به گزارش خبرنگار
حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران، "محمدجواد لاريجاني" كه در سلسله همايشهاي مؤسسه خدمات مشاورهاي، جوانان و پژوهشهاي اجتماعي آستان قدس رضوي حضور يافته بود به سوالات متعدد فعالان فرهنگي پاسخ داد.
مشروح سخنراني دبير ستاد حقوق در تالار ابن سيناي دانشگاه علوم پزشكي مشهد به شرح ذيل است:
بسمالله الرحمن الرحيم
*ماه ذيالحجه، سياسيترين ماه در سال عباديخدا را شکر ميکنم که توفيق داد تا در کنار اين مضجع شريف با شما برادران ايماني گردهم جمع شويم و درباره دفاع و تبليغ و اقامه دين بر اساس مکتب اهل بيت (عليهم السلام) صحبت کنيم.
از ماه ذيالحجه آغاز ميکنم که از سياسيترين ماههاي سال عبادي است. سال عبادي از ماه مبارک رمضان آغاز ميشود و به ماه رمضان ختم ميگردد. سال تقويمي از محرم (در تقويم قمري) و از فروردين (در تقويم شمسي) آغاز ميگردد. ماه ذيالحجه آغازش با نزول بر پيامبر (ص) و ابلاغ آيات اوليه سوره برائت (توبه) توسط مولي متقيان علي (ع) براي مشرکان مکه بوده و آن هم با حواشي بسيار جالب که همه ميدانيد در عزل ابوبکر از اين مأموريت در نيمه راه و ديگر قضايا. سپس مراسم عرفه و روز عرفه است که اين روز خود موسم آگاهي و کسب معرفت است و توجه ويژه به امر ولايت و نظام اسلامي در آن قرار دارد. در حديث مشهوري نقل شده است که امام باقر (ع) در روز عرفه بر بالاي کوه ميرفت و در چهار جهت با صداي بلند مردم را به تعهدشان در امر ولايت و جايگاه ولايت مشروع توجه ميداد. يعني روز عرفه، روز افزايش معرفت به دين، به اقامه دين به مسائل مسلمين و از همه مهمتر توجه به تعهد و مسئوليت در قبال ولايت مشروع ميباشد و اينکه ضايع کردن اين حق بزرگترين ظلمها است. سپس موسم واقعه عظيم غدير خم فرا مي رسد که در واقع تکميل دين به تکميل نحوه تشکيل نظام مدني - سياسي اسلام بر اساس منطق ولايت بوده است.
چه زيبا گفته است مرحوم سيدبن طاووس (ره) که ماههاي سال و روزهاي آن منازلي هستند با ظرفيتهاي متفاوت براي انسان؛ اغتنام فرصت کار عاقلانه است لذا در هر منزلي استخراج آن ظرفيت بايد نمود. ماه ذيالحجه از مراسم حج آن گرفته تا ساير امور نشان ميدهد که ماه احياي توجه و تحرک در حوزه سياسي اسلام است.
*برائت از مشرکين يعني چه؟برائت از مشرکين شعار مهم حج و ماه ذيالحجه است. برائت سطوح و اطوار مختلف دارد و به تناسب جهتي اهميت راجح پيدا ميکند. اول برائت از مشرکين به معناي عدم تکيه بر آنها و دل بستن به آنها و آنان را به عنوان پناه برگزيدن است. کاري که متأسفانه در دنياي اسلام حکام آلوده و ضعيف به آن گرفتار شدهاند. ميهن عزيز اسلامي ما هم ساليان متمادي در چمبره نفوذ آنان گرفتار بود تا انقلاب شکوهمند اسلامي آمد و اين بندهاي وابستگي را قطع کرد و شد آنچه شد: ايران اسلامي امروز پايگاه استقلال در منطقه و منادي آن در جهان است!
در مرحله ديگر، که بسيار مهمتر است، برائت از فکر و روش زندگي مشرکانه آنان است. شرک مدرن، زير شعار دموکراسي ليبرال سکولار، با تمام توان و به کارگيري ابزارهاي ممکن، اعم از رسانهاي، سياسي، اقتصادي، امنيتي و حتي نظامي درصدد تحميل تمام عيار خود به دنياي اسلام و بلکه همه دنيا ميباشد! خيلي منت که سر اسلام بگذارند، ميگويند برود به حوزه خصوصي زندگي! جهانگشايي غربي - صهيوني که امروز توسط آمريکا رهبري ميشود، ايدئولوژي آن همين دين خودساخته است.
جالب اين است که غربيها ساليان دراز اسلام را متهم ميکردهاند که با زور شمشير گسترش پيدا کرد. حالا مشاهده کنيد که وسيعترين، خشنترين نحوه تحميل در جريان است و چه مايه تأسف که برخي در داخل با ژست روشنفکري و مدرنيته همين حرفها را مي زنند. برائت از مشرکين يعني در مقابل اين قتل عام فرهنگي و فکري قاطع بايستيم و برحق مسلم خود در برگزيدن نحوه زندگي (فردي و جمعي) بر اساس اسلام پافشاري کنيم.
*اسلام، ديني براي اقامه در تمام حوزههاي زندگي بشر استاقامه دين مهمترين شعار بيداري اسلامي است. اقامه دين اين نيست که صرفاً دست خود را قطع کنيم و يا زاني يا زانيه را رجم کنيم! دين اسلام يک فضاي عقلانيت براي عمل درست در هر برهه زماني تعريف ميکند. اين فضاي عقلانيت همه جنبههاي زندگي انسان را - چه آن مواردي که معروف به حوزه خصوصي شده و چه مواردي که به حوزه عمومي خوانده ميشود - همه اينها را شامل است. اگرچه من اين دوگانه خصوص / عمومي را دقيق نميدانم و معتقدم در عقلانيت اسلامي اين مرز درنورديده شده است. حالا از بابت سهولت طرح مسئله از اين اصطلاح استفاده ميکنيم. بنابراين، اسلام ديني براي اقامه کردن است و آن هم شامل فضاي خصوصي و عمومي زندگي و بهخصوص حوزه عمومي و در رأس آن حکومت که جامعترين نظام مدني - سياسي در يک تجمع بشري است.
*اعتقاد به اقامه دين خود ناشي از مباني سهگانه و بسيار مهمي است: پايه اول، اينکه اسلام ديني زنده است؛ دوران آن منقضي نشده و نخواهد شد و حلال آن حلال است تا روز قيامت و حرام آن هم چنين است. معناي حديثي که اين بيان را دارد دقيقاً همين زنده بودن اسلام است. بنابراين آنهايي که در دو دهه گذشته بهخصوص منادي عصر بودن دين، اندراس دين، عربي و خشن بودن احکام آن بودهاند، دقيقاً مقابل اين رکن مهم و عقيده راسخ اسلامي ايستادهاند. متأسفانه مشي اصلاحطلبي در ايران آلوده به اين انحراف مهلک درباره اسلام است. البته ممکن است افرادي پيدا شوند که برچسب اصلاحطلبي دارند اما اين عقيده را نداشته باشند. ليکن آنچه مهم است، کلام و قلم و تبليغات اين جناح سياسي است که توسعه اين فکر کاملاً مصادره شده است.
پايه دوم، اعتقاد به اينکه اسلام ديني جامع است و همه حوزههاي زندگي بشر را مي پوشاند و براي عمل انسان چه در حوزه خصوصي و چه در حوزه عمومي راه نشان ميدهد و مشي خاص (Life style) دارد. در رأس اين حوزه تأسيس تجمع سياسي (Polity) است که با حکومت شناخته ميشود.
