حسین شریعتمداری در ستون یاداشت روز،روزنامه کیهان مطلبی را با عنوان«اول استعفا، بعد... !»به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:نامه سرگشاده مجمع روحانیون مبارز به رهبر معظم انقلاب که با امضای آقای خاتمی منتشر شده و در آن از سلامتی ایشان ابراز خشنودی کرده بودند، همانگونه که انتظار میرفت و برای تهیه کنندگان نامه هم دور از انتظار نبود، در عرصه سیاسی کشور با بیاعتنایی آمیخته به تعجب روبرو شد. این بیاعتنایی که در مواردی با انتقاد و اعتراض نیز همراه بود واکنش عصبی برخی از مدعیان اصلاحات و روزنامههای زنجیرهای تحت مدیریت آنان را در پی داشت که به روال همیشگی صورت مسئله را تغییر داده و بدون اشاره به خیانت سران و عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، از بیاعتنایی مردم به نامه یاد شده -بخوانید از هوشیاری و بصیرت مردم- به خشم آمده بودند. انگار نه انگار که ملت با حضور حماسی و چند ده میلیونی خود در یومالله 9 دی و حماسههای مثالزدنی پس از آن، پرده نفاق از چهره فتنهگران کنار زده و مدیران بیرونی فتنه، از جمله نتانیاهو که با ذوقزدگی آنان را «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» نامیده بود، دق مرگ کرده بودند.
درباره این نامه و علت بیاعتنایی مردم به آن گفتنیهایی هست؛
1- در جریان حرکت پرشتاب انقلاب اسلامی، دکتر علی امینی به منظور مدیریت و نهایتاً انحراف انقلاب از مسیری که حضرت امام(ره) ترسیم کرده بودند، پیشنهاد تشکیل «شورای سلطنت» را به شاه ارائه کرد و از وی خواست با کنارهگیری موقت و کوتاه مدت از قدرت، اداره امور کشور را به شورایی از رجال سیاسی و شخصیتهای نزدیک به جامعه مذهبی بسپارد. شاه که هنوز به حمایت آمریکا و وفاداری ارتش امیدوار بود با این پیشنهاد مخالفت کرد ولی بعد از تظاهرات عظیم و -تا آن روز بینظیر- مردم در تاسوعا و عاشورای 57 و مقاومت ایثارگونه ملت، شاه که سقوط خود را قریبالوقوع میدید به ناچار با پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت موافقت کرد و تصمیم گرفته شد ریاست شورا به شخصی واگذار شود که از یکسو به روحانیت نزدیک باشد و از سوی دیگر مورد اعتماد دربار باشد.
از این روی سید جلالالدین تهرانی که سابقه چند دوره وزارت و سناتوری را در کارنامه خود داشت و از رابطه خوبی با برخی از علما نیز برخوردار بود به ریاست شورای سلطنت برگزیده شد. این شورا موظف بود با امام خمینی(ره) تماس گرفته و با دادن امتیازاتی، موافقت ایشان را برای ادامه سلطنت جلب کند. ولی حضرت امام(ره) طی سخنانی شورای سلطنت را غیرقانونی خواند و دخالت آنان در امور کشور را جرم دانسته و از آنها خواست به سرعت از این شورا خارج شوند. با این حال، عوامل شاه که با ترغیب آمریکا هنوز به جلب موافقت حضرت امام(ره) امیدوار بودند، جلالالدین تهرانی، رئیس شورای سلطنت را برای مذاکره با امام(ره) به پاریس فرستادند، تهرانی روز 28 دیماه 57 وارد پاریس شد و از حضرت امام(ره) درخواست ملاقات کرد. امام(ره) با صراحت اعلام فرمودند که با هیچیک از نمایندگان سلطنت ملاقات نخواهند کرد و شرط ملاقات با جلالالدین تهرانی را استعفای وی از شورای سلطنت دانسته و تاکید فرمودند او باید در استعفانامه خود با صراحت اعلام کند که شورای سلطنت غیرقانونی است و جلالالدین تهرانی به ناچار استعفانامه خود را به محضر حضرت امام(ره) تقدیم کرد. در متن استعفانامه وی آمده است؛
«با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی خمینی دامت برکاته، مبنی بر غیرقانونی بودن شورای سلطنت، آن شورا را غیرقانونی دانسته و کنارهگیری کردم.»
سیدجلالالدین تهرانی روز سوم بهمنماه 57 و در پی تسلیم استعفای خویش به امام خمینی(ره) موفق به ملاقات با ایشان شد. وی در این ملاقات که 10 دقیقه به طول انجامید بار دیگر بر استعفای خود و غیرقانونی بودن شورای سلطنت تاکید کرد و امام راحل(ره) فرمودند: «شما با این استعفاء خدمت بزرگی به ملت خود کردید».چرا حضرت امام(ره) با آن قاطعیت و صراحت درخواست ملاقات جلالالدین تهرانی را رد کردند؟ پاسخ این سوال پیچیده نیست، تنها به این علت که وی با تابلوی ریاست شورای سلطنت در پی ملاقات با امام(ره) بود و پذیرش او نمیتوانست مفهومی جز - نستجیر بالله - کنارآمدن امام راحل(ره) - بخوانید انقلاب اسلامی- با سلطنت داشته باشد و دقیقا به همین علت بود که وی بعد از استعفا از شورای سلطنت و تاکید بر غیرقانونی بودن این شورا، اجازه ملاقات یافت. به بیان دیگر حضرت امام(ره) اجازه ندادند رئیس شورای سلطنت با در دست داشتن پرچم برافراشته سلطنت! در حریم خونبار انقلاب اسلامی پای بگذارد و از این طریق نه فقط به تودههای عظیم مردم انقلابی دهنکجی کند، بلکه انقلاب اسلامی را از فراز شکوفایی به فرود آورده و ابتدا بدنام و سپس ناکام و ناتمام بگذارد و...
2- صبح روز 12 بهمنماه 1357 بود. حضرت امام(ره) در میان استقبال بینظیر و پرشور مردم و پس از سالها تبعید به میهن اسلامی بازگشته بود. ایشان بعد از توقفی کوتاه در فرودگاه مهرآباد در معیت مرحوم حاجسیداحمد خمینی، فرزند وفادار و فداکار خویش سوار بر خودروی بلیزری شدند که از قبل برای عزیمت حضرتش به بهشتزهرا(س) تدارک دیده شده بود. آقای محسن رفیقدوست رانندگی خودرو را برعهده داشت. در این هنگام آقای هاشم صباغیان، عضو مرکزیت نهضت آزادی نیز خود را در اتومبیل حامل حضرت امام(ره) جای داد. امام راحل(ره) خطاب به آقای رفیقدوست فرمودند، توقف کنید! این آقا باید پیاده شود! و پس از پیاده شدن آقای صباغیان در توضیح اقدام خویش گفتند؛ حضور ایشان مسئلهساز میشود... چرا؟! پاسخ این سوال نیز روشن و خالی از ابهام است. فقط به این علت که صباغیان عضو شناخته شده نهضتآزادی بود و حضور او در کنار رهبرانقلاب میتوانست این توهم را پدید آورد که حضرت امام(ره) - خدای نخواسته - از اصول اعلام شده انقلاب اسلامی دست کشیدهاند و با نهضت آزادی که به صراحت اعلام کرده بود طرفدار بقای سلطنت است، و معتقد بود شاه بماند و «سلطنت کند و نه حکومت»! کنار آمدهاند! و... نمونههای فراوان دیگری که بیرون از محدوده این وجیزه است.
