اکثر محدثین و مورخین شیعه و سنی در کتب خود این واقعه رابا کمی اختلاف نقل کرده اند که حاصل گفتار آنها چنین است:چون لشکر ابن زیاد ملعون در کنار دیر راهب منزل کرد، سر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و از آن حراست می کردند.

به گزارش خیمه گاه؛

ابن زیاد نامه ای به حاکم مدینه فرستاد و او را از جریان با خبر کرد،و نامه ای به یزید ملعون نوشت و خبر کشته شدن حسین و جریان اهل و عیالش را گزارش داد، (و از او کسب تکلیف کرد ).

یزید ملعون در پاسخ نامه نوشت که سر بریده ی حسین (علیه السّلام)، و سرهای دیگر شهدا را به همراه اموال و زنان وعیالات آن حضرت به شام بفرستند، لذا آن ملعون محفّربن ثعلبه عائذی را خواست و سرها و اسیران و زنان را تحویل او داد.محفر آنان را همچون اسیران کفار که مردم شهر و دیار آنان رامی دیدند، به شام برد.

از «تذکره الخواص» و «قمقام زخّار» استفاده می شود که روز پانزدهم محرم، ابن زیاد ملعون سرهای مطهر شهدا و اهل بیت آن حضرت را به شام فرستاد ...ابن زیاد پس از فرستادن سرها به شام دستور داد زنان و کودکان را آماده ی رفتن کنند، و دستور داد غل و زنجیر سنگین به گردن علی بن الحسین (علیهما السّلام) نهادند، و ایشان را بدنبال سرها با محفّربن ثعلبه و شمربن ذی الجوشن روان کرد.

آنان را آوردند تا بدان گروهی که سرها با ایشان بود رسیدند. علی بن الحسین (علیهما السّلام) در تمام راه با کسی سخن نگفت...سید بن طاووس از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرد که حضرت باقر (علیه السّلام) فرمودند: از پدرم حضرت علی بن الحسین(علیهما السّلام) از کیفیت بردن او نزد یزید پرسیدم، فرمودند:مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند، و سر مبارک سید الشهداء (علیه السّلام) بر نیزه ی بلندی بود. و زنان پشت سر من بر استران برهنه سوار کرده بودند، و آن کافران و نیزه داران دور ما را احاطه کرده بودند، هرگاه یکی از ما می گریست سر او را به نیزه می کوبیدند، تا وارد دمشق شدیم.

چون داخل شهر شدیم، ندا کننده ای فریاد کرد: ای اهل شام! این ها اسیران اهل بیت... هستند.

از کتاب «تِبر مذاب» و غیره نقل شده که: عادت کفاری که همراه سرها و اسیران بودند این بود که در همه ی منازل سر مقدس را از صندوق بیرون می آوردند و بر نیزه ها می زدند، و هنگام رفتن دوباره در صندوق می گذاشتند و حمل می کردند، و در اکثر منازل مشغول شرب خمر بودند، که از آن جمله مخفربن ثعلبه و زحربن قیس و شمر و خولی بودند.و نیز نقل شده: ابن زیاد سر مطهر را با اسرا فرستاد، و زنان و پسران و دختران پیغمبر را بالای جهاز شترها به ریسمان بسته بودند.

در «ریاض ألاحزان» گوید: آنچه از عبارات استفاده می شود این است که: اسیران با صورت های باز بر شترها سوار بودند، نه مقنعه ای و نه ساتری و نه لباس کاملی، مانند اسیران ترک و دیلم و حبش، پریشان خاطر و ترسناک بودند، و نمی دانستند آخر کارشان به کجا خواهد انجامید، و بر سرشان چه خواهد آمد.بر بازو و گردن تمام مخدُرات طناب انداخته، و بر چوب جهاز شتران نشانده بودند، و بعضی را بر قاطر سوار کرده می بردند.