آري، اسلام پيامبر و قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) براي اقامه است و در رأس آن اقامه حکومت(تجمع سياسي) براساس عقلانيت اسلامي است. تأسيس حکومت در اسلام، هم از حيث مبناي مشروعيت و هم از حيث نحوه عمل متأثر از عقلانيت اسلامي است. بحث ولايت(و ولايت فقيه)مباحث عقلانيت اسلامي در حوزه عمومي است(و البته ابعاد وسيعتري براي حوزه خصوصي هم دارد).
پايه سوم، جهانشمول بودن اسلام است؛ اسلام ديني براي عرب يا عجم يا قوم خاصي نيست! براي هميشه بشريت راهنما است. از اين رکن دو استفاده مهم بايد بکنيم: استفاده اول اينکه، افرادي که مدعي هستند اسلام براي همان دوران سابق و اعراب حجاز مناسب بوده و براي ساير عصرها و ملتها نيست، اين تلقي ضمن اينکه باطل است (و اين حضرت از پيش خود بدون هيچ برهاني ادعاي گزاف کردهاند) در تقابل کامل با صراحت قرآن، تعاليم پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت او ميباشد.
استفاده ديگر اين است که ما مسلمانان بايد سعي کنيم اسلام را درست بفهميم، درست عمل کنيم و درست به دنيا معرفي کنيم. اين اساس تعامل فرهنگي با ابعاد وسيع سياسي خواهد بود. تلاش براي معرفي ما را قوي ميکند حتي در فهم دين.
زيرا، هنگامي که ما مسلمانها و علماي ما و متفکران ما صرفاً توجه به داخل داشته باشند، نوع خاصي از چالشها را ملاحظه ميکنند و براي آن اقدام مينمايند. اما هنگامي که شما ميخواهيد براي ديگران که مسلمان نيستند و اصلاً دين الهي ندارند خود را معرفي کنيد، مجبوريد به ريشه برويد و با مجموعه وسيعي از چالشها روبه رو ميشويد. اين تقابل تمام عيار بسيار بابرکت است و باعث قوت و فربه شدن فکر و فرهنگ اسلامي معاصر ميگردد.
*گروههاي سياسي را با معيار اقامه دین بسنجيم!براي برائت از مشرکين، در شرايط امروز بايد از اين تفکر که اسلام را مندرس، محصور در حوزه خصوصي و منحصر براي اعراب ميداند، اظهار برائت صريح و روشن و عملي کنيم. برائت عملي اين است که سياستمداران، نويسندگان و جناحهاي سياسي را با محک «اقامه دين اسلام» بسنجيم: اگر قول و فعل آنها دنباله قول و فعل غرب صهيوني مهاجم امروز است، قوياً و روشن از آنها تبري کنيم و اگر نه، دنبال اقامه دين در تمام شئون زندگي هستند، آنها را بپذيريم. البته بايد هوشيار باشيم. ما از سياستمداران و جناحهاي سياسي بايد سه مطالبه روشن داشته باشيم:
مطالبه اول بايد درباره اقامه دين در تمام شئون زندگي و مباني اشاره شده بر نهج مکتب اهل بيت صريح و روشن صحبت کنند.
مطالبه دوم بايد از نفاق بپرهيزند! نميتوان مدعي شد که قانون اساسي و مکتب امام(ره) را قبول داريم اما مبلغ سکولاريزم در حکومت باشیم و رسانههای ما مملو از مقالات و کلمات اصحاب کفر مدرن باشد! مطالبه سوم، خیانت نکنند! آنچه در قضیه سال 88 اتفاق افتاد، خیانت روشن جریان اصلاحات به ملت، نظام و اسلام بود. قول داده بودند مشی قانونی را رعایت کنند، اما کودتای نافرجامی را خیابانی تمهید کردند! برائت از مشرکین همه این مسائل را به همراه دارد.
*آیا مشکلات اقتصادی ما با آمریکا حل میشود؟در جمهوری اسلامی، به خصوص در دو دهه گذشته این فکر گاهی در میان مسئولان مطرح شده است که اگر ما با آمریکا بنشینیم و مسائل خودمان را حل کنیم، بسیاری از گرفتاریهای ما حل میشود. لیست این مشکلات هم بسیار وسیع مطرح شد! از تحریمهای اقتصادی، سرمایهگذاری تکنولوژیک گرفته تا سختگیری در صدور ویزا و عدم احترام غربیها به گذرنامه ایرانی!
آقای هاشمی رفسنجانی در اواخر دوران ریاست جمهوری خود همین مسلک را داشتند و اکنون هم با ظرافت بیان میکنند و به نوعی دولت آقای روحانی را در این زمینه تشویق مینمایند و آقای خاتمی وسیعترین تبلیغ را داشتند و در دولت آقای روحانی در حواشی این مسائل بیان میشود. البته آقای روحانی بسیار حسابشده سخن میگویند و تیم سیاست خارجی ایشان هم حرفهای عمل میکنند. از این جهت واقعاً قابل تقدیر است. اما رسانههای حاشیهای ولی پرادعا بر طبل این تفکر میکوبند. آقای احمدینژاد هم در اواخر دوره کارش همین فکر را تلویحاً میگفت و فراتر معتقد بود باید خود ایشان و اوباما بنشینند و کار را تمام کنند!
البته شما مرا میشناسید و من در مشی روابط با دنیا نهتنها مذاکره کردن را تابو نمیدانم بلکه در دورانهایی آن را ضروری هم میدانم. منتها مذاکره یک وسیله است. در عالم سیاست باید اول صورت مسئله را خوب بفهمیم و سپس چشمانداز مطابق با منافع ملی خود ترسیم نماییم و براساس آن نقشه راه عملی طراحی کنیم. در این نقشه راه برای مذاکره در صورتی که هادی به مقاصد باشد، نقش تعریف نماییم. شیپور را از دهانه گشاد آن دمیدن غلط است. مذاکره نه هدف است و نه «کلید جادویی» به تناسب وضعیت نقش دارد! و البته باید استفاده هم بشود.
مسئله ما با آمریکا چیست؟ نقطه شروع و کلید فهم مسئله این است که به حجم وسیع دشمنی آمریکا علیه تجربه سه دهه گذشته انقلابی خودمان توجه کنیم.اصلاً قبل از انقلاب پیش کش!
آمریکا وسیعترین دشمنی را در حوزههای امنیت ملی، اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی علیه ملت ما و کشور ما به کمک یاران اروپایی و موتور محرک صهیونی سازماندهی کرده است. چرا؟
پاسخ سادهلوحانه این است که ما «مرگ بر آمریکا» میگوییم و پرچم آمریکا آتش میزنیم و یا اوایل انقلاب سفارت آنها را اشغال کردیم. آنها از دست ما دلخور هستند و این همه دشمنی میکنند! لذا باید از گرفتن سفارت عذرخواهی کنیم، همانطور که در دوره آقای خاتمی برخی از همانها که از دیوار سفارت بالا رفته بودند، رفتند خارج و رسماً عذرخواهی کردند!یا اینکه امروز برخی حذف شعار مرگ بر آمریکا را در بهبود روابط کلیدی میدانند! بعید میدانم کسی که الفبای سیاست خارجی را بلد باشد، چنین مبنایی را بپذیرد.
پاسخ دیگر این است که: جنگ و تقابل ما با آمریکا حلشدنی نیست و با «امپریالیسم» ما در «انتاگوئیسم» دائم هستیم. جالب است که این موضع هم موضع اصلاحطلبان در دهه اول انقلاب بود و در واقع این «سوپررادیکالهای» ضدابدی امپریالیسم در فاصله کوتاهی به طرفداران مکتب همان امپریالیسم (در جدایی اسلام از سیاست و انحصار آن به حوزه خصوصی) تبدیل شدند و امروز سینهچاک گفتوگو و رابطه با آمریکا و غرب هستند! از همه اینها جالبتر اینکه این حضرات کاملاً افراطی و غیرمعتدل مدعی «اعتدال» هم هستند! ظاهراً هر کچلی اسم «زلفعلی» را میپسندد! بگذریم، این پاسخ چپگرایانه هم شعاری است و مبنای درستی هم ندارد.
