موجی که برانکو راه انداخت
هر چند برانکو نخستین مربی است که در فوتبال ایران برای استفاده از بازیکنان دورگه و مهاجر ایرانی در خارج از کشور تمایل نشان داد، اما کارلوس کرش را میتوان یک نوع خطشکن در فوتبال ایران معرفی کرد.
سرمربی پرتغالی تیم ملی در نحوه دعوت از بازیکنان به تیم ملی رویکرد دیگری در نظر گرفت و تاکنون نیز براساس آن پیش میرود، رویکردی که در آن برخلاف گذشته بازیکنان شاغل در لیگ برتر دیگر به عنوان انتخابهای اول در نظر گرفته نمیشوند.
کرش حالا رسمی را در فوتبال ایران باب کرده که مخالفان و موافقان خود را دارد؛ دعوت از بازیکنان دورگه و مهاجر و البته ناشناختهای که پیش از این در فوتبال ایران سابقهای نداشتند، اما در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی مشغول بازی هستند.
برانکو ایوانکوویچ سرمربی اسبق تیم ملی در سال منتهی به جام جهانی 2006 آلمان مانند سرمربی کنونی تیم ملی تمایل زیادی به استفاده از بازیکنان ایرانی شاغل و ناشناخته در لیگهای خارجی پیدا کرده بود، اما همانند کرش اصرار زیادی برای پرداختن به این موضوع نداشت. پس از راه افتادن موج حضور دورگهها و مهاجرها در تیم ملی فوتبال ایران، بحث داغی بر سر کارآمد بودن یا نبودن آنها شکل گرفت؛ تیم ملی بدون این بازیکنان موفقتر است یا بدون آنها؟
جعفر کاشانی، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران در ارتباط با موضوع مطرح شده به «جامجم» گفت: ورزش ما اصولا سازوکاری ندارد و به همین دلیل گاهی مجبوریم راهحل جدیدی برای خروج از بحران پیدا کنیم.
کرش براساس شناختی که از فوتبال پیدا کرده با چشم خود میبیند ما باشگاه واقعی نداریم و متعاقب آن بازیکنان شاغل در لیگ برتر چندان حرفهای نیستند. بنابراین به استفاده از بازیکنانی رو آورده است که در باشگاههای کشورهای دیگر روال حرفهای را به کاملترین شکل ممکن طی میکنند.
وی افزود: کرش براساس همین تفکر پیش میرود و اتفاقا خوب هم نتیجه گرفته است. او مخالفان و موافقان پرشمار خود را دارد، اما باید جانب حق را در بیشتر مواقع به او داد. از نظر برخی شاید کرش با شیوه جدیدی که در دعوت از بازیکنان پیش گرفته، در حال آزمون و خطاست، اما باید کمی تامل و تعمق کنیم. کرش یکی از بزرگترین مربیان فوتبال دنیاست که به اقتضای زمان، روش آزمون و خطا را در پیش میگیرد. او در این شرایط که مدت زمان کمی به جام جهانی باقیمانده است بهتر از هر کسی میداند اکنون وقت آزمون و خطا نیست.
کاشانی خاطرنشان کرد: در ورزش بیحساب و کتاب ما کرش یک قربانی است. بیشتر تیمهای فوتبال ما نام باشگاه را یدک میکشند در صورتی که چنین نیست. حالا کرش میان همهمه این ورزش بیحساب و کتاب برای خود راهحلی پیدا کرده است و تا امروز هم در آن موفق بوده، پس بگذاریم کارش را انجام دهد.
تعصب از نوع مهاجرها و دورگهها
وفاداری و تعصب به وطن یک ارزش بزرگ است، ارزشی که چیزی بالاتر از آن قرار نمیگیرد. در تیم ملی فوتبال ایران نیز قطعا این ارزشها پایینتر از موضوعاتی حتی قهرمانی و پیروزیهای چشمگیر قرار نمیگیرد. با این اوصاف چه کسی بهتر میتواند با پیراهن تیم ملی ارزشها را حفظ کند و وفاداری و تعصب خود را به تیم ملی نشان بدهد؟ شاید در نگاه نخست به نظر بیاید بازیکنان شاغل در لیگ برتر که از کودکی در همین آب و خاک بزرگ شدهاند تعصب بیشتری بر تیم ملی کشور خود دارند، اما نگین آقاباشی، روانشناس ورزشی نظر دیگری دارد.
وی به «جامجم» گفت: تعصب یک خصیصه ذاتی است، اما نباید این نکته مهم را از یاد برد که رشد و نمو در یک مکان خاص تعصب به همان مکان را هم به دنبال دارد. البته دلایل زیادی برای این وجود دارد که فرد جایی را که متعلق به آن است دوست نداشته باشد. فارغ از این بحثها باید گفت تعصب حد و مرز ندارد. فردی که در آنسوی دنیا زندگی میکند ممکن است از فردی که همینجا و نزدیک به ما زندگی میکند تعصب بیشتری به کشورش داشته باشد.
حتی اگر پیش از این نیز بنا به دلایل مختلفی همچون مهاجرت در زمان کودکی به آن سوی آبها هیچگونه آشنایی با وطن پدری و مادری وجود نداشته باشد، به محض ورود به سرزمین اصلی، حسی قوی و خوب نسبت به آن مکان حاصل میشود.
جایی که تنگ نمیشود یا میشود؟!
