در ادبیاتِ عامیانه داستانِ چوپانِ دروغگو، مثالِ ساده‌ای برای فهمِ فرآیندِ عملیاتِ فریب است. چوپانی که به دروغ خود را در موقعیتِ خطرناک و نیازمند به کمک جلوه می‌دهد و این باعث می‌شود تا درست در زمانی که قصدِ او فریب دادن نیست و نیاز به کمک دارد، مردم او را به حالِ خود رها کنند. این اتفاق نتیجه‌ای است که در یک نبرد و یا منازعه، فریب دهنده دنبال می‌کند؛ «یعنی فریب خورده نسبت به واقعیت احساسِ تردید کند.»

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، انتخاب این بحث از یک سو با روی‌کرد دشمن‌شناسی، در جهت آشنایی مخاطبان با روشهای اصلی دشمن در فریب، صورت گرفته و از سوی دیگر کمک می‌کند تا مخاطبان با دست‌یابی به برآورد استراتژیک متوجه شوند که دشمنان اسلام چطور یا چگونه فکر می‌کنند. در ضمن با توجه به اینکه جنبه‌های آموزشی این بازبینی از حیث تاریخی و کلان‌نگر، یکی از عوامل اصلی در انتخاب این موضوع بوده، به مخاطب گرامی اصرار می‌ورزیم که نسبت به روند عملیات های فریب انجام شده توسط غرب در سه مورد آلمان، شوروی سابق و ایران توجه نمایند. آنچه که در ادامه می‌آید نگاهی به عملیات فریب جبهه غرب در جنگ جهانی دوم علیه آلمان نازی است. عملیاتی که این کشور را در تصمیم سازی هایش، ابتر گذاشت.
***

مشرق نوشت :محاصره‌ایی بی‌ثمر، آن چیزی که یونانی‌ها از جنگ با شهر تروا نصیبشان شده بود. طرحِ دیگری برای غلبه بر تروا لازم بود. این بار نیاز به طرحی بود که مردانِ تروا را غافلگیر کند. عملیات از این قرار بود؛ یونانی‌ها پیکره‌ای عظیم از اسب ساختند و مردانی منتخب را درون آن پنهان کرده و اینطور وانمود کردند که تروا را ترک کرده‌اند. مردانِ تروا در شادیِ پیروزی در برابر یونانی‌ها، اسب را به نشانِ پیروزی به داخلِ شهر بردند. در خلوتِ همان شب نیروهای ویژه‌ی یونانی از اسب خارج شده و دروازه‌های شهر را برای باقی ارتش یونان که در تاریکی شب بازگشته ‌بودند، گشودند...




اسب تروا، نمادی از عملیات فریب

عمليات فريب

اسبِ تروا در قالبِ یک عملیات، جنگِ شکست خورده و بی‌ثمر را به جنگی پیروز شده تبدیل کرد. در ادبیاتِ استراتژیکِ نظامی مفهومی وجود دارد به نامِ عملیاتِ فریب، که سابقه‌ی طولانی در جنگ و جنگ‌آوری دارد. عملیاتِ فریب تعریف‌های متعددی دارد:

ü تلاشی برای گمراه کردن نیروهای دشمن در طول جنگ.

ü ایجادِ عدم اطمینان کاذب در حریف نسبت به موقعیت‌ها و بزن‌گاه‌های رزمی در جنگ.

گمراه کردن و عدم اطمینان کاذب در جنگْ طیِ عملیات فریب‌، با روش‌های مختلفی صورت می‌گیرد، عملیاتِ روانی، یکی از روش‌های فریب است. یکی دیگر از این روش‌ها فریبِ بصری است، به این صورت که در عملیات فریبْ در حجم انبوه و استراتژیک، به دشمن اطلاعاتِ غلطِ بصری داده می‌شود، تا حدی که باعث می‌شود وقتی دشمن با واقعیت هم روبرو شد، اعتماد به نفس خود را از دست داده و نسبت به آن (واقعیت) اظهار تردید کند.

