشتم. هنگام ضبط سریال «شبهای برره» گریم هم شدم، اما در نهایت نپذیرفتم، چرا که احساس میکردم در زمانی که فوتبال بازی میکنم، بهتر است به کار دیگری مشغول نباشم. در «ساختمان پزشکان» سروش صحت هم یک سکانس کوتاه بازی کردم که اصلا نمیشود اسمش را تجربه بازیگری گذاشت.
پس چطور شد تصمیم به بازی در این سریال گرفتید؟
در ابتدا اصلا قرار نبود من در سریال پژمان بازی کنم، اما هنگامی که پیمان نگارش فیلمنامه را تمام کرد، از من خواست نقش اول را به عهده بگیرم. به او گفتم هیچ ذهنیتی از بازیگری ندارم، اما او معتقد بود اگر این نقش را یک بازیگر بازی کند، غیرواقعی و قلابی خواهد شد و حضور یک فوتبالیست در نقش خودش برای مخاطب باورپذیرتر است و به نظرم درست هم میگفت. به هرحال اصرار پیمان قاسمخانی موجب شد در نهایت به او اعتماد کنم و قطعا اعتماد کردن به یکی از بهترین نویسندههای کمدی کشور کار عجیب و غریبی نیست. از سوی دیگر به جهت فراموششدن پیشکسوتان، بزرگان و اسطورههای فوتبال همیشه غم بزرگی بر دلم سنگینی میکرد و سعی کردم با این سریال یاد آنها را برای مردم زنده کنم.
طرفداران و مردم شما را به عنوان یک فوتبالیست میشناسند، نگران نبودید شما را در شمایل یک بازیگر پس بزنند؟
یکی از نگرانیهای اصلیام همین مساله بود. به هرحال همه مرا با فوتبال میشناسند و حالا میخواهند در قالب یک بازیگر در تلویزیون ببینند و این سختیهای خاص خود را دارد. اما با پژمان این ریسک بزرگ را کردم و به نوعی این تابو را شکستم. البته معتقدم با هنرمند شدن فرسنگها فاصله دارم.
بدون داشتن تجربه بازیگری، قطعا پیش از شروع کار اضطراب و نگرانی زیادی داشتید.
تا پیش
از شروع تصویربرداری اصلا نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. حتی در چند
روز اولی هم که سر صحنه حاضر میشدم هیچ ذهنیتی راجع به کار نداشتم. تازه
بعد از گذشت چند روز فهمیدم قضیه از چه قرار است. آن زمان دائم با خودم
کلنجار میرفتم و به خودم میگفتم هیچ معلوم هست چه کار کنی؟ قرار است
سریالی ساخته شود که تو نقش اول آن را بازی میکنی، شک نکن سریال با کله
زمین میخورد! وقتی انرژی و تلاش شبانهروزی گروه و هزینههای تولید را
میدیدم، میفهمیدم چقدر مسئولیت من سنگین است و این مرا میترساند.
در روزهای نخست تصویربرداری هریک از عوامل پشت صحنه که با دیگری در گوشی صحبت میکرد فکر میکردم درباره من حرف میزنند و این موضوع بشدت آزارم میداد. هنگامی که قرار شد سکانس اول سریال را بازی کنم اصلا راحت نبودم به همین دلیل صحت چند بار کات داد و این مساله چند بار تکرار شد. به همین دلیل سکانس اول سریال یعنی همان صحنهای که با دکتر روانشناس صحبت میکنم، بدترین سکانسام بود، اما بعد از آن به دلیل فضای صمیمی عوامل گروه، کاملا راحت شدم و تا پایان تصویربرداری دیگر مشکلی از این بابت نداشتم. به هرحال کارگردان، نویسنده و تهیهکننده این سریال ریسک زیادی کردند که پای من ایستادند و حمایتم کردند.