این دورگهها، این مهاجرها و اصلا این بازیکنانی که در لیگهای ریز و درشت آنسوی مرزها بازی میکنند جای کسی را در تیم ملی تنگ کرده اند؟ غلامرضا عنایتی، مهاجم سابق تیم ملی در آستانه جام جهانی 2006 با انتقاد از تمایل بازیکنان دورگه و مهاجر به حضور در تیم ملی اظهار کرده بود به جام جهانی که رفتیم سروکله دورگهها پیدا شد. مسلم است بسیاری از انتقادهایی که در ارتباط با بازیکنانی از این دست در تیم ملی میشود منطقی نیست و بیشتر از روی تعصب عنوان میشود، البته نباید اصرار بیهوده و بیش از اندازه را بر استفاده از بازیکنانی که در لیگهای دستههای پایینتر برخی کشورهای اروپایی بازی میکنند، از یاد برد.
جواد زرینچه، مدافع سابق تیم ملی ایران نیز به «جامجم» گفت: اولا تیم ملی متعلق به فرد خاصی نیست که بگوییم این بازیکن دعوت شود و آن بازیکن نه. تیم ملی متعلق به همه است. ثانیا وقتی میتوانیم این ادعا را داشته باشیم که فلان بازیکن جای بازیکن دیگری را تنگ کرده که در تیم ملی عملکرد موثری نداشته باشد و ضعیف نشان بدهد. نه اشکان دژاگه، نه دانیل داوری و نه رضا قوچاننژاد هیچکدام در تیم ملی جای بازیکن دیگری را تنگ نکردهاند و اتفاقا عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دادهاند. در میان این تازهواردها بیت آشور تنها کسی است که توقعات را برآورده نکرد. با این حال تصور کنید اگر قوچاننژاد در اولسان آن گل را نمیزد چه سرنوشتی در انتظار تیم ملی بود. بازیکن داخلی و خارجی هیچ فرقی ندارد. اگر بازیکن بتواند به تیم ملی کمک کند دیگر جای بحثی نیست. ما اگر در ایران لیگ پویایی داشتیم به طور حتم کارلوس کرش بازیکنان داخلی را به تیمملی دعوت میکرد.
این پیشکسوت استقلالی خاطر نشان کرد: البته نباید این نکته را از یاد برد که با بها دادن بیش از اندازه به بازیکنان شاغل در لیگهای خارجی انگیزه و امید جوانان لیگ برتری را از بین ببریم. امیدوارم برای جام جهانی 2014 حق هیچکدام از بازیکنان توانمند لیگ برتری تضییع نشود.
آنها بالاتر از داخلیها هستند
بازیکنانی نظیر قوچاننژاد، دژاگه یا داوری قطعا ویژگیهایی داشتند که کرش علاقه زیادی به دعوت آنها به تیم ملی دارد. از سویی کاهش سطح کیفی و فنی لیگ برتر را باید برای اشتیاق مرد پرتغالی در استفاده از بازیکنان شاغل خارج از کشور دخیل دانست.
زرینچه در این خصوص نیز گفت: فوتبال ما کیفیت لازم را نداشت که بتواند کرش را قانع کند. پس برای همین او دست نیاز به سمت بازیکنان دورگه و خارج کشور دراز کرد. به نظرم ایرادی هم ندارد کرش خواهان این بازیکنان است. این بازیکنان ایرانی هستند، کیفیت مطلوبی دارند و بازیهای بزرگ زیادی دیدهاند. وقتی بازیکنان دورگهای وجود دارند که از بازیکنان داخلی بهتر هستند و کیفیت بالاتری از فوتبال ما دارند و میتوانند به تیمملی کمک کنند چرا نباید به تیمملی دعوت شوند؟
کرش کار درستی کرده این بازیکنان را به تیمملی آورده است. دیدید با کمک این بازیکنان به جامجهانی صعود کردیم.
وی در ادامه گفت: آنها بالاتر از فوتبال ما هستند چون دغدغهای ندارند. در کشورهایی مشغول به بازی هستند که در فوتبالشان حاشیه وجود ندارد. حاشیه خیلی در عملکرد و شرایط روحی و روانی بازیکنان تاثیر میگذارد.
در فوتبال اروپا، 98 درصد کار فنی انجام میشود و تنها 2 درصد حاشیه وجود دارد، اما در لیگ ایران 98درصد حاشیه وجود دارد و تنها 2 درصد کار فنی میبینیم. طبیعی است آنها آموزش بهتری دیده باشند و خیلی از بازیکنان لیگ داخلی حرفهایتر باشند.
خون جدید برای تیم ملی
حالا خون جدیدی در رگهای تیم ملی تزریق شده است. کرش در انتخابهای اولش برای جام جهانی نام بازیکنانی را قرارداده که هرگز در لیگ ایران بازی نکردهاند.
شاید کرش بیش از اندازه از لیگ برتر ایران و کیفیت پاییناش خسته شده که اصرار زیادی بر دعوت از این گروه از بازیکنان دورگه و مهاجر دارد. به هر حال آنها آمدهاند بمانند. اصلا هم مهم نیست کجا زندگی میکنند و در فوتبال ایران چقدر سابقه دارند. مهم این است که آنها میخواهند تیم ملی فوتبال ایران در جامجهانی برزیل چیزی متفاوت از سه جام جهانی گذشته باشد.