در ادبیاتِ عامیانه داستانِ چوپانِ دروغگو، مثالِ ساده‌ای برای فهمِ فرآیندِ عملیاتِ فریب است. چوپانی که به دروغ خود را در موقعیتِ خطرناک و نیازمند به کمک جلوه می‌دهد و این باعث می‌شود تا درست در زمانی که قصدِ او فریب دادن نیست و نیاز به کمک دارد، مردم او را به حالِ خود رها کنند. این اتفاق نتیجه‌ای است که در یک نبرد و یا منازعه، فریب دهنده دنبال می‌کند؛ «یعنی فریب خورده نسبت به واقعیت احساسِ تردید کند.»

مهمترين عمليات فريب


هیتلر، رئیس دولت آلمان از 1934 تا 1944

مهمترین عملیاتِ فریب در طولِ حیاتِ نظامیِ جهان در سطحِ استراتژیک و گستره‌ی وسیع، عملیاتِ فریبی است که در نبردِ نرماندی علیه آلمانِ هیتلری اتفاق افتاد. این فریب، در اواخر جنگِ جهانی دوم رخ داد، زمانی که متفقین می‌خواستند در جبهه‌ی غربِ آلمان، به ساحلِ نورماندی حمله کنند، بدونِ این‌که در زمانِ حمله به نرماندی، آلمان متوجه شود. در واقع آن‌ها می‌خواستند آلمان را دچار غافل‌گیریِ استراتژیک کنند.

چرا متفقین چنین عملیاتی را ترتیب دادند؟

بررسی تاریخچه و خطِ زمانِ آلمان هیتلری، می‌تواند کمک کند تا پاسخِ دقیق‌تری به این سوال داده شود و به درکِ اهمیت و دلیل این عملیات کمک کند. در این خطِ زمان؛ شکل‌گیری، اوج‌گیری، افول و در نهایت فروپاشیِ آلمان هیتلری را می‌توان در چند گامِ اصلی ارزیابی کرد.

گام اول شکل‌گیریِ حکومت هیتلر

o 1919؛ حزبِ سوسیالیست-ملی‌گرای کارگرانِ آلمان NSDAP یا حزب نازی تاسیس شد. به واسطه‌ی حجمِ تعهداتی که در جنگِ جهانی اول، در قالبِ قراردادِ ورسای به آلمان‌ها تحمیل شده بود، شرایطِ سختی در آلمان حاکم بود. در یک چنین شرایطی بود که موقعیت برای تشکیلِ این حزب فراهم شد، حزبی که هم نشنالیست یا ملی‌گرا باشد و هم سوسیالیست یا جمع‌گرا.

o 24 اکتبر 1929؛ بازارِ سهام در ایالاتِ متحده سقوط کرد. همان بحرانِ اقتصادی که همیشه در تاریخ از آن به عنوانِ بحرانِ بزرگ نام برده می‌شود و بحرانِ اقتصادیِ حالِ حاضر را با آن مقایسه‌ می‌کنند. شرایطِ بحرانیِ اقتصادْ در جهان، اوضاعِ اقتصادی-اجتماعی آلمان را بدتر از قبل کرد و زمینه‌ای شد برای پیروزیِ نازی‌ها در انتخابات مجلسِ فدرال آلمان.

o در سال 1932؛ نازی‌ها در انتخابات مجلس فدرال، 37 درصد از آرا را بدست آوردند. در واقع به دنبالِ بحرانِ ‌بزرگ، فشاری بر رویِ اقتصادِ جهان، اروپا و آلمان وارد شد که زمینه را برای ورودِ نازی‌ها به مجلسِ فدرالِ آلمان فراهم ‌کرد.

o 30 ژانویه‌ی 1933؛ هیتلر به عنوان صدر اعظم آلمان انتخاب شد. هیتلر به واسطه‌ی این‌که حکومتِ آلمان در آن مقطع، پارلمانی بود نتوانست کرسی‌های‌های لازم را کسب کند و مجبور شد برای تشکیلِ دولت با احزابِ دیگر ائتلاف کند. در این ائتلاف رئیس جمهوریِ آلمان به حزبِ دیگری سپرده شد.

