به گزارش
حوزه پارلمانی باشگاه خبرنگاران، دفتر مطالعات اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، کتاب "چرا ملتها شکست میخورند؟" نوشته "دارن عاصم اوغلو" و "جیمز رابینسون" را خلاصه و نقد کرد.
مؤلفان در این اثر باورهای رایج در خصوص تبیین رفاه و توسعهیافتگی کشورها را به نقد میکشند و در مقابل، نوع نهادهای سیاسی حاکم را بهعنوان عامل محوری معرفی میکنند، افزود: در این باره توجه به دو نکته ضروری است: اولاً مبنایی که نویسندگان شکست یا پیروزی ملتها را با آن میسنجند، مبنای رفاه اقتصادی ملتهاست، حال آنکه ممکن است بسیاری از کشورهای ناموفق از منظر نویسندگان، برای سنجش موفقیت یا تصمیمگیری، معیارهای دیگری را نیز لحاظ کنند، یا اینکه با وجود رفاه پایین اقتصادی، از لحاظ شاخصهای دیگر اجتماعی ـ اقتصادی، مثلاً شاخص "رضایتمندی و شادکامی" بالاتر از کشورهای پیشرفتهتر اقتصادی باشند؛
چنانکه در مورد آمریکا و مکزیک ـ که نقطه شروع و محوری تحلیل کتاب است ـ این گونه است. ثانیاً کتاب، تحلیل خود را بدون لحاظ تجربه سیاستهای بینالمللی بیان کرده است، مثلاً تفاوت آمریکای شمالی و جنوبی را مشابه تفاوت کره شمالی و جنوبی دانسته حال آنکه بر اساس برخی دیدگاهها، علت پایین بودن رفاه در کشورهای آمریکای لاتین، سابقه و تداوم ناپیدای سلطه خارجی است که حتی اجازه استقرار نهادهای سیاسی مناسب را هم نمیدهد. غیر از این نقدهای دیگری نیز بر این دیدگاه وارد است که در مقدمه و بخش پایانی گزارش بدانها اشاره شده است.
در واقع، حتی توسعه اقتصادی در دهههای آینده پیچیدهتر هم خواهد شد. همانطور که تغییرات آب و هوایی، که توسط انسان ایجاد شده در حال پیشرفت است، ممکن است مناطق زیادی به دلیل شوکهای ویرانگر زیست محیطی مانند موج های گرما، خشکی و سیل که خارج از کنترل آنهاست آسیب ببینند. جمعیت در مقابل تغییرات جمعیت شناختی ناخواسته دست به مهاجرت خواهد زد. ارتقای تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، نوع جدیدی از شبکههای تولید جهانی ایجاد خواهد کرد. در چنین جهان پیچیدهای، توزیع رشد که بر یک متغیر منفرد تمرکز میکند کاربرد کمی خواهد داشت.
کتاب "چرا ملتها شکست میخورند" به آسانی قابل مطالعه است و داستانهای تاریخی زیاد و جالبی درباره مقاومت کشورها دارد. یک استدلال ساده در این مورد ارائه شده است: کشورهایی با نهادهای اقتصادی و سیاسی فراگیر ـ و نه استخراجی ـ توانستهاند در بلندمدت موفق شده و دوام بیاورند.
در نهایت کتاب، به نوعی یک ناامیدی بزرگ است، من تحلیل نویسندگان را مبهم و ساده یافتم. فراتر از نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر در مقابل استخراجی، آنها علیرغم وجود تاریخ و منطق، کلیه عوامل مؤثر دیگر را نادیده گرفتهاند. عبارتها و مفاهیم اصلی واقعاً تعریف نشدهاند و آنها هرگز توضیح نمیدهند که چگونه یک کشور میتواند به سمتی حرکت کند که نهادهای فراگیرتری داشته باشد.
انتهای پیام/