اعلام نامزدی السیسی برای انتخابات ریاست جمهوری از تلاش سرسختانه ارتش مصر برای تقویت قدرت خود و مهار آرزوهای مصریها در دستیابی به دموکراسی واقعی پرده برمیدارد.
طی ماههای گذشته رسانههای مصری و نهادهای دولتی بهطور گسترده بهمنظور فراهم کردن مقدمات ریاست جمهوری السیسی از طریق هجمه به رقبای سیاسی و مخدوش کردن وجهه آنها عمل کردهاند.
در طول شش دهه گذشته، ارتش مصر، افسران و ژنرالهای خود را در تمام ابعاد زندگی غیرنظامی از کارخانههای ماکارونی سازی گرفته تا ساخت استادیومهای فوتبال و پل و تأسیسات زیربنایی وارد کرده است.
با این سیاست، ارتش موفق به گسترش سیطره و نفوذ و نظارت بر نهادهای دولتی شده است. یکی از پیامدهای نظامی کردن نهادهای دولتی مصر که طی حکومت مبارک تقویت شد، نهادهای عمومی تضعیف شد و طبقه سیاسی ضعیف و پراکندهای شکل گرفت که در حال حاضر از چنگ انداختن ارتش به قدرت حمایت میکنند.
همپیمانان عرب حاشیه خلیج فارس
السیسی معتقد است که حمایت منطقهای از وی بهویژه از سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، میتواند خشم روزافزون و ناامیدی و سرخوردگی محافل جوانان مصری بهویژه اسلامگرایانی را که تقریباً هرروز تظاهرات میکنند، مهار کند.
عربستان و امارات با پمپاژ میلیاردها دلار به اقتصاد مصر گمان میکنند میتوانند ارتش مصر را در اختیار گرفته از آن بهعنوان اسب تروا برای منزوی کردن اسلامگرایان استفاده کنند. سعودیها و اماراتیها، السیسی را ناجی خود از دست اسلامگرایان از جمله اخوانیها میدانند بنابراین این مسئله غافلگیر کنندهای نیست که هر دو هم السیسی و هم حاکمان عرب حاشیه خلیج فارس در نگرش فراگیر و رفتاری یکسان عمل میکنند و نیاز مبرمی به بازگرداندن همان شیوه نظام حکومتی مبارک با چهره جدید دارند.
مسئله غافلگیر کننده یا غیرغافلگیر کننده این است که جامعه جهانی شاهد تولید دیکتاتوری جدید در مصر است بدون اینکه کاری برای جلوگیری از چنین سناریویی انجام دهد.
موضع دوگانه آمریک در قبال تحولات مصر پس از مرسی
فراتر از این مسئله و با وجود ثبت موارد زیادی از نقض حقوق بشر و کشتار غیرنظامیان در نبود عدالت و بازخواست، جامعه جهانی هیچ اقدامی برای جلوگیری از این عملیات سرکوبگرانه انجام نداده است.
اتحادیه اروپا و آمریکا بهشکل ناامیدکنندهای در فشار بر ارتش مصر برای
دور کردن خود از سیاست و بازگشت به پادگانهایش شکست خوردند.
حتی دولت اوباما بهسبب سیاستهای خود در قبال مصر با انتقادهای گستردهای
روبهرو شده است و به نظر میرسد جان کری وزیر خارجه آمریکا مصمم است خشم
مقامات مصری را سبب نشود و به همین دلیل تنها به استقبال از نقشه راهی که
نظامیان تحمیل کردهاند، بسنده نکرد بلکه در این زمینه اعلام کرد مصریها
راه صحیح را طی میکنند.