این ترس و نگرانی که اشاره کردید از اضطراب بازیهای فوتبال یا حضور در داربی هم بیشتر بود؟
این استرسی که برای اولین حضورم در یک سریال تجربه کردم شبیه هیچ ترس و استرس دیگری نبود. فکر میکنم یک حس جدید و عجیب بود، حتی با بازی در تیمملی یا تجربه داربی هم تفاوت داشت. اصلا نمیتوانم با کلمات آن را توصیف کنم.
فکر میکنید بازیگری سختتر از فوتبال است؟
واقعا بازیگری کار بسیار سختی است. قطعا اگر اعتماد عوامل سریال به من نبود و با عشق این کار را نمیکردم، شکست بدی میخوردم.
پس دوران سختی را گذراندید؟
آن شش ماه برایم خیلی سخت بود. فوتبالیستها همیشه بعد از مطرح شدن میگویند ما از زمینهای خاکی شروع کردیم تا به اینجا رسیدیم، بازیگران هم اصطلاحی دارند که میگویند ما با این نقش زندگی کردیم. واقعیت آن است که من هم در این شش ماه اصلا فرصت رسیدگی به زندگی خودم را نداشتم، بخصوص اینکه در ابتدا که قرار بود سریال در نوروز پخش شود و حجم کار بسیار زیاد بود، به صورت شبانهروزی کار میکردیم.
حالا که نتیجه کار را میبینید از بازی خود رضایت دارید؟
زمانی که اولین قسمت سریال پخش شد اصلا جرات نداشتم به تلویزیون نگاه کنم. حتی الان هم که چند قسمت مجموعه پخش شده هنوز گیج هستم و نمیدانم چه اتفاقی دارد میافتد. با وجود تمام بازخوردهای مثبت و همه انرژیهایی که این روزها از مردم میگیرم، هنوز هم حالم خوش و روبه راه نیست. فکر میکنم به زمان بیشتری نیاز دارم تا پاسخ این سوال را بدهم. راستش را بخواهید نمیدانم خوب بازی کردم یا نه. به نظرم از این نظر فوتبال و بازیگری کاملا متفاوت است. در فوتبال حد وسط وجود ندارد، کارشناسان پس از پایان بازی به عملکرد بازیکن نمره میدهند، ولی هنر و بازیگری سلیقهای و نسبی است؛ برخی منتقدان و مخاطبان بازی یک بازیگر را میپسندند و عدهای دیگر انتقاد میکنند.
خط اصلی قصه سریال ایده شما بود؟
بله، سالها بود موضوع سرنوشت فوتبالیستها در دوران بازنشستگی برای من اهمیت داشت و همیشه فکر میکردم یک فوتبالیست بعد از پایان دوران حرفهای خود، شرایط زندگیاش کاملا تغییر میکند. همیشه دوست داشتم با نگاه واقعبینانه و از منظری متفاوت به این موضوع بپردازم تا اینکه دغدغههای ذهنیام را حدود سه سال پیش با پیمان درمیان گذاشتم و او حسابی از این موضوع استقبال کرد. البته آن زمان اصلا صحبت از ساخت این سریال با این شکل و شمایل نبود. من همیشه خاطرات فوتبال و حواشی آن را برایش تعریف میکردم و او از من خواست آنها را بنویسم. اما یک مدت گذشت و پیمان هم درگیر فیلم سینمایی سنپترزبورگ شد و این موضوع به فراموشی سپرده شد. بعد از چند سال یک روز پیمان با من تماس گرفت و گفت این طرح را به تلویزیون ارائه داده و مدیران سازمان استقبال خیلی خوبی از آن کردهاند. پس از آن بود که پیمان اصرار داشت زودتر این سریال ساخته شود و اینگونه بود که ناگهان کار جدی شد.
دوستی شما با پیمان و مهراب قاسمخانی به چه زمان بر میگردد؟
دوستیام با آنها خیلی قدیمی است و تقریبا به سال 80 و روزهای نخست حضورم در پرسپولیس بازمیگردد. همیشه در زندگیام دو نفر را خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینم؛ هدیه تهرانی و پیمان قاسمخانی. شخصیتهای هنری این دو هنرمند برایم خیلی جالب بود و از این میان تنها موفق به دیدن پیمان شدم که به دوستی چند سالهای نیز تبدیل شد. حتی از طریق پیمان و مهراب با سیامک انصاری هم دوست شدم.