3- اکنون باید از سران و عوامل فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 پرسید بعد از آن خیانت بزرگ به اسلام و انقلاب و مردم و نظام که تمامی اسناد و شواهد غیرقابل انکار آن موجود و در میدان دید مردم است، چگونه میتوانید انتظار داشته باشید بدون توبه صریح، اعلام برائت از مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس که بیپرده در خدمت آن بودهاید و قبل از تحمل مجازات که بیتردید برای برخی از فتنهگران، بسیار سنگین خواهد بود و... نامه کذایی مورد اعتنای مردم باشد؟! آیا پذیرش سران و عوامل فتنه از سوی مردم به مفهوم و معنای آن نیست که ملت بعد از آنهمه خون دادنها و خون دل خوردنها و فداکاریها و ایثارها در تقابل 35 ساله با آمریکا و متحدانش، امروزه با پادوهای نشاندار آمریکا و اسرائیل و انگلیس کنار آمده است؟! و ...
گفتنی است تعدادی از روزنامههای زنجیرهای عصبانیت خود از بیاعتنایی مردم به نامه یاد شده را با «تیتر»ها و «تحلیل»های مضحک بروز دادهاند از جمله یکی از آنها به ملامت نوشته است؛ مگر رهبرمعظم انقلاب به جذب حداکثری و دفع حداقلی توصیه نفرمودهاند؟ بنابراین چرا باید نظام از جذب آقای خاتمی و سایر اصحاب فتنه خودداری کند؟! این روزنامه زنجیرهای از خود نپرسیده است که مگر اکثریت قریب به اتفاق مردم، بارها در فرصتهای مختلف و از جمله با حضور چند ده میلیونی 9دی و... تنفر و انزجار خود از سران و عوامل فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 را به صراحت اعلام نکردهاند، بنابراین کدام عقل سلیم میپذیرد که با جذب گروه اندک و کمشمار اصحاب فتنه، اکثریت انبوه و چند ده میلیونی مردم دفع شوند؟! آیا مفهوم این پیشنهاد، دفع حداکثری و جذب حداقلی نیست؟! آنهم اکثریت مردم وفادار به انقلاب و اقلیتی که از آزمون وفاداری روسفید بیرون نیامدهاند.
مهدی محمدی در مطلبی با عنوان«راززدایی»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز اینگونه نوشت:تلاش برای درک تفاوتهای راهبرد اعلامی و اعمالی آمریکا علیه داعش، از وضعیت پیچیده منطقه، تا حدود زیادی ابهامزدایی میکند.باراک اوباما روز چهارشنبه یک راهبرد 5 ستونی برای مبارزه با داعش اعلام کرد.
1- اوباما تاکید کرد آمریکا بدون محدودیت جغرافیایی به داعش حمله هوایی خواهد کرد.
2- وی گفت آمریکا از نیروهایی که با داعش میجنگند حمایت اطلاعاتی، آموزشی
و تجهیزاتی خواهد کرد. از جمله مهمترین گروههایی که اوباما به آن اشاره
کرد آن دسته از معارضان سوری هستند که آمریکا ادعا میکند با داعش در حال
نبردند. بنا شده این گروهها با بودجهای 500 میلیون دلاری در خاک سعودی و
اردن آموزش ببینند.
3- رئیسجمهور آمریکا اضافه کرد آمریکا برای نبرد با داعش یک ائتلاف منطقهای تشکیل خواهد داد.
4- او گفت آمریکا به همراه دیگر کشورهای غربی قصد دارد توان ضدتروریسم خود
را با ابزارهای مالی، حقوقی و اطلاعاتی تقویت کند. بلافاصله منابع غربی
خبر دادند در روزهای آینده اوباما در نشستی در شورای امنیت شرکت خواهد کرد
که هدف از آن محدود کردن وضعیت شهروندی کسانی است که مشکوک به ارتباط با
داعش هستند.5- در نهایت اوباما ادعا کرد آمریکا همچنان به کمک به غیر نظامیانی که تحت حمله داعش هستند ادامه خواهد داد.
واضح است آنچه اوباما اعلام کرد در واقع یک استراتژی نیست بلکه شیوهای
است برای بیان بخشی از آنچه آمریکا عملا انجام میدهد و همچنین ادبیاتسازی
برای کارهایی که آمریکا انجام نمیدهد ولی دوست دارد جهانیان فکر کنند در
حال انجام آن است.در عمل و روی زمین، موضوع چندان شباهتی به آنچه رئیسجمهور آمریکا گفت ندارد.چند نکته زیر تا حدودی مساله را روشن میکند.
اول- نخست نباید فراموش کرد آمریکا تا همین چند ماه پیش داعش را یک تهدید
نمیدانست. تا زمانی که داعش به عنوان یک نیروی مخوف ضدشیعی با اسد
میجنگید، تا وقتی که درعراق صرفا دولت شیعه را تهدید میکرد و تا وقتی که
داعش اعتبار ایدئولوژیک سعودی را به چالش نکشیده و به مرزهای سعودی و اردن
نزدیک نشده بود، آمریکاییها حتی یک کلمه درباره تهدیدی به نام داعش
نگفتند.همهچیز از وقتی شروع شد که داعش از برنامه خارج شد، به سمت اربیل
حرکت کرد و ویدئوهایی منتشر شد که نشان میداد نیروهای آن در حال سر بریدن
اتباع انگلیس و آمریکا هستند. من در اینجا قصد بحث درباره این ویدئوها را
ندارم ولی اگر همین یک نکته را در نظر بگیریم که قاعدتا هدف اصلی داعش
اکنون تثبیت وضعیت خود در عراق و سوریه است، انتشار پی در پی این ویدئوها
که بهانه لازم برای حمله هوایی را در اختیار آمریکا قرار داده کاملا به ضرر
داعش است بنابراین منطقی است که بپذیریم «تروریستهای باهوش داعش» - به
تعبیر اوباما- این مقدار میفهمند که چنین کاری در مقطع فعلی به نفعشان
نیست. پس سوال این است که این ویدئوها را چه کسی تولید و منتشر میکند؟
همچنین اگر امروز آمریکا از تهدید داعش سخن میگوید، باید تامل کرد که چه
چیزی ارزیابی اولیه آمریکا را تغییر داده است. آیا داعش که روز اول توسط
آمریکاییها ساخته شد، آموزش دید و تجهیز شد از کنترل خارج شده است؟ یا
اینکه نه، آیا هنوز هم باید داعش را به مثابه یک ابزار در اختیار دستهایی
پس پرده تحلیل کرد؟ ما هدفهای آمریکا از بازی جدیدی را که به راه انداخته
تنها زمانی خواهیم شناخت که بدانیم محاسبات آمریکا درباره داعش چگونه شکل
گرفته و چگونه تغییر میکند.
دوم- واضح است که اکنون آمریکا داعش را یک تهدید ارزیابی میکند اما مهم
این است که بدانیم واشنگتن داعش فعلی را دقیقا چه نوع تهدیدی میداند. آنچه
از ارزیابی وضعیت عملیاتی و اطلاعاتی آمریکا میتوان فهمید این است که
آمریکا داعش را یک تهدید امنیتی قریبالوقوع نمیداند بلکه معتقد است داعش
فعلا یک تهدید ژئوپلیتیک است که میتواند در آینده به یک تهدید امنیتی بدل
شود. اصلیترین نکتهای که میتوان آن را قلب ارزیابی امنیتی آمریکا دانست
این است که اگر داعش بتواند بر سرزمینی نسبتا وسیع، در مدتی حدود یک تا 3
سال مسلط شود، معلوم نیست که از دل آن سرزمین چه تهدیدهایی علیه غرب
برخواهد خاست. همانطور که ارزیابی موسسه رند میگوید، از دل این تحلیل چیزی
جز این بیرون نمیآید که آمریکا به هیچوجه قصد ندارد داعش را از بین ببرد
بلکه میخواهد داعش یک گروه «شورشی بدون سرزمین تحت کنترل» باقی بماند.
بنا بر این منظر راهبردی، هدف از کل این ماجراها، به کنترل درآوردن مجدد
داعش است نه از بین بردن آن.