به نظر میرسد آمریکا در قبال مصر سیاست دوگانهای در پیش گرفته است، اول اینکه دولت آمریکا هیچگاه از لفظ کودتا علیه محمد مرسی که به برکناری وی انجامیده استفاده نکرده و دوم اینکه قصد ندارد خود را مخالف روند دموکراسی مورد ادعای خود نشان دهد و در ظاهر تلاش میکند که از اقدام نظامیان در برکناری مرسی و نیز شیوه آنها در برخورد با مخالفان انتقاد کند. سیاستمداران آمریکایی معتقد هستند که ارتش مصر تنها قدرتی است که قادر به حفظ ثبات و امنیت است، اما لازم است به تجربه هشت ماه گذشته نگاهی بیندازیم تا ببینیم توجیه افکنی اسطورهای بیش نیست و سطح خشونت و کشتار و تلفات فعلی در تاریخ جدید مصر بیسابقه است.
نمونه آن شبهجزیره سینا است که شش درصد اراضی مصر را تشکیل میدهد که تقریباً خارج از سیطره و کنترل دولت مرکزی است و با وجود حملات امنیتی شدید، افراد مسلح اسلامگرا همچنان تهدید خطرناکی برای امنیت ملی مصر به شمار میروند.
از همه بالاتر این است که وزارت کشور مصر در تأمین امنیت تأسیسات و تجهیزات خود شکست خورده و دغدغه حفظ امنیت کارکنانش را دارد که به اهداف افراد مسلح اسلامگرا تبدیل شدهاند.
احتمال وقوع انفجار اجتماعی
ریاست جمهوری السیسی هرگز نمیتواند با قدرت، ثبات و امنیت را برای مصر به ارمغان بیاورد، در حقیقت السیسی بخشی از مشکل است نه راهحل آن.
با وجودی که السیسی پس از برکنار کردن محمد مرسی از ریاست جمهوری، حمایت مردمی را به دست آورد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که حمایتهای مردمی هنگامی که وی رئیس جمهور شود، تداوم داشته باشد. سه سال گذشته میزان دگرگونی مزاج مصریها و تغییر دیدگاههایشان را ثابت کرده است که میتواند بهسرعت تغییر کند و ممکن است این مسئله برای السیسی رخ دهد اگر گام سریعی برای حل ریشهای اقتصاد بیمار و مشکلات اجتماعی برندارد چرا که مصر به انفجار اجتماعی که ریشهاش بیکاری، فقر و فساد است بسیار نزدیک است.
با وجودی که مصر شاهد بزرگترین موج اعتصابات کارگری از ژانویه 2011 بدون سیاست اقتصادی منسجم و یکپارچهای است، ریاست جمهوری السیسی هرگز نخواهد توانست نگرانیهای مصریهایی را که در ژنرال، جمال عبدالناصر جدید را میبینند، کاهش دهد.
یقیناً همپیمانان السیسی در حاشیه خلیج فارس همچنان به حمایت وی هرچند برای مدتی ادامه خواهند داد و پولهای آنها میتواند تا مدتی در دسترس وی باشد، اما قطعاً ثبات را بههمراه نخواهد آورد.
تاریخ نشان داده است که منزوی کردن و کنار گذاشتن اسلامگراها تنها به افزایش سرسختی و افراط گرایی و بیثباتی منجر خواهد شد و تجارب دهه هفتاد و هشتاد در الجزایر، مصر و پاکستان بهترین نمونه در این زمینه است.
احتمال میرود که ریاست جمهوری السیسی عامل مهمی در بیثباتی و ناامنی در منطقه باشد و احتمال میرود سبب ظهور تعداد بیشتری از افراط گرایان شود.
انتخابات مصر؛ دغدغهها و نگرانیهای تلآویو و واشنگتن
نگاهها این روزها بهسوی مصر دوخته شده است، کارزاری که قرار است از بین تنها دو نامزد یعنی عبدالفتاح السیسی فرمانده سابق ارتش و حمدین صباحی رئیس جریان مردمی ناصری، از دومین رئیس جمهوری بعد از سقوط مبارک رونمایی شود.