بیشک یکی از حسنها و ویژگیهای مثبت این سریال این است که نویسندگان آن خودشان حسابی فوتبالی هستند.
قطعا همینطور است. اطلاعات آنها نسبت به فوتبال ایران نهتنها از من کمتر نبود، بلکه در بسیاری از موارد حتی بیشتر از من بود و همین موضوع سرانجام باعث شد سوژه به ایدهآلی که در ذهن من بود نزدیک شود. من و برخی از عوامل این سریال ارتباط بسیار خوبی با یکدیگر داریم و تقریبا هفتهای یکبار دور هم جمع میشویم و با هم فوتبال بازی میکنیم.
قاسمخانیها هم پرسپولیسی هستند؟
خیلی زیاد. یک چیزی بگویم شاید البته خود مهراب هم زیاد دوست نداشته باشد، اما خیلی جالب و شوکهکننده است. مادر مهراب قاسمخانی از طرفداران پروپا قرص مهراب شاهرخی، ستاره سابق پرسپولیس بوده و اصلا اسم پسرش را هم بر همین اساس انتخاب کرده است. من خودم وقتی این را شنیدم خیلی تعجب کردم. پیمان هم بارها در مصاحبههایش گفته بزرگترین آرزویش این بوده که فوتبالیست شود، ولی چون استعداد کافی نداشته، این اتفاق نیفتاده است. اتفاقا چند وقت پیش مهراب و پیمان، فرشاد پیوس را دیده و آنقدر هیجان زده شده بودند که زبانشان بند آمده بود. در حالی که خودشان نویسنده و هنرمندان بزرگی در سینما و تلویزیون هستند. پیمان که اکنون خودش در این عرصه یک برند محسوب میشود. زمانی که پی بردم آنها پرسپولیسی هستند دریافتم پرسپولیس و استقلال چه طیف گستردهای از طرفداران را در برمیگیرند.
سروش صحت چطور؟
سروش فوتبال را خیلی دقیق و مداوم پیگیری نمیکند، ولی در جریان این سریال و با توضیحات من، طرفدار و عاشق علی پروین، مرحوم ناصر حجازی و مجتبی محرمی شده است. البته بیشتر طرفدار تیم شهر خودش، سپاهان است با این شرایط که بیشتر به سمت استقلال غش میکند (میخندد).
در این سریال برای روایت قصه چقدر از تجربیات شخصی خودتان استفاده شده است؟
در بخشهایی از سریال از تجربیات شخصیام هم بهره بردم و در واقع تنها چیزی که در این مجموعه واقعیت دارد همان خاطرات است. به طور مثال در دوران بازیام هیچگاه در صف بانک نبودم یا در بانک کارت شناسایی ارائه نمیدادم چون اکثر کارمندهای بانک من را میشناختند، اما الان معمولا از من کارت شناسایی میخواهند. هرچند اصلا دوست نداشتم از شهرتم سوءاستفاده کنم و واقعا از این کار متنفرم، اما واقعیت این است که به هرحال آدم ته دلش دوست دارد تا او را بشناسند و این سوژه خوبی برای یک کار طنز است.
تا چه اندازه در ایفای این نقش از بداهه استفاده کردید؟
پیمان و مهراب آدمهای خیلی مهربان و آرامی هستند، البته تا زمانی که کسی به متن آنها دست نزده و در کارشان دخالت نکند. بخصوص مهراب که کاملا در این زمینه کلهشق است و اگر در متناش دست برده شود خیلی ناراحت میشود. بجز روزهای اول که در خصوص یکسری اصطلاحات ورزشی و خاطراتم با نویسندگان و کارگردان گپ میزدیم، سایر شوخیها از ابتدا در متن بود و طبق آن پیش میرفتیم.