پاسخ سوم واقعبینانه و براساس موازین عقلانیت اسلامی است: وظیفه ما پیشبرد تجربه عظیمی است که با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 57 آغاز شده است و آن بنای یک نظام مدنی سیاسی جامع بر اساس تفکر اسلامی است. همین تجربه است که علیرغم منفیبافیهای روشنفکران غربزده و غرب صهیونی که میگفتند شانس توفیق ندارد، امروز بزرگترین دموکراسی منطقه را به وجود آورده است که ضمناً قویترین، پیشرفتهترین در علم و تکنولوژی و مؤثرترین از لحاظ سیاسی در منطقه است!
یک چنین واقعیت اجتماعی پایه کار ما در حوزه سیاست خارجی باید باشد. ظهور ایران قدرتمند و مؤثر، منافع جهانگشایانه غرب صهیونی و دول دستنشانده، آنان را سخت تهديد میکند، حسادت و تحقیر هم در دشمنیهای منطقهای بیتأثیر نیست. حال چه باید کرد؟
با آمریکا که رهبری جبهه تخاصم غرب صهیونی علیه ما را دارد، اساس سیاست ما باید «مدیریت دشمنی» باشد. با سایر دول (غربی و غیرغربی) بهبود رابطه و یا منطقه توسعه و تحقیق رابطه برای روشن شدن تفاوت استراتژی «مدیریت دشمنی) با «بسط روابط» مثالی را مطرح میکنم: در آغاز انقلاب رابطه ما با چین به علت سفر هواکو فانک - معاون نخستوزیر وقت چین - در گرگاگرم انقلاب به ایران و اعلام حمایت از رژیم طاغوت بسیار سرد بود اما استراتژی ما بر بسط و توسعه روابط قرار داشت. این استراتژی در دفتر مطالعات وزارت خارجه تدوین شد و با سفرهای هاشمی رفسنجانی - که ریاست مجلس وقت را داشتند - آغاز شد و با سفر جناب آقای خامنهای - که ریاست جمهوری وقت را به عهده داشتند- کاملاً به مسیر طبیعی خود افتاد.
اما «مدیریت دشمنی» این سیر را ندارد. مدیریت دشمنی بر نهج مهار تنش، کاهش تنش و همکاری موضعی (در مسائل خاص و در برهه خاص) استوار است. به این نوع همکاری میگویند تقارب تصادفی و در واقع اعتنام فرصت برای این امر است. این همکاریها میتوانند خود موارد دیگر همکاری را عرضه کنند و قسعلیهذا.
*دستاورد مهم دولت آقای روحانی در سفر نیویورک در واقع دو موضوع مهم بود: اول: اینکه دیپلماسی «مدیریت دشمنی» را به نحو جالبی عرضه کردند و با ادبیات منضبط! دوم: آمریکاییها به این استراتژی پاسخ مثبت دادهاند!
علی رغم حرفهای بد آنان، معنای رفتار آمریکا پاسخ مثبت یعنی آمادگی برای مهار تنش و کاهش آن است. لذا ما هم لازم نیست تغییر مهمی در این مرحله در شعارها و مواضع خود بدهیم. مرحله بعد با اقدامات عملی آمریکا باید تعریف شود.
انتظار ملت ما از دولت محترم این است که این راه را با دقت و با رعایت حدود قانونی و استفاده تمامعیار از راهنماییهای ولی امر بزرگوارمان طی نمایند و همه ملت دعای خیرش بدرقه راه ایشان است.
تعهد قانونی، شرعی و اخلاقی ایشان انجام مسئولیتها در چارچوب قانون است و باید هرچه زودتر از فضای انتخاباتی خارج شوند و در فضای «اقدامی» قرار گیرند.
فراموش نکند که دولت، دولتی مقتدر است، مورد حمایت رهبر معظم انقلاب است، مورد حمایت مجلس و قوه قضاییه است، مورد حمایت وسیع ملت است. در هیچ نقطهای نباید احساس ضعف نماید و به فضاسازیهای تبلیغاتی بعضاً داخلی و غالباً خارجی وقعی ننهد. دولت با مشی خود، بهترین فضای مورد نیاز مملکت را خود میسازد.
*کلید حل مسائل امروز؟بدون شک نحوه تعامل ما با دنیا در مسائل ما تأثیر خود را دارد: مثبت یا منفی. اما امروز کلید حل مسائل ما در اتکای وسیع به توان خودی و استفاده از روحیه جهادی و منطق جهادی است. ولی امر بزرگوار ما دو مطالبه را از دولت آقای روحانی موکداً خواستهاند: ساماندهی به وضع اقتصادی و حفظ تحرک و شتاب رشد علمی کشور. در هر دوی این زمینهها نیروی انسانی قابل و منابع داخلی حرف اول را میزنند. من، ضمن اینکه تحرک وسیع دیپلماتیک دولت را قویاً تأیید میکنم و آن را ضروری میدانم، در عین حال اقتصاد ما با تلقی «مقاومتی» ساماندهی باید بشود.
اندراج اقتصاد ما در اقتصاد جهانی و حتی منطقهای مقدماتی را لازم دارد که فعلاً کاملاً مهیا نیست. «اقتصاد مقاومتی» یک موضع در «اقتصاد سیاسی» است نه یک تکنیک در اقتصاد بازار آزاد! لذا تکنیکهای مناسب خود را طلب میکند و به عکس اقتصاد کلاننگر متداول باید «خردنگر» با استراتژی و توان حمایت و نظارت هوشمندانه باشد.
متن کامل پرسش و پاسخ بعد از سخنرانی به شرح ذيل است:سوالات متعددی در باب سفر جناب آقای رئیس جمهور روحانی و هیات دیپلماتیک ما به نیویورک هست و بحث حرکت بجا و نابجایی که در فرمایش مقام معظم رهبری هم به آن اشاره شد میخواستیم بدانیم از نظر شما حرکتهای بجا و نابجای دولت در این سفر کدام بود ؟ یک سوال دیگر هم این است که آیا این حرکت نابجا نشان از ناهماهنگی حرکت دیپلماتیک ما با مقام معظم رهبری دارد؟اینکه مقام معظم رهبری صریحا راجع به یک تحرکی نقد میکنند و هم تقدیر میکنند و قسمت نابجای آن را بیان میکنند، نشان میدهد که این تحرک کاملا زیر دقت و نظر ایشان است و من این را حمل بر ناهماهنگی نمیکنم. همانطور که عرض کردم این میدان جدیدی است و یک ژست و نمای جدیدی برای روابط خارجی ما است. دولت در همین اوایل کارش زحمت خوبی کشید، همانطوریکه رهبر معظم انقلاب فرمودند همه ما از این دولت حمایت میکنیم، دولت خودمان است، دولت ملت ما است. بعضی کاستیها هرگز نباید از اعتماد به دولت بکاهد. منتهی باب نقد روشن هم باز است .پس ما نباید تلاش دولت را کوچک کنیم و آن را حمل بر ناهماهنگی و از این جور حرفها کنیم. اینها حرفهایی است که غربیها میزنند و میخواهند القاء کنند.
