به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،به نظر می رسد پس از سفر آقای دکتر روحانی به نیویورک، سفر رئیس جمهور کشورمان به داووس، مهمترین سفر خارجی رئیس دولت یازدهم محسوب می شود که علاوه بر وجوه مشترک ، از جهاتی نیز با سفر مذکور متفاوت است.
اگر بخواهیم نگاه اجمالی به سفر آقای دکتر روحانی به داووس داشته باشیم، 4 نکته حائز اهمیت است:
اول اینکه سفر آقای رئیس جمهور به داووس و نوع دیدارها و مواضع ابراز شده از سوی ایشان و ضریب تبلیغاتی تیم رسانه ای دولت و رسانه های همسوی دولت به این سفر، همچنان موید این دیدگاه است که اولویت اصلی دولت یازدهم سیاست خارجی است و سایر مسائل – به ویژه حوزه اقتصاد- ذیل سیاست خارجی تعریف می شود؛ البته واضح است که در سیاست خارجی هم، این موضوع هسته ای است که تقریبا محور تمامی مناسبات دولت یازدهم قرار گرفته است و دولت آقای دکتر روحانی، کلید کارآمدی و موانع موجود در اقتصاد و غالب تحولات داخلی را در سیاست خارجی جستجو می کند.
طبیعتا سایر دولت ها و مجامع بین المللی – به ویژه دولت های غربی- نیز این متوجه این رویکرد دولت یازدهم هستند و محور تعاملات خود را با ایران در عموم حوزه های غیر سیاسی معطوف به مسئله هسته ای نموده اند.
این رویه-یعنی گره خوردن مسائل اساسی ایران با سیاست خارجی و موضوع هسته ای- به حدی است که در اجلاس جهانی اقتصاد در داووس، محور اصلی گفتگوی آقای کلاوس شوآب (دبیرکل مجمع جهانی اقتصاد) نیز با آقای روحانی در مورد پرونده هسته ای ایران است و اولین نکته ای که دبیرکل مجمع جهانی اقتصاد از آقای رئیس جمهور می پرسد این است که "ایران چه برنامه ای برای حل و فصل پرونده هسته ای خود دارد؟!" و پس از آن، با وجود توضیحات نسبتا مبسوط آقای روحانی در این رابطه، سوال بعدی «کلاوس شوآب» از رئیس جمهور این است که "انرژی هسته ای استفاده های دوگانه ای دارد، به نگرانی ها در این زمینه چه پاسخی دارید؟!"
نکته قابل تامل اینجاست که دقیقا همین رویکرد از سخنان رئیس جمهور در رسانه های خارجی و رسانه های منتسب به دولت در داخل بازتاب وسیع می یابد و سایه سیاست خارجی و مسئله هسته ای بر مسائل مهم داخلی مانند اقتصاد سنگینی می کند.
بدین معنا، نگرانی بخش قابل توجهی از مردم و نخبگان در رابطه با فراموش شدن یا کم توجهی به ظرفیت های داخلی و تکیه بیش از اندازه به سیاست خارجی برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخل کشور بجاست؛البته اشتباه نشود! نه اینکه نباید به داووس سفر کرد و نه اینکه در مباحث داخلی نیازی به تعامل با دنیای خارج نداریم، بلکه بایستی هر کدام از عوامل وزن و تاثیر خود را داشته باشند و هیچیک به نفع دیگری کنار زده نشود.
دومین نکته، اظهارات آقای رئیس جمهور در رابطه با رابطه ایران و امریکا است که بخش های قابل توجهی از مواضع و سخنان رئیس جمهور در اجلاس اقتصادی داووس را تلویحا و یا بطور مستقیم به خود اختصاص داده است.
مهمترین و یا شاید متفاوت ترین اظهارات آقای دکتر روحانی در خصوص رابطه ایران و امریکا طی سفر داووس در مصاحبه با تلویزیون دولتی سوئیس بیان شد که بازتاب های فراوانی در داخل و خارج داشت.