ارتباط و بده بستانهای بین پژمان و مدیر برنامههایش خیلی خوب درآمده است. این ارتباط بین شما و سام درخشانی چگونه شکل گرفت؟
از اول قرار بود پوریا پورسرخ که خیلی فوتبالی است، نقش وحید را بازی کند. او حتی تست گریم هم داد، اما به دلیل مشغلههایی که داشت نتوانست در سریال حضور داشته باشد و سام درخشانی جایگزین او شد. من به خاطر دوستی چند سالهام با سام او را خوب میشناسم و فکر میکنم دوستی ما در این زمینه تاثیر بسیاری داشته است. شخصا شخصیت وحید را خیلی دوست دارم و انصافا سام بخوبی از عهده این نقش برآمد. کار کردن در کنار آنها برایم یک کلاس بازیگری بود و چیزهای زیادی یاد گرفتم. یکی از این عزیزان بیژن بنفشهخواه بود که به نظرم بیتعارف یکی از بهترین بازیگران کمدی ایران است و جایگاهش باید خیلی بالاتر از این باشد. شاید جالب باشد بدانید سکانسهایی که مقابل بیژن بازی میکردم بارها و بارها گرفته میشد، چرا که نمیتوانستم مقابل او خندهام را کنترل کنم.
سریال شوخیهایش را ابتدا از خود شما شروع میکند؛ مثلا قضیه تک گل ملی شما در دوران فوتبال. این به آن دلیل نبوده که به نوعی تابوشکنی کرده و سر شوخی را با بازیکنان و حتی خوانندهها و چهرههای مختلف باز کنید؟
این سریال یک کمدی موقعیت است؛ یعنی نمایش اتفاقاتی که در لحظه میافتد و تماشاگر را میخنداند. اساس و پایه کمدی هم بزرگنمایی و اغراق است و بدون آن کمدی معنا نداشته و نمیتوان اثر مفرح و جذابی ساخت. رویکرد سازندگان این سریال هم همین بوده است. از طرفی همیشه این شخصیتها و چهرههای بزرگ و شناخته شده هستند که سوژه شوخی میشوند و خواستیم به این وسیله از آنها یادی کرده باشیم. اما درباره آن تک گل ملی، سروش و پیمان خیلی شوخی میکردند و همیشه مرا دست میانداختند. همیشه در این خصوص با آنها دعوا داشتم و میگفتم حتی بازیکنان بزرگتر از من همچون دنی آلوز برزیلی هم گل ملی نداشته و من دارم. اصلا کسی از یک مدافع توقع گلزنی ندارد، اما آنها در پشت صحنه خیلی سربه سرم میگذاشتند.
در سریال دائم در کوچه و خیابان با طرفداران استقلال کلکل داشته و برایشان کری میخوانید. در واقعیت هم چنین هستید؟
این اتفاقها همیشه هست. خاطرم هست در یکی از روزهای نزدیک دربی و در دوران دانشجویی، یک جوان استقلالی گلوله برف وحشتناکی در حیاط دانشگاه به من زد که هنوز هم آن را به یاد دارم. البته خیلی مواقع هم پیش آمده که استقلالیها لطف زیادی به من داشتهاند. اما هیچوقت کریخواندن و این مسائل برایم آنقدر اهمیت نداشته و همیشه به همه طرفداران فوتبال حتی تیم رقیب احترام گذاشتهام.