o نوامبر 1933، حزب نازی در انتخاباتِ مجدد، اکثریت آراء را در مجلسِ آلمان بدست آورد.

o ژانویه 1934، مدلِ دولت پارلمانی ـ یعنی مدلی که در آن هر حزب به واسطه‌ی حجمِ کرسی‌هایی که در پارلمان به دست می‌آورد می‌توانست دولت تشکیل دهد ـ در آلمان منحل شد.

o 2 آگوست 1934، ون هیندنبرگ، رئیس جمهورِ آلمان، مرد. هیتلر رئیسِ دولت و فرمانده‌ی کلِ قوای آلمان شد و به سرعت زمینه را برای کشورگشایی و گسترش فضایِ حیاتی آلمان فراهم کرد.

گامِ دوم، گسترشِ به طرفین و آغاز کشور‌گشایی




کشورگشایی و گسترش سریع فضای حیاتی آلمان توسط هیتلر

o ژانویه‌ی 1935، هیتلر در اولین مرحله از گسترشِ فضای حیاتی آلمان، سارلند را که بعد از جنگ جهانی اول، برای 15 سال تحت نظارتِ مللِ متحد بود، جزئی از آلمان اعلام کرد.

o فوریه‌ی 1938، هیتلر صدراعظم اتریش را مجبور کرد تا کار را به حزب نازی اتریش بسپارد و از حمله‌ی نظامی آلمان به آن‌جا جلوگیری کند و به این ترتیب اتریش هم جزء آلمان شد.

o مارس 1939، هیتلر چِک را به خاک آلمان اضافه کرد.

o 1 سپتامبر 1939، آلمان به لهستان حمله کرد. با این حمله انگلیس و فرانسه اعلام جنگ کردند و جنگ جهانی دوم علیه آلمان آغاز شد.

9 آپریل 1940، هیتلر دستور حمله به نروژ را صادر کرد. همزمان به دانمارک حملهْ و آن‌جا را نیز اشغال کرد.

گامِ سوم، گسترش جبهه‌ به سمت غرب

o می 1940، هیتلر دستور حمله به فرانسه و کشورهای هلند، لوکزامبورگ و بلژیک را صادر کرد. آلمان در این مقطع، کاملاً ساحل غربیِ قاره‌ی اروپا را اشغال کرده بود.

o 1941، با ورودِ نیروهای هیتلر به لیبی، پای آلمان به آفریقا باز شد.‌ ارتش آلمان از سمتِ شرق هم‌چنان پیش‌روی می‌کرد و در یوگسلاوی و یونان جبهه‌های جدیدی گشود.

گامِ چهارم، گسترش جبهه به سمتِ شرق

o 22 ژوئن 1941، آلمان حمله‌اش را به شوروی آغاز کرد. هیتلر در حالی که با شوروی قراردادِ‌ صلح بسته بود، این قرارداد را به صورتِ یک طرفه نقص کرد.

o ژوئن 1942، آلمان بعد از به بن‌بست خوردنِ در جبهه‌ی شوروی، در تهاجم به حوزه‌ی نفتی قفقاز نیز ناکام ماند.

بعد از این‌که آلمان موفق نشد در جبهه‌ی شرق، محدوده‌ی نفتی قفقاز را تصرف کند، به تدریج افولِ آلمان از سمتِ شرق شروع شد.


گام پنجم، آغاز افول آلمان از سمتِ شرق



آلمان هیتلری به همان اندازه که سریع گسترش یافت، به همان سرعت نیز از شرق و غرب محدود شد

o 19 نوامبر 1942، شوروی علیه ارتشِ آلمان ضدِ حمله‌ایی ترتیب داد و موفق شد ارتش آلمان را محاصره‌ کند.

o 31 ژانویه‌ی 1943، مخالفت هیتلر با عقب‌نشینی از شوروی، باعث کشته شدنِ 200 هزار سرباز آلمانی و رومانیایی شد.

o اواخر 1943، آلمان‌ها عمده‌ی سرزمین‌هایی را که در جبهه‌ی شرق به دست آورده بودند از دست دادند.