سوم- قبل از هر چیز از دید آمریکا داعش باید جذب نیرو از غرب را متوقف
کند. پس از آن، داعش باید از موضع ایدئولوژیک خود درباره ضرورت بسط خلافت
به تمام جهان بازگردد و ایدئولوژی خود را بر تقابل با شیعه استوار کند. به
لحاظ عملیاتی، آمریکا عقیده دارد داعش حالا که ماموریت خود را در عراق
انجام داده باید به سوریه بازگردد. بمبارانهایی هم که تا امروز علیه داعش
انجام شده همه دارای این پیام بوده است که اگر به مناطقی مشخص در سوریه یا
لبنان بروید و با دشمنانی مشخص یعنی حزبالله و اسد بجنگید، در امنیت
خواهید بود. از این به بعد هم بسیار بعید است که آمریکا در سوریه به
گونهای به داعش حمله کند که معادله میدانی کاملا به نفع اسد تغییر کند.
بنابراین آمریکا میخواهد داعش را به چارچوب مدنظرخود بازگرداند. به این
معنا نه جنگی در کار است و نه از بین بردنی.
چهارم- ائتلافی هم که آمریکا تشکیل داده یک ائتلاف علیه داعش نیست. هیچ
کدام از اعضای این ائتلاف پیوندهای خود را با داعش قطع نکردهاند. ترکیه با
داعش دارای پیوندهای اقتصادی و لجستیکی است، اردن با آن پیوند اطلاعاتی
دارد، ارتباط سعودی با آن مالی و اطلاعاتی است، امارات و قطر هم با آن
پیوند سیاسی و مالی دارند. مسخره است که در حالی که این پیوندها به طور
عمیق برقرار است کسی از این کشورها بخواهد با داعش بجنگند! احتمالا هدف
آمریکا هم این نیست و روی هیچکدام از این کشورها در حمله هوایی به داعش
حساب نکرده است. هدف آمریکا 2 چیز است؛ نخست همانطور که داعش را تنظیم
میکند، حامیان منطقهای آن را هم تنظیم کند. بدون داشتن یک راهبرد
منطقهای، هیچ هدفگذاری عملیاتی در عراق یا سوریه موفق نخواهد شد. دوم،
آمریکا تصور میکند فرصتی به دست آورده است که سرکشیهای ژئوپلیتیک
کشورهایی مانند ترکیه و سعودی را مهار کند. پس از آغاز انقلابهای اسلامی
در منطقه، این کشورها در مواردی از چارچوبهای ژئوپلیتیک مدنظر آمریکا خارج
شدند و راهبردهای اختصاصی خود را در منطقه تعریف و اجرا کردند. اکنون
آمریکا تصور میکند میتواند به بهانه نبرد با داعش نوعی یکپارچگی سیاسی -
ژئوپلیتیک در منطقه ایجاد کند و کشورهای تا حدودی متمرد را دوباره گرد خود
جمع کند.
پنجم- همه این نکات نشاندهنده این است که نه آمریکا حریف داعش است و نه
اساسا جنگی با داعش در میان است. آمریکا قصد دارد یک نظم جدید را به بهانه
داعش در منطقه پیاده کند. اخذ آزادی عمل نظامی از کشورهای منطقه بخشی از
این نظم است. بخش دیگر آن هم این خواهد بود که به کشورهای منطقه تفهیم کند
تنها زمانی امنیت خواهند داشت که بخشی از راهبرد منطقهای آمریکا باشند.
اگر فرض کنیم داعش از ابتدا یک طراحی سرویسی بوده، حالا میتوان گفت
بازتعریف نقشها در منطقه اصلیترین هدف این طراحی بوده است.اما تنها ایران است که بیرون از بازی است. در این باره سخن خواهیم گفت.
ستون یادداشت روزنامه حمایت به مطلبی با عنوان«فرصت های حضور در نیویورک»نوشته شده توسط دکتر محمدحسن قدیری ابیانه اختصاص یافت:سفر رئیس جمهور به نیویورک فرصتهای
بسیاری برای ایران در برخواهد داشت. مهمترین آنها سخنرانی در مجمع عمومی
سازمان ملل متحد و بیان مواضع و دیدگاههای جمهوری اسلامی در خصوص مسائل
مهم منطقهای و بینالمللی برای نمایندگان سایر کشورهای عضو سازمان ملل
است. سخنرانیای که به دلیل جایگاه ایران مورد توجه رسانههای گروهی جهان
بوده و انعکاس گسترده خواهد داشت. دیدارهای دوجانبه با سران کشورها و
سازمانهای بینالمللی و همچنین دیدار با ایرانیان مقیم آمریکا و نیز
مصاحبه با رسانههای خارجی و استفاده از ظرفيتهاي رسانهاي شبكههاي جهاني
و ايفاي نقش فعال در حوزه ديپلماسي عمومي براي تبيين ديدگاههاي انقلاب
اسلامی از دیگر فرصتهای ایران در این سفر است. ارائه تصويري شفاف و به دور
از غبارهای رسانهای رسانههای غربی از جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل
از طريق انجام ملاقاتها و ديدارها با مقامات ساير کشورها و شخصيتهاي
بينالمللي، و احیاناً حضور در مراکز علمي و دانشگاهي، ميتواند مواضع
ايران و حامیان محور مقاومت در جهان را تقويت نمايد. لذا اين سفر ميتواند
حرکت مهم و موثری در اين خصوص باشد.
بنابراین حضور ایران در این اجلاسیه
جهانی دارای ابعاد بسیار مهم و تأثیرگذاری است که ضرورت آن را بیش از پیش
یادآور میکند. نمایندگان ایران باید بیشترین استفاده را از این سفر و حضور
در مجامع جهانی و بینالمللی نصیب ایران سازند. برگزاري اجلاس سران کشورها
در مجمع عمومي سازمان ملل، این سازمان بینالمللی را به چهارراه ديپلماسي
جهاني تبديل کرده و بهترين زمان را براي ملاقات با روسا و مقامات عالی
کشورها فراهم مي کند. اين نشست شرايط و فضايي را ايجاد مي کند تا سران
کشورها با کمترين هزينه در سفري کوتاه با تعداد قابل ملاحظهاي از همتايان
خود از کشورهاي سراسر جهان ملاقات کنند که اين امر فقط از طریق استفاده
حداکثری و فعال از ديپلماسي چندجانبه قابل تحقق است. از سوی ديگر حضور
ایران در سازمان ملل ميتواند بستر و زمينه لازم را براي فعالسازي
ديپلماسي دوجانبه با کشورهاي ديگر که خواهان توسعه روابط با جمهوري اسلامي
ايران هستند فراهم سازد. باید از این تریبون جهانی برای بیان مواضع و
دیدگاههای کلان نظام جمهوری اسلامی درباره مسائل مهم جهانی و منطقهای
نهایت بهره را ببریم.
تبيين گفتمان انقلاب
اسلامی در زمینه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در نيويورک فرصتی طلایی
است که با بهرهگیری شایسته از آن میتوان در قلب نظام استکباری ندای
حقطلبی ایران را فریاد زد.
دشمنان و مخالفین ایران از این رویداد بسیار
نگران هستند چراکه با این حضور فعال برای تشریح مواضع کشورمان، با نقشهها و
اقدامات رسانهای آنها علیه ایران مقابله خواهد شدو ایران این امکان را به
دست خواهد آورد که علیه برنامههای شوم آنها افشاگریهایی را داشته باشد. البته
سفر رئیس جمهور به سازمان ملل علاوه بر فرصتها و امکاناتی که فراروی
ایران خواهد گشود، الزامات و بایدها و نبایدهایی دارد. مهمترین آنها توجه
به خطوط قرمز نظام و رهنمودهای مقام معظم رهبری در این خصوص است.