*من اگر جای آقای ظریف بودم به آمريكاييها میگفتم هیچ علاقهای برای مذاکره با شما ندارماما راجع به آن سوالی که کردید درباره اینکه نابجا و بجای این سفر کجا است. نمیخواهم حرف خود را استناد به رهبری بدهم من دلیل خودم را بازگو میکنم شاید غالبا نظرشان را حمل کردند بر آن تلفنی که صورت گرفت و یا جناب آقای ظریف نقل کردند در مجلس؛ مذاکره طولانی با کری و امثال اینها. من کاری به آن ندارم، من تعریف خودم را از این تحرک دیپلماتیک مثبتی که دولت در حماسه سیاسیاش آغاز کرده دارم و آن این است که باید دید مثبت داشته باشیم. اولین نکته قابل توجه این است که ما در این تحرک دیپلماتیک شعار اینکه ما آمدیم "مذاکره جدی کنیم" و"مذاکره برای مذاکره را قبول نداریم"، "آمادگی داریم مسائل را حل وفصل کنیم" را زیاد تاکید کردیم. من اگر جای آقای ظریف بودم میگفتم من هیچ علاقهای برای مذاکره با شما ندارم برای اینکه شما خود، ما را محکوم کردید، تحریم هم کردید گذشته از تحریمهای شورای امنیت هفت، هشت ده تا هم اضافه کردید. حالا ما چه صحبتی داریم با هم بکنیم. انها باید به ما بگویند وقتی میگویند میخواهیم مذاکره کنیم باید بگوییم چه میخواهید به ما بگویید؟ آنها باید بگویند که چه حرف تازهای دارند نه اینکه ما امدیم خفض جناح کردیم و گفتیم ما آماده مذاکره ایم و حالا آنها با تکبر بگویند که بله شما چند اقدام عملی هم بکنید. این ناشی از آن نقطه شروع است که کمی نامناسب بود. ما با مذاکره که ترس و مشکل نداریم منتهی ما بيخود با کسی مذاکره نمیکنیم. اگر آمریکاییها خیلی علاقمند هستند که با ما صحبت کنند باید ببینند که چه میخواهند بگویند، چه چیز جدیدی دارند.
5+1 که میخواهد مذاکره کند باید دید چه حرف حسابی دارد. غنی سازی به عنوان محور مذاکرات ما کمی قابل تامل است. غنی سازی باشد ولی به اندازه یک مثقال به چه درد ما میخورد؟ ما تمام حقوق خود را بدون کاستی در ان پی تی میخواهیم که شامل غنی سازی هم هست. ما اصلا شهروند درجه یک دنیا هستیم، تمام حقوق خود را میخواهیم .یک قدم هم از آن پایین نمیآییم . بله اگر میگویند که ما شک داریم به اینکه که شما بمب اتم میخواهید درست کنید، شما غلط میکنید شک دارید ما چه کار کنیم کسی شک دارد به ما. انها فقط میتوانند از ما یک چیز بخواهند، آن هم در این موضوع که مثلا شما میتوانید در چارچوب ان پی تی شفافیت اقداماتتان را بیشتر کنید.
البته ما هم میتوانیم بگوییم که به انها شک داریم ما فکر میکنیم مسئله آنها بمب اتم در ایران و اینها نیست ما فکر میکنیم آنها میخواهند ما را اذیت کنند. انها باید ثابت کنند دنبال اذیت نیستند پس انها هم باید ثابت کنند اقداماتشان و خواستههایشان در چارچوب ان پی تی است. ان پی تی شامل همکاری است و عدم اشاعه است و شامل به اصطلاح امحاء تسلیحات هستهای، ان پی تی اصلا 3 تا پایه دارد.پس معادله حرکت ما خیلی روشن است. غرب حتی اگر راست هم بگوید حداکثر چیزی که میتواند بخواهد مطالبه شفافیت موردی در چارچوب ان پی تی است. ما هم میتوانیم از انها مطالبه همکاری در چارچوب ان پی تی کنیم. همکاری با تضییقات آنها که تحریم گذاشته اند سازگار نیست. این یک چارچوب است. من در مقام مچ گیری نیستم. کارهای خوبی را انجام دادند منتهی اینها نقاطی است که باید تصحیح شود و انشاءا.. می شود. اینها دیپلماتهای ورزیدهای هستند و خود آقای روحانی هم ادم با تجربهای است .از این جهت من خیالم جمع است واز همه مهمتر ولی امر نظارت کامل دارند وخیلی هم حساس و فطن هستند. ملت ما هم زرنگ هستند و همه اعمال زیر ذره بین و جوانها ودانشجویان ومتخصصین اصلا امکان ندارد در جمهوری اسلامی کسی مثلا زیرآبی کار به این بزرگی را بخواهد برخلاف نظر نظام انجام دهد.
*در مورد تلفن به نظرم یک توطئهای بود بر علیه سفر آقای روحانی و این کار صهیونیستها بود در مورد مذاکره با جان کری در حاشیه آن اجلاس، اصل مذاکره قابل قبول است. قبلا هم از ما درخواست کرده بودند و ما مصر بودیم به اینکه وقتی انها میایند یک چیزی مثبت و دندان گیر داشته باشند، همان چیزی که انها از ما میخواهند یک چیز عملی بیاورند در جلسه، نه اینکه صرفا بیایند انجا بنشینند و عکس و ژست بگیرند واین به درد نمی خورد. در مورد تلفن، من به نظرم یک توطئهای بود بر علیه سفر آقای روحانی. این کار صهیونیستها بود .آنها اوباما را تشویق کردند که تماس بگیرد و اصرار کند که با ریاست محترم جمهوری ما صحبت کند. صهیونیستها میخواستند زیرآب اعتماد هیات ما را در داخل بزنند. یعنی میخواستند بگویند که بابا این آقای روحانی حرفهایی را هم که می زند با یک ادبیات جدید ، این در ایران پشت بند ندارد. کسی از او حمایت نمیکند و حرفهای خودش است. اگر فرض کنیم تلفن نبود ایشان میامد ایران طبیعتا یک حمایت وسیع تری از ایشان صورت میگرفت. این تلفن که انجام شد من گفتم خود اصل تلفن خیلی چیز مهمی نیست. اما جایگاه این تلفن سبب شد که حالا وزیر امور خارجه در آمریکا میگوید بله حرفهای ایشان قشنگ است ولی ظاهرا درتهران با نظر ایشان موافق نیستند و نظر رهبری اصل است. نظر رهبری همیشه اصل بوده است. این چیز جدیدی نیست.
بنابراین این خطایی بود من فکر میکنم در اثر یک توطئه صهیونیستها برای اینکه زیرآب دولت عزیز ما را بزنند و یا شان آن را پایین بیاورند صورت گرفت. ما باید آگاه باشیم. ضمن اینکه حالا ان کار کاری نادرست بود منتهی ما زحمات دولت خودمان را واعتماد و حمایت خودمان را به کوری چشم صهیونیستها کاهش نخواهیم داد. دولت ما مورد حمایت مقام معظم رهبری، مجلس و همه نهادهای کشور و ملت است. هم دوستشان داریم وهم از آن حمایت میکنیم، بله هر دولتی در مشی اش آن هم در یک حوزه جدید کلی بالا و پایین دارد. آمریکاییها گیرم یک تلفنی شد مثلا چی شده حالا. نظام به این عظمت که با یک تلفن بالا و پایین نمیرود در این تلفن چیزی هم که گفته نشده است .
پس تحلیل من این است که اگر این تلفن انجام نمیشد بهتر بود. به خاطر اینکه من برداشتم این است که بنای این تلفن کاری توطئه صهیونیستی است برای اینکه زیرآب کارهای خوب و مثبت آقای روحانی را در نیویورک بزند، اما آثار کارهای ایشان از بین نمیرود.
