انجمن حجتیه روزگاری بهائیت را به عنوان اصلی‌ترین معاند اسلام تشخیص داد و اقدام به مبارزه با آن کرد، اما چگونه است که وزرای بهائی شاه و سرمایه‌داران بهائی هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفتند؟!

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،«انجمن حجتیه» مقارن با کودتای 28 مرداد سال 1332 توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی حلبی با انگیزه مبارزه با فرقه بهائیت تأسیس شد، این انجمن از یک ساختار تشکیلاتی پیچیده سراسری و کمیته‌های تدریس، تحقیق، نگارش، ارشاد، ارتباط با خارج و کنفرانس‌ها برخوردار بوده است.
 
از عقاید این انجمن می‌توان به عقیده قشری و تحلیل ناروا پیرامون علائم و نشانه‌های ظهور حضرت حجت(عج)، اعتقاد به جدایی دین از سیاست و مخالفت با قیام و نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران و اعتقاد به این که هر حکومت دینی، (قبل از ظهور امام زمان (عج)) منجر به شکست می شود و تشکیل حکومت سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.
 
این افکار در نهایت باعث شکست انجمن شد، چون انجمن که تا نزدیک انقلاب راهپیمایی‌های مردم ایران و افکار امام خمینی(ره) را محکوم می‌کرد، با پیروزی انقلاب تضعیف شد و تشکیلات آن حدود پنج شش ماه دچار تحیر و حیرت شد و پس از آن یک دفعه تغییر موضع داد و به تدریج جلسات آن تعطیل شد و بر اثر فشار عده‌ای از اعضاء آن تغییر اساسنامه داد و در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در اول مرداد سال 1362 به طور رسمی اعلامیه تعطیلی داده است، هر چند به صورت غیر رسمی ممکن است دارای فعالیت باشد.
 
* بازشناسی مبانی فکری «انجمن حجتیه»
 
انجمن حجتیه پس از ملی شدن صنعت نفت و قبل از کودتای 28 مرداد در سال 1331 با نام انجمن ضد بهائیت آغاز به کار کرد، بازخوانی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که در طول 14 قرن گذشته اکثر ضرباتی که متوجه مسلمانان شده ناشی از کج‌فهمی‌های بخشی از مسلمانان بوده است.
 
عمده ویژگی‌های چنین جریاناتی تلفیق جهالت با عبادت، تنگ‌نظری و پیروی‌های صرفاً شعاری نه قلبی است؛ یعنی ایمان منهای معرفت که به گفته شهید مطهری همیشه منجر به سوء‌استفاده منافقان از دلسوزی‌های جاهلانه شده است. نتیجه قوت گرفتن آن‌ها استحاله اسلام، حذف محتوا و ماندن پوسته توخالی خواهد بود.
 
* انگیزه «شیخ محمود حلبی» از تأسیس انجمن حجتیه
 
در اینکه چرا شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به «حلبی» اقدام به تشکیل این انجمن کرد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. به هرحال، انجمن حجتیه با نام «انجمن ضد بهائیت» در سال 1331 تأسیس و سپس در سال 1336 با تدوین اساسنامه، کار خود را با نام »انجمن خیریه حجتیه مهدویه» رسماً آغاز کرد.
 
در این اساسنامه هدف از تأسیس انجمن، تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان اعلام شد. از مهم‌ترین نکات، تأکید بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسی بود: «انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، برعهده نخواهد داشت».
 
* عملکرد انجمن قبل از انقلاب اسلامی
 
انجمن مدعی است که در طول دوران فعالیتش مورد تأیید مراجع بوده است. این مطلب متأثر از ماهیت مذهبی انجمن و خطر بهائیت در آن برهه بوده است. البته در این بین نمی‌توان از نقش و تاثیر سؤالات جهت‌داری که انجمن جهت تأیید خود از مراجع پرسیده است صرف‌نظر کرد.
 
انجمن در خلال مبارزات به واسطه دید بسته خود نسبت به مرجعیت، حضرت امام خمینی(ره) را با سایر مراجع، یکسان می‌دید، لذا خود را شرعاً ملزم به حضور در مبارزات نمی‌دانست و حتی در جهت استحکام پایه‌های نظام طاغوتی شاهنشانی به تقابل و تمسخر مبارزات نیز می‌پرداخت.
 
* عملکرد انجمن حجتیه پس از انقلاب
 
انجمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدت‌ها سردرگم بود و از هرگونه موضع‌گیری خودداری می‌کرد، اما پس از مدتی با اصلاح اساسنامه خود ظاهراً سعی در همراهی انقلاب داشت، اما شواهد چیز دیگری را نشان می‌دهد.
 