رهبرانقلاب در آخرین دیدار با اعضای دستگاه دیپلماسی که اخیرا انجام شد،
هشدارها و مطالباتی را از دستگاه سیاست خارجی مطرح کردند که توجه رئیس
جمهور و اعضای و کادر سیاست خارجی به آنها ضروری و الزامی است. در حال حاضر
برنامه هستهاي ایران موضوع مهمی در سياست خارجي کشورمان می باشد. حضور
نمایندگان ایران در سازمان ملل میتواند فرصتی برای طرح دیدگاههای ایران
در این زمینه و اعلام فتوای مترقی و راهگشای رهبرانقلاب در این زمینه باشد
که البته بارها از همین تریبون نیز ذکر شده است.
لذا فرصت پيشرو، زمان مناسبي است تا سياستهاي جمهوری اسلامی در ارتباط
با روند مذاکرات و کارشکنیهای غربیها در این زمینه در يک فضاي تعاملي با
مخاطبان در سطوح مختلف تشريح و تبيين شود. آنچه مسلم است، حفظ حقوق و
دستاوردهای هستهای مردم ایران و دانشمندان کشورمان از خطوط قرمز ما بوده و
مصالحه پذیر نیست، امیدواریم با راه حلهای ابتکاری بتوانیم این موضوع
حقوقی را حل و فصل نماییم. هر چند معتقدم غرب قصد ندارد نسبت به حقوق هسته
ای کشورمان تمکین کند و احتمالا مذاکرات با غرب به شکست خواهد انجامید و
این شکست خود یک پیروزی خواهد بود زیرا این مذاکرات نشان خواهد داد که
مذاکره و لبخند و رفتار و گفتار دیپلماتیک نمیتواند غرب را از دشمنی با
ملت ایران بازدارد. البته باید توجه داشت که تمامی مذاکرات ایران با
غربیها اولا، باید حداکثر در حد وزیر امورخارجه بماند و دوما به موضوعات
هستهای محدود باشد ایران به عنوان اولین
کشوری که به مبارزه با داعش پرداخته و مستحکم ترین سنگر در این زمینه را
دارد، در سطوح مختلف و به ویژه در سطح رهبری اعلام کرده که در ائتلاف
نمایشی علیه داعش در جمع ایجاد کنندگان و حامیان دیروز داعش حضور نخواهد
یافت.
متاسفانه به علت حضور بیگانگان در منطقه و نیز مزدوری برخی کشورهای
منطقه برای غربیها، تحولات در مسيري سوق داده میشود که بيش از پيش منجر
به بي ثباتي منطقه شود و منازعات سياسي موجود کم کم رنگ و بوي فرقهاي و
مذهبي به خود بگیرد که ادامه اين روند به نفع کشورهاي منطقه نبوده و لازم
است مجامع بينالمللي و بخصوص کشورهاي منطقه تدبيري در اين مورد بينديشند.
تبيين مواضع جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل با نگاه واقعگرايانه به
عمق اين تحولات و اعلام آمادگي جمهوري اسلامي ايران براي کمک و يافتن راه
حل منطقي براي پايان دادن به اين منازعات ميتواند وزن و نقش جمهوري اسلامي
ايران را برای جهانیان تبیین و تشریح کرده و ايران را به عنوان بازيگر
اصلی و فعال در حل بحرانهاي منطقه اي بیشتر بشناساند. نهايتاً اين نکته
را نبايد فراموش کرد که جمهوري اسلامي ايران در حال حاضر رياست دورهاي
جنبش عدم تعهد را نيز بر عهده دارد و حضور رياست محترم جمهوري در اين سفر
به عنوان رئيس دورهاي جنبش عدم تعهد و حضور و سخنراني در اجلاس وزراي عدم
تعهد که در حاشيه اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل برگزار خواهد شد، بيش از پيش
بر اهميت اين سفر مي افزايد.
چنانچه هیئت ایرانی در این اجلاس جهانی به نحو اکمل از این فرصتها
استفاده کند میتواند همچون ستارهای در سپهر سیاست جهان بدرخشد.موفقیت
های ایران در صحنه جهانی مرهون هدایتهای مقام معظم رهبری و حضور ملت در
صحنه و پیروی دولت از سیاست های کلان نظام است. ایران باید خود را بیش از
پیش برای تأثیرگذاری بر روند شکل گیری نظم جدید جهانی آماده کند واستفاده
از فرصتهایی مثل اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای تأکید بر شکل گیری
نظام عادلانه تر از اهمیت خاصی در این راستا برخوردار است.
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«درس هایی از چند روز بستری شدن رهبر انقلاب »در ستون یادداشت روز خود و به قلم کورش شجاعی به چاپ رساند:
به لطف خداوند و دعای خیر مردم عزیزمان،
رهبر انقلاب پس از انجام عمل جراحی موفق روز گذشته پس از یک هفته بستری در عین سلامت
و نشاط از بیمارستان مرخص شدند. اصل اطلاع رسانی از بیماری، بستری شدن ایشان و
همچنین عیادتهایی که انجام شد و نکاتی که رهبری عزیز به هنگام مرخص شدن از بیمارستان
بیان کردند حاوی نکاتی قابل توجه و تأمل و درسآموز است که به برخی از
آنها اشاره میشود.
۱ - اطلاع رسانی به هنگام، دقیق و شفاف و مصاحبه ایشان قبل از اعزام به بیمارستان
نشان از تدبیر و همچنین درک عمیق ضرورت اطلاع رسانی شفاف و به موقع از مسائل مهم
کشور در نگاه و اندیشه رهبری دارد. این اقدام به هنگام و سنجیده و محرم دانستن
آحاد مردم نه تنها موجب بدرقه شدن دعای خیر مردم برای رهبری شد بلکه جلوی بسیاری
از خبرسازیها و شایعات را به بهترین شکل گرفت و موضوعی را که میتوانست
دستمایه دروغ پراکنیها و شایعه پردازیهای رسانههای معاند بیگانه
شود با اطلاع رسانی خوب از طریق رسانههای داخلی در مسیر عادی و واقعی خود
قرار داد.این تجربه اطلاع رسانی شفاف، به موقع و اثرگذار میتواند به عنوان
درس و آزمون موفقی در سایر پدیدهها و رخدادهای کشور مورد استفاده قرار بگیرد
تا مردم عزیزمان اطلاعات و وقایع کشور را پیش از شنیدن از رسانههای خارجی،
از رسانههای خودمان بشنوند.
۲ - انتخاب یک بیمارستان دولتی برای بستری شدن توسط رهبری نه تنها از اعتماد و
اطمینان ایشان به کادر پزشکی و تجهیزات بیمارستانهای دولتی حکایت میکند
بلکه این انتخاب خود درسی است برای همه خصوصاً مسئولان کشور که آنان نیز باید به این
شیوه تأسی کنند نه این که برخی از مسئولان حتی برای بیماریهایی که به راحتی
توسط پزشکان حاذق و کادر پزشکی معتمد کشورمان قابل درمان است دلارها و یوروهای زیادی
را به کیسه بیمارستانهای آمریکایی و اروپایی بریزند.
۳ - افتخار دانستن پزشکان و کادر پزشکی کشورمان توسط رهبری نه تنها از واقعیت
آشکار تخصص و تبحر و تعهد اکثریت جامعه پزشکی کشورمان حکایت میکند بلکه این
تعبیر رهبری از این ضرورت حکایت میکند که باید مسئولان و همچنین مردم بیش از
اینها قدر این قشر موثر و عزیز را بدانند.(بگذریم از عده معدودی که به جای
طبابت، تجارت میکنند و منافع ظاهری مادی خود را به هر چیزی رجحان میدهند).
همچنین افتخار دانستن جامعه پزشکی توسط رهبری از این ضرورت حکایت میکند که
باید از ظرفیت این قشر تحصیل کرده هم در کشور و هم در خارج از کشور بیش از اینها
استفاده شود.
