به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از مؤسسه بروکینگز، "سوزان ملونی" کارشناس مؤسسه بروکینگز در تفسیر سخنرانی اوباما در دانشگاه وست پوینت،ادعای اوباما در خصوص پیروزی در مقابل ایران هسته ای را به چالش کشید.
وی نوشت :قرائت من از سخنرانیرئیس جمهور اوباما در آکادمی ارتش به طور اجتناب ناپذیری بر بخشهایی متمرکز شده است که مربوط به ایران میشود.
در مورد ایران، من اعتقاد دارم اوباما چندین خطر را به خودر نزدیک کرده است ، از جمله:
1. اولا وی در حال ایدهآلسازی استثنا است که قانون را ثابت کند: همکاری بر سر چالشهایی به پیچیدگی و دشواری ایران، متأسفانه بسیار نادر و کم پیشامد هستند که حتی درکی اندک از سابقه 35 ساله سیاستهای آمریکا در قبال تهران، این امر را مشخص میسازد.
2. افزون بر این، اگر مذاکره کنندگان در مورد اندازه و گستره برنامه هستهای ایران در ایجاد ارتباط و رفع اختلافات میان تهران و جامعه بینالمللی با دشواری مواجه شوند، اعلان زودهنگام پیروزی در مورد برنامه هستهای ایران ممکن است به نفع او نباشد.
اظهارات اوباما در مورد ایران در دانشگاه وست پوینت بسیار خوشبینانهتر از گزارشهای بود که از دور اخیر مذاکرات هستهای اوایل ماه جاری در وین مطح شد. این اظهارات صراحتاً خوشبینانهتر از احتمال 50 درصدی برای توافق بود که وی در سخنرانی دسامبر سال 2013 در مرکز سابان مطرح کرد.
اوباما می تواند از دستاوردهای خود در مورد ایران خوشحال باشد. از جمله پیشرفتهای بیسابقهای که در تاریخ روابط ایران ـ آمریکا از سال 1979 تا کنون رخ داده است. اولین دور از تعاملات دوجانبه مستقیم میان رهبران دو کشور و اولی مذاکرات در سطح وزیر در 35 سال گذشتهکه اولین موانع معنادار بر سر راه پیشرفت سرسختانه برنامه هستهای ایران در یک دهه گذشته بود.
با این حال اوباما با برجسته کردن موفقیت رویکرد همکاری محور خود، مانع تأکید بر سابقه طولانی مدت ناکامی در ایجاد یک چنین حمایت بینالمللی برای رسیدن به اهداف آمریکا در قبال ایران شد و نتوانست فضای نامعمولی را توصیف کند که به تدریج شرایط را برای دیگر بازیگران کلیدی هم تغییر داد. این شرایط از جمله شامل مبادلات عمده در بازارهای انرژی میشد که این امکان را به وجود آورد تا اروپا و آسیا را متقاعد کنیم که اقداماتی تنبیهی علیه یکی از تأمین کنندگان اصلی نفت اعمال کنند. تغییر و تحولات داخلی ایران نیز کمک کرد تا چرخش متحدین آمریکا به سمت ایران به نحو بیسابقهای رقم بخورد. در صورت فقدان ذخایر عمده نفت جهانی، اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 ایران یا حضور رئیس جمهور ظاهراً سست در ایران، اوباما نیز قادر به در پیش گرفتن راهحل غیر نظامی برای چالشهای ایران نبود، درست همانند دیگر رؤسای جمهور پیش از خود.
به عبارت دیگر ، چندجانبهگرایی در قبال ایران، سخت است، تعریفی محدود از آن ارائه شده و تا این تاریخ تنها اندکی از آن حفظ شده است. این امر نباید ساده فرض شود و نباید فرضشود که وضعیت طبیعی روابط بینالملل در ارتباط با کشورهای دردسر ساز خاورمیانهای، به همین نحو است. اگر چندجانبهگرایی تا این حد خوب کار کرده است، گروه 1+5، یا همتایان آن، باید اکنون آماده آن باشند که دیگر چالشهای فوری و مهم در برابر صلح و امنیت را برطرف کنند . برای مثال سوریه، جایی که اوباما با تضاد منافع و اولویتهای جدی مواجه است که بخش قابل توجهی از تجربه دیپلماتیک پس از انقلاب در قبال تهران را توصیف میکنند. در مورد سوریه وی از فقدان خواست سیاسی مشابهی سخن گفت که همه متحدین و مخالفان آمریکا در قبال ایران، تا همین اواخر به ان دچار بودند.این ایران را قادر ساخته است تا چالشهایی جدی برای نظم منطقهای و امنیت بینالمللی به وجود آورد و آنها را استمرار و گسترش بخشد.
چندجانبهگرایی شاید توانسته باشد تهران را وادار به پذیرش محدودیت بر برنامه هستهای خود کند، اما نتوانسته است جمهوری اسلامی را به یک بازیگر دولتی مسئولیتپذیر تبدیل نماید. پیشرفت متوسطی که تا به امروز در مورد برنامه هستهای حاصل شده همچنان آزمایشی بوده و نباید به عنوان بستری برای قرار گرفتن لنگر دکترین استراتژیک آمریکا قرار گیرد. یکی دیگر از رؤسای جمهور آمریکا نیز در یکی از برنامههای مربوط به خاورمیانه خیلی زود " پایان یافتن مأموریت" را اعلان کرد؛ نمیتوان باور کرد که دیپلماسی دشواری که در آینده باید با ایران در پیش گرفته شود، مشکلات غافلگیر کنندهای برای اوباما به وجود نیاورد.
انتهای پیام/