هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هاننمی دانم واقعه بیماری دانش آموز مریوانی و درس معلم فداکار را شنیده اید یا نه؟ یک بار با هم مرور کنیم:
ماهان رحیمی دانش آموز کلاس دوم دبستان شیخ شلتوت شهرستان مریوان از استان کردستان است که به علت بیماری نامشخص، تمام موی سر و ابروان او ریخته است.
ماهان و خانواده او علاوه بر رنج و درد جسمانی و ناشناخته بودن بیماری و هزینه های سنگین و کمرشکن آن، از نگاهها و گفته های اطرافیان رنجورند، به گونهای که تحمل نگاه و سخن دیگران برای ماهان سخت تر از تحمل سختی درد و بیماری است.
محمدعلی محمدیان معلم 45 ساله مریوانی با 23 سال سابقه معلمی ناظر واقعه است، اما نمی تواند ناظر بی تفاوت و بیطرف باشد. او شغل معلمی را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کرده است و عمری را با عشق خدمت به کودکان این مرز و بوم نفس کشیده است، حالا چطور می تواند بی تفاوت باشد؟ او بیش از دو دهه چون شمع سوخته است تا راه دیگران را روشن کند، حالا چگونه می تواند شاهد سوختن و آب شدن فرزند خود باشد؟
زنگ کلاس می خورد. معلم وارد کلاس می شود. بچه ها میایستند و در جای خود میخکوب می شوند، معلم عجیب شبیه ماهان شده است، تمام موهای سر و صورت خود را تراشیده است. چه شباهتی، هم در ظاهر و هم در باطن. بچه ها علی رغم جسم کوچک، روح بزرگ و صمیمیت فراوان دارند و معلم نیز چنین است.کلاس ساکت ساکت است، همه با هم اند و هیچ فرقی بین آنها نیست. عشق و محبت و صداقت از در و دیوار کلاس می بارد، کلاس درس است، درس ایثار و نوع دوستی و انسانیت. معلم تا بی کران پرواز کرده است و دانش آموزانش نظاره گر این پرواز و این فدارکاری هستند.
خبر توسط اصحاب رسانه، در جامعه طنین انداز می شود، دهان به دهان می چرخد، سخن ها از یک معلم است، البته نه معلمی که به ادعای برخی از سایت ها دانش آموز خود را تنبیه بدنی کرده است! و نه معلمی که در تصادف ماشین ها، آسیب دیده است! ... بلکه سخن از معلمی است که همگان را به تأمل و تحسین واداشته است، تا در برابر محبت و فرهیختگی او سر تعظیم فرودآورند.
افراد نیک اندیش و نیکوکار آمادگی خویش را برای عشق بازی و مشارکت در درمان ماهان اعلام می دارند.
رئیس جمهور در کشاکش مسائل ریز و درشت مملکت داری و پیگیری مذاکرات ژنو 2 و اجرای توافقنامه انرژی صلحآمیز هسته ای با ابلاغ پیام محبت آمیز دستور تأمین هزینه های درمان و رسیدگی به خانواده ماهان را میدهند.
وزیر آموزش و پرورش با معلم فداکار محمدیان و دانش آموز ماهان ملاقات می کند و بر دست و صورت معلم و شاگرد بوسه می زند. معلم فداکار وزیر را در آغوش گرفته و می گرید و می گوید: «من کاری ندارم، من فقط به وظیفه معلمی خودم عمل کردم، من بچه ها را دوست دارم، جانم را برایشان می دهم....». وزیر می گوید: «شما رسالت معلمی خود را خوب انجام داده ای، شما درس فداکاری و نوعدوستی به شاگردان خود داده اید، خوشبختانه مشابه شما در بین معلمان افراد زیادی هستند که سلامت و زندگی خویش را نثار دانش آموزان خود می کنند».
مادر ماهان که همراه او برای درمان به تهران آمده است وارد گفتگو شده و ضمن تقدیر و تشکر از معلم فرزند عزیزش، می گوید: «دختر ده ساله ای دارد که او هم مریض است (بیماری دیابت)». برای سلامت و درمان تمام کودکان دعا کنید..
این واقعه تلخ و شیرین هم چنان ادامه دارد.