تمام کشورهای جهان در شرق و غرب منتظر این حادثه مهم و نتایج آن هستند که سیاستهای آتی مصر با رهبری جدید بهریاست السیسی یا صباحی را پس از سقوط حکومت اخوان المسلمین در 30 ژوئن ترسیم خواهد کرد. حامیان السیسی از 30 ژوئن بهعنوان انقلاب و مخالفانش یعنی طرفداران مرسی از آن بهعنوان کودتا یاد میکنند.
آمریکا در صدر کشورهایی قرار دارد که تحولات مصر بهویژه انتخابات ریاست جمهوری، برنامههای نامزدها و ماهیت سیاستهایی که پیروز انتخابات در پیش خواهد گرفت، اهمیت فراوانی برای آنها دارد و توجه بسیار زیادی به آن نشان میدهند.
رژیم صهیونیستی هم از جمله طرفهایی است که نگاه خاصی به انتخابات مصر دارد، از این نظر که مصر نقش بزرگ و تأثیرگذاری در منطقه در دو حالت دارد:
ــ در حالتی که بخشی از محور غربی آمریکایی صهیونیستی بود همانند وضعی که پس از امضای پیمان سازش کمپ دیوید رخ داد.
ــ در حالت خروج از دایره این محور و در پیش گرفتن سیاستهای مستقل بهدور از وابستگی و دنبالهروی و تکیه بر منافع ملی مصر.
بنابراین رئیس جمهوری آینده مصر سرنوشت و ماهیت و شکل روابط مصر را با آمریکا و رژیم صهیونیستی و بهطور کلی با تمام کشورهای غربی مشخص میکند و در نتیجه جایگاه مصر را در نقشه روابط و معادلات منطقهای و بین المللی مشخص خواهد کرد که تأثیرات بزرگی خواهد داشت زیرا مصر جایگاه مؤثری در این نقشه دارد که در پی افول و کاهش نفوذ و اقتدار و پیشرفت و افزایش نفوذ روسیه، چین و همپیمانانشان در جهان مجدداً در حال شکلگیری است.
بر این اساس میتوان دلایل توجه و اهتمام آمریکا به حوادث مصر و نگرانی مقامات آمریکایی را درک کرد.
البته السیسی در ظاهر تلاش میکند خود را مخالف دخالتهای آمریکا در امور داخلی مصر و اینکه تسلیم فشارها یا باجخواهی خارجی واشنگتن در ارتباط با کمکهای نظامی آن به قاهره نمیشود و تلاش میکند تا مصر را از زیر سلطه آمریکا خارج کند، به افکار عمومی مصر نشان دهد.
البته صباحی هم گفته است در صورت پیروزی در انتخابات تلاش میکند تا مصر را از قید و بند وابستگی به آمریکا رها کرده سیاستهای ملی حامی مسئله فلسطین و مقاومت مشروعش در رویارویی با اشغالگران صهیونیست را در پیش گیرد.
آنچه برای آمریکا اهمیت دارد
به گزارش تسنیم، برای آمریکا اینکه السیسی رئیس جمهور شود یا صباحی اهمیت ندارد بلکه آینده روابطش با مصر و در نتیجه حفظ سیاستهایی که مصر در طول دهههای گذشته پس از امضای پیمان کمپ دیوید در پیش گرفته اهمیت دارد که در محورهای اساسی زیر خلاصه میشود:
محور اول: رابطه راهبردی موجود میان آمریکا و مصر در تمام زمینههای سیاسی، امنیتی و نظامی که مصر را به قدرت محوری اساسی در اجرای طرحها و سیاستهای آمریکا در منطقه تبدیل کرده است.
محور دوم: رابطه مصر با رژیم صهیونیستی که پیمان سازش کمپ دیوید آن را ساماندهی و تنظیم میکند، قراردادی که به خروج مصر از دایره نزاع عربی صهیونیستی منجر شد.