پیرو همین فرمایشی که الان داشتید این بود که چند تا از سوالات ما ناظر بر یک بهت و یا یک ابهامی برای تشکلهای جوان و جوانانی که میخواهند خلاصه در این عرصه فعالیت داشته باشند مثلا یک نمونه سوال را بخوانم برای دفاع از آرمانهای جهانی انقلاب اسلامی ایران از یک طرف واز یک طرف برای حمایت از بخش دیپلماسی دولت که صحیح است ما که تشکلهای جوان هستیم چه کاری می توانیم انجام دهیم ؟ مطالبه ونقد جدی مواضع دولت یا صبر وسکوت وغصه؟ما کارهای زیادی میتوانیم انجام دهیم، اول یادمان نرود که چالش بزرگ تجربه عظیمی که شروع شده تجربه بزرگ ملت ما که از سی وچند سال پیش شروع شد بنای یک نظام کامل مدنی سیاسی بر اساس اسلام است. این تجربه ای است که ایران عقب افتاده توسری خور آمریکا را به قدرت مندترین کشور منطقه خاورمیانه بزرگترین دموکراسی خاورمیانه وبه پیشرفته ترین کشور علمی منطقه خاورمیانه تبدیل کرد. بنابراین همه ما باید تعمیق بخشیم ان شجره طیبه را که تعدادی از ثمارش این بوده که ایران تبدیل به یک کشور بزرگ شده . وقتی انقلاب پیروز شد بسیاری از این متفکرین غربی واذناب روشنفکر نمای داخلی شان اینها میگفتند ای بابا اسلام مگر میتواند کشور ایران را پیشرفت دهد. در همین جمهوری اسلامی در روزنامهها مقاله نوشتند در دهه 70 و80 که کسی که معتقد است با اسلام میتوان ایران را به کشور پیشرفته و قوی تبدیل کرد مثل کسی است که معتقد باشد با دوچرخه میتوان به کره ماه رفت. فردی که این را نوشته در همین ایران است و الان هم هست منتها اشتباه کردند حالا چشمها را باز کردند دیدند عجب جمهوری اسلامی تازه اول کارش است فلذا افتادند به جانش و گفتند ما جلوی پیشرفت ایران را بگیریم. این تحریمها برای مهار بمب اتمی نیست این را مسلم بدانید.این حصرها برای این است که رشد جمهوری اسلامی را که الان در منطقه مثل یک قله درخشان است بگیرند.
تحریم به جایی رسیده است که دولت آمریکا به بعضی از انتشارات خود دستور داده که مقالات علمی مصوب هیئتهای جوری ژورنال های خوب را در مجلات علمی چاپ نکند. یعنی مثلا یک دانشمند جوان ما مقالهای در فیزیک یا شیمی مینویسد میفرستد به یک مجلهای در انتشارات آنجا ، انها نامه مینویسند ببخشید به ما دستور دادند که مقالات چاپ نشود! دانشجویان ما را در برخی از رشتهها راه نمی دهند. این یعنی چه؟ مگر انها میتوانند حرکت پرشتاب ایران را سد کنند. شما اگر تسلیم غرب شوید غربیها بعدا میگویند اصلا جوانهای ایرانی نباید غذا بخورند. چون اگر غذا بخورند جان میگیرند جان که بگیرند میتوانند دنبال دانش بروند دنبال دانش که بروند دانشمند میشوند ودانشمند شدند اکتشاف میکنند. مگر میتوانند جلوی ملت ما را بگیرنند. باید اینها را ببینیم. پس ما جیغ مان برسر دشمن مان است این را باید برای خودمان و ملتمان روشن کنیم . اینکه روشن شود مشی کارگزاران نظام ما با ان سنجیده میشود .همه باید دقت کنیم .راجع به مشی کارگزارانمان آیا در این مسیر است یا در این مسیر نیست. اگر در این مسیر بود از انها حمایت میکنیم واگر در این مسیر نبود از آنها انتقاد می کنیم. پس در این دوره کارهای زیادی برای اقدام است .ما باید در دنیا روشن کنیم که غرب بهانه کرده است سلاح هسته ای را. باید روشن کنیم که غرب اقدامات تحریمیاش بر علیه جمهوری اسلامی ضد قوانین بینالمللی است .ضد نرمهای اخلاقی و بسیار هم ضد حقوق بشر است . خصومتهای بسیار شنیعی است و اینها را باید بیان کنیم هم برای خودمان و هم برای دنیا از امکانات رسانهای که در اختیار داریم استفاده کنیم . شما 5 نفر را بتوانید راجع به اقدامات ماهیت غرب آگاه کنید 5 نفر است.
پس بدانیم که دستاوردهای ما از این شجره بزرگ و طیبی است که اسلام است واسلام برنهج مکتب اهل بیت. هم خودمان خوب بفهیم وهم عمل کنیم و هم بفهمانیم و تبلیغ کنیم. نسل جدیدمان بفهمد که این تجربه و این عزتی که امروز پیدا کردهایم برای این است. فکر نکنید که بعضیها میگویند پاسپورت ما را ویزا نمی دهند ناراحتیم در فرودگاهها مارا می چرخانند و عزیز نیستیم . اینها علامت عزت نیست . اتفاقا به خاطر اینکه عزیز هستیم اینها علامت دشمنی است . پاسپورتهای دوستانشان خیلی راحته والا انها پاسپورت میخواهند چه کار تازه تو سر آنها هم میزنند. ما که شاخ به شاخ اینها ایستاده ایم جلوی انها مثل کوه ایستاده ایم .معیار عزت این نیست که ما مثلا می خواهیم فلان کشور اروپایی برویم به ما ویزا نمیدهند معیار عزت ما این است که قوت ما چیست .اسلام را چگونه پیاده کردیم نهضتی که ما پایه ریزی کردیم مشتریش در دنیا چگونه است .تاثیر ما در منطقه چیست و شما بدانید این محاصرات اقتصادی این با یک حرکت داهیانه وجهادی ملت ما همه میشکند. این طور نیست که اینها بتوانند ما را محاصره کنند البته این باور میخواهد مثل جبهه، وقتی در جبهه جنگ شروع شد بنی صدر میگفت که ما باید زمین بدهیم که زمان بخریم .باید تانک از ان جا بخریم ولی امام فرمودند یک لحظه هم توقف نمی کنیم. یک دیوانهای سنگی انداخته چنان در دهانش می زنیم که از جایش نتواند بلند شود همین کار را هم کردیم روزهای اول جنگ کسانی که می رفتند برای دفاع گاهی از این تفنگهای تک گلوله داشتند و کفش هم نداشتند ولی دفاع میکردند بعد تبدیل شد به بازوی نیروی عظیمی مثل سپاه، که اسمش را میبرند لرزه بر اندام ژنرالهای آمریکایی میاندازد. در مسیر اقتصادی هم برای ساختن کشور ما با همین رویه وارد شویم شما بدانید در آینده نزدیکی یکی از قوی ترین کشورها وموثرترین کشورهای اقتصادی منطقه خواهیم شد راه را نباید اشتباه برویم.
