به گزارش حوزه ادبیات
باشگاه خبرنگاران؛ مولانا هم همانند دیگر شاعران به نوروز و عید به عنوان رخدادی مهم در سال پرداخته است.
آمد بهار جانها ای شاختر به رقصآ
چویوسف اندرآمد مصر و شکر به رقصآ
چوگان زلف دیدتی چون گوی در رسیدی
از پا و سر بریدی بیپا و سربه رقصآ
تیغی به دست خونی، آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیرست گفتا نه شربه رقصآ
ای مست هست گشته برتو فنا نبشته
رقعهی فنا رسیده بهر سفر به رقصآ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف زچاه آمد ای بی هنر به رقصآ
تاچند وعده باشد وین سر به سجده باشد
هجرم ببرده باشد رنگ و اثر به رقصآ
کی باشد آن زمانی گوید مرافلانی
کای بیخبر فناشوای باخبر به رقصآ
طاووس ما درآید و آن رنگها برآید
با مرغ جان سراید بیبال و پر به رقصآ
کور و کران عالم دید از مسیح مرهم
گفته مسیح مریم کاتی کور و کر به رقصآ
مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
اندر بهار حسنش شاخ و شحر به رقصآ
انتهای پیام/ اس