عمادالدین طبری می نویسد: ... غل سنگین بر گردن امام زین العابدین (علیه السّلام) نهادند، چنان که دست های مبارکش بر گردن بسته بود. امام در راه به حمد و ثنای خدا و تلاوت قرآن و استغفار مشغول بود و با هیچ کس سخن نگفت مگر با زنان اهل بیت...و ملعون هایی که سر حسین را از کوفه بیرون آوردند، از قبائل عرب خائف بودند که غوغا کنند و از ایشان باز ستانند، لذا راه اصلی را رها کرده از بیراهه می رفتند، چون به نزدیک قبیله ای می رسیدند علوفه طلب می کردند و می گفتند: سرهای خارجی با ماست...

بعضی از مورخین و مقتل نویسان چون ابی مخنف، منازل بین کوفه و شام را نام برده اند، و نیز چگونگی مسافرت اهل بیت(علیهم السّلام) و اینکه در این سفر به آنها چه گذشت، و کرامات اسیران آل محمد(علیهم السّلام) و بعضی از قضایایی که در بین راه اتفاق افتاد، و نیز معجزات سر مقدس ابا عبد الله الحسین (علیه السّلام)، و سخن گفتن آن سر مطهر در موارد متعدد، و واقعه ی سقط جنین و غیرذالک را متذکر شده اند که ما از نقل آنها خودداری می کنیم.

و نقل شده که در یکی از منازل دختری از امام حسن (علیه السّلام) از شتر به زیر افتاد، فریاد زد: یاعمتاه! و یازینباه! آن بانو مضطربانه از شتر به زیر آمد و ناله کنان به اطراف بیابان نظرمی کرد. چون او را یافت گمان نمود از هوش رفته، ولی بعد معلوم شد زیر پای شتران جان سپرده است. چنان ناله ی وا ضیعتاه! و وا غربتاه! و وا محنتاه! بر کشید که آسمان و زمین را متزلزل گردانید.

غل به گردن مالک ملک وجود از خجالت سر به زیر افکنده بود چون هلال یکشبه زرد و ضعیف زیر زنجیر گران جسم نحیفی شنید از هر طرف دشنام بد بود ساکت حاش الله دم نزد.

واقعه ی دیر راهب :
اکثر محدثین و مورخین شیعه و سنی در کتب خود این واقعه رابا کمی اختلاف نقل کرده اند که حاصل گفتار آنها چنین است:چون لشکر ابن زیاد ملعون در کنار دیر راهب منزل کرد، سر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و از آن حراست می کردند.

پاسی از شب را به شرب خمر مشغول، و شادی می کردند، آنگاه سفره ی غذا گستردند و مشغول غذا خوردن شدند، ناگاه دیدند دستی از دیوار دیر بیرون آمد و با قلمی از آهن این شعر را بر دیوار نوشت:*آیا امتی که حسین را کشتند شفاعت جدش را در روز قیامت امید دارند؟

به شدت ترسیدند و بعضی برخاسته که آن دست و قلم را بگیرند، که ناپدید شد. چون باز به کار خود مشغول شدند آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت:
*به خدا سوگند که از برای قاتلان حضرت حسین شفاعت کننده ای نخواهد بود، بلکه در قیامت در عذاب می باشند.باز بعضی بر خاستند که آن دست را بگیرند، ناپدید شد. چون به کار خود مشغول شدند دگر باره آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت:
*(چگونه ایشان شفاعت شوند) و حال آنکه حسین را به حکم جور شهید کردند و حکم آنها با حکم خدا مخالف بود.چون چنین دیدند، آن غذا بر آنان ناگوار شد و با ترس خوابیدند. نیمه شب صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد، دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نور عظیم به جانب آسمان بالا می رود، و از آسمان دسته دسته ملائک فرود می آیند و می گویند:«السلام علیک یا بن رسول الله! السلام علیک یا ابا عبدالله! صلوات الله و سلامه علیک»راهب چون این منظره را دید تعجب کرد و ترسید و تا صبح صبر نمود. چون سپیده ی دمید از دیر خود بیرون آمد، به میان لشکر رفته پرسید: بزرگ لشکر کیست؟ گفتند: خولی .