۴ - عیادتهایی که در مدت بستری شدن از رهبر عزیز انجام شد نیز نکات و درسهای
فراوانی دارد. اوج این نکات و درسها در عیادت آیتا... هاشمی رفسنجانی
و دکتر حسن روحانی قابل درک بود. از بوسه پرمحبت آقای هاشمی بر پیشانی رهبری و بیان
این جمله از دل برخاسته که «ما با عشقمان آمدهایم، شما که خوب باشید ما هم
خوبیم و حالا با خیال راحت به خانه برمیگردیم» تا دو بار عیادت رئیسجمهور
کشورمان از رهبری پس از سفر به مشهد مقدس و قبل و بعد از سفر مهم قزاقستان و بیان
آن جملات از دل برخاسته با آن لحن دوست داشتنی و صمیمانه و پر از محبت و آن جملاتی
که رئیسجمهور محترم کشورمان درباره احوال پرسی تمامی سران کشورهای عضو پیمان
شانگهای و احوالپرسی مفصل پوتین از رهبری که مجموعه آن حرفهای صمیمانه در جریان
عیادت این عزیزان و دیگر مسئولان و مردم از رهبری، هم از محبت طرفینی، هم ارادت،
هم رفاقت، هم بیعت و هم البته نوعی دلتنگی از بیماری و بستری شدن رهبری حکایت میکرد
و کیست که نداند این محبتها، ارادتها، رفاقتها و بیعتها
هم مایه برکت و هم مایه نزول رحمت الهی و هم مایه وحدت و همدلی بیشتر مسئولان و
دلگرمی و پشتگرمی مردم عزیزمان است و هم دشمن شکن و خاری در چشم بدخواهان و دشمنان
عزت و استقلال ایران زمین است.
۵ - تشکر صمیمانه رهبری هنگام مرخصی از بیمارستان از مردم، مسئولان و کادر پزشکی
و حتی اظهار شرمندگی کردن در مقابل این همه محبت اقشار مختلف مردم و مسئولان برای
همه ما درسی است که در هر مسئولیت و جایگاهی که هستیم نه تنها حق نداریم از کسی
طلبکار باشیم بلکه موظفیم در قبال محبت دیگران و هر کسی که کاری برای ما و کشور انجام
میدهد تشکر و سپاسگزاری کنیم تا هم مضمون حدیث شریف «من لم یشکر المخلوق لم یشکر
الخالق» را درک کرده باشیم و هم سنت و روش نیکو و پسندیده ارزشگذاری و
قدردانی و تشکر را در جامعه ترویج کنیم.
۶ - جملات مهمی که رهبری در همان چند دقیقه مصاحبه هنگام مرخص شدن از بیمارستان
درباره آمریکا و ائتلاف علیه داعش گفتند به خوبی نشانگر این نکته است که ایشان هیچگاه
و در هیچ حالتی از پیگیری مسائل و اخبار مهم جهان و منطقه غافل نیستند. این نکته
نشان میدهد که حتی جراحی و بستری شدن در بیمارستان نباید مانع از پیگیری
مسائل مهم کشور خصوصاً توسط مسئولان شود.
۷ - بیانات کوتاه اما روشنگر، قاطع و مهم رهبری درباره ائتلاف علیه داعش هم موضع
نظام در مقابل این ائتلاف و آمریکا که دست خودش به حمایت از داعش آلوده است را با
قوت هر چه تمامتر تبیین کرد، هم دیگر بار پردهای از دروغگویی و رسوایی
سران آمریکایی را کنار زد چرا که سخنان رهبری به روشنی هر چه بیشتر مشخص کرد که وزیر
امور خارجه آمریکا و رئیس جمهور این کشور که این روزها دعوت نکردن از ایران را برای
شرکت در این ائتلاف به اتهام حامی تروریسم بودن ایران مطرح میکنند، همین
هفتههای گذشته از طریق سفیرشان به سفیر کشورمان در عراق درباره همکاری با
ائتلاف علیه داعش پیغام دادهاند. همچنین رهبری تصریح
کردند: وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد درخواست همکاری ایران و شرکت در این ائتلاف را
به دکتر ظریف داده است اما وزیر امور خارجه کشورمان این پیشنهاد را رد کرده است.
۸ - تأکید رهبر فرزانه انقلاب بر «عمق راهبردی» نفوذ و تأثیر کشور و ملت ایران
در دل بسیاری از مردم منطقه و برخی نقاط جهان از جمله نکات دیگری بود که هم نور امید
را بیشتر در دل مردم روشن کرد و هم بیان این مهم بر این واقعیت تأکید میکند
که مردم با ایمان، مقاوم، عزتمند، غیور و شرافتمند ایران زمین علیرغم تحمل
سختیها، تحریم و فشارهای سیاسی به خاطر پایمردی و مقاومتهایشان در
مقابل زورگویان و سلطهگران در دل مردمان آزاد اندیش جهان نفوذ و جایگاهی
موثر و قابل توجه پیدا کردهاند.
سید مسعود علوی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«تکليف دولت در حوزه اجتماعی»اختصاص داد که در زیر میخوانید:
آنچه که امروزمسئولین و نخبگان در عرصه رسانه ها روی آن متمرکز هستند بیشتر در حوزه اقتصاد و فرهنگ است. این تمرکز، گاهی ما را از پرداختن به مسائل اجتماعی که اهمیت آن اگر بیشتر از حوزه «اقتصاد» و «فرهنگ» نباشد، قطعاً کمتر نیست، غافل می کند. به آمارهای زیر دقت کنید؛ - تعداد زنان خودسرپرست در طی دو سرشماری، دو برابر شده است. در سال 90 این عدد به یک میلیون نفر رسیده است. - اقدام به خودکشی و نرخ ضرب و شتم سالمندان افزایش یافته است.
- بیش از سیزده میلیون پرونده قضائی وجود دارد که دو میلیون آن فقط مربوط به معتادان است.
- در هر ساعت، ده نفر به زندان می روند. در جهان نسبت تعداد زندانی به صد هزار نفر، 140 نفر است، اما در ایران این رقم 180 نفر در هر صد هزار نفر می باشد.
- آمار طلاق در کشور رو به افزایش است. در تهران از هر سه ازدواج، یک ازدواج به طلاق منجر می شود و در شهرستان ها از هر پنج ازدواج، یکی به طلاق می انجامد. (1)
یکی از علل مهم ناهنجاری های اجتماعی، معضل مهم بیکاری است. بیکاری منشأ بسیاری از مفاسد اجتماعی است. هر روز شاهد خبر تعطیلی بنگاه های اقتصادی و بیکاری جمع زیادی از هموطنانمان هستیم. رئیس دولت معتقد است از رکود، عبور کردیم، اما واقعیت های اقتصادی و اجتماعی حکایت از چیز دیگری دارد. منشأ افزایش طلاق و افزایش جرایم در حوزه های گوناگون اجتماعی، همین معضل بیکاری است. اصل بیست و نهم قانون اساسی و نیز بند 4 اصل چهل و سوم قانون اساسی، دولت را موظف یا متعهد به رسیدگی به امر اشتغال برای هموطنان می داند.این آمارها باید زنگ خطر را در مراکز علمی و پژوهشی و حوزه مطالعات اجتماعی به صدا درآورد و نخبگان کشور باید راه حلی برای برون رفت از آن پیدا کنند.
یکشنبه گذشته معاون اول محترم رئیس قوه قضائیه فرمود: «فضای مجازی و ماهواره ها هزاران مفسده را در جامعه پمپاژ می کنند و نباید از خطرات این دو پدیده غافل شویم.» بر اساس یک نظرسنجی در مرکز مطالعات اجتماعی وزارت ورزش و جوانان، تنها ده درصد از کاربران اینترنت برای مطالعات علمی و پژوهشی به آن رجوع می کنند. در حال حاضر سیصد ماهواره در جو زمین، دوازده هزار شبکه ماهواره را در جهان تجهیز می کنند. اکنون چهارصد کانال تلویزیونی بدون پارازیت در ایران قابل دریافت است. از این میان 168 کانال تلویزیونی با گویش هایمختلف برای اقوام ایرانی برنامه پخش می کنند.120 شبکه فقط اختصاص به رقص و آواز و موسیقی هایی با صحنه های مستهجن، دارد. دوازده شبکه مربوط به مد و لباس و ترویج سبک زندگی غربی است. صد شبکه فیلم های غیر اخلاقی و پورنو پخش می کنند. همین شبکه ها و بیشتر از آن در فضای مجازی و اینترنت قابل دریافت است.