گام ششم، آغازِ افولِ آلمان از سمت غربْ به کمکِ عملیات فریب

متفقین، یعنی انگلیس، آمریکا و فرانسه، به این نتیجه رسیدند که بعد از شکست‌های آلمان در جبهه‌ی شرق، اکنون فرصت برای حمله به جبهه‌ی غربْ برای پیش‌روی و پس گرفتنِ فرانسه از آلمان فرا رسیده است.

در واقع از دست رفتن عمده‌ی سرزمین‌های جبهه‌ی شرق، زمینه را برای ایجادِ یک اتحاد در جبهه‌ی غرب فراهم کرد؛ اتحادی برای پس گرفتنِ سرزمین‌هایی که آلمان در غرب اشغال کرده بود. متفقین در کنفرانسِ تهران در محلِ سفارتِ شوروی، جلسه‌ای تشکیل دادند تا این موضوع را بررسی کنند.

انگلیس و آمریکا می‌دانستند که؛ چون آلمان‌ها در شرق شکست خورده‌اند قطعاً در غرب تلاشِ گسترده‌ای خواهند کرد تا فرانسه و سرزمین‌های جبهه‌ی غرب را به راحتی از دست ندهند. به همین منظور، به فکرِ یک عملیاتِ فریبِ گسترده‌ افتادند. در این عملیات حتماً باید با شوروی دشمنِ قدیمی خود یک اتحادِ تاکتیکی و موقت را رقم می‌زدند. سه شخصیت محوری در جبهه‌ی متفقین؛ وینستون چرچیل Winston Churchill، فرانکلین روزلوت Franklin D. Roosevelt و یوسف استالین Joseph Stalin، در سفارت تهرانْ بر روی سیاهه و طرحِ اولیه‌ی عملیاتِ فریب توافق کردند. گستره‌ی این عملیات به قدری عظیم و گسترده بود که طرح‌ریزی آن، یک سال، از 1943 تا 1944، به طول انجامید.


سه شخصیت محوری در جبهه متفقین، چرچیل، روزولت و استالین در اجلاس تهران در محل سفارت شوروی روی طرح اولیه این عملیات توافق کردند.


اسمِ عملیات، عملیاتِ حصار Operation Bodyguard لقب گرفت. نامِ این عملیات یعنی حصار Bodyguard، از روی دکترین چرچیل انتخاب شده بود. طبقِ دکترین او؛ «در دورانِ جنگ، واقعیت آن‌قدر گران‌‌قیمت است که باید هموراه با حصاری از دروغ‌ها از آن مراقبت شود.»



کتاب حصاری از دروغها، بزرگترین عملیات فریب را در تاریخ نظامی شرح می دهد.

شکست آلمان ساده نبود، بنابراین آن‌ها باید به طورِ پنهانی عمل می‌کردند و زمان و محلِ حمله را از دیدِ عوامل اطلاعاتی آلمان پنهان می‌کردند. متفقینThe Allies ، یعنی انگلیس، آمریکا، شوروی و فرانسه، نورماندی را به عنوان نقطه‌ی حمله انتخاب کردند ـ تا پس از تصرف ساحل نرماندی مثلِ پیکان باز شده و کلِ جبهه‌ی غرب را از چنگِ آلمان بیرون بیاورند. ـ میدانِ عملِ این عملیات، استراتژیک بود. قرار شد تا با یک فریب بزرگ Major deception آلمانی‌ها را گمراه کنند و در آن‌ها این تصور را ایجاد کنند که این حمله به نورماندی تنها یک تاکتیک انحرافی و نمادینDiversionary tactic است.

هیتلر می‌دانست در جبهه‌ی غرب، با توجه به شکستش در شرق، علیه او حمله‌ی وسیعی صورت می‌گیرد اما نمی‌دانست از کجا. در زمان حمله، دفاع ساحلی آلمان در طولِ سواحل شمال غربیِ اروپا کشیده شده بود و کلِ ساحلِ غربی اروپا در حصارِ دفاعیِ هیتلر بود. تاکتیک او این بود که از تمامیِ طولِ ساحل دفاع کند و در صورتِ حمله‌ی دشمن به سرعت قوای کمکی خود را به منطقه‌ی درگیری بفرستد.

