ورود گروههای مسلح به اردوگاه که در ابتدا اغلب آنها از اعضای وابسته به جنبش حماس بودند و موجب بسته شدن خیابانهای اصلی اردوگاه شدند، خروج و آوارگی بسیاری از اهالی این اردوگاه را درپی داشت.
این گروههای مسلح تنها به بستن اردوگاه اکتفا نکردند، بلکه مانع خروج اهالی از آن شدند و از آنها به عنوان سپرهایی انسانی استفاده کردند، تا با هرگونه پیشروی ارتش سوریه به داخل اردوگاه مقابله کنند و اهالی اردوگاه نیز برای امرار معشیت خود به دنبال راههای جدید بگردند.
در این زمان طیف جدیدی تحت عنوان «تاجران بحران» در اردوگاه شکل گرفتند که به نفع گروههای مسلح فعالیت میکردند. این دسته از افراد با تشکیل بازارهای سیاه فروش مواد غذایی اقدام به فروش مواد غذایی و سبزیجات به قیمتی چندین برابر قیمت واقعی آن کردند.
«محمد ابو عسل»، یکی از اهالی اردوگاه در این ارتباط به خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق میگوید: قیمت یک کیلو آرد به 10 هزار لیره رسید، در حالیکه بهای آن خارج اردوگاه تنها 70 لیره بود. همچنین بهای یک کیلو برنج به 12 هزار لیره رسید، در حالیکه قیمت آن خارج اردوگاه تنها 150 لیره بود.
نکته مهم آنجا بود که این گروهها به هرکس اجازه فروش این مواد غذایی را نمیدادند، بلکه افراد خاصی اجازه فروش و وارد کردن مواد غذایی در این اردوگاه را داشتند.
با وجود تمام آنچه در اردوگاه یرموک میگذشت، با این حال گزینه مقاومت همچنان میان اهالی اردوگاه مطرح بود، چون اهالی اردوگاه براین باور بودند، اقداماتی که گروههای مسلح تروریستی دست به آن میزدند، یادآور اقدامات باندهای صهیونیستی «هاگانا» در سرزمینهای اشغالی بود.
«سعید العمایری» معروف به «ابو خالد» یکی از دکانداران اردوگاه یرموک داستان یکی از شبهای بیم و وحشت خود را روایت و تاکید میکند که ایمان و باور مقاومت در برابر اشغالگران صهیونیستی هیچگاه در ذهن وی تغییر نکرده است.
او میگوید: حدود 12 شب صدای یورش به مغازهام را شنیدم که بخشی از خانهام است. وقتی از خانه بیرون آمدم مردانی با محاسن بلند دیدم که تفنگ در دست داشتند. آنها به محض دیدن من، مرا به کفر و الحاد متهم کردند، بهانه آنها آن بود که من گران فروش هستم، در حالیکه من از ترس آنها حدود یک ماه بود که مغازهام را بسته بودم.
وی ادامه میدهد: مرا به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و یکی از آنها خواست که کالاهای موجود در مغازه را به خودرویی منتقل کنم که همراه آنها بود، پس از اینکه تمام کالاهای مغازه را خالی کردند، در قبال بهای آنها که ارزشی برابر با 300 هزار لیره داشت، 20 هزار لیره داده و گفتند که آنها «حرام خوار نیستند».
ابو خالد تاکید میکرد که چنین برخوردهایی برای ما عجیب نبود، چون وقتی صهیونیستها به فلسطین حمله کردند، نیز چنین تعاملهایی با ما داشتند.
به دور از چشم رسانهها، بر عکسهایی دست پیدا کردیم که از ارتباط این گروهها با شیوخ عرب و رژیم صهیونیستی پرده برمیداشت و داستانهایی را شنیدیم که بیان آنها عرق شرم بر پیشانی مینشاند، داستانهایی همانند سوء استفاده جنسی از زنان در برابر دادن یک قوطی شیر خشک یا مواد غذایی دیگر.
«مازن»، یکی از جوانان یرموک میگوید: از پنجره اتاقم که مشرف به یکی از ایستهای بازرسی گروههای مسلح بود، میدیدم که یکی از آنها چگونه برسر یک قوطی شیر با یکی از مادران اردوگاه تعامل میکرد. دیدم که چگونه قوطی شیر را به سمت آن زن دراز میکرد و هنگامی که آن زن دستش را برای گرفتن آن دراز میکرد، آن را پس میگرفت و همراهانش خندههای جنون آسا میکردند تا اینکه پس از دادن قوطی شیر به دنبالش به خانهای به راه افتاد.
«ابو حسن» از دیگر اهالی اردوگاه درباره غارت و چپاول خانههای اردوگاه نیز میگوید: برای دفاع از خانههایمان در برابر غارت و چپاول گروههای مسلح بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم، اما بیفایده بود، چون آنها همه چیز را غارت کردند، حتی از بطریهای آب هم نگذشتند و سرانجام اینکه آنها حتی اجازه ورود کمکهای غذایی سازمان ملل را نیز ندادند و هنگامیکه اجازه ورود به این کمکها را دادند، به جای کمک به رساندن آنها به دست اهالی آنها را مورد تمسخر قرار داده و حتی اجازه ندادند، برخی از این کمکها به دست مردم برسد.
ابو حسن میگوید: آنها حتی اجازه خروج اهالی را به مردم نیز ندادند و به نوعی از شکنجه و اذیت اهالی لذت میبردند.
این داستانها و داستانهای مشابه آن همه و همه برای فلسطینیان اردوگاه یرموک یادآور درد و رنج و مصایبی بود که در زمان اشغال فلسطین به دست گروههای صهیونیستی از جمله هاگانا با آن مواجه شدند.