آیا واقعاً دولت و نظام برای پاکیزه نگه داشتن فضای فرهنگی و اجتماعی در ایران اسلامی، وظیفه ای ندارد؟
بر اساس بند الف ماده 46 فصل چهارم قانون برنامه پنجم توسعه، دولت در حوزه فناوری اطلاعات، وظایف سنگینی بر عهده دارد و قرار بود بر همین اساس، شبکه ملی اطلاعات شکل بگیرد و شهروندان ایرانی از اینترنت پاک برای رفع نیازهای خود بهره مند شوند. تکالیف بسیار مهمی در این فصل برای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تعریف شده است. آیا دولت التزام عملی به این قوانین و مقررات دارد؟ آیا مجلس شورای اسلامی در نظارت بر عملکرد دولت، انجام این وظایف را رصد می کند؟ آیا دیوان محاسبات، رصد این مهم را در تفریغ بودجه سالیانه دارد؟
آقای رئیس جمهور در سفر به مشهد مقدس در جمع نخبگان استان خراسان رضوی فرمود: «برای نحوه رفتار دختر و پسر در جامعه، راه حل علمی می خواهیم... نباید تصور کنیم که با دیوار و فیلتر، مشکلات حل می شوند... با «ون» و «سرباز»، فرهنگ درست نمی شود...» (2)فهم رئیس جمهور محترم از تهاجم فرهنگی دشمن و شبیخون فرهنگی فضای مجازی و ماهواره ها و تعریف صورت مسئله مشکلات اجتماعی و فرهنگی با واقعیات و شرایطی که در آن به سر می بریم، انطباق ندارد. اکنون دشمن در مرحله «عمل» در تخریب های فرهنگی و اجتماعی جامعه ماست. آقای رئیس جمهور می فرماید تازه وارد مرحله «علم» و راهبردهای علمی در این باره شویم. حرفی نیست، بشویم. اما یک سال از کارنامه دولت در حوزه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی می گذرد، آیا به همین ادعایی که مطرح شده، عمل می شود؟
مجموعه مواضع مسئولین دولتی، ناظر به این حقیقت است که دغدغه ای برای تقابل با تهاجمات فرهنگی و اجتماعی دیده نمی شود. آنچه دیده می شود گاهی تسهیل و تسریع و همگرایی با این نوع تهاجمات است که صدای مراجع تقلید، دلسوزان جامعه و نخبگان دانشگاهی و حوزوی را درآورده است. امیدواریم دولت به این هشدارها توجه کند و به وظایف قانونی خود نیز عمل نماید. البته وظایف دستگاه قضائیه و قوه مقننه در این باب اگر بیشتر از دولت نباشد، کمتر نیست. دستگاه قضائی از باب پیشگیری از وقوع جرم باید در این عرصه ها وارد شود. حساسیت مقامات قضائی بویژه معاون اول محترم رئیس قوه قضائیه قابل تقدیر است، اما باید فکری عملی در این باب کرد. همچنین مجلس نیز باید پیگیر مصوبات خود در برنامه پنج ساله پنجم توسعه و بودجه سال های 92 و 93 در این مورد باشد.
«پاريس، نمايشگاه مبارزه با تروريسم!»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
دیروز
سران تعدادی از كشورهای غربی و عربی با محوریت آمریكا و فرانسه در یك گردهمائی
شركت كردند كه در ظاهر هدف آن مشخص كردن خطوط محوری ائتلاف برای مبارزه با تروریستهای
داعش بود. بعد از آنكه در هفته گذشته دومین آمریكائی توسط تروریستهای
داعش گردن زده شد، رئیسجمهور آمریكا اعلام كرد كشورش برای مبارزه با تروریستهای
داعش مصمم است. از همان روز مشخص بود كه استناد به گردن زده شدن دو آمریكائی توسط
داعش فقط یك بهانه است كما اینكه ادعای مبارزه با تروریسم و داعش نیز یك ادعای پوچ
و نوعی ایجاد امكان برای رسیدن به اهداف دیگر است. علاوه بر اینكه داعش را خود
دولت آمریكا تأسیس كرده، باز كردن پای داعش به عراق و اشغال استانهای شمال غرب این
كشور توسط این گروه تروریست در آغاز تابستان امسال نیز با چراغ سبز آمریكا و بعد
از آن صورت گرفت كه احزاب مورد حمایت آمریكا در انتخابات مجلس عراق شكست خوردند و
نتیجه این انتخابات برخلاف میل و اراده دولتمردان آمریكائی رقم خورد. رئیسجمهور
آمریكا با كشاندن داعش به خاك عراق و وارد آوردن فشار بر عراق با مشروط ساختن
مبارزه با داعش به تغییر دولت این كشور براساس آنچه مورد نظر واشنگتن است، بعد از
آنكه شرط مورد نظر خود را تحقق یافته دید اعلام كرد برای مبارزه با تروریستهای
داعش اقدام به تشكیل یك ائتلاف بینالمللی مینماید.
آنچه دیروز در پاریس تحت عنوان
كنفرانس ائتلاف مبارزه با تروریسم برگزار شد، پردهای از همین نمایش است كه
دولتمردان آمریكائی به كارگردانی باراك اوباما درحال اجرای آن هستند.
اكنون برای تمام كسانی كه رویدادهای منطقه خاورمیانه را
دنبال میكنند كاملاً روشن است كه دولت آمریكا با بهانه قرار دادن مبارزه با تروریسم،
درصدد حضور نظامی در این منطقه است. ترمیم طرح شكست خورده و رسوای آمریكا برای
براندازی دولت سوریه، یكی از اهداف اصلی ائتلاف برای مبارزه با تروریسم است. در آن
طرح نیز آمریكا و چند كشور غربی و عربی ائتلافی را برای براندازی دولت سوریه تشكیل
دادند و هرچه توانستند از تروریستهای درحال جنگ با دولت سوریه از جمله داعش حمایت
كردند ولی نتوانستند به هدف خود برسند. اكنون آمریكا با كشاندن داعش به عراق و
فراهم ساختن مقدمات حضور نظامی در منطقه، قصد دارد بار دیگر تحت عنوان ائتلاف، برای
براندازی دولت سوریه تلاش كند ضمن اینكه میخواهد اهرمهای از دست رفته در عراق را
نیز به چنگ آورد.
برای این طرح آمریكا نیز موفقیتی پیشبینی نمیشود و اینبار
نیز رئیسجمهور آمریكا در توطئه گسترش نفوذ خود در عراق و سوریه با شكست مواجه
خواهد شد. هر چند دلایل نمایشی بودن این ائتلاف زیادند
ولی در اینجا فقط به تعدادی از آنها اشاره میكنیم. اول آنكه ملتهای منطقه به ویژه مردم عراق میدانند كه داعش
در عراق شكست خورده و درحال هزیمت است. این واقعیت را نیز همه میدانند كه این
شكست نتیجه ورود مرجعیت به صحنه و صدور حكم وجوب دفاع از عراق در برابر جنایات داعش
است. این حكم موجب شد مردم عراق، اعم از شیعه و سنی و پیروان سایر ادیان، به نیروهای
مسلح بپیوندند و مناطق اشغال شده را یكی پس از دیگری از وجود داعش پاك نمایند.
اكنون كه كمر داعش در عراق شكسته، نیازی به لشكركشی آمریكا و دیگر كشورها وجود
ندارد و به همین دلیل ادعای مبارزه با تروریسم داعش، پوچ و غیرواقعی است.