*ادبيات آقاي روحاني را به ادبيات آقاي احمدي نژاد ترجيح ميدهم
چرا این همه دشمنی؟ اصلا آیا نیاز به رابطه با یک کشور خاص داریم؟ چرا با سایرین نه مثلا روسیه؟ ما در یک برههای با انگلستان، فرانسه، و استعمار پیر ارتباط داشتیم چرا روی آمریکا این قدر تاکید داریم و تاثیر ادبیات دیپلماسی در مذاکره با آمریکا را تا چه حد ارزیابی میکنید؟ آیا بازخورد ادبیات تهاجمی زیر سوال بردن هولوکاست با ادبیات پیشنهاد گفتگوی تمدنها در عمل متقاوت نیست؟ شما یک بار واژه کاکاسیاه را برای اوباما به کار بردید با توجه به سابقه تحصیلات جنابعالی در امریکا و آشنایی با محیط فرهنگی انجا به کار بردن چنین عباراتی که نشان دهنده تبعیض نژادی است را به صلاح میدانید؟اولا ان کاکا سیاه را من نگفتم در آمریکا وقتی اقای اوباما انتخاب شد، یکی از بزرگان کنگره آمریکا کتابی نوشت که در ان کتاب اوباما را به عنوان کاکا سیاه خطاب کرد و من در ان جا گفتم که این کشور را ببینید علی رغم اینکه رئیس جمهورش سیاه پوست است ولی سیاه پوست را کاکا سیاه خطاب کردند. حالا این اقا که در داخل کشورش این جوری پایش روی پوست خربزه است حالا ببینید چه حرفهایی راجع به ما میزند. بنابراین شما میدانید که اسلام که سیاه و سفید در آن همه یکی هستند وبه ما مسلمانها نمیچسبد این طور حرف زدن. ان یک سوء استفادهای بود که تبلیغات غربی و برخی داخلیها کردند از این جور چیزها زیاد است من در سی وچند سال بعد از انقلاب از این چیزها زیاد دیده ام .من فحش خورم ملس است خیلی نگران نیستم جاذبه و دافعه وجود دارد. ادبیات دیپلماسی باید فاخر باشد، تیز و لیز باشد همه این ویژگیها را داشته باشد. چون دیپلماسی خودش هدف نیست ما با دیپلماسی باید یک چیزی را بماسونیم .به تناسب ان چیزی که میخواهیم بماسونیم باید ادبیات مان را انتخاب کنیم .ولی فاخر بودن ادبیات خیلی مهمه . این را حتما من قائل هستم . من ادبیات اقای روحانی را به ادبیات اقای احمدی نژاد به طور عموم ترجیح میدهم .ادبیات فاخری است حتی در صحبت معمولیش هم اقای روحانی بالاخره آخوند است و خوب صحبت می کند.من بیشتر میپسندم . برخی می گویند احمدی نژاد مردمی وصاف صحبت می کرد بدون زحمت حرفش از دل برمی امد و به دل می نشست .یک جهاتی این طوری داشت واقعا من منکر آن نیستم بی شیله و پیله صحبت میکرد. این هم یک روش است حالا گفتم در کل ادبیات حساب شده اقای روحانی را میپسندم. بنابراین حرف درستی است ادبیات باید ادبیات با فخامتی باشد منتهی در امر هولوکاست چند تا مطلب اتفاق افتاد و اینها قاطی شد .یکی حرفی که اقای احمدی نژاد میخواست بیان کند حرف بدی نبود ببینید غرب امده گفته که شما نباید افراد را به خاطر ارتداد وعدم ارتداد به هیچ دینی پیگرد کنید. خب من میگویم فرض کنیم حرف شما درست اما همین غربیها در سازمان ملل یک مصوبهای تنظیم کردند که اگر کسی به اینکه هولوکاست اتفاق افتاده بی اعتقاد باشد یا مثلا بگوید به اینکه نمیدانم چند میلیون یهودی را سوزاندند؟ اگر ثابت شود بی اعتقاد به هولوکاست است این ادم باید برود زندان.
ما کدام طرفش را ببینیم اینکه اصلا تفتیش عقاید است . شما راجع به ادیان الهی گفتید که هرکس به مقدسات و پیامبران و کتب الهی بی اعتقاد است کسی حق ندارد پیگیری کند، گفتیم باشه سلمنا. هر آشغالی که افراد معتقدند نوش جانشان. حالا امدید یک چیزی درست کردید که کاملا اعتقادی است این مصوبه سازمان ملل است و مطالبه میکنند. اتهامی است شما اگر کسی باشید که اعتقاد نداشته باشید، آخر یک وقت هست که میگویند شما برای کسانی که در هولوکاست کشته شدند بی احترامی کردید ما ان را مثلا میتوانیم تحمل کنیم اما اعتقاد نداشته باشید خیلی مضحک است. به نظرم اقای احمدی نژاد این نقطه خوب را می خواست بیان کند که این چه جور حرفی است که می زنید حالا یکی هست که اعتقاد ندارد مگر زورکی است؟ این ترس صهیونستها را نشان میدهد و نشان میدهد خودشان هم باور ندارند حرف کسی مبتنی بر دروغ نباشد. این نشان میدهد نگرانند که این دروغ برملا شود و الا اینقدر چفت و بست برای آن نمیگذاشتند. این حرف خوب میبایست با ادبیات دقیق تری بیان میشد که دشمنان نتوانند از آن سوء استفاده کنند.
بحث دوم این است که ما بگوییم ان چه که احمدی نژاد گفت بی خود گفت ما برای چی باید یک همچین کاری کنیم؟ چه نان وآبی برای ما دارد؟ ما هرگز نباید چنین کاری کنیم. اقای احمدی نژاد رئیس جمهور محترمی بوده ورئیس جمهور ما بوده و حرفی هم زده حالا ادبیات را ما نپسندیم ببینید در عالم سیاست هر چیزی وزن خودش را دارد ما مفت ومجانی چیزی را بدهیم برای چه .ما دل صهیونیستها را میخواهیم به دست اوریم. مگر دل انها به دست میاید. پس راجع به هولوکاست صورت مساله را فراموش نکنیم. در مورد دشمنیها من از پایین شروع کردم اصلا ما دشمنی نمیکنیم کجا ما دشمنی کردیم ما از صد تا دشمنی آمریکا وغرب صهیونی داریم نیمچه پاسخ میدهیم . حالا مثلا مردم ما میگویند مرگ بر آمریکا میزان فحشی که در رسانههای امریکا و اروپا علیه مسئولین، ملت، انقلاب و اسلام ما هر روز هر ساعت هر دقیقه دارد پخش میشود قابل مقایسه است با چند تا مرگ بر آمریکایی که مردم ما در یک مراسم سر میدهند؟ خوب این چیزی نیست. آمریکاییها و صهیونیستها پول میدهند فیلم درست میکنند تا چهره ایران را د رجهان بد نمایش بدهند.
اگر یک کمپانی میخواهد به ما دارو بفروشد سفیر آمریکا زنگ میزند به ان کشور که به ایران دارو نده. اگر دارو بدهید پدر شما را در میاوریم خب دارو را کی مصرف میکند مگه دارو حلوا است دارو را مریض مصرف میکند پس امریکاییها به مریضهای ما این طور نگاه میکنند . این درجه از دشمنی را هر روز بیشتر دامن میزنند. هر جا شما میروید میبینید بر علیه منافع ما کار میکنند. حالا ما چه بگوییم مثلا یعنی یک کسی که این همه دشمنی میکند و به ما فحش میدهد ما به او بگوییم تو خیلی قشنگی تو خیلی خوبی؟ دشمنی امریکا نسبت به ما است که دشمنی کور است و ناشی از نژادپرستی است و کفر پرستی انها است خوب ما را می خواهند تحقیر کنند . ما البته ادبیاتمان تند نیست. انها فحش می دهند و ما به یکی از آنها جواب میدهیم. ادبیات ما همیشه تند نیست ما با دنیا با ملایمت صحبت میکنیم نقش آمریکا وبقیه هم کاملا روشن است . امریکا پرچمدار بزرگترین دشمنی تاریخی بر علیه ملت ما است و محرک است و طبیعتا ما محکم جلویش ایستادیم .البته، برای محکم ایستادن لازم نیست فحش بدهیم این را هم قبول دارم ولی محکم باید جلوی او بیایستیم . گاهی اصلا تند هم جواب نمیدهیم گاهی لبخند هم میزنیم.
