به گزارش دریچه فناوری اطلاعات؛ از ابتدای تاریخ تا کنون همواره بهترین راه برای شناخت مسیر درست موفقیت، گوش سپردن به داستان کسانی است که قبلا این مسیر را طی کردهاند و با موانع و سختیهای آن آشنا هستند. منابع و نیازمندیهای طی این مسیر را میشناسند و میدانند که چه توشهای باید همراه خود داشته باشید. اگر پیروز شده باشند که میتوانند الگوی درستی برای آغاز سفر شما باشند و اگر سرشان به سنگ خورده باشد، درس عبرت خوبی برای شما خواهند بود. به همین دلیل است که ما در کلیک تصمیم گرفتهایم داستان موفقیتها و شکستهای زنان و مردان دنیای آی.تی را برای شما بازگو کنیم. از سختیها و مرارتها، خوشیها و موفقیتهای آنها برای شما بگوییم تا ببینید کسانی که امروز چرخ این صنعت چند هزار میلیارد دلاری را میچرخانند، روزگاری مثل خود شما و در شرایطی تقریبا مشابه زندگی کردهاند، درس خواندهاند و کار کردهاند. آنها فقط یک فرق بزرگ داشتهاند، به جای رویا پردازی عمل کردهاند. امیدواریم شما هم اهل عمل باشید.
نام: حمید نعیمی
محل تولد: تهران
تحصیلات: کارشناسی آی.تی
سن: 27 سال
نام ایده: اسپیدآپ (Speed Up)
وبسایت: http://www.speedup.ir
از کودکی خلبان شدن تنها آرزوی زندگیاش بود تا اینکه در نوجوانی و زمانی که بسختی میشد او را دوازده ساله خواند، یک اتفاق بزرگ در محل سکونتش در محله صادقیه تهران، مسیری جدید در زندگیاش باز کرد. عموی جوان او که اتفاقا همسایه آنها هم بود، کامپیوتری خرید که در آن روزگار یک کالای گران قیمت به حساب میآمد. مهربانی عمو برای اجازه کار با کامپیوترش، حمید را با دنیای پرهیجان بازیهای رایانهای آشنا و هدف دومی در زندگی او ایجاد کرد. حالا میخواست در زمینه کامپیوتر و آی.تی تحصیل کند.
از آن زمان بازی کامپیوتری برای او هیجانانگیز بود. با آنکه چند سال از دوران کودکیاش میگذشت ولی هنوز هم بیاختیار پرواز و سرعت بالا را دوست داشت و از همین رو از آنجا که کامپیوتر تجربه رویای پرواز را در دنیای مجازی محقق میکرد، به سراغ بازیهایی رفت که سرعت، چاشنی اصلیشان بود.
پس از شرکت در کنکور ۸۴ در رشته آی. تی دانشگاه آزاد واحد پرند قبول شد. در سالهای دانشجویی، گذراندن برخی واحدهای درسی برای او بیهوده و ناکارآمد میآمد و گاهی دانشگاه برایش واقعا کسلکننده میشد. اما یک روز در درس تجارت الکترونیک، یکی از دوستانش سخنرانی کوتاهی درباره بازیهای آنلاین ارائه کرد که باعث شد ایدهای در ذهنش جرقه بزند. حالا با هدفی که داشت، دانشگاه کسلکننده دیروز را به بهترین مکان زندگی امروز و محل موفقیت زندگی فردایش تبدیل کرده بود. موضوع سخنرانی دوستش، معرفی یک مسابقه فوتبال آنلاین بود که گویا ابتدا فقط قرار بوده اوقات فراغت چند دوست را پر کند اما حالا به یک کسب و کار چند صد میلیون تومانی تبدیل شده بود. وی هم دقیقا همین را میخواست؛ کسب و کار دانشبنیان.
عشق به پرواز، روحیه حمید را آزاد بار آورده بود و دوست نداشت شغلی اداری داشته باشد. البته که دیدن زندگی کارمندی پدر هم مزید بر علت شده بود تا تصمیم بگیرد هیچگاه کارمند جایی نشود و شغل آیندهاش را خودش بسازد. البته از همان اول میدانست که راه اندازی یک کسب و کار شخصی، ریسکهای خودش را دارد که ممکن است کل ایده را به شکست بکشاند، ولی به نظرش اگر ایدهای شکست خورد، باید به دنبال ایده دیگری رفت و ناامیدی مفهومی ندارد.
