به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، خبرنگار ماهنامه "ورلد تودی" در آغاز این سوال را مطرح کرد:
یکصدمین سالگرد جنگ جهانی اول نزدیک است.آیا شباهتی بین سالهای 1914-1913 و امروز می بینید؟ برژینسکی: شباهت هایی وجود دارد زیرا آن زمان و الان برخی از قدرت های بزرگ یا کند واکنش نشان می دادند یا موقعیت را درک نمی کردند یا قادر نبودند خطرات موجود را درک کنند.اما فراتر از این شباهت ها ، تفاوت های مهمی نیز وجود دارد.سال 1914 در نهایت به جنگ منتهی شد.ولی فکر نمی کنم امروز چنین وضعی داشته باشیم.در بدترین حالت ، یک انفجار جدی در منطقه خاورمیانه خواهیم داشت که ممکن است به طرف شرق و به افغانستان و در نهایت به آسیای میانه گسترش یابد.از شمال به عراق ، مدیترانه و حتی قفقاز سرایت می یابد.اما به هیچوجه فکر نمی کنم جنگی شبیه جنگ جهانی اول داشته باشیم.
سوال: آیا انفجار جدی مورد نظر شما جدی تر از آن چیزی است که الان در سوریه شاهدش هستیم؟
برژینسکی: بله ، می توان گفت که درگیری ها گسترش می یابد و به اردن ، لبنان و عراق و مناطق دیگر سرایت پیدا می کند.
شما گفتید که قدرت های بزرگ آن زمان و امروز واکنش کند نشان داده اند.آیا آمریکا لزوم تعامل فعال بین المللی را فراموش کرده است؟
برژینسکی: این بدان بستگی دارد که منظور دوستان ما وقتی از تعامل فعال بین المللی صحبت می کنند ، چیست. حضور در مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطینیان ، به دست گرفتن ابتکار عمل و مذاکره با ایران و تلاش برای پیدا کردن یک راه حل مذاکره شده برای بحران سوریه به نظر من تعامل فعال است.اما برخی این را کافی نمی دانند و از ما می خواهند به جنگ سوریه برویم.متاسفانه برخی نیز از ما می خواهند به تنهایی یا همراه با اسرائیل به ایران حمله کنیم.من بین این دو مجموعه از گزینه های جایگزین ، اولی را انتخاب می کنم و با تردید به دسته دوم نگاه می کنم.
درباره سوریه ، کاخ سفید از همان ابتدا اعلام کرد که اسد باید برود.آیا این می تواند یک سیاست باشد؟
برژینسکی: این موضع گیری به نظر من گیج کننده است زیرا به خوبی می دانم که پشت این واژه ها منطق وجود ندارد.اینطور تصور می شد که اسد سرنگون می شود از این رو آنها گفتند که او باید برود. اما اینطور نشد .این موضع گیری اوضاع را بدتر کرد.
از زمان پایان جنگ سرد ، آمریکا هژمون (ابرقدرت) دنیا بوده است.آیا این دوره به سر رسیده است؟
برژینسکی: ما هم اکنون در دوره پسا-هژمونیک زندگی می کنیم.یک کشور وقتی هژمون است که مستقیماً خواست خود را به دیگر کشورها دیکته می کند و با مخالفت خاصی نیز مواجه نمی شود.اما روشن است که ما در چنین موقعیتی قرار نداریم.واقعیت این است که در دویست سال گذشته ، جنگ های بزرگ که در اروپا شروع شد ، اهداف سلطه طلبانه داشته اند.ما دیگر در چنین دوره ای قرار نداریم اما برخی کشورها قدرتمندتر و صاحب نفوذ بیشتر هستند حتی اگر الزاماً سلطه طلب نباشند.
وی در ادامه به مسئله سوریه و موفقیت روسیه اشاره کرد و گفت: قدرت های غربی گمان می کردند مخالفان سوری می توانند اسد را سرنگون کنند و سازمان ملل نیز از این روند حمایت می کند اما روس ها با وتوی خود مانع از این کار شدند.مشکل این بود که قدرت های غربی از ما (آمریکا) می خواستند به تنهایی اقدام کنیم.به نظر من این می توانست فاجعه به بار آورد.احتمال به هم ریختن منطقه وجود داشت.از این رو من نظر متفاوت نسبت به «موفقیت روسیه» دارم.فکر می کنم روس ها ناخواسته به نفع ما کار کردند ، البته خودشان نیز نفع بردند.از این رو من مایلم که روسیه و چین حضور بیشتری داشته باشند.این حضور را در خصوص مسئله ایران حس می شود.این دو کشور فعالتر شده اند و به نظر من از این هم فعالتر می شوند زیرا این مسئله برای آنها بیش از ما پیامد مستقیم دارد، چرا که آنها به نفت خاورمیانه وابستگی شدید دارند.
برژینسکی در پاسخ به سوالی درباره احتمال یک معامله هسته ای که وجهه ایران را حفظ کند ، گفت: فکر می کنم شانس وجود دارد.همیشه خطر واکنش های تند و آتشین هم در ایران و هم در آمریکا وجود دارد.از این رو خطر از دست رفتن فرصت ها نیز وجود دارد.من تا حدودی خوش بین هستم به شرط این که عرصه سیاست داخلی آمریکا رئیس جمهور را از مسیری که در پیش گرفته است ، باز ندارد.صادقانه بگویم ، این مذاکرات در واقع مذاکره بین ایران و آمریکاست و اگر شکست بخورد ، بین ایران و آمریکا رویارویی به وجود می آید.متاسفانه کنگره در مسیر اوباما سنگ اندازی می کند زیرا بخشی از مخالفت ها به علت همسویی با سیاست های خارجی یک کشور دیگر است نه خود آمریکا.و این متاسفانه یک واقعیت دردناک است و توانایی آمریکا را در مذاکره جدی از بین می برد.
خبرنگار گفت:منظور شما اسرائیل است.چه توصیه ای به بنیامین نتانیاهو می کنید؟
برژینسکی گفت: مطمئن هستم که او به توصیه من گوش نخواهد کرد زیرا جهان بینی او با جهان بینی من کاملاً فرق دارد.نتانیاهو به لحاظ چشم اندازهای کوتاه مدت سیاسی خیلی فرصت طلبانه و یک طرفه در جهت منافع اسرائیل فکر می کند.به نظر من اگر کسی با آرامش بیشتر به دوردست نگاه کند ، شاید مصالحه و توافقی را ترجیح دهد که به ثبات و حل و فصل خطرات بزرگتر ناشی از نبود توافق منجر می شود. آمریکا می داند که چه می خواهد و پای آن می ایستد.اکثر اسرائیلی ها نیز از مصالحه حمایت می کنند و نمی خواهند روابطشان با آمریکا به مخاطره بیفتد.اگر به آنها تفهیم شود که این نخست وزیرشان است که آنها را به خطر می اندازد ، فکر می کنم توانایی او در اعمال نفوذ کاهش می یابد.