دوم آنكه حیدرالعبادی نخستوزیر عراق دیروز با صراحت اعلام
كرد برای مبارزه با داعش نیازی به حضور نظامی كشورهای دیگر نیست و عراق با اتكا به
نیروهای مسلح و مردم خود میتواند با تروریستهای داعش مقابله كند. این سخن صریح نخستوزیر
عراق نیز به روشنی نشان میدهد لشكركشی آمریكا و همدستانش به عراق برای مبارزه با
تروریستهای داعش نیست و اهداف دیگری را دنبال میكند.
سوم آنكه فؤاد معصوم رئیسجمهور عراق دیروز اعلام كرد بدون
حضور ایران امكان مبارزه با تروریسم در منطقه و عراق وجود ندارد. زیرا ایران 1000 كیلومتر
مرز مشترك با عراق دارد و از ابتدای تهاجم داعش به عراق، كمكهای زیادی برای
مبارزه با آن در اختیار عراق قرار داده است. این سخن رئیسجمهور عراق، در واقع
پاسخی روشن به دولتمردان آمریكائی بود كه گفتهاند ایران در ائتلاف برای مبارزه با
تروریسم جائی ندارد. البته ایران از آنجا كه آمریكا را بانی تروریسم میداند و
اطلاع دارد كه حضور داعش در عراق نیز از طراحیهای آمریكاست، همواره به دعوت آمریكا
برای همكاری در زمینه مبارزه با داعش پاسخ منفی داده و سخن امروز دولتمردان آمریكائی
كه میگویند ایران هیچ جائی در ائتلاف مبارزه با داعش ندارد، ترفندی برای سرپوش
گذاشتن برهمین رسوائی است هر چند ادامه همین مسیر نشان خواهد داد كه آنها بیش از این
نیز رسوا خواهند شد و این طرح نیز با شكست مواجه خواهد گردید.
چهارم آنكه اصل لشكركشی آمریكا و اعضاء ائتلاف به عراق و
سوریه به بهانه مبارزه با داعش، به دلیل اینكه مجوزی از سازمان ملل ندارند و دولتهای
این دو كشور نیز آنها را به چنین دخالتی دعوت نكردهاند، غیرقانونی است. حضور نظامی
هر كشوری در كشور دیگر یا باید با دعوت دولت آن كشور باشد و یا با مجوز سازمان
ملل. آمریكا و اعضاء ائتلاف مجوزی از سازمان ملل ندارند و دولتمردان سوریه و عراق
نیز با صراحت اعلام كردهاند با حضور نظامی دیگر كشورها در كشورشان مخالفند. بطور
طبیعی چنین اقدامی با واكنش مردم این دو كشور نیز مواجه خواهد شد.
و پنجم آنكه روشنترین نشانه برای نمایشی بودن گردهمائی
اعضاء ائتلاف در پاریس اینست كه درست همزمان با تشكیل این گردهمائی، هواپیماهای
نظامی فرانسه دیروز اقدام به پرواز شناسائی در آسمان عراق كردند. به عبارت روشنتر،
قبل از آنكه گردهمائی پاریس به تصمیمی برسد و دولتمردان عراقی نظری درباره اقدام
ائتلاف بدهند، فرانسه عملیات مورد نظر ائتلاف را آغاز كرده است! این واقعه نشان میدهد
آنچه دیروز در پاریس برگزار شد، فقط یك نمایشگاه مبارزه با تروریسم بودنه چیز دیگر.
اینها همه نشان میدهند ائتلاف ادعائی ضد تروریسم و ضد داعش
صرفاً یك مانور تبلیغاتی برای فراهم ساختن زمینه حضور نظامی آمریكا در عراق و سوریه
و دنبال كردن اهداف سلطهطلبانه خود در منطقه است. نكته جالب اینكه غیر از دولتمردان
عراقی، سایر اعضاء حاضر در گردهمائی دیروز پاریس درست همان كسانی بودند كه قبلاً
در ائتلافهای ضد سوریه حضور مییافتند. ضمناً اینها همه از حامیان پیدا و پنهان
رژیم صهیونیستی هستند كه در جنگ 51 روزه غزه هرچه میتوانستند به صهیونیستها كه
در رأس تروریستهای دولتی قرار دارند كمك كردند. روشن است كه ادعای این افراد برای
مبارزه با تروریسم را ملتها باور نخواهند كرد و آنها در این توطئه نیز شكست
خواهند خورد
مطلبی که حسین زاهداری در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد و با عنوان«تقابل سیاستهای انبساطی و رفتارهای ریاضتی»و در رابطه با اتفاقات بعد از بحران مالی سال 2008 آمریکا است که این روزها سالگرد شروع آن همزمان با سقوط بانک لمن برادرز است به چاپ رسید به شرح زیر است:مثلی هست که میگوید «وقتی آمریکا عطسه میکند، اروپا ذاتالریه میگیرد.»
این مثل، داستان واقعی اتفاقات بعد از بحران مالی سال 2008 آمریکا است که
این روزها سالگرد شروع آن همزمان با سقوط بانک لمن برادرز است با این تفاوت
که این بحران در آمریکا نه یک عطسه، که خود یک ذات الریه شدید برای اقتصاد
آمریکا بود. تقریبا تا دو سال، مساله اصلی اقتصاد دنیا، نابودی تقاضا در
آمریکا یعنی اقتصادی بود که مصرف در آن حرکتدهنده قطار مصرف در دنیا به
حساب میآمد و به همین دلیل، سیاستهای انبساطی در آمریکا بهخصوص برنامه
تسهیل کمی (Quantitative Easing) برای کاهش ارزش دلار و نیز مبارزه با تورم
منفی برای تحریک تقاضا در دستور کار فدرال رزرو قرار گرفت.
در مقابل،
اما وقتی موجهای سونامی بحران از آمریکا به اروپا رسید و وقتی بحران
بدهیهای خارجی کشورهایی مانند یونان واحد پولی یورو را حتی به مرز نابودی
کشاند، بانک مرکزی اروپا سیاست کاملا متفاوتی با آمریکا مبتنیبر سیاستهای
ریاضتی در پیش گرفت. البته بخشی از این تفاوت در سیاستها قابل درک بود.
دلار پول یک کشور واحد با سیاستهای مالی متمرکز بود درحالیکه یورو واحد
پولی کشورهایی با سیاستهای مالی غیرمتمرکز، اما با بانک مرکزی متمرکز بود و
همین باعث میشد که مثلا آنچه درمان اقتصاد یونان است خود دلیل بیماری
اقتصاد آلمان باشد و با توجه به قدرت آلمان در بانک مرکزی اروپا، مشخص است
که سیاستهای این بانک در جهت منافع آلمان و سیاستهای ریاضتی قرار گیرد.
اما نتیجه این سیاستهای متفاوت چه شد؟ اگرچه به لحاظ تئوری میتوان نقاط
مثبتی در هر دو سیاست با توجه به اقتضائات در حالت کلی دید، اما گذر زمان و
اتخاذ این دو سیاست متفاوت در آمریکا و اروپا نشان داد آمریکا عملکرد
بهتری هم در خروج از رکود و هم کاهش آمار بیکاری داشته است.
بهخصوص کاهش
آمار بیکاری از آن جهت مهم است که اشتغال و درآمد خانوارها موتور محرک
تقاضا در اقتصادهای هر دو ناحیه است که به شدت از کاهش مصرف رنج میبرند.
در این مدت آمار بیکاری آمریکا از حداکثر حدود 9 درصد در اوج بحران به طور
پیوسته کاهش یافت تا به رقم 1/6 درصد رسید؛ درحالیکه آمار بیکاری اروپا در
این مدت افزایش یافت و برای مدت طولانی در محدوده 11 تا 12 درصد باقی
مانده است. در ضمن از همه مهمتر همگرایی اقتصادهای واحد یورو بود؛
بهطوریکه حالا آلمان نیز در شرایط اقتصادی خاصی قرار گرفته که نیاز به
درمان از جنس سیاستهای تسهیل کمی آمریکا در اروپا به طرز محسوسی احساس
میشود. بهنظر میرسد این روزها، روزهای خوبی برای موافقان سیاستهای
ریاضت اقتصادی نیست.