متفقین با اطلاع از این تاکتیک، در جبهه‌‌های مختلف تعداد زیادی عملیاتِ انحرافی انجام دادند. به واسطه‌ی این عملیاتِ فریبِ گسترده هیتلر نمی‌دانست که حمله‌ی واقعی از کجا صورت خواهد گرفت. آن‌قدر حجمِ این عملیات و پیچیدگیِ آن بالا بود که حتی زمانی که متفقین به نرماندی حمله کردند، هیتلر نمی‌توانست با خیالِ راحت نیروهای کمکیِ خود را به نرماندی بفرستد، چرا که احتمال می‌داد، حمله به نورماندی هم یک عملیاتِ انحرافی باشد. همان‌طور که گفته شد، یکی از تعریف‌های عملیاتِ فریب؛ ایجادِ عدم اطمینان کاذب در حریف نسبت به موقعیت‌ها و بزن‌گاه‌های رزمی در جنگ است. این عدمِ اطمینان در هیتلر ایجاد شد بود و عملیاتِ فریبِ گسترده‌ی غرب موثر افتاده بود.

عملیاتِ فورتیتودِ شمالی در سواحل نروژ؛

عملیاتِ فورتیتودِ جنوبی در نورماندی؛

عملیاتِ‌ رویال فلاش در دانمارک، اسپانیا و ترکیه؛

عملیاتِ آیرون‌ساید در جنوبِ غربی فرانسه؛

عملیاتِ کاپرهِد در جنوب اسپانیا؛


گستره عملیات فریب علیه آلمانف تقریبا کل اروپا بود. عملیات های انحرافی متعدد، قدرت تصمیم گیری صحیح را از آلمان گرفت.


عملیاتِ وندِتا در جنوبِ شرقِ فرانسه؛

عملیاتِ فردیناند در جنوب ایتالیا؛

عملیاتِ زِپلین در یونان و رومانی؛

از مهم‌ترین عملیات‌های انحرافیِ متفقین علیه آلمان بودند.

6 ژوئن 1944، یعنی زمانِ حمله و ساحلِ نورماندی یعنی مکانِ حمله، واقعیت‌هایی بودند که طبق دکترین چرچیل باید از‌ آن‌ها محافظت می‌شد. تمام نیروهایی که باید در این حمله شرکت می‌کردند در انگلیس تجمع کرده‌ بودند. انگلیس برای تجمعِ این حجم از نیرو کوچک بود. از این‌رو برای مخفی نگه داشتن این حجم از نیرو و فعالیت، اقداماتِ متعددی انجام شد؛

 کاهش فعالیت‌های رسانه‌ای؛

 از بین بردن علایم، تابلو‌ها و اسم خیابان‌ها و کوچه‌ها ـ به این منظور که وقتی یک نفوذیِ اطلاعاتی آلمان در لندن فرود آمد نداند در چه نقطه‌ای از لندن است؛

 رمز‌گشایی از مکالمات ارتش آلمان؛

 ایجادِ محدودیت برای ارتباطات بی‌سیم و تلفنی در لندن ـ چون حجمِ سفرایی که به انگلیس می‌آمدند زیاد بود و دائماً در حالِ ارتباط گرفتن با یکدیگر بودند، چنین روندی می‌توانست عملیات را لو دهد؛

استفاده از حربه‌های سنتی و کلاسیک، مثل ساختِ بدل برای مارشال مونت‌گومری ـ مارشال مونت گومری یکی از فرماندهانِ نظامی بود که بدلش را ساختند و از لندن به اسپانیا فرستادند، تا در آلمان‌ها این تصور را ایجاد کنند که وقتی فرمانده‌ی اصلی انگلیس به اسپانیا سفر کرده پس به این زودی‌ها عملیات مهمی علیه آن‌ها رخ نخواهد داد‌.