نزد خولی آمد و پرسید: در این صندوق چیست؟ گفت: سر مرد خارجی است که ابن زیاد او را به قتل رسانیده.گفت: نامش چیست؟ گفت: حسین بن علی بن أبی طالب. گفت: نام مادرش؟ گفت: فاطمه زهرا دختر محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلّم).راهب گفت: هلاکت بر شما باد بر آنچه کردید، همانا احبار و علمای ما راست گفتند، که هر گاه این مرد کشته شود از آسمان خون می بارد، و جز در کشتن پیامبر و وصی او خون نبارد.اکنون از تو خواهش می کنم ساعتی این سر را به من دهید.

آنگاه به شما رد کنم. گفت: ما این سر را بیرون نمی آوریم مگر نزد یزید، تا از وی جایزه بگیریم.راهب گفت: جایزه ی تو چیست؟ گفت: کیسه ای که ده هزار درهم در او باشد.گفت: این مبلغ را من نیز می دهم. راهب همیانی آورد که در او ده هزار در هم بود خولی آن را گرفت و آن سر مطهر را تا یک ساعت به راهب سپرد.

راهب آن سر مبارک را به صومعه ی خویش برد و با گلاب شست، و با مشک و کافور خوشبو گردانید، و بر سجاده ی خویش گذاشت و بنالید و بگریست، و به آن سر منور می فرمود: یا ابا عبد الله! به خدا سوگند بر من گران است که در کربلا نبودم که جان خود را فدای تو کنم، یا ابا عبد الله !هر گاه جدت را ملاقات کردی گواهی بده که من شهادتین را گفتم، و در خدمت تو اسلام آوردم.آنگاه راهب مسلمان شد (و کسانی هم که با او بودند مسلمان شدند) و آن سر مقدس را بر گردانید.راهب بعد از این جریان از صومعه بیرون آمد، و در کوهستانی می زیست و به عبادت و پارسایی ادامه داد تا از دنیا رفت.

لشکریان کوچ کردند، و نزدیک شام چون خواستند آن پولها را بین خود تقسیم کنند، همه سفال شده و بر یک طرف آن نوشته بود:«ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل ال ظالمون»و بر طرف دیگر نوشته بود:«و سیلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» .

 خولی گفت: این امر را کتمان کنید و استرجاع کرد و گفت:«خسر الدنیا و الا خرة»،یعنی در دنیا و آخرت زیان کار شدیم.

بعضی چنین نقل کرده اند: را هب به سر مقدس عرض کرد:ای سر سروران عالم! و ای مهتر مهتران! گمان دارم تو از کسانی باشی که خداوند در تورات و انجیل وصف آنان کرده، و فضیلت تأویل به تو عطا فرموده، و بزرگان سادات بنی آدم در دنیا و آخرت بر تو گریه و ندبه می کنند، می خواهم تو را به اسم و وصف بشناسم.

آن سر بزرگوار به سخن آمد و فرمود:«انا المظلوم، انا المهموم، اناالمغموم، انا الذی بسیف العدوان و الظلم قتلت، انا الذی بحرب اهل البغی ظلمت، انا الذی علی غیر جرم نهبت، انا الذی من الماء منعت، انا الذی عن الاهل و الاوطان بعدت»، آن نصرانی گفت: به خدا قسم ای سر! خود را بیشتر معرفی کن.