اصل این است که ما در مقابل این تهاجم محکم بیایستیم. ولی به تناسب باید ادبیات خود را درست کنیم. واقعیات را هم به مردم دنیا و خودمان بگوییم .پس دشمنی که در رسانه وصحنه دنیا میشود ان چه که از طرف امریکا در خصوص ما انجام میشود در مقابل ما قابل مقایسه نیست. رئیس جمهور ما میرفت نیویورک یک بیلبورد میزدند به او توهین میکردند یکی چیزی که اصلا سابقه ندارد. ان جا یک جای بینالمللی است پلیس شهرداری نیویورک بیلبورد بزرگ میزدند بر علیه رئیس جمهور ما وملت ما . بعد ما باید در تهران برای انها حلوا پخش کنیم طبیعتا ملت ما هم در ایران یک وقت یک فریاد میزند. یک مرگ بر امریکا هم میگویند به نظرم طبیعی است وهیچ بحث خاصی ندارد.یعنی ما بدهکار نیستیم به امریکاییها که بگوییم چرا مردم ما فریاد میزنند باید بگوییم این باب رفتار زشت خود را ببند بعد ببینیم ملت ما ملت بسیار محترمی است.
تفاوت قبح رابطه با یک ابرقدرت یا یک کشوری مثل آمریکا با روسیه و یا حتی شوروری سابق را هم بفرمایید؟ جنابعالی رفتید رسما مذاکره کردید که اگر مذاکره با ابرقدرت بد است شما به نمایندگی از امام رفتید با شوروی مذاکره داشتید و یا روسیه انگلیس وفرانسه چه تفاوتی با آمریکا دارند؟ ببینید بحث قبح و حسن نیست بحث نفع وضرر است. آیا صحبت با امریکا برای ما نفع دارد یا نه . ما نوکر نفع وضرر برای ملت مان هستیم . حسن و قبح ندارد گاهی دشمن است صحبت میکنیم گاهی صحبت نمیکنیم. جایی که به نفع منافع ملی ما باشد که چهره اسلامی ما و اسلام جزء منافع ملی ما است .طبیعتا نظام ما به کارگزارانش اجازه میدهد که با هرکسی صحبت کند ابرقدرت باشند یا نباشند مگر ما کشور ضعیفی هستیم که در مقابل انها احساس حقارت کنیم .ما در صحبت با هیچ قدرتی احساس حقارت نداریم وحسن و قبح هم مطرح نیست. نفع و ضرر مطرح است و چرتکه است ایا این کار در این زمان به نفع ما هست اگر به نفع بود انجام بدهیم اگر به نفع نبود انجام نخواهیم داد اگر امریکایی ها دوست دارند ما با انها صحبت کنیم باید صحبت ما با خودشان را نفعش را بالا ببرند و در آن محتوای بگذارند اگر نفعش را بالا ببرند حتما ایرانی ها با آنها صحبت می کنند اگر این طوری بشود که مثلا برویم راجع به اب وهوا صحبت کنیم وبیاییم بیرون انها بگویند که ایرانی شما باید در عمل خود را ثابت کنید خب این چرت وپرت ها را قبلا گفتند. بنابراین ما در صحبت با هیچ کشوری احساس حقارت نداریم ومساله حسن وقبح نیست ومساله نفع وضرر است . ان هم با مکیالی که شان اسلامی ما وملت ما همه در ان هست . نرمش قهرمانانه منظورم این است که رهبر معظم انقلاب انتظار دارند ما یک دیپلماسی متنوع و جدید را بیرون بیاوریم .یک نواوری داشته باشیم در تحرکات دیپلماتیک .به نظرم این انتظار بسیار به جا است و این تنوع هم می تواند شامل ادبیات وتکنیک جدید باشد . به نظرم به جا است .یعنی در شرایط امروزی ما شان جمهوری اسلامی و تاثر گذاریش ولازمه اش این است که تنوعی وتحرکی جدید و نواوری جدید داشته باشیم وکشورهای منطقه هم از ما این را می خواهند ومی خواهند که ما در حل وفصل مسائلشان نقش داشته باشیم. مردم عراق، افغانستان، سوریه بنابراین یک مسیر خوبی برای نواوری و تنوع در دیپلماسی ما است . دیپلماسی ما نباید مثل برکه همانطور یک نواخت پیش بره. خیلی خوبه ادبیات جدید ومشی جدید داشته باشیم این از لحاظ تکنیک است واز لحاظ محتوا محکم حافظ منافع ملت ماست منافعی که شامل اسلام هم است این معیار است واز این عدول نخواهد شد واما در مورد سوء استفاده بله سوء استفاده می کنند همان طوری که روش قبل هم ادامه میدادیم آنها یک سوء استفاده ای می کردند می گفتند اینها دنبال جنگ هستند و حرف جدید ندارند حالا اگر ما ابتکار به خرج بدهیم میگویند اینها خسته شدند تسلیم شدند وضعیف شدند و از این حرفها. منتها وقتی جلوتر بروند میفهمند که فایده ندارد سوءاستفادهها. قدمهای جمهوری اسلامی محکم است در پیگیری منافعش. ولی طبیعتا هر تکنیک جدیدی میتوانند سوء استفاده را از دشمنان ما در برداشته باشد. دیپلمات های ما حالا که وارد میدان شدند قدم های بعدی انها حساب شده تر خواهد بود .ناظر به دفع این سوء استفاده ها خواهد بود وکلماتشان بهتر وحساب شده تر خواهد بود .من صحبتم این است که وضعیت ما و توانمندی ما در منطقه نقطه ای است که سابقه ندارد در تاریخ گذشته ما و در منطقه اطرافمان وقتی مقایسه میشود تفاوتها دیده میشود. ایران را با مصر، الجزایر، ترکیه بسنجید وبا اطرافش خب می بینید که ایران از لحاظ پیشرفت وتوسعه مدنی بزرگترین دموکراسی منطقه و از لحاظ علمی هم بزرگترین کشور منطقه است. از لحاظ اقتصادی چند نکته است یکی بنیه اقتصادی، یکی خرابکاری در اقتصاد ما است یکی سوء مدیریت های اقتصادی ما است . از لحاظ بنیه اقتصادی کشور ما کشور بسیار قوی است یعنی دارای پتانسیل های زیادی است که ایران را به یک کشور عظیم اقتصادی تبدیل کند . نیروی انسانی که ما داریم نیروی بسیار قابلی است چه فرهیختگان و چه انهایی که در بخش های خصوصی مشغولند اما خرابکاریهایی که در نظام اقتصادی ما شده شاید با هر کشور دیگری شده بود 3 یا 4 ماه بیشتر دوام نمیاورد، بانک مرکزیش را تحریم کردند سیستم حواله جات را و کشتی هاش را تحریم کردند اصلا چه کاری که نکردند با اقتصاد ما ولی در عین حال کشور ما با توانمندی شگفت انگیزی ایستاده است. در مورد نوسانات اقتصادی که ما در یک سال ونیم آخر دوره اقای احمدی نژاد داشتیم برداشت من این است ممکن است اشتباه باشد که بیش از 70 درصد به خاطر مشی غلط ایشان بود به نظرم ذهن ایشان کاملا رفته بود به طرف اینکه اقای مشایی را رئیس جمهور کند وتمام فکرش مشغول به این موضوع بود ادم پرکاری بود اگر به جای این فکر مشغول می شد به مقابله با خرابکاری های اقتصادی غرب مسلم این تنش ها در اقتصاد ما به این شکل ظاهر نمی شد ما این را باید علاج کنیم .
