به گزارش
حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران، روابط عمومی مرکز پژوهشهای اسلامی، دفتر مطالعات سیاسی این مرکز اعلام کرد: اگر چه بحران سوریه برای مردم و دولتهای منطقه، بحرانی دردناک، مخرب و پرهزینه بود. اما زمینه ارتقای جایگاه بینالمللی روسیه را فراهم کرد.
این بحران که در اواخر سال 1389 (مارس 2011) شروع شد، تاکنون بیش از یکصد هزار کشته، دو میلیون آواره و چهار میلیون بیخانمان بر جای گذارده است. نقطه عطف این بحران، حمله شیمیایی به منطقه "غوطه" در حومه دمشق در 21 اوت 2013 بود که بنابر گزارشها منجر به مرگ 1429 نفر از جمله 426 کودک شد.
باتوجه به اینکه آمریکا استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه را خط قرمز خود اعلام کرده بود و هر لحظه امکان وقوع جنگی دیگر در خاورمیانه وجود داشت، اما آرایش دیپلماتیک روسیه، مانع وقوع جنگ شد و آرایش نظامی آمریکا را به هم ریخت.
توافق سرگیی لاوروف و جان کری وزرای خارجه روسیه و آمریکا در شهر ژنو در 14 سپتامبر 2013 درباره طرح نظارت بینالمللی بر تسلیحات شیمیایی سوریه، اوج نقشآفرینی مسکو برای حل مسالمتآمیز چالشهای بینالمللی و خنثیسازی اقدامات جنگطلبانه آمریکا در منطقه خاورمیانه و مدیترانه شرقی بود.
بر اساس این طرح 6 مرحلهای به دولت سوریه یک هفته (تا 21 سپتامبر) مهلت داده شد تا فهرست جامعی از سلاحهای شیمیایی خود و مکانهای نگهداری آنها را ارائه کند. در این طرح پیشبینی شده بود که بازرسان بینالمللی تا پایان نوامبر، در سوریه حضور داشته باشند و برآوردهای اولیه برای شناسایی و کنترل سلاحهای شیمیایی سوریه را انجام دهند و تا اواسط سال 2014 نیز تمامی سلاحهای شیمیایی از سوریه خارج یا امحا شوند.
در تازهترین تحول، توافق روسیه و آمریکا بر سر پیش نویس قطعنامه شورای امنیت در 26 سپتامبر و متعاقب آن، تصویب قطعنامه 2118 شورای امنیت درباره سوریه در 27 سپتامبر 2013 با اجماع نظر همه اعضای شورای امنیت، پیروزی دیپلماتیک دیگری برای روسیه تلقی میشود.
این قطعنامه که دولت سوریه نیز از آن استقبال کرده خواستار "امحای سریع برنامه سلاحهای شیمیایی جمهوری عربی سوریه" و خودداری "همه طرفها" از کاربرد، توسعه، تولید، کسب، نگهداری و انتقال سلاحهای شیمیایی است. آمریکا، بریتانیا و فرانسه در پیش نویسهای قبلی که روسیه با آنها مخالفت کرده بود تلاش میکردند با مراجعه به فصل هفتم منشور ملل متحد، زمینه را برای توسل به زور علیه سوریه فراهم کنند.
سوال این نوشتار آن است که چرا روسیه برخلاف موارد قابل مقایسه قبلی مانند بحران عراق (2003) و لیبی (2011) ، از تمام مولفههای قدرت نرم و سخت خود برای نگهداشتن بحران سوریه در "نقطه قابل کنترل" و هدایت آن در مسیر حل مسالمتآمیز بحران استفاده کرد؟ چرا روسیه علیرغم چالشهای داخلی و خارجی، به چنین سرمایهگذاری دیپلماتیک خطرپذیری روی سوریه مبادرت ورزید و رودرروی آمریکا قرار گرفت؟
چرا روسیه که بنا به ماهیت نظام سیاسی و اهداف سیاست خارجی خود و با توجه به روابط حسنهاش با رژیم صهیونیستی و نداشتن "تمایل استراتژیک" به تقویت محور مقاومت در مقابل این رژیم، حاضر است منافع متعارف خود در کشورهای گروه 20- که متشکل از دولتهای ثرومتند و صنعتی جهان است را تحتالشعاع قرار دهد و به سیاست حمایت از دولت بشار اسد وفادار بماند این نوشتار درصدد است چرایی نقشآفرینی فعالانه روسیه و اهداف و انگیزههای آن کشور را در بحران سوریه در قالب چهار دسته عوامل بازگشت گرایانه ، سیاسی، امنیتی و اقتصادی تبیین کند .
نتیجهگیری این نوشتار آن است که سیاست روسیه در قبال بحران سوریه ، نمونه گویایی از الگوی مطلوب سیاست ورزی داخلی و خارجی نزد هیئت حاکمه کنونی روسیه و محصول ارزیابی استراتژیک آنها از روندهای آینده است. صراحت گفتاری، قاطعیت عملی و در نتیجه موفقیت نسبی رهبران روسیه در اتخاذ این سیاست، مرهون سازواری مفهومی با معنای سیاست ورزی داخلی و خارجی این کشور است.
در پایان این گزارش آمده است: یکی از محرکهای اصلی سیاست خارجی روسیه، ایدههای تمدنی است. برخی محققان تلاش کردهاند سیاست خارجی پوتین را در قالب ایده "اوراسیاگرایی" به معنای توازن در روابط با غرب و شرق تبیین کنند. بر این اساس، پوتین به دنبال احیای قدرت روسیه در مناسبات جهانی به مثابه یک "قدرت بزرگ مدرن هنجارمند" است این سه اصل مورد تاکید وی در روابط خارجی عبارتند از: نوسازی اقتصادی، دستیابی به جایگاهی شایسته در فرآیند رقابت جهانی و بازیابی موقعیت روسیه در عرصه بین الملل.
انتهای پیام/