آن سر فرمود:«انا ابن محمد المصطفی، انا ابن علی المرتضی، انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن خدیجة الکبری، انا ابن العروة الوثقی، انا شهید کربلا، انا قتیل کربلا، انا مظلوم کربلا، انا عطشان کربلا...»،

برچسب ها: راهب ، مسیحی ، امام حسین ، خولی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۴
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۵۶ ۱۲ مرداد ۱۴۰۲
لعن الله قوماقتلوک
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۵۵ ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۱
جانم حسین ع
اللهم الزقنی شفاعة الحسین یوم الوروود
انشاالله
Iran (Islamic Republic of)
فاطمة
۲۱:۵۶ ۰۱ آذر ۱۴۰۰
السلام عليك يا أبا عبدالله الحسين روحي فداؤك
Iran (Islamic Republic of)
مرتضی
۲۳:۱۶ ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ. اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِه. اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعًا اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۵۹ ۲۷ مهر ۱۳۹۹
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین
Iran (Islamic Republic of)
علی
۲۰:۵۴ ۲۴ مهر ۱۳۹۹
جانم به فدای حسین و اصحاب حسین و علی بن حسین . فاصله بین حق و باطل تنها یک پاره مو هست اونهایی که امام حسین رو شهید کردند نه شرب خمر میکردن نه زنا همه اهل نماز بودند ولی چه فایده که فرئیات دین رو میدونستن ولی اصل دین رو نه.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۵۱ ۲۳ شهريور ۱۳۹۹
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۵۳ ۲۵ بهمن ۱۳۹۸
سلام بر حسین علیه السلام
یا حسین انسانی با کرامات تو در جهان نیافتم
براستی چه مظلومانه شهید شدید شما و اهل بیتتان
ای کاش من و فرزندم بگونه ای زندگی کنیم که در بهشت با شما محشور شویم
Germany
محسن
۰۷:۴۷ ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
یامسیحایاحسین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۵۳ ۲۶ مهر ۱۳۹۸
سلام لعنت خدا برخولی یزید وشمر
Iran (Islamic Republic of)
حق پرست
۱۷:۱۷ ۲۶ مهر ۱۳۹۸
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین‌
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۳ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
یا حسین ع بمیرم برات فدای رقیه خانم فدای آقا علی اصغر ع
Iran (Islamic Republic of)
متین
۲۰:۱۸ ۰۹ شهريور ۱۳۹۷
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ ، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۲۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۶
السلام علیک یا امام حسین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۹ ۱۴ مهر ۱۳۹۶
خودم ، پدر و مادرم و فرزندانم به فدایت ارباب حسین.
Iran (Islamic Republic of)
علی
۲۳:۴۷ ۰۸ مهر ۱۳۹۶
السلام علیک یا حسین ابن علی و علی الارواح التی حلت بفنائک
Iran (Islamic Republic of)
آرمینا
۱۱:۳۵ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵
السلام علیک یا اباعبدا... یاحسین شهید دست ماهم بگیر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۰۳ ۲۱ مهر ۱۳۹۵
اللهم العن قوم ظالمين
لعن علي عدوك يا علي،لعنت بر يزيد، لعنت بر شمر،لعنت بر خولي، لعنت بر ابن مرجانه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۸ ۲۰ مهر ۱۳۹۵
ریه اگر کنم همی بهر تو گریه می کنم
ورنه زدیده ام عبث اشک رها نمی شود
گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۵ ۰۳ خرداد ۱۳۹۵
قربون نامت بشم که مثل خودت بزرگ گوار است
United States of America
ناشناس
۲۲:۳۲ ۰۷ فروردين ۱۳۹۵
قربون امام حسین برم
Iran (Islamic Republic of)
سمیه
۱۷:۰۷ ۱۱ آبان ۱۳۹۳
السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک...ممنون ازبینشی که دردل ماایجاد میکنیدتوفیقتان باخدا
Iran (Islamic Republic of)
حسین
۱۶:۱۱ ۰۷ آبان ۱۳۹۳
كل يوم عاشورا كل عرض كربلا
Iran (Islamic Republic of)
Nahid
۰۲:۳۹ ۰۴ آذر ۱۳۹۲
السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک...
قربون مظلومیتت بشم آقا جون . . .
عاشق گنهکارتو ببخش . . .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۰۲ ۳۰ آبان ۱۳۹۲
جانم فدایت امام حسین (ع)
آخرین اخبار