محور سوم: روابط اقتصادیای که مصر در سطح دولتی و بازار با آمریکا و کشورهای غربی داشته و به آنها وابسته است و آن را به مکان مناسبی برای سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی و سرمایههای غربی تبدیل کرده که سود سرشاری در مصر در نتیجه تسهیلاتی که بهزیان توسعه مصر به این کشور میدهند و امروز آمریکا از تغییر این سیاستهای مصر و اینکه بهگونه زیر پیش رود، نگران است:
1 ــ برقراری روابط با روسیه که در سفر اخیر وزیران خارجه و دفاع مصر به مسکو و امضای قرارداد تسلیحاتی میان دو کشور بهارزش چهار میلیارد دلار در احیای روابط همکاری نظامی میان دو کشور نمایان شد که معنایش ادامه نداشتن وابستگی مصر به خرید تسلیحات از آمریکا و متنوع شدن منابع تسلیحات مصر است.
2 ــ روابط مصر و ایران که همزمان با تلاشهایی است که میان تهران و قاهره برای بهبود این رابطه انجام میشود.
3 ــ پایان دادن به نقش مصر بهعنوان ژاندارم و نگهبان امنیت رژیم صهیونیستی که معنایش فروپاشی معاهده کمپ دیوید و پیامدهای منفی بر اسرائیل و آغاز از دست دادن دستاوردهایی که این رژیم از زمان امضای آن کسب کرده بود.
این محورهای اساسی است که موضع دولت آمریکا و شیوه تعامل آن با حکومت جدید در قاهره را مشخص خواهد کرد. تمام آنچه برای آمریکا اهمیت دارد این است که مصر در چارچوب منظومه استراتژی آمریکا باقی بماند و از محدوده آن خارج نشود صرفنظر از اینکه چهکسی رئیس جمهوری مصر باشد، اینکه اسلامگرا باشد یا ناصری یا نظامی یا دیکتاتور مستبد، زیرا آنچه برای آمریکا اهمیت دارد، منافع این کشور و امنیت رژیم اسرائیل و کسی است که این منافع را برایش در مصر محقق کند.
به همین سبب واشنگتن به اعمال فشار بر مصر در زمینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی برای جلوگیری از تغییر در سیاستهای مصر که با استراتژی آمریکا منسجم و هماهنگ نباشد، ادامه میدهد.
اما شرایط داخلی مصر و توازن قوا در جامعه مصر در مسیری که تابع این فشارهای آمریکا باشد قرار ندارد بلکه این شرایط سبب کشانده شدن مصر بهسمت رهایی از دنبالهروی سیاستهای آمریکا و تحقق استقلال مصر میشود، همچنان که شرایط بین المللی سبب تضعیف قدرت واشنگتن برای باجخواهی از مصر از طریق سلاح کمکهای اقتصادی و نظامی به دو دلیل میشود:
1 ــ کاهش قدرت و نفوذ آمریکا و بهطور کلی غرب پس از شکست در عراق و افغانستان و بروز بحرانهای اقتصادی، مالی و اجتماعی در کشورهای غربی و آشکار شدن ضعف و ناتوانی آنها در حل این بحرانها از طریق بازگشت به تحمیل سلطه خود بر جهان با قدرت نظامی یا انحصار طلبی و قبضه کردن بازار جهان.
2 ــ رشد و افزایش قدرت کشورهای بزرگی مانند روسیه، چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و دیگر کشورهایی که از نظر صنعتی در حال رشد و پیشرفت هستند که این کشورها بخش مهمی از بازارهای جهان را بر اساس گزارشهای اقتصاددانان غربی به خود اختصاص دادهاند، بهویژه اینکه این کشورها سیاستهای سلطه طلبانه آمریکا را رد کرده و برای شکست آن تلاش میکنند چه از طریق شورای امنیت یا در صحنههای درگیری جهانی، در ایران و اوکراین یا غیره.