به گزارش حوزه ادبیات
باشگاه خبرنگاران حافظ در غرلی شادی و فرح خود را از آمدن عید و حال و هوای آن بیان میدارد.
ساقیا! آمدن عید مبارک بادت
وآن مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایّام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دلمیدادت
برسان بندگیِ دختر رَزْ، گو بِدَرآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور، کزآن تفرقهات بازآورد
طالع ناموَر و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولتِ این کشتیِ نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بُنیادت
انتهای پیام/ اق