خودتان را برای حاشیههای احتمالی بعد از پخش سریال آماده کرده بودید. نگران واکنش تند اهالی فوتبال و دیگر چهرههایی که با آنها شوخی میشود، نبودید؟
شخصا فکر میکردم حاشیهها و واکنشها بسیار بیشتر از این باشد و خودم را برای آن آماده کرده بودم. به هرصورت این سریال به هیچ فوتبالیستی بیاحترامی نکرده است. ما اسم خیلی از فوتبالیستها را در این سریال آوردیم که افراد بزرگ و نام آشنایی در این عرصه هستند. علی دایی، بزرگترین فوتبالیست ماست که در سریال زیاد به نام او اشاره شده است. بهروز رهبریفر، علی موسوی، حمید درخشان، محمد محمدی، حسین ماهینی، آرش برهانی و خسرو حیدری هم از جمله چهرههایی هستند که در این سریال حضور دارند. به نظرم تمام مخاطبان این مجموعه، آدمهای روشنی هستند و توانایی رویارویی با واقعیت را دارند. بسیاری از بازیکنانی که در سریال با آنها شوخی شده از دوستان من هستند و هر چه هم بگویند مشکلی نیست. هرچند در چند روز گذشته بسیاری با من تماس گرفته و تشکر کردند؛ از بازیکنان استقلال و پرسپولیس گرفته تا تراکتورسازی و دیگر تیمها. کریم باقری، دین محمدی و کریم انصاریفرد و بسیاری دیگر تماس گرفتند و از سریال رضایت داشتند. حتی بسیاری از بازیگران سینما به من زنگ میزنند و انرژی زیادی به من میدهند، چون آنها در این حوزه متخصص هستند و رضایت آنها برایم اهمیت زیادی دارد. یکی از این عزیزان پرویز پرستویی بود که از حرفهایی که زد شوکه شدم. اینها همه برایم افتخار است.
به هر حال پژمان به زندگی شخصی یک فوتبالیست میپردازد. در کشور ما همیشه مواردی بوده که بعد از پخش یک سریال عدهای از صنوف و اقشار مختلف به تصویری که سریال از آنها نشان داده معترض شدهاند.
خوشبختانه تاکنون واکنش منفی قابل ملاحظهای ندیدهام. اگر قرار باشد واقعیتهای زندگی یک فوتبالیست را بدون شوخی و کمدی بنویسیم که یک درام تلخ و گریهدار میشود. از طرفی من خودم برخاسته از همین قشر هستم، چطور میتوانم آنها را ناراحت کنم؟ این سریال اصلا چنین قصدی ندارد و تنها قدردانی است از اسطورههای فراموش شده فوتبال کشور. در صحنهای از سریال میبینیم پژمان را با وانت و در کنار گوسفندان به باشگاه میبرند، اما در واقعیت که چنین نیست. در دوران فوتبالم بارها توهین به بازیکنان را دیدهام، اما این سکانس فقط بزرگنمایی واقعیت است تا برای مخاطب بامزه باشد. اگر سریال عین واقعیت را نشان بدهد که دیگر کمدی نیست، تراژدی است. اصلا دلم نمیخواهد کسی احساس کند به او توهین شده، به هیچ وجه قصه سریال این نیست.
با این سریال اسم شما بار دیگر بر سر زبانها افتاد. پس از سالها دوری از عرصه فوتبال و حواشی آن، آیا آماده ورود به این فضا بودید؟
پیمان قاسمخانی و سروش صحت همیشه به من میگفتند بعد از پخش این سریال، دوران آرامش تمام شده و دوباره زندگیم شلوغ و پرحاشیه خواهد شد. اما فکر میکنم این حواشی و اتفاقات اصلا قابل مقایسه با حواشی و شهرت فوتبال نیست چرا که وقتی فوتبالیست مشهوری هستی در تمام نقاط کشور از پایتخت گرفته تا دور افتادهترین مناطق تو را میشناسند.
به نظر میرسد سریال چندان تمایلی به آسیبشناسی فوتبال و واکاوی پشت صحنه آن نداشته است.
عمدا نمیخواستیم به این مسائل بپردازیم، چون در برنامههای ورزشی تلویزیون مانند نود این مسائل به اندازه کافی مطرح میشود. ما فقط شوخی کردیم و حتی مدیر برنامه یک بازیکن را هم شخصیت جذاب و دوستداشتنی تصویر کردیم.
