به گزارش حوزه سینما
باشگاه خبرنگاران، صداي گلولهاي دردل شب به گوش ميرسد و مردي در شرف مرگ که فرياد ميزند: «ميلدرد!» دريک فلاش بک سنتي که بيننده را حوالت ميدهد به قعر زمان و نخستين اشارات اساطيري به مسائلي چون وسوسه و جنايت، ميلدرد را ميبينيم که پالتوي پوست بر تن، به پليس توضيح ميدهد چطور با کار و مشقت فروان از کلفتي و پيشخدمتي شروع کرده و بعد با درست کردن شيريني به يک صاحب رستوران موفق تبديل شده، تا آيندهي تنها دخترش را تامين کرده باشد.
اما وقتي هر دوي آنها با مردي زبان باز (زاکاري اسکات) آشنا ميشوند، حس مالکيت ميلدرد با اشتهاي دختر نمک نشناساش جور در نميآيند و کار به خشم و خيانت و نفرت ميانجامد.
نمونه بارز فيلمهاي زنانهي دهه 1940، ميلدرد پيرس براساس رماني نوشته جيمزکين (خالق پستچي دوبار زنگ ميزند و غرامت مضاعف) ساخته شد.
اين، ضمنا، «فيلم نوآر»ي است که با آن شخصيت خودخواه دختر نوجوان ميلدرد پيرس، زيرپاي عشق و محبت مادرانه را خالي ميکند. ميلدرد، زني سخت کوش، فداکار و ستايش برانگيز است؛ باهوش، جاه طلب و بااراده است و بنابراين، طبق سنت آمريکايي، موجودي است احترام برانگيز که قاعدتا بايد موفق شود و به آنچه ميخواهد برسد.
اما رفته رفته، به خصوص از زماني که از همسر متين ولي ناموفقاش (بروس بنت) جدا ميشود، و به جاي خترک شيرين و کوچکاش را به دست فراموشي ميسپارد، نشانههايي ناسالم و بيمارگونه در غرايز و رفتار ميلدر رديابي ميکنيم.
کمتر ملودرامي چنين محکم و با اعتماد به نفس تعريف شده. حتي کساني که چندان طرفدار جون کرافورد نيستند در برابر هنر نمايي خارقالعاده او خلع سلاح ميشوند. (کرافورد در زمان بازي در اين فيلم، صرفا يک ستاره فراموشي شدهي دوران صامت بود که حالا در 41 سالگي، درخشش ستارگياش را از دست داده. ميلدردپيرس، زندگي حرفهاي او را احيا کرد). آن بلايث، بازيگر 17 ساله، در نقش دختر بد ذات ميلدرد، دست کم از کرافورد ندارد و خشم و نفرت مخاطب را حسابي برميانگيزد!
مايکل کورتيز، کارگرداني همه فن حريف، که همه ژانرها را امتحان کرد، برهمه جنبههاي فيلم کنترل کامل داشته و حتي از بازيگران فرعي (جک کارسن، لي پاتريک) بازيهاي درخشاني گرفته است.
ارنست هالر که چندسالي قبلتر از بربادرفته را فيلمبرداي کرده بود، همان اندازه در صحنههاي خارجي حومههاي آفتابي لس آنجلس عالي است که در صحنههاي شبانهي پرسايه روشناش. موسيقي مکس استاينر نيز به همان اندازه بيعيب و نقص و فراموش نشدني است.
کارگردان: مايکل کورتيز. فيلمنامه: رونالد مک داگال؛ براساس رمان جيمزام.
کين. مدير فيلمبرداري: ارنست هالر. موسيقي: مکس استاينر. بازيگران: جون
کرافورد، جک کارسن، زاکاري اسکات، ايو آردن، آن بلايث. محصول 1945 برادران
وارنر، سياه و سفيد، 111 دقيقه.
منبع: ماهنامه دنياي تصوير انتهاي پيام/ص