به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،باتوجه به درگیریهای کنونی بین جبهه النصره و داعش در منطقه تیری میسان تحلیلگر مسایل منطقهای ما را به این نکته رهنمون کرد که درگیریهای کنونی بین این جریان ها در واقع درگیری بین شرکت های اکسون موبایل وابسته به قطر حامی داعش و آرامکو وابسته به عربستان سعودی حامی جبهه النصره است.
کردهای کردستان عراق نیز در خدمت منافع شرکت ترکی "شیپینگ اند ایجنسی جی اس اس" هستند که با اسرائیل هم ارتباط دارد. در واقع ارتباطات این شرکت های تجاری نه تنها از اختلافات فقهی میان اسلامگرایان فراتر رفته، بلکه تفاهمی ضمنی را بین این گروهها به وجود آورده که از سیاست خارجی آمریکا و پایتخت های منطقه ای نیز عبور کرده و حتی اختلافات ریاض با آنکارا را نیز محکوم به اطاعات از راهبردهایی می کند که کارتلهای نفتی تعیین می کنند.
علاوه بر اطلاعاتی که در کنگره بین المللی سالیانه شرکتهای نفتی جهان از 15 تا 19 ژوئن گذشته در مسکو فاش شد، میسان دو سوال اساسی را در زمینه اوضاع منطقه مطرح می کند. اول اینکه تروریست ها چطور میخواهند نفتهای عراق و سوریه را در بازارهای جهانی بفروشند؟ این کار طبعا تنها با موافقت آمریکا میسر خواهد بود.
سوال دوم اینکه محور تروریستهای داعش چرا خط لوله نفتی بانیاس سوریه را مسدود کرده اند، اما خط عبور لوله های نفتی از منطقه جیهان ترکیه به اسرائیل را مسدود نکرده اند؟ آیا اتفاقات منطقه تنها یک اقدام تجاری است که برای دستیابی به نفت با نصف قیمت بازارهای جهانی انجام میشود، این در حالی است که قیمتهای جهانی به علت افزایش دامنه جهانی تروریسم افزایش می یابد. البته احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه سودهای کلانی که همراه با خونهای انسان های بی گناه عاید این کشورها میشود، عوارض جانبی سیاست های نفتی ژئو پلتیک این کشورهاست.
از این منظر میتوان بهار عربی و هرج و مرج امنیتی در منطقه و تلاش برای تجزیه کشورهای سوریه و عراق را نشانههای واقعی از راهبردی آشکار دانست که به دنبال سرقت ثروت های نفتی و گازی از این دو کشور و تسلط بیشتر بر بازارهای جهانی و محاصره ایران و روسیه است.
پایگاه خبری العهد لبنان نوشت: از سوی دیگر آمریکا همچنان به ماجراجویی های خود در مشرق عربی ادامه میدهد، باراک اوباما در حالی که به تازگی به شکست طرح A در براندازی دولت بشار اسد اذعان کرده، فورا طرح B را به اجرا گذاشت که شامل اجرای همین پروژه در عراق و تجزیه این کشور و نفوذ هر چه بیشتر به شمال شرق سوریه است.
وی میخواهد کردستان صهیونیستی را در مناطق مملو از نفت کرکوک و نیمی از استان نینوا ایجاد کند. منطقه سنستان در شمال غربی عراق نیز بنا به دلایل ژئو پلتیک باید در اختیار این محور قرار گیرد، چرا که تسلط بر این منطقه می تواند تماس زمینی بین ایران و سوریه را از بین ببرد. البته واشنگتن به دنبال آن است که عناصر افراطی داعش و النصره را کنار زده و از شبه نظامیان موسوم به معتدل حمایت کند. در این راستا اوباما از کنگره خواسته است تا نیم میلیارد دلار دیگر برای تامین مالی این شبه نظامیان اختصاص دهد. البته با این وجود نیز نقش جماعت های تکفیری به پایان نرسیده است، چرا که آن ها از طریق عراق میتوانند به ایران آزار برسانند.
آنها حتی می توانند انقلاب سنی را در روسیه به راه اندازند. این تنها فرصتی است که از طریق آن میتواند به خطر النصره و داعش با سرعت و جدیت پایان داد. البته در این راستا باید تفاهمی آمریکایی- روسی-سوری و عراقی شکل گیرد. اما آمریکا با این وجود همچنان به ادامه مبارزات در سوریه اصرار دارد و می خواهد به این ترتیب از بغداد و تهران در عراق باج بگیرد.
امپریالیسم آمریکایی بعد از دو جنگ خسته کننده و پرهزینه در عراق و افغانستان به دنبال تکیه بر سازمانهای فاشیستی بومی است تا بتواند از طریق آنها نفوذ خود را در منطقه حفظ کرده و نفوذ بالای روسیه و چین را نیز مهار کند. فاشیسم سنتی در اروپا مانند نمونه اوکراین و فاشیسم اسلامی در مشرق زمین و جهان عرب نمونه های از این رویکرد است.
البته فاشیسم فرقه ای و دینی از قوی ترین و تاثیرگذار ترین و کم هزینه ترین ابزارهایی است که در دست امپریالیسم آمریکایی قرار دارد، چرا که کاخ سفید بنا به دلایل راهبردی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی قدرت آماده سازی ارتش های نظامی جدید را ندارد. این روش میطلبد که خشونت ها و هرج و مرج و کینه های فرقه ای و طایفه ای در کشور هدف افزایش یابد.
در این روش تنها خطری که آمریکا را تهدید میکند امکان استقلال طلبی هر کدام از این گروهکها از سلطه آمریکاست. الان داعش به این حد رسیده است، این گروه اموال و دارایی های بسیار زیادی را به دست آورده و پایگاه قبیله ای نیز برای خود دست و پا کرده است. البته هنوز آمریکا تصمیم به تسلیم کردن داعش نگرفته، چرا که خواست اول آنها به زانو در آوردن بغداد است.
مشخص است که نفوذ آمریکا در دولت عراق همچنان وجود دارد، این از خطرناک ترین نقاط ضعفی است که دولت عراق دارد و به این ترتیب احتمال دارد راه سوریه را در ائتلاف با روسیه در پیش بگیرد. این موضوع آمریکا را مجبور می کند که به تفاهم با دولت عراق تن دهد. در عرصه داخلی نیز خروج از این بحران می طلبد که همگرایی بین گروه های سیاسی در بغداد خیلی زود فراهم شود. مهار کردن عشایر این کشور و بعثیها در صف دولت نیز مهم است.
این مأموریت البته بعد از اعلام موجودیت داعش به عنوان خلافت اسلامی آسان تر شده است. معنای این اعلام این است که هر کسی از اهل تسنن زیر بار بیعت با ابو بکر البغدادی "خلیفه" داعش نرود چه از اسلامگراها باشد یا عشایر یا بعثی ها، تکفیر خواهد شد. به این ترتیب شیعه و سنی با هم متحد شدند، البته در این میان کردستان عراق سعی دارد به اسرائیل دوم تبدیل شود. این موضوع همچنان مانع از وحدت عراقیها شده است.
این احساس عربی بودن و نه تشیع یا تسنن است که می تواند در شرایط کنونی عراق را نجات دهد و آن را از اشغال بازگرداند. تکیه بر این مبانی می تواند فاشیسم های دینی و کردی و صهیونیستی را شکست داده و وحدت و استقلال و ثروتها و آینده کشور را حفظ کند.