میگویند فوتبالیستها دو بار میمیرند: یک بار بعد از خداحافظی از فوتبال و یک بار به مرگ طبیعی. درست است؟
من سه بار میمیرم، یک بار هم بعد از این سریال (با خنده). فکر میکنم اگر بازیکنان خود را از قبل آماده دوران پس از خداحافظی نکنند، بسیار اذیت شده و دوران بشدت دشواری را سپری خواهند کرد. متاسفانه انسانها ذاتا ویژگی منفی دارند که همیشه وقتی در یک موقعیت یا جایگاه هستند، قدر آن را نمیدانند اما به محض آنکه آن جایگاه را از دست میدهند حسرت آن را میخورند. من هم تا زمانی که در پرسپولیس بودم نمیدانستم چه افتخاری نصیبم شده، اما وقتی از پرسپولیس رفتم تازه آن زمان بود که عظمت آن را درک کردم. سریال هم همین را میگوید، میگوید ما خودمان هم قدر موقعیتمان را نمیدانیم. جای تاسف دارد که برخی حاشیههای بیارزش چنان در فوتبال سایه میاندازد که بسیاری از بزرگان فوتبال را به فراموشی میسپاریم. اینکه مجتبی محرمی که سالها پیش اسمش زبانزد مردم و رسانهها بود اینگونه در بیمارستان با بیماری دست و پنجه نرم میکند و پاسخگوی زحماتش نباشیم. اینها زجرآور است.
معمولا بازیکنان فوتبال پس از اتمام دوران بازی به مربیگری روی میآورند اما به نظر میرسد شما هنر را به مربیگری ترجیح دادهاید.
نه، من الان هم مربیگری را با تیمهای پایه تجربه میکنم، اما به صورت همزمان بازیگری و حضور در عرصه موسیقی را نیز پیگیری میکنم. قصد دارم بزودی آلبوم موسیقیام را منتشر کنم و در این حوزه نیز به صورت جدی فعالیت کنم.
ریشه این علاقه به هنر از کجا در شما شکل گرفت؟
متاسفانه در افکار عمومی دیدی نسبت به اهالی فوتبال هست و بسیاری فکر میکنند این قشر اهل مطالعه و تحصیلات نیستند، اما در واقعیت چنین نیست. بسیاری از بازیکنان کشور شخصیتهای فرهیخته و تحصیلکردهای هستند و امیدوارم که این طرز تفکر برخی مردم اصلاح شود.
شما تنها بازیکنی نیستید که قصد ورود به عرصه موسیقی را دارید. پیش از شما بازیکنان دیگری چون نیما نکیسا هم این تجربه را داشتند که البته فعالیتش ادامه نیافت؟
البته نکیسا به دلیل برخی مشکلات فعالیتش دچار وقفه شد و دوباره در این حوزه مشغول کار است. اما من اگر وارد کاری بشوم به صورت جدی آن را پیگیری خواهم کرد. اگر وارد حیطه موسیقی شوم پایش میایستم و نقدها را گوش میکنم تا شرمنده مردم نشوم.
گویا میخواهید کتاب خاطرات خود را هم بنویسید؟
این موضوع چند وقت پیش به من پیشنهاد شد، اما فکر میکنم برای نوشتن خاطرات خیلی جوان هستم. چهرهها و اسطورههای محبوبتر و بزرگتری هستند که قطعا خاطرات آنها جذابیت بیشتری برای مردم دارد. فعلا قصد چنین کاری ندارم.
کدامیک از این حوزهها برایتان بیشتر اهمیت دارد، شاخههای مختلف هنر یا فوتبال؟
برای من واقعا فوتبال ارزش بیشتری دارد و بزرگترین آرزویم این است که روزی سرمربی یک تیم بزرگ و مطرح شوم. فوتبال و خاطراتش هیچگاه از ذهنم پاک نخواهد شد. نمیدانم چطور این دوران سپری شد، باور نمیکنم آنقدر زودتمام شد. فوتبال را عاشقانه دوست دارم.
متاسفانه فضای حاکم فوتبال امروز ما قابل قیاس با گذشته نیست. پول خیلی از ارزشها را تغییر داده است.
