البته توجه ما به نقاط مثبت و شادی از موفقیتهای الهی در زندگیمان، مورد پسند دین است اما آنچه باعث ضربه خوردن ما می شود، خودپسندی و توجه کردن به خود، بجای توجه به خداست.
اگر در باورهای خود دقت کنیم و آن ها را با گفتار معصومین مقایسه کنیم متوجه مغایرت هایی می شویم. این توجه گوشزدی برای ماست تا افکار غلط را کنار بگذاریم و بدون دلیل روشن، زبان و رفتار مردم را ملاک حق و باطل حساب نکنیم. گاهی ذهن ما از تفکراتی پر می شود که با گفتار و کردار معصومین تفاوت دارد و باز بدون مبنای روشن، در باورهای ما جای می گیرد. برای رهایی از تفکرات باطل باید به حق مطلق یعنی خدا پناه برد و خود را در معرض تعلیمات قرآن و اهل بیت قرار دهیم.
یکی از تعلیماتی که در دین وجود دارد اما در ابتدا باور کردن آن مشکل می نماید، موضوع ارتباط درون هر کس با مردم است.
در ششمین شماره از کلمات قصار نهج البلاغه می خوانیم:
مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ ؛ هر کس از خودش راضی باشد افراد زیادی از او خشمگین خواهند شد.
وقتی توجه می کنیم متوجه می شویم که "از خود راضی بودن" یک مسأله کاملا درونی است و شاید هیچ کس هم از آن مطلع نشود، بنابراین توقع نداریم این مسأله مخفی، تأثیرات زیادی در مردم بگذارد اما این طرز تفکر ما اشتباه است.
مطابق این گفته که در بالا آوردیم، حتی حالات فردی مخفی ما هم می تواند در روابط ما با مردم دیگر اثر بگذارد. درک کردن این سخن برای کسانی که ذهنیت مکانیک وار دارند، بسیار سخت است زیرا به نظر آنها اگر چیزی در درون انسان بگذرد هیچ ربطی به بیرون او و مخصوصا رفتار مردم دیگر در قبال او ندارد.
در مقابل، نرمی در برابر قرآن و سخنان اهل بیت دریچه هایی را برای دل و ذهن ما باز می کند که بسیار روشنی بخش و کارآمد است. سرنخ های ارتباط حالات درونی انسان با حالات بیرونی او را در آیات مختلف قرآن و روایات اهل بیت می توانیم سراغ بگیریم. مثلا قرآن دعوت به تقوا می کند و بهره های تقوا را که بیان می کند بخشی فردی و بخش از آن مربوط به زندگی اجتماعی است.(به آیه های اول سوره طلاق مراجعه کنید) مثال دیگر، استغفار است که عملی است کاملا فردی و مخفی اما هم آثار فردی دارد هم آثار اجتماعی(به سوره هود آیات 2 و 52 مراجعه کنید)
حال که متوجه شدیم که بین درون و بیرون ارتباط برقرار است، به همان موضوع
اول خود - یعنی راضی بودن از خود - باز می گردیم. در کتاب غررالحکم فصلی
درباره روایاتی که به راضی بودن انسان از خودش و مذمت آن وجود دارد که در
اینجا برخی از آنها را نقل می کنیم:
- مبادا به نفس خودت اعتماد کامل بنمایی که این کار بزرگترین وسیله ای است که شیطان با آن به شکار می رود.
- سبب راضی شدن تو از خودت، اشکالی است که در عقلت وجود دارد.
- هر چه بیشتر به خودت اطمینان پیدا کردی، بیشتر مراقب نیرنگش باش.
- هر کس خودش را مدح کند، در واقع آن را سر بریده است.
ناگفته نماند که منظور این روایات، مأیوس کردن مردم نیست. بی شک مأیوس شدن و تنها نقاط ضعف خود را دیدن، مذموم است. نکته دقیق اینجاست که اشکالی ندارد استعدادها، خوبیها و توانمندیها و سوابق خوبمان را به یاد آوریم و بلکه یادآوری آنها و شکر خدا بابت خوبیهایمان، کاری پسندیده است، همچنانچه در قرآن کریم می خوانیم که نعمت خدا را یادآور شود: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ و در روایات می خوانیم که مومن کسی است که خوبی هایش شادش کند.(تحف العقول، ص179)
اما توجه به خود و در جا زدن در خود، کاری غلط است. ما با یادآوری نقاط مثبتی که داریم، در واقع شکر خدا را می کنیم و از خدا کمک می خواهیم که ما در بقیه موارد نیز کمک کند و نیت های ما را قوی تر و پاک تر کند و ما را به خوبیهای دیگری هم راهنمایی کند اما اگر در خوبی های خود توقف کنیم و بجای توجه به اینکه این خوبی ها نعمتهای خدا هستند، دچار نفسانیت و خودبینی شویم، دچار کژراه می شویم و همه روایتهایی که در بالا ذکر شد در حق ما روا خواهد بود که از آن به خدا پناه میبریم.