رییسجمهور در پاسخ به این سوال مجری برنامه که اگر رییسجمهور آمریکا زمانی دستش را به سوی شما دراز کند، آیا شما نیز دست او را میفشارید؟ گفت: "هیچ چیز در دنیای سیاست غیرممکن نیست. " آقای روحانی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا سفارت آمریکا در ایران میتواند بازگشایی شود؟ گفت: "ایران و آمریکا گذشتههای بسیار سخت و مشکلی با یکدیگر داشتهاند، اما هیچ چیز در دنیا ناممکن نیست و برای رسیدن به اهداف بلند باید کار و تلاش فراوانی انجام داد. به هرحال هیچ دشمنی و دوستی تا ابد باقی نخواهد ماند. "
در نهایت، مجری تلویزیون سراسری سوئیس خطاب به دکتر روحانی گفت:" اصطلاح هیچچیز غیرممکن نیست، واژهای است که شما بسیار به آن علاقمندید، آیا این علاقه مندی دلیل خاصی دارد؟" که رییسجمهور در پاسخ به او اظهار کرد: "همینطور است؛ همه چیز شدنی است"
این سخنان آقای دکتر روحانی را وقتی در کنار مواضع تند و تهدیدات وقت و بی وقت جان کری و سایر سران امریکا می گذاریم، این استنباط ایجاد می شود که سخنان رئیس جمهور کشورمان مبتنی بر واقعیات عینی نیست.
از زمان روی کار آمدن دولت آقای روحانی و حتی قبل از آن، ایشان و همکارانشان در دولت تمام توان شان را برای اعتماد سازی در مقابل امریکا و اروپا انجام دادند که اوج آن در توافق نامه هسته ای ژنو به وقوع پیوست؛ اما در مقابل چه؟ طرف امریکایی حتی ادبیات خود را نیز در مواجهه با ایران تغییر نداد و مدام بر طبل جنگ و تهدید و توهین کوبید .
جان کری در آخرین موضع گیری خود در مصاحبه با شبکه العربیه می گوید: "در صورتی که ایران به تعهدات خود در خصوص توافق هسته ای عمل نکند، گزینه نظامی مطرح خواهد بود." و ادامه می دهد: "ایران کشوری است که از تروریسم حمایت می کند، این کشور از حزب الله در سوریه حمایت میکند، حزب الله یک سازمان تروریستی است و آنها(ایرانی ها) باید به حمایت از حزب الله پایان دهند." وزیر خارجه امریکا باز هم در همین مصاحبه تاکید می کند: "اگر ایران به توافق هسته ای پایبند نباشد و آن را نقض کند، گزینه نظامی فورا بازخواهد گشت." و این جملات را چندین بار در یک مصاحبه مطرح می کند و البته جز این تهدیدات، موضع خاص دیگری ابراز نمی نماید.
ادبیات موهن و تهدید آمیز امریکایی ها مستلزم موضع گیری و برخورد هوشمندانه، عزتمندانه و با صلابت مسئولان است، نه اینکه با عبارات و واژه های مبهم که حاکی از نوعی انفعال در مواجهه با دشمن باشد برخورد نماییم.
تاکید چند باره بر این راهبرد که «هیچ چیزی در عالم سیاست غیر ممکن نیست و همه چیز شدنی است» هم در مقام کلام و گفتار و هم در مقام نظر و عقیده، مناسب شان جمهوری اسلامی نیست و به ویژه در مواجهه با دولت امریکا که از نگاه حضرت امام (ره) شیطان بزرگ است، با بسیاری از اصول و مبانی انقلاب اسلامی و خط امام (ره) و رهبری منافات دارد.
از سوی دیگر حتی بر فرض اینکه اینطور باشد، تقلبل سطح مسائل مربوط به رابطه ایران و امریکا به اینکه آیا آقای روحانی با اوباما و جان کری دست می دهد یا خیر و نپرداختن به صدها عامل بی اعتمادی و نفرت ملت ایران از دولت امریکا در خصوص هزارن ظلم و جنایت که در طول تاریخ – به ویژه پس از انقلاب- بر ملت ایران روا داشته و موجب شهادت و اسارت و مجروحیت و آوارگی صدها هزار نفر از ملت ایران شده و منابع و ثروت های مادی و معنوی این ملت را به یغما برده، خود جای سوال و ابهام است.
از طرفی دیگر احساس می شود در اتخاذ برخی مواضع مانند این موضع مطلق که «هیچ دشمنی و دوستی تا ابد باقی نخواهد ماند» دقت نظر لازم وجود نداشته است و برخی از محکمات و مبانی اعتقادی گفتمان انقلاب اسلامی نادیده انگاشته شده است.
در گفتمان انقلاب اسلامی و آموزه های دینی، به ویژه در رابطه با رویارویی جبهه حق با جبهه کفر و استکبار و مبارزه با شیاطین- که در راس آن امریکا است- اتفاقا دشمنی تا ابد است؛ این سیره زندگی پیامبران و انبیاء الهی است، فلذا دشمنی متقابل انقلاب اسلامی و جریان استکبار جهانی، امری است که تنها با تغییر ماهیت و یا لا اقل تغییر رفتار جدی دولت هایی همچون امریکا امکان پذیر است و هر تصوری غیر از این، در خوش بینانه ترین حالت ساده انگاری در فهم مناسبات تاریخی و کنونی حاکم بر جهان است.
نکته سوم که در ارتباط تنگاتنگ با مطالب قید شده در نکته اول قرار دارد، کم توجهی به حضور متولیان اصلی اقتصاد کشور در هیئت همراه رئیس جمهور است.
با وجود اینکه موضوع اصلی اجلاس داووس اقتصاد است و اهمیت جهانی آن نیز به خاطر حضور مسئولان و رهبران اقتصادی دنیا است، به نظر می رسد در ترکیب هیئت همراه آقای دکتر روحانی که شامل آقایان ظریف (وزیر خارجه)، آقای فریدون (برادر رئیس جمهور) و آقای زنگنه (وزیر نفت) است، جای مسئولان اصلی اقتصاد کشور یعنی وزیر اقتصاد، وزیر صنعت، معدن و تجارت، رئیس کل بانک مرکزی و ... خیلی خالی بود و با اضافه شدن مسئولان مذکور به تیم همراه رئیس جمهور و حتی کم شدن برخی همراهان رئیس جمهور در سفر داووس، شاهد ترکیب همگون تر و قابل فهم تری از هیئت اعزامی کشور به یک رویداد اقتصادی جهانی می بودیم.
لازم بود در کادر دوربین های رسانه ها، وجه تخصصی و اقتصادی تیم همراه رئیس جمهور بر وجه سیاسی- امنیتی هیئت ایرانی برتری داشته باشد و حداقل معلوم می شد که سفر داووس با هدف گذاری مشخص برنامه ریزی شده و مسئولان کشور می دانند که به کجا می روند؟ چرا می روند؟ و قرار است چه دستاوردی برای اقتصاد کشور داشته باشند؟
اینگونه است که علیرغم سخنرانی رئیس جمهور در اجلاس سالانه مجمع جهانی اقتصاد در داووس و دعوت از سرمایه گذاران بین المللی برای سرمایه گذاری در ایران، طبق نظرسنجی بلومبرگ 70 درصد سرمایه گذاران تمایلی برای سرمایه گذاری در ایران ندارند.
لذا در صورتی که رویکرد سفر داووس، کمتر سیاسی- امنیتی و بیشتر تخصصی بود، امکان ارزیابی توانمندی های علمی و عملی مسئولان اقتصادی دولت یازدهم در عرصه های جهانی و نگاه تخصصی دولت آقای روحانی به اقتصاد و بسترهای داخلی و خارجی آن وجود داشت و بجای آنکه غالب دیدگاه های هیئت ایرانی در اجلاس جهانی اقتصاد به مسئله هسته ای و کاهش نگرانی ها در رابطه با فعالیت های هسته ای اختصاص یابد، شرکت کنندگان در اجلاس قدری هم با جزئیات دیدگاه های دولت جدید جمهوری اسلامی در عرصه اقتصاد آشنا می شدند.
نکته چهارم و آخر، موضع آقای روحانی در اجلاس داووس نسبت به سوریه است. همزمانی اجلاس داووس و کنفرانس ژنو 2، این فرصت را ایجاد کرد که رئیس جمهور دیدگاه های خود را در این خصوص طرح کند.
البته اقدام سازمان ملل و دعوت رسمی آقای بانکی مون از ایران برای حضور در نشست ژنو 2 و در پی آن لغو دعوت از ایران، تبعات ناخوشایندی برای کشورمان داشت و در حالی که بسیاری از کشورهای نامربوط با موضوع سوریه در اجلاس ژنو 2 حضور داشتند و علیرغم تلاش های مکرر دولت برای حضور در این اجلاس، با تحریک امریکا از حضور ایران ممانعت بعمل آمد که در جای خود عبرت آموز است.
با این حال، اعتراض آقای روحانی به حضور تروریست ها در سوریه و دولت های حامی آن ها در خاورمیانه و لزوم تعیین تکلیف مسائل سوریه توسط مردم این کشور و عدم مداخله کشورهای خارجی، یکی از نکات قابل دفاع و منطقی بود که توسط رئیس جمهور بیان شد و گویای سیاست های اصولی جمهوری اسلامی در مورد تحولات خاورمیانه بود.
این مواضع و در کنار آن اقداماتی همچون ادای احترام آقای ظریف به شهید عماد مغنیه و حزب الله لبنان، مواردی است که عصبانیت اسرائیل و هم پیمانانش – خصوصا امریکا- را به همراه داشته و در عین حال مایه دلگرمی جریان مقاوت اسلامی در لبنان و فلسطین و سوریه شده است.