حالا ایده خوبی داشت و تلاشش برای فرار از زندگی کارمندی هم انگیزه کافی کار مضاعف برای به ثمر رسیدن ایدهاش را فراهم کرده بود. سرمایهای هم به آن شکل لازم نداشت. اصل کار، دانش فنی و توانایی برنامه نویسی بود که خودش و بقیه دوستانش در آن زمان درس آن را میخواندند. موضوع را با چند نفر از رفقای دانشگاهیاش مطرح کرد، تیمی تشکیل داد و کار را آغاز کرد. همان دوران، گذراندن درس طرح تجاری در پروژههای نرمافزاری خیلی به دادش رسید و باعث شد بتواند مسیر حرکت تجاری تیم را قبل از رسیدن به مشکلات ترسیم کند. مشکلات را شناسایی کرده و راهحلهای مناسب را قبل از روبهرو شدن با مشکل، چارهاندیشی میکرد.
کار تیمی هم در جلو رفتن این ایده خیلی به آنها کمک کرد. جلسات متعددی داشتند که در آنها داستان بازی اسپید آپ را نهایی میکردند، روی طرحهای گرافیکی نظر میدادند و اشکالات نرمافزاری (Bug) را با همفکری یکدیگر حل میکردند.
برای کسب درآمد و به پول رساندن ایدهاش چهار مدل تجاری در سر داشت؛ یکی جذب اسپانسر برای سایت، دیگری مشارکت با سایر وبسایتهای مرتبط، راه سوم کسب درآمد از طریق فروش آیتمهای مجازی یا حقیقی مرتبط با بازی و در نهایت جذب تبلیغات از شرکتها و وبسایتهای حوزه ماشین و اتومبیلرانی. اینها راهحلهایشان برای پول درآوردن از ایدهشان بود.
در حال حاضر دویست هزار نفر ایرانی اسپید آپ بازی میکنند و وی آرزو دارد بتواند این رقم را به بیست میلیون نفر برساند. آن وقت میتواند بگوید که اولین یک میلیارد تومان زندگیاش را به دست آورده است.
چشماندازش برای توسعه این پروژه بینالمللی است. با توجه به جمعیت ۷۵ میلیونی ایران هر چقدر هم که بتواند درصد بیشتری از مردم را به سوی این بازی جلب کند، باز هم در برابر درصدی از جمعیت کل دنیا مقدار ناچیزی خواهد بود. از همین رو به فکر نسخهای انگلیسی برای کاربران بینالمللی افتاده است که در سالگرد دو سالگی اسپیدآپ، یعنی به همین زودیها میخواهد آن را رونمایی کند.
حمید میگوید «ایدهای که به ذهن شما میرسد شاید به ذهن خیلیهای دیگر در سراسر دنیا هم برسد، اما مهمترین نکته در مورد یک ایده اجرا و به عمل رساندن آن است. به نظرش بدترین کاری که میتوان با یک ایده خوب انجام داد، این است که آن را عملی نکرد. نباید منتظر ماند و امیدوار بود که کسی پیدا شود و از ایده شما حمایت کند، بلکه باید خودتان دست به کار شوید و برای جلو بردن ایده خود تلاش کنید. ایده ششدانگ، کار ششدانگ میطلبد. نمیشود کارمند جایی بود و در اوقات فراغت روی یک ایده کار کرد و انتظار معجزه هم داشت.» برای مثال حمید و تیمش پس از سه سال کار سخت و از جیب خوردن، تازه از مرحله ضرردهی در آمده و به نقطه تعادل رسیدهاند. یعنی همین اواخر درآمد و هزینههایشان با هم برابر شده است. در حال حاضر میزان درآمد گروهشان از سایت به قدری است که یک دفتر برای سایت اجاره کردهاند و چهار نفر کارمند ثابت هم دارند.
ایده خوب و ناب، نوشتن یک طرح تجاری خوب، کار، کار و کار، دلگرمی همیشگی و نهراسیدن از شکستهای مقطعی و از همه مهمتر مشورت، اساس کار این تیم فعال بوده است.