راه مقابله با تهاجم اقتصادی این نیست که صرفا باید با غربیها تعامل کنیم تا انها تحریمها را بردارند سپس وضع اقتصادی ما خوب شود. این تلقی غلط است البته ما باید تلاش وسیع کنیم تحریمها را کاهش دهیم. این کار راباید بکنیم و این وظیفه دیپلماسی ما است کار سیاست خارجی ما است منتهی ما در مشی داخلی همان طوری که رهبری فرمودند تز مقاومتی داشته باشیم باید با روحیهای که در جنگ شرکت کردیم با همان روحیه مملکت مان رابسازیم خدا هم به ما امکانات عظیمی داده و به مملکت ما. اولش انرژی است این انرژی باید در سیستم اقتصاد ما بالا بیاد و تولید را بالا ببرد و توانمندیهای دیگر و نیروی انسانی .ان چیزی که وقتی من نگاه می کنم توانمندی کشور ما است این امکانات هست .واقع بینانه این هست که باید تحریم ها هر چه زودتر برداشته شود. همین امروز تحریمهای غیرقانونی و غیر موجه باید برداسته شود، همه باید تلاش کنیم که در سیاست خارجی این کار انجام شود. اما ما نباید به امید تصمیم دیگران زندگی خود را تنسیق کنیم به پای خودمان وبه همت خودمان واین شدنی است و واقع بینانه است. اتفاقا تنها راه نجات ما است این غیر از این است که ما راه مشکلات اقتصادی را نمی بینم ما راجع به یک مرحله بعدترش صحبت میکنیم چه کار کنیم که این اقتصاد شکوفا بشود و این تنشها که ایجاد شده از آن برداشته شود.
سوالات متعددی درباره مواضع اخیر آقای هاشمی رفسنجانی خصوصا در این موضوع رابطه با امریکا مطرح است و موضع شما درباره شعار مرگ بر آمریکا که ایا باید این شعار حذف بشود یا نه؟ به خصوص در روز 13 آبان که به نوعی در فرمایشات شما بود اما این را بفرمایید نظر شما درباره بیان صحبتهای دونفره سیاسی با حضرت امام(ره) که در هیچ جایی بر اساس توصیه مرحوم امام نه و یا دستخط موثقی از امام ارائه نمیشود و غالبا مبانی فکری امام را مورد هجمه قرار میدهد چیست؟ با این تحلیل که مدل مدیریتی امام با آقای هاشمی متفاوت بود موافقید؟ نقش آقای هاشمی در تحمیل قطعنامه به امام چه بود و اینکه مواجهه ما چگونه میتواند باشد ؟شما مسائل زیادی را مطرح کردید که تفصیل خوبی میخواهد که اکنون مجال نداریم. من درباره شعار مرگ بر آمریکا توضیح دادم. دولت ما با هدایت ولی امرمان کار میکند و ولی امر باهوش و دانا وشجاعی هم داریم این جور نیست که مثلا صرفا به خاطر تعهد شرعی از ایشان پیروی میکنیم. خدا هم لطف کرد ولی امر داهی و دانا و آشنایی داریم و بر اين اساس معیار عمل میکنیم در کشور سلایق مختلفی داریم ومی توانند داسته باشند بعضیها با سلایق ایشان متفاوت است و محترم هم هست منتهی مشی نظام بر روشی است که رهبر معظم انقلاب ان را تنسیق میکنند و بسیار هم قابل دفاع است من میتوانم بدون استناد به اینکه نظر مال ایشان است دانه دانه تحلیل کنم واینکه چرا خود من به این نظر قائل هستم و معتقد هستم.
* حضرت امام(ره) حرفهايي را به صورت مضبوط در تمام زمينهها مطرح كردهاند.آقای هاشمی یک عمری برای انقلاب صرف کردند و در زمان جنگ و قبلش جهاد کردند. ما به آقای هاشمی بعنوان یک شخص برجسته تاریخ خودمان علاقمند هستیم و دوستشان داریم. البته مردان بزرگ اشتباهاتشان هم میتواند بزرگ باشد و این یک واقعیتی است و متاسف هم هستیم که در جریاناتی که در فتنه سال 88 ایجاد شد، ایشان بین حق و باطل خط فاصله ایجاد نکرد. مشتریان آقای هاشمی متدینین و جبههایها هستند، انهایی که به دین به انقلاب علاقه ندارند به ایشان هم علاقه ندارند اگر اظهار علاقه میکنند موقت است بنابراین مسیر کشور روشن است ما این مسیر را باید برویم ما باید مسیری که ولی امرمان تنسیق میکنند برویم و این مسیر مردم را به سر منزل مقصود می رساند حضرت امام یک حادثه گذشته نیست که فقط با خاطره یا اینکه کسی بگوید فامیل امام هست بگوید نظرات امام را من خوب می فهمم. حضرت امام یک عالم بزرگی بودند آراء عظیم فقهی داشت سیاسی داشت فلسفی داشت باید نسل های 200 سال دیگر هم امام را بشناسند ودنباله رو ایشان باشند و تا 200 سال دیگر نه بنده هستم نه آقای هاشمی و نه دیگران. پس یعنی امام داستانش تمام میشود؟ من میخواهم بگویم نسل ما باید برگردد به تعالیمی که حضرت امام به طور مفصل داشتند. همه ما باید متشابهات را به این محکمات ارجاع بدهیم اگر با ان همخوانی داشته باشد قبول میکنیم نداشته باشد لااقل علامت سوال روی ان میگذاریم. ازحضرت امام حرفهایی در تمام زمینهها مضبوط است که همه پخش شده، مقام معظم رهبری هم مفسر خوبی از آراء امام هستند. از همه مهمتر مبنای توجه ما به نظرات حضرت امام(ره) است که همانا اسلام می باشد. اسلام قبل از امام(ره) بوده و بعد از رحلت ایشان هم مبنای ارزیابی نظرات است.
حضرت امام(ره) در فهم اسلام نوآوری داشتند و از آن بالاتر: برای اقامه دین کار بزرگی را پایه ریزی کردند. لذا اینها چیزهایی نیستند که باید نگرانش باشیم آقای هاشمی نگرانی شماها نباید باشد. نباید به اقای هاشمی توهین کنیم در انقلاب ما مثل ایشان تعدادشان بسیار کم است. اصلا دوست نداریم که بزرگان ما مورد اهانت قرار بگیرند ببینید بین احترامی که قائل هستیم وبین تبعیت باید تمییز بگذاریم مسیر ما مسیر ولی امر است روشن واشکار تولی وتبری هم داریم محکم هم ایستادیم منتهی در این مسیر طبیعتا افراد به تناسب دیدگاه هایی دارند ما وارد در این درگیرهای این طوری نشویم که فرسایش برای نظام وحتی نیروهای متدین ما ایجاد کند که بعدا دهان دشمنان ما بازشود که خوب این همان آقای هاشمی است که شما این قدر دوستش داشتید چون در مورد آیتالله منتظری هم این اتفاق افتاد. آقای منتظری یک شخصیت برجسته انقلاب ما بود و محصول عمرامام بود. اما باند تروریستی مهدی هاشمی و منافقین به دفتر ایشان و به اطراف ایشان نفود کردند و آقای منتظری را از انقلاب جدا کردند در حالیکه بسیار متدیننی هستند که این ها را دوست دارند بنابراین در این دوران آلوده به توطئههای متنوع، باید خیلی هوشیار باشیم وبصیرت داشته باشیم.و ان چه که رهبر معظم به ان اشاره دارند همین جا کلیدش است: بصیرت؛ یعنی وضعیت را درست بشناسیم و وظیفه ان را تشخیص دهیم وبه اندازه وبه موقع قیام کنیم نه بیشتر ونه کمتر اسلام دین بصیرت است و بصیرت مبتنی بر تفقه در دین و تفقه در دین هم مبتنی بر ثقلین است.
انتهاي پيام/