همکاری شرق و غرب در عملیات فریب و تسلیمِ آلمان

همان‌طور که گفته شد، تنها در این عملیات بود که جبهه‌ی شرق یعنی شوروی با جبهه‌ی غرب به صورتِ مشترک و هماهنگ عمل کردند. در واقع شوروی در شرق، به مثابه‌ی اهرم فشاری بر آلمان بود تا به ارتش آلمان این اجازه را ندهد که نیروهای خود را تجمیع کرده و به غرب بفرستد.

بالاخره در ژوئن 1944، نیروهای آمریکایی، انگلیسی و کانادایی در عملیاتِ‌ روزِ دی D، در جبهه‌ی غرب به سواحلِ نورماندی هجوم آوردند.



عملیات روز دی D، حمله گسترده متفقین به ساحل نرماندی بعد از یکسال عملیات فریب

2 ماه و نیم بعد فرانسه در جبهه‌ی غرب از تصرف آلمان خارج شد.

در 27 ژانویه‌ی 1945، نیروهای شوروی واردِ آلمان شدند.

در نهایت 30 آپریل 1945، در حالی که نیروهای شوروی دو بلوک از محلِ‌ اختفای زیرزمینی هیتلر فاصله داشتند، او با معشوقه‌اش اوا بران Eva Braun خودکشی کرد.

در 7 می 1945 هم سند تسلیم آلمان امضا شد.



عملیات فریب علیه آلمان نازی، در یک نگاه


در یک نگاه کلی می‌توان تاریخ آلمان هیتلری را با 5 گام اصلی شرح داد؛

- مرحله‌ی ظهور و شکل‌گیری: این مرحله با شکل‌گیری حزب نازی در سال 1919 آغاز شد و تا سال 1934 که هیتلر صدر اعظم و فرمانده‌ی کل قوای آلمان شد، ادامه یافت.

- مرحله‌ی اوج‌گیری: هیتلر به محض این‌که به قدرت رسید سعی کرد با کشورگشایی فضای حیاتی خود را گسترش دهد، او از سمتِ غرب، به گونه‌ای پیشرفت کرد که تمامِ ساحلِ غربیِ اروپا را به تصرفِ خود در آورد. از سمت شرق تا آن‌جا پیش رفت که در سال 1941، تصمیم گرفت به ابر قدرت شرق یعنی شوروی حمله کند.

- مرحله‌ی رکود: اما اوج‌گیریِ قدرتِ آلمانِ هیتلری دوامی نیافت. شوروی به پیشروی آلمان در شرق مهر اتمام زد. شوروی حتی به آلمان اجازه نداد تا حوزه‌ی نفتی قفقاز را در سال 1942، تصرف کند.

- مرحله‌ی افول: افول آلمان هیتلری از سال 1943 آغاز شد. آلمان پس از شکست در قفقازْ با ضد حمله‌های شوروی، که در سال‌های 1943 و 1944 هم تداوم یافت، عمده‌ی سرزمین‌هایی را که در جبهه‌ی شرق به دست آورده بود از دست داد.

- مرحله‌ی فروپاشی: عقب‌گرد آلمان از شرق به واسطه‌ی شوروی، شکل‌گیری اتحاد علیه هیتلر در غرب و حملات گسترده در سال 1944، عرصه را بر هیتلر تنگ کرد و سرانجام در سال 1945 سند تسلیم آلمان امضاء شد.

عملیات فریب در مقطع افول به کار گرفته شد؛ یعنی از سال 1943 تا 1944 به مدت یک سال، زمانی که هیتلر همه‌ی توجهش را به جبهه‌ی غرب معطوف کرده بود. در واقع عملیات فریب توانست گام نهایی یا به عبارت دیگر فروپاشیِ آلمان را کاتالیز کرده و تسریع کند. شرحِ این عملیاتِ فریب در کتابِ حصاری از دروغ‌ها به طورِ مفصلِ آمده است.



برچسب ها: فریب ، آلمان ، عملیات
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.