روزنامه ابتکار مطلبی ر ا با عنوان«خودمان گند زده ايم، خودمان هم می خواهيم درستش کنيم!»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد علی محقق به چاپ رساند:هرساله
اجلاس سازمان ملل زیر سایه یک پدیده و اتفاق جهانی برگزار شده است و علی الحساب
امسال قرعه به نام «داعش» افتاده است.این روزها و در آستانه برگزاری جلسات مجمع عمومی امسال سازمان ملل،
سران کشورهای غربی و عربی دستپاچه تر ازهمیشه، «کاسه چه کنم، چه کنم؟» به دست گرفته
و مشغول رایزنی و یارگیری برای مهار آبرومندانه این گروهک خودساخته اما افسار گسیخته
هستند. هفته گذشته جده میزبان وزرای خارجه برخی کشورهای اروپایی، آسیایی، آمریکایی
و عربی بود و روز گذشته هم این جمع راهی پاریس شده اند، تا به اصطلاح فکرها و
داشتههای خود را روی هم بریزند، بلکه ابوبکر بغدادی و دار و دسته خونریزش را مهار
کنند. اگر از آرشیو خبرگزاریها و رسانههای خبری و موتورهای جستجوگر اینترنتی مدد
بگیریم و یکی دو سال به عقب برگردیم و واژه « دوستان سوریه» را جستجو کنیم به یافتههایی
عجیب و متناقض با آنچه که امروز با محوریت غربیها و اعراب در خاورمیانه در جریان
است، دست پیدا میکنیم.
همین جان کری، همین سعودالفیصل و وزرای خارجه همین کشورهای اروپایی و
دیگر کشورهای عربی تا همین یکسال پیش هر چند هفته یک بار در استانبول یا پایتختهای
اروپایی دور هم جمع میشدند و موضوع داغ بحثشان چند و چون کمک تسلیحاتی به گروههای
مخالف بشار اسد و دولت مرکزی سوریه بود. «دوستان سوریه» تصویب میکردند و آنکارا
دست در دست هم پیمانان عربی و غربی مرزهای خود با شمال سوریه را حیات خلوت کرد، تا
کرور کرور تجهیزات نظامی سبک و سنگین غربی به مدد دلارهای نفتی عربی به اردوگاههای
جنگجویان چند ملیتی شناس و ناشناس روانه شود. ارتش آزاد، جبهه نصرت، داعش، احرار
الشام، جبهه اسلامی و... و... فرقی
نداشت. هر شیخ عرب و خزانه دار اروپایی و آمریکایی، از هر گروهی که بیشتر خوشش میآمد
به همان گروه سلاح و پول و تجهیزات میداد. هرکس که زور و خشونت بیشتری در برخورد
با ارتش سوریه و مردم این کشور از خود نشان میداد مستحق کمک بیشتری بود. هرکس که
سلفی تر و تکفیری تر مینمود، هم در قلب شیوخ و بزرگان قوم بیشتر جا باز میکرد.
جلسه پشت جلسه، دلار پشت دلار و سلاح پشت سلاح به زیرزمینهایی در استانبول و
اردوگاههایی در حلب و رقه و حمص و آن حوالی ترانزیت میشد.
و اینگونه بود که سوریه به عرصه طنز تلخ و البته خونین تاریخ معاصر
جهان بدل شد. سران اروپا و آمریکا انگار انتظار داشتند که تکفیریها و سلفیهای
جنگجو به صورت نیابتی، دموکراسی غربی را سوار بر نفربرهای آمریکایی و لندکروزرهای
ژاپنی مجهز به توپها و خمپاره اندازهای مدل روز اروپا و امریکا تا دروازههای
دمشق مشایعت کنند.اکنون با گذشت کمتر از یک سال از آخرین جلسات هم اندیشی و کمکها و امیدها
هیچکدام از آن تحلیلها و برنامه ریزیها حاصلی که نداشت هیچ، از میان گروههای تکفیری
جنگنده در سوریه داعش به مصیبتی بزرگتر برای حامیان دیروز بدل شده است. داستان چند
ماه اخیر داعش دقیقا شبیه فیلمهای سینمایی ژانر وحشت و خشونت هالیود شده است.
موجود خشن اما مطیعی که قرار بود مجری اهداف ساوزنده خود باشد اکنون طغیان کرده
است و هم ساوزنده و هم همسایگان و ساکنان جهان شهر را به وحشت انداخته است. ساوزندگان و حامیان دستپاچه شده و به آب و اتش میزنند، بلکه این هیولای
خود ساخته را باردیگر مهار و در راستا و محدوده اهداف خود به کار گیرند.
آن روزها اخضر ابراهیمی، کوفی عنان و دیگرانی از سازمان ملل که واقعیتهای
سوریه و خاورمیانه را بهتر میفهمیدند بارها تلاش کردند تا راه و چاه حل بحران سوریه
را به گروه موسوم به « دوستان سوریه» گوشزد کنند، اما راه به جایی نبردند و ناگزیر
کناره گرفتند. هم این طیف و هم کشورهایی مانند ایران و روسیه و دیگر کشورهای غیر
تابع درباره خطرات تجهیز و تسلیح گروهای تروریستی و تکفیری، بارها هشدار دادند،
اما آنچه البته به جایی نرسید فریاد بود. اکنون دوستان سابق سوریه باردیگر دور هم جمع شده اند تا برای مهار
داعش به عنوان یکی از دوستان سابق خود راهی پیدا کنند و لابد باید نام خود را
«دشمنان برخی ازیاران دوست داشتنی سابق!» بگذارند. از قضا این بار هم اصرار دارند
که در همان دور باطل پیشین بچرخند و روی پرده میگویند که همچنان اعتقادی به
مشاورهها و کمکهای ایران و دیگرکشورهای غیرتابع ندارند.
در بهترین حالت تحلیل این تصمیم کشورهای غربی و غربی این است که آنها
با خود میگویند که خودمان گند زده ایم، خودمان هم میخواهیم درستش کنیم. و بدبینانه
ترین و البته نزدیک به واقع ترین تحلیل هم این است که مبارزه با داعش بهانه است
همانگونه که ساخت تکفیریها و رو دادن به آنها برای جولان دادن در سوریه و عراق هم
بهانه پشت پرده بود تا این نقطه از جهان روی ارامش نبیند و هدف همچنان تمدید بی ثباتی
و نا آرامی در خاورمیانه است. در این بین انگار که وقایع مضحک عالم دیپلماسی و گافهای
دیپلماتهای جهان حد و حصری ندارد و هیچ گاه هم قرار نیست این دسته از دیپلماتهای
مدعی و تحلیلگران و رسانههای جاده صاف کن آنها از رو بروند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخواتید که به مطلبی با عنوان«داعش، کاتاليزوری براي يک رابطه »نوشته شده توسط سینا خسروی به چاپ رسید:
اواخر پاییز
1311 هجری شمسی، بیست و سه سال بعد از فوران اولین چاه نفت کشورمان در مسجدسلیمان،
در روزگاری که رضاشاه خشمگین از تنهاخوریهای شرکت نفت انگلیس و ایران، پرونده نفت
را به بخاری انداخت و قرارداد دارسی را یک طرفه لغو نمود، صدها کیلومتر آنسوتر، در
سرزمین حجاز، عبدالعزیز ابن سعود با یاری جنگجویان متعصّب و خونخوار ، رقیبانش را یکییکی
از پا درآورده، به بند کشیده یا فراری میداد و تشکیل عربستان سعودی امروزی را پایهریزی
مینمود. اوجگیری
دو دیکتاتور در