انتقادهای بسیاری پس از انقلاب متوجه انجمن شد که ناشی از وجود لایه‌های مختلف انجمن بود؛ عده‌ای معتقدند که انجمن از سه لایه افراد تشکیل شده است، لایه اول، عناصر وابسته به رژیم ستمشاهی که یا مغرض بودند و یا کج‌فهم، لایه دوم، عناصر عافیت‌طلب و لایه سوم هم اشخاص مؤمن و مسلمانی که در تشخیص راه اشتباه کرده بودند.
 
* تعطیل انجمن
 
انجمن در پی سخنان حضرت امام خمینی(ره) در بیانیه‌ای که سراسر نشان از اختلافات فکری و اعتقادی آن‌ها با خط امام(ره) دارد،‌ در تاریخ اول مرداد سال 62 تعطیلی خود را اعلام کرد.
 
انجمن در این بیانیه قبول نمی‌کند که مخاطب حضرت امام(ره) است و تأکید می‌کند که به هیچ‌وجه خود را مصداق این سخنان نمی‌داند. همچنین از تعطیلی انجمن اظهار تأسف کرده و امیدوار است که خدمات 30 ساله آن‌ها مورد رضایت حضرت بقیه‌الله(عج) باشد، گویی حضرت امام(ره) مانع از خدمت‌رسانی آن‌ها شده است! ضمن اینکه در این بیانیه، انجمن را منحل نکرده بلکه تنها اقدام به تعطیلی آن که امری موقتی است می‌کند.
 
* نگاه انجمن نسبت به اندیشه مهدویت و ظهور
 
در نگاه انجمن حجتیه اعتقاد به حضرت صاحب‌الزمان(عج) در محبت و دوستی امام معصوم و صرفاً تبعیت عبادی خلاصه شده است. در مجموعه نوشته‌ها و خطبه‌های اعضای انجمن هیچ نشانه‌ای از سایر ابعاد انتظار به چشم نمی‌خورد. در دید انجمن حجتیه ظهور امام زمان(عج) واکنشی است به توسعه ناهنجاری‌های اجتماعی و مظالم و مفاسد حاکمان و محکومان، حال آنکه در حقیقت ظهور حضرت حجت(عج) پس از امتحان انواع حکومت‌ها و حاکمان و شکست آنان و به وجود آمدن زمینه پذیرش حکومت حضرت از سوی مردم است که در جهت تحقق آرمان انبیا و معصومین و نجات مستضعفین صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، حکومت حضرت نه سلبی بلکه ایجابی است.
 
* جهاد و مبارزه در دیدگاه انجمن
 
از آنجا که انجمن، ظهور را نتیجه گسترش فساد می‌داند و در پی آن به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور اعتقاد ندارد، چیزی به عنوان مبارزه هم برایش معنا ندارد. از بدیهی‌ترین مؤلفه‌هایی که از فعالیت‌های انجمن استخراج می‌شود، بحث دینداری خنثی است. بدین معنی که دینداری، هیچ خطری برای دیندار ندارد، دشمن‌ساز نیست و با همه می‌سازد. در این دینداری نه کسی کشته می‌شود، نه زندان می‌رود، نه اسیر می‌شود و نه شکنجه.
 
بهائیت که انجمن به اصطلاح 30 سال با آن مبارزه کرد در یک حرکت ریشه‌ای و بنیانی امام خمینی(ره)‌در هم پیچید و از بین رفت و دست بهائیت با سرنگون شدن حاکمیت پهلوی، از امورات حکومتی قطع شد و اینجاست که حقیقت مبارزه آشکار می‌شود. بر این اساس روند فعالیت‌ها و به اصطلاح مبارزات انجمن از این زاویه به شدت مورد نقد است.
 
* مبارزه با معلول‌ها به جای علت‌ها
 
انجمن روزگاری بهائیت را به عنوان اصلی‌ترین دشمن تشخیص داد و اقدام به مبارزه با آن کرد، اما چگونه است که وزرای بهائی شاه، سرمایه‌داران بهائی چون پاسال و هژبر،‌ افسران بهائی و ... هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفتند؟ در آن زمان بیش از نیمی از وزرای کابینه پهلوی بهائی بودند و انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه می‌گرفت!‌ اگر ریشه بهائیت، اسرائیل و امریکا و انگلیس بود چگونه است که انجمن هیچ گاه با علت بهائیت یعنی امریکا و اسرائیل مبارزه نکرد؟!
 
*‌دین و سیاست
 
انجمن پیش از پیروزی انقلاب، مبارزه با رژیم را کار سیاسی می‌پنداشت و ادعا می‌کرد که آن‌ها در سیاست دخالت نمی‌کنند و این جزء اساسنامه‌شان است. دلیل اصلی شکل‌گیری این تفکر به مسائل شخصی شیخ محمود حلبی برمی‌گردد و آنچه در اساسنامه آن‌ها آورده شده نیز از همان جا نشأت می‌گیرد، انجمن حتی در برهه‌ای از زمان برای دخالت در سیاست از اعضای خود تعهد کتبی اخذ می‌کرده است.
 