قبول
دارم امروزه نقش پول در فوتبال بیش از حد شده هرچند تمام این پول هم به
بازیکنان نمیرسد. اما به هرحال قیمتهایی که درمورد برخی بازیکنان
میبینیم و میشنویم تا حدودی کاذب است. برخی از بازیکنان شایسته آن هستند و
بعضی دیگر نه، اما ایکاش این پول به رشتههای موفق دیگر مانند والیبال و
بسکتبال هم برسد. واقعیت آن است که فوتبال ما نسبت به گذشته افت زیادی
داشته، هرچند به جامجهانی صعود کردیم و بازیکنان کنونی بهترینهای زمان
خود هستند. به نظرم بهترین تیم ملی تاریخ ایران را در مسابقات 90 پکن
دیدیم.
البته همیشه این دیدگاه وجود دارد و بسیاری نسلهای جدید و بازیکنان جوان را جایگزین شایستهای برای پیشکسوتان نمیدانند. من خودم زمانی که در جوانی به پرسپولیس آمدم بسیاری انتقاد میکردند، حتی خودم هم بعضی وقتها خجالت میکشیدم که جای بازیکن بزرگی چون رضا شاهرودی که اواخر دوران فوتبالش را سپری میکرد، در ترکیب اصلی تیم قرار بگیرم. به هرصورت فکر میکنم دیگر وقت آن رسیده که در جامجهانی از گروه خود صعود کنیم، در دورههای گذشته به اندازه کافی تجربه کسب کردهایم و فکر میکنم با کرش به این موفقیت برسیم.
فکر میکنید سریال پژمان تا چه اندازه تاثیرگذار و جریانساز خواهد بود؟
پیش از پژمان هم سریالهای دیگری با محوریت فوتبال در تلویزیون ساخته شدهاند که البته بیشتر به متن فوتبال میپرداختند. تفاوت پژمان با این اثر، این است که در پژمان زندگی یک ستاره بازنشسته فوتبال تصویر میشود و نوع نگاه به این رشته فرق میکند. به هرصورت پژمان فضایی را بهوجود آورده تا برخی رسانهها توجه بیشتری به پیشکسوتان این رشته داشته و سریال از این لحاظ بسیار تاثیرگذار است. پژمان راه را برای ساخت آثار فوتبالی در تلویزیون باز کرد.
سروش صحت میگوید بعد از پخش این سریال پیشنهادهای بازیگری بسیاری خواهید داشت. از الان به بعد باید منتظر کارهای بعدی شما در زمینه بازیگری باشیم؟
در این سریال همه چیز دست به دست هم داد تا بستر راحتی برای من در این کار بهوجود آید. اصلا الان نمیدانم در آینده چه پیش خواهد آمد، باید سریال تمام شود و بعد تصمیم بگیرم. واقعا نمیدانم بازیگری را ادامه خواهم داد یا خیر؟ عشق اول زندگی من فوتبال بوده و هست و اصلا به این که در آینده بتوانم از حرفه بازیگری درآمدزایی کنم فکر نکردم. بیشتر به آدمی میمانم که مشت محکمی خورده، گیج و منگ وسط هیاهویی افتاده و نمیداند عاقبتش چه میشود.
فرض کنیم سریال تا آخر همینگونه پرمخاطب پیش رفته و تمام شود.
خوب اگر پیشنهاد خوبی شود بازیگری را ادامه میدهم. البته سعی میکنم تا با کسانی که امتحان خود را پس داده و تجربه دارند کار کنم. من آدم بزرگی در این حیطه نیستم و نمیتوانم کسی را بزرگ و مطرح کنم، ولی افراد مطرح و باتجربه میتوانند من را در این عرصه کارکشته کنند.
اصلا به یه فتوبالیست نمی اد انقدر خوب بتونه بازیگر باشه
بازیگری آقای جمشیدی درست مثل یه بازیگر باتجربه تو زمینه طنزه
اصلا بدنیا اومدند برای بازیگری.قابل توجه اون دسته بازیگرایی که بازیگری شغل خانوادگیشونه از روز تولد یهو پرت شدند جلوی دوربین
آفتاب رفت !! ایول :D
آفتاب رفت !! ایول :D