اما چند نکته قابل تأمل: شغل معلمی، از دیر زمان و در تمام فرهنگ ها و بین تمام اقوام و ملت ها حرفه ای محترم و ارزشمند بوده است و در مکتب انسان ساز اسلام ، شغل معلمی، شغل انبیاء است و معلمان، رهروان صادق و صدیق اولیای الهی هستند. آنان که این مسئولیت را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کرده اند، چون شمع می سوزند تا راه دیگران را روشن کرده و به آنان «حیات» بخشند. آنان فرزندان دیگران را بر دوش خود نهاده و تا افق های دور، بالا می برند.آنان با شادی کودکان و نوجوانان میخندند و در غم آنان غمگین اند. در نتیجه باید آنان را پاس داشت و برای تأمین و تضمین زندگی مادی و معنوی ایشان، اقدام جدی و اساسی انجام داد.
زبان حال آنان اینست: من از بی نوایی نیم روی زرد ، غم بینوایان رخم زرد کرد رسالت معلمی، فقط انتقال دانش و معلومات به ذهن و حافظه دانش آموزان نیست بلکه ایجاد آرامش و تقویت شوق یادگیری و شناسایی و شکوفایی استعدادهای فطری و تربیت همه جانبه دانش آموزان در همه ساحت های وجودی، رسالت خطیر معلمی است. توجه به شرایط روحی و روانی تک تک دانش آموزان وتلاش برای ارتقاء و غنی سازی محیط و شرایط یادگیری، بیش از انتقال محفوظات ، بر دوش معلمان سنگینی می کند.
رسالتی که محمدیان از آن غافل نبوده است و میگوید: «حال و روز تک تک دانش آموزانم برایم مهم است، گاهی اوقات در زندگی شان سرک می کشم تا بدانم علت ناراحتی شان چیست و من چه کمکی می توانم بکنم».
معلم، کُرد است و وزیر، فارس. معلم، اهل سنت است و وزیر شیعه. معلم، اشک ریزان، در برابر وزیر، می گوید: «خوشحالم که یکی از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس در کردستان را بعد از دو دهه میبینیم»، و وزیر پاسخ می دهد: «من به کردستان و معلمان آن دیار مانند معلمان سراسر کشور عشق میورزم».
این صحنه زیبا، تجلی بخش وحدت امت اسلامی در سرزمین پرافتخار ایران است. آنچه دشمنان را خوش نمی آید و برای ایجاد تفرقه بین اقوام مختلف و مذاهب گوناگون ، سالیان سال سرمایه گذاری هنگفت کرده اند. لیکن آگاهی و بصیرت مردم این دیار، فراتر و عمیق تر از آنست که اسیر این تبلیغات مسموم شوند. جالب تر آنکه این صحنه زیبا و به یادماندنی در هفته وحدت و ایام تولد مبارک حضرت پیامبر اعظم (ص) اتفاق افتاد که:بلغ الاولی به کماله- این همه آوازها از شه بود.
و سخن آخر:
آن زمان که حادثه تلخ و درد آلود «شین آباد» اتفاق افتاد، همه گریستند، همه به میدان آمدند، مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، اصحاب رسانه، اهالی قلم..... تا این پدیده تلخ را واکاوی کرده و برای جلوگیری از تکرار آن چارهاندیشی کنند. به همین دلیل صدای این حادثه دردناک و این حضور در داخل و خارج از کشور شنیده شد.
پیشنهاد می کنم، امروز نیز مجدداً همه به میدان آیند و بانگ امیدبخش و افتخار آفرین این واقعه بزرگ را در صحنه داخلی و خارجی طنین انداز کنند، تا ایثار و فداکاری و عشق و محبت و صمیمیت بیش از پیش در دل آدمیان خانه کند.
باور کنیم اگر انسان و انسانیت را آرزو می کنیم، اگر به دنبال آینده مطلوب و پیشرفت و تعالی کشور می گردیم، اگر اخلاق، فضیلت، وفا، ادب و صداقت ... را جستجو می کنیم، اگر امید، نشاط، شادابی و آزادی و آزادگی را به انتظار نشسته ایم، باید از آموزش و پرورش و از مدارس آغاز کنیم و سرمایه گذاری اصلی را (نه در زبان، که در عمل) بر آن متمرکز کنیم، باید معلمان را پاس بداریم، باید آموزگاران ابتدایی را تکریم کنیم، باید «بچه» هایمان را بزرگ بپنداریم، باید باور کنیم «انسان ها» و «مهارت های انسانی و مناسبات اجتماعی » اصلیترین و ماندگارترین سرمایه های کشورند، باید از «بچه ها» آغاز کنیم.به امید آن روز.
انتهای پیام/
مهدی نوید ادهم؛ دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش