به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ بحران اوکراین هماکنون عرصه مناقشات جدیدی بین رهبران دو بلوک شرق و غرب سابق یعنی آمریکا و روسیه شده به طوری که پس از سقوط دولت یانوکویچ و روی کار آمدن دولت موقت این کشور به سمت آمریکا گرایش پیدا کرده اما طرفداران روسیه در اوکراین هماکنون در کریمه به سر میبرند و ساز مخالفی با دیگر مناطق این کشور بحرانزده میزنند.
اتفاقات اوکراین و کریمه باعث برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت، آمادهباش کامل نیروهای مسلح و ناوهای جنگی اوکراین و تماس تلفنی 90دقیقهای پوتین و اوباما شده و هماکنون تعداد نیروهای نظامی روسیه در کریمه به 15هزار نفر رسیده امری که باعث نگرانی رادوسلاو شیکورسکی وزیر خارجه لهستان هم شد چرا که وی در نشست خبری که با همتای ایرانی خود در سفر به ایران در وزارت خارجه برگزار کرد با اعلام اینکه متاسفانه کنسولگری لهستان در کریمه گزارش داده که هماکنون 15هزار نیروی روسی در این شبه جزیره هستند گفت بهعلت اتفاقات اوکراین باید سفر خود به ایران را نیمه کاره بگذارد و هر چه سریعتر به کشورش بازگردد امری که باعث کوتاه شدن سفر وزیر خارجه اسپانیا به کشورمان هم شد.
جالب است بدانید ناوگان نیروی دریایی روسیه در دریای سیاه کشتیهای جنگی اوکراین را تحت محاصره قرار داده و ارتش روسیه سامانه دفاع موشکی اس400 خود را وارد کریمه کرده و در مقابل هم دو ناو آمریکایی دریای سیاه را عرصه جولان خود کردهاند.
در حال حاضر منافع متعارضی برای طرفین مناقشه بهوجود آمده و تمامی تعاملات ارتش آمریکا با روسیه به حالت تعلیق درآمده و ناتو هم درباره اوکراین نشست برگزار میکند با این حال ویتالی چورکین نماینده روسیه در سازمان ملل اقدامات مسکو را مشروع خوانده و لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه هم اعلام کرده اگر تنشها در کریمه کاهش نیابد پاریس تدابیر هدفمند اتخاذ میکند و از سوی دیگر، ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس بحران اوکراین را بزرگترین بحران اروپا در قرن 21 توصیف کرد.
در واشنگتن، اوباما رئیس جمهور آمریکا هم گفت که روسیه در بخش بدی از تاریخ قرار گرفته است و ما بهدنبال برداشتن گام های دیپلماتیک و اقتصادی برای انزوای مسکو هستیم.
جالب است بدانید بحران در اوکراین و شبه جزیره کریمه در واقع تکرار اتفاقاتی است که در سال 1945 در کریمه افتاده است.
کریمه که هماکنون عرصه تقابل شرق و غرب شده در گذشته هم این نقش را ایفا کرده و "کنفرانس یالتا" که در روزهای چهارم تا یازدهم فوریه 1945 با شرکت "استالین"، "روزولت" و "چرچیل" برگزار شد، مناقشات زیادی را برانگیخت و باید گفت این کنفرانس بیشتر شبیه به تقسیم جهان از سوی قدرتهای آن روزگار بود.
"کنفرانس یالتا"، توافق در مورد اقداماتی بود که باید بهطور موقت در مورد آلمان بهعمل میآمد البته در موضوع "بغازها" و حتی مسائل "خاور دور" هم نتایجی حاصل آمد.
لازم به ذکر است آلمان در انتظار روشن شدن وضعش به مناطق اشغالی "اتحاد شوروی"، "ایالات متحده" و "بریتانیای کبیر" تقسیم شد.
البته "فرانسه" هم می توانست سهمی در این اشغال داشته باشد به شرط اینکه دو قدرت "انگلوساکسن" از مناطق خود سهمی به آن بدهند.
مسئله پرداخت غرامت از طرف "آلمان" (نظر شوروی بر 20 میلیارد دلار که نصف آن به شوروی تعلق گیرد استوار بود) نیز مورد گفتگو قرار گرفت و قرار شد از شیوه خود "هیتلر" یعنی استفاده از کارگران و ارباب حرف بهعنوان خسارت پیروی شود.
دومین موضوعی که در کنفرانس مطرح شد، سازمان ملل متحد بود که به اصرار و پیشنهاد روزولت طرح شد.
چگونگی ایجاد این سازمان در "کنفرانس دامبارتن اوکس" "در حومه واشنگتن" در ماه اوت 1944 مورد بحث و توافق قرار گرفته بود و سیستمی که در دامبارتن اوکس پذیرفته شده بود در یالتا تکمیل و در 26 ژوئن در سانفرانسیسکو به تصویب 49 کشور که به ژاپن و آلمان اعلان جنگ داده بودند، رسید و منشور ملل متحد براساس طرح اولیه "منشور آتلانتیک" (در ژانویه 1942) تولد یافت.
مسئله دیگری که مورد بحث قرار گرفت، سرنوشت "لهستان" بود اما مذاکرات در این باره بیفایده بود چون کمیته لوبلین در همه جا، جای رهبران دمکرات و لهستانیهای مقیم لندن را گرفته بود.
استالین به اصرار چرچیل و روزولت قبول کرد که در لهستان نیز مانند سایر کشورهایی که آزاد خواهند شد انتخابات عمومی به عمل آید.
سرنوشت مستعمرات از جمله مسائل مورد بحث بود. (روزولت اصرار داشت مستعمرات را از بین ببرد ولو آنکه بدین منظور با استالین علیه چرچیل دسته بندی کرده و متحد شود... روزولت میخواست "هند" و "چین" را از "فرانسه" و "هنگ کنگ" را از "انگلستان" منتزع نماید) و عنوان "قیمومیت سازمان ملل متحد" راه حلی بود که پیشنهاد شد (در جلسه 9 فوریه و قرار شد مورد مطالعه قرار گیرد).
مسئله ایران و تخلیه آن از قوای متفقین نیز بهطور مبهم مورد بحث وزرای خارجه سه کشور قرار گرفت که در جلسه 10 فوریه ادامه بحث و حل آن از طریق دیپلماتیک مورد موافقت قرار گرفت و بالاخره روزولت موفق شد قول همکاری نیروهای روسی را در نبرد علیه ژاپن از استالین بگیرد.
در ازای این کمک روسها بر منچوری تسلط یافتند و موفق شدند به کمونیستهای چین نیز کمک کنند.
نتایج کنفرانس یالتا و مفاد مصوبات آن هرچه بود واقعیتی از تقسیم جهان داشت و تا ماه مارس بلغارستان و رومانی و سپس چکسلواکی و یوگسلاوی بهدست کمونیستها افتاد و ارتش سرخ مجارستان را اشغال کرد.
در این زمان آمریکا و انگلیس از خواب بیدار میشدند، اما مانند سال 1939 بسیار دیر شده بود، شاید هم آمریکا از اینکه از شرق اروپا خلاص میشد و از این پس فقط با یک مخاطب (شوروی) سرو کار داشت خشنود بود!
آخرین ملاقات استالین، چرچیل (واتلی که جانشین وی میشد) و رئیس جمهور جدید آمریکا ترومن از 17 ژوئیه تا 2 اوت 1945 در "پتسدام" صورت گرفت تا چگونگی برخورد با آلمان را مورد بررسی قرار دهند و همزمان با آن بنا به پیشنهاد آمریکا شورایی از وزیران خارجه سه کشور نیز به منظور بررسی قراردادهای صلح با اقمار آلمان یعنی ایتالیا، رومانی، بلغارستان، مجارستان و فنلاند تشکیل شد.
در مورد آلمان تصمیم بر این شد که خلع سلاح و نازیزدایی این کشور بهطور کامل انجام پذیرد و سیستم عدم تمرکز و دموکراسی در این کشور مامور شود.
هریک از اشغالگران میتوانستند خسارت جنگی خود را در منطقه تحت اشغال خود حاصل کنند اما راجعبه وضعیت منطقه اشغالی شوروی و انجام انتخابات آزاد در آن ناحیه هیچگونه توافقی صورت نگرفت چون شکست دشمن مشترک محرز شد و انگیزهای که تاکنون دشمنان ذاتی را به توافق کشانده بود از بین رفت و با انجام قرارداد صلح، کشورهای آنگلوساکسن و شوروی کم کم به شکاف عمیقی که بینشان وجود داشت توجه بیشتری کردند و هر روز فاصله آن را بزرگ و بزرگ تر دیدند.
البته قربانی این اختلافات کسی جز ملل محروم جهان سوم نبود و بعدها که خطر جهان سوم محرز شد، دوباره گرگها به توافق رسیدند و شکاف شرق و غرب ترمیم یافت و شکافی دیگر دهان گشود: شکاف شمال و جنوب. هر کجا که منافع ابرقدرتها در خطر باشد، توافق آنها برای سرکوب حرکت های استقلال طلب و غارت هرچه بیشتر ملل محروم آشکار میشود.
اما نکته قابل توجه در کنفرانس یالتا پرداختن به "نفت شمال ایران" بود.مسئله نفت ایران، اصرار دولت اتحاد شوروی در تحصیل امتیاز و امتناع دولت و مجلس ایران از هرگونه مذاکره درباره آن، انعکاس عظیمی در سطح جهانی پیدا کرده بود.
در برخی از محافل بریتانیا از منافع اتحاد شوروی در شمال ایران سخن در میان آمد و این فکر مطرح شد که میان سه دولت انگلیس، آمریکا و شوروی در خصوص آینده امتیازات نفتی در ایران مذاکرات صورت گیرد و زمینه یک نوع تفاهم و همکاری فراهم شود.
این مسئله آنقدر مهم بود که حتی به کنفرانس یالتا که در اواخر سال 1323 (4 تا 11فوریه 1945) برای تعیین سرنوشت جهان پس از جنگ تشکیل شده بود، راه یافت.
"ایدن" "وزیر امور خارجه انگلیس" به همتای خود از شوروی اطمینان داد که دولت وی مخالفتی با واگذاری نفت شمال ایران به اتحاد شوروی ندارد و ادوارد استت تینوس وزیر خارجه آمریکا هم گفت: دولت متبوعش نیز مخالف این امر نیست اما ترجیح میدهد که قضیه امتیازات کلا به بعد از جنگ موکول شود.
مولوتوف وزیر خارجه شوروی نیز گفت: دولت ایران در اول کار روی خوش برای مذاکره نشان میداد ولی یکباره نظر خود را عوض کرد و مجلس شورای ملی ایران تصمیم گرفت که تا جنگ ادامه دارد امتیازی داده نشود.
وی گفت: شوروی هنوز امیدوار است که ایران مواضع خود را تغییر دهد و مذاکرات بار دیگر از سر گرفته شود.
"تقیزاده" که در آن زمان "سفیر ایران در لندن" بود پس از بازگشت وزیر خارجه بریتانیا از کنفرانس یالتا به ملاقات وی رفت البته وزیر خارجه از اظهار هرگونه مطلب خودداری کرد و تنها گفت که وضع بدتر از سابق نشده است اما گزارش تقیزاده از جریان این ملاقات از بدبینی شدید وی و احتمال یک نوع تفاهم بین انگلیس و شوروی حکایت دارد.
تقیزاده مینویسد: اگر روز اول که "کافتارادزه" در باب امتیاز اظهاری کرد به او صریحا گفته میشد که دولت با این کار موافق نیست وضع ما قطعا بهتر از حالا بود.
جالب است بدانید از آن ایام در ظرف مدت کوتاه در حدود یک سال چندین دولت در ایران بر سر کار آمدند و بخت خود را در راه حل این مشکل آزمودند و با فروماندگی و خواری صحنه را ترک گفتند.
"دولت بیات" کمتر از پنج ماه دوام آورد و "ابراهیم حکیمی" (حکیمالملک) هم که پس از بیات به نخست وزیری انتخاب شد نتوانست از مجلس رای اعتماد بگیرد و استعفا داد دولت "محسن صدر" (صدرالاشراف) از نیمه خرداد ماه تا آبان 1324 در سر کار بود و آنگاه بار دیگر حکیمی به میدان آمد و این بار دولت وی نزدیک به سه ماه (13 آبان ماه تا 30 دی ماه 1324) ادامه یافت.
انتهای پیام/