* نگاه نسبت به مرجعیت
 
از دیگر ادله‌ای که انجمن برای سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات و سکوت در قبال جنایات رژیم پهلوی می‌آورد بحث مرجعیت است. آن‌ها خود را پیرو مرجعی می‌دانند که به مبارزه حکم نداده است. شهید مطهری در قبال این گونه تقلید می‌فرماید: «تقلید بر دو نوع است: ممنوع و مشروع. یک نوع تقلید است که به معنای پیروی کورکورانه از محیط و عادت است که ممنوع است. اخیراً در بعضی از مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند می‌گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا سر بسپاریم، می‌خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده است سر سپردن نیست، چشم باز نگه داشتن است، تقلید اگر شکل سرسپردگی پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا می‌کند...».
 
امام خمینی(ره) نیز در بخشی از کتاب ولایت فقیه خود می‌فرمایند: «اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس می‌خوانند و کاری به سیاست ندارند و باید سیاست از دیانت جدا باشد. این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند».
 
* دیدگاه انجمن نسبت به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور
 
انجمن بر اساس کج‌فهمی از برخی احادیث و ادعیه، معتقد است که مبارزه و به تبع آن تشکیل حکومت قبل از ظهور امام زمان(عج) باطل است. به عنوان مثال آن‌ها به حدیثی از امام صادق(ع) استناد می‌کنند: «تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما برای دفع ظلم و جور آن‌ها و اقامه حق جز آنکه مبتلای به قتل و شهادت بشود و هر که قیام کند جز آنکه بر غم و اندوه ما و شیعیان بیفزاید کاری از پیش نبرد»، بر این اساس، انجمن معتقد است که حکومت نمی‌تواند بر مبنای عدالت شکل بگیرد و بایستی بر مبنای عصمت پایه‌ریزی شود.
 
مهم‌ترین ایراد مطرح در استناد به این حدیث، کنار گذاشتن حجم انبوهی از احادیث و روایاتی است که بر مبارزه مسلمانان و منتظران تأکید دارند و علم کردن حدیثی است که حتی در سند آن نیز تردید وجود دارد.
 
اما در قبال دلیل دوم مبنی بر ضرورت وجود معصوم، باید گفت که بحث حکومت در اسلام بحث وظیفه است. حضرت امام خمینی(ره) در کتاب شریف ولایت فقیه در یک فصل به طور مفصل به بحث پیرامون ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می‌پردازند. ایشان مهم‌ترین دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و ضرورت اجرای آن، نیازمندی اجرای احکام به وجود نظام و حکومت و لزوم پیروی از سنت و رویه رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) می‌دانند.
 
* دیدگاه انجمن نسبت به ولایت فقیه
 
ولایت فقیه مورد تأیید انجمن در حقیقت همان ولایت عامه مراجع است. یعنی در عین اینکه همه مراجع ولایت دارند اعلم فقها هم ولایت دارد. به عبارت دیگر، مشروعیت رهبری فقط از کانال بقیه مراجع است. در نگاه آنان تزاحم بین نظر مراجع و رهبری به بحث تقلید و تکلیف باز می‌گردد. رهبری و پیروی از آن فقط در محدوده تبعیت از مراجع و تقلید از آنها محدود شده است. در حالی که در ولایت فقیه تبیین شده توسط امام خمینی(ره) ولایت فقیه، ناقض ولایت مراجع بوده و در موارد اختلافی، نظر ولی فقیه اولی بر نظر مراجع است. در دیدگاه انجمن، مرجع برای غسل، نماز، وضو و ... است نه برای جهاد و امر به معروف و حکومت و ... حال آنکه در دیدگاه امام خمینی(ره) اصولاً از شرایط مرجع، برخورداری از بینش سیاسی و اجتماعی است و مرجع برای همه اینهاست و رأی ولی فقیه در این حوزه‌ها ناقض رأی مراجع است. ولایت فقیه مورد تأکید انجمن بیشتر از آنکه ولی و حاکم جامعه اسلامی باشد ناظر بر اجرای احکام دینی است.
 
* دین عوامانه
 
از جمله ایرادهای تئوریک وارد شده به انجمن، ترویج نگاه عوامانه نسبت به دین است. یعنی دنبال تحلیلی عوامانه از دین بوده و سعی می‌کردند برای برخی از مسائل دینی توجیهات عوامانه بیاورند. به عبارت دیگر می‌کوشیدند تقاضا، خواسته‌ها و تمایلات خودشان را با مسائل دین جمع کنند و به نوعی دینداری برسند که مورد قبول خودشان است.
 
نمود این عمل در ساختن توجیهات عوامانه برای برخی احکام از جمله دو برابر بودن ارث مرد و یا فلسفه درست کردن برای برخی اعمال مانند حج بود. حتی گفته می‌شود که برخی بازاریان، تفسیر قرآن و یا فلسفه احکام می‌گفتند. بدیهی است تفسیر قرآن و احادیث، کار متخصصان و دین‌شناسان است. البته این به معنی انحصاری کردن دین نیست، صحبت از وجود یک حقیقت حاکم بر قرآن و روایات است که تحلیل هر کسی صحیح نیست.
 
یکی دیگر از نشانه‌های این امر استناد بیش از حد انجمن به خواب و جایگزینی ادله عقلی با نقل خواب است. سراسر نوشته‌های انجمن، سرشار از نقل خواب و کرامات است و معمول بوده که انجمن برای اثبات حقانیت و صحت اعمال خود به خواب متوسل می‌شده است. البته کرامات و رؤیاهای صادقانه صحت دارد اما بحث در جایگزین ساختن آن به جای ادله عقلی است. حذف ادله عقلی و جایگزینی آن با خواب، قدرت تفکر و تعقل را گرفته و در نهایت انسان‌هایی را بار می‌آورد که ایمان منهای معرفت دارند.
 
انجمن حجتیه بعد از انقلاب هم فعالیت‌هایی داشته است که گاه کند بوده و گاه تند اما چند سالی است که فعالیت گروه منسوب به انجمن حجتیه بیش از گذشته به چشم می‌خورد. فعالیت‌هایی که بیشتر آن‌ها برخلاف ادعای اولیه در باب شکل‌گیری انجمن حجتیه، سیاسی هستند.
 
* ردپای «حجتیه نوین» در نرم‌افزارهای تلفن همراه
 
عوامل انجمن حجتیه نوین که این روزها به شدت در حال فعال شدن هستند، برای ارتباط با عوامل خود و همچنین پخش کردن نظرات خود، این بار به سراغ تلفن‌های همراه رفته‌اند و با استفاده از اپلیکیشن‌های ارتباطی، ضمن ایجاد ارتباط با یکدیگر از طریق تشکیل گروه‌های مختلف به اشاعه تفکرات انحرافی خود نیز دراین فضا می‌پردازند. 
 
در این میان (ع.ی) سرکرده فکری انجمن حجتیه نوین که این روزها در حال گذراندن دوران تبعید خود است، توهمات فکری خود و عقاید انحراف‌اش را از طریق نزدیکان خود و به وسیله این نرم‌افزارهای تلفن همراه در حال نشر دادن است، پیش از این سرکرده جریان «حجتیه نوین» با ارائه جزوه جدیدی به نام «نظام عالم و نظام بشر» دوره‌ای مطالعاتی را در محیط‌های دانشجویی برگزار کرده بود، «ع.ی» با سخنرانی میان جوانان و به ویژه دانشجویان دانشگاه‌های تهران اعتقاداتی التقاطی و خارج از چارچوب اهل بیت را ترویج داده و در بدعتی آشکار نسبت به ارکان دین گفته بود: اصول دین در دوران غیبت تحریف شده و نباید اموری مثل توحید، عدل،‌امامت و ... را از اصول دین دانست!
 
* انجمن حجتیه روی دیگر سکه تشکیلات بهائیت
 
یکی از شبکه‌های غیرقانونی انجمن منحرف حجتیه با هدایت سران این گروهک با نفوذ دادن تعدادی از جوانان مسلمان در جلسات فرقه ضاله بهائیت به زعم خود درصدد مقابله با این فرقه برآمدند، اما این اقدامی غیرقانونی، با تبعاتی منفی است.
 
برابر اطلاعات به دست آمده متأسفانه اقدام گروهک غیرقانونی انجمن حجتیه باعث آلوده شدن جوانان مذکور به مفاسد عدیده اخلاقی و عقیدتی شده و پیامدهای سویی در برداشت. چرا که جلسات فرقه ضاله بهائیت آلودگی زیادی به مفاسد داشته و این افراد مسلمان مجبور بودند در آن خود را همرنگ جماعت نشان دهند و معاشرت‌هایی خارج از چارچوب شرعی داشته باشند.
 
از سوی دیگر نفوذ دادن جوانان و نوجوانان مسلمان به درون جلسات فرقه ضاله بهائیت این توهم و شائبه را در تشکیلات ایجاد می‌کند که آن‌ها موفق به جذب مسلمانان شده و همین امر باعث تقویت انگیزه‌های مبلغان فرقه ضاله بهائیت می‌شود.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۲۰:۴۸ ۱۷ بهمن ۱۳۹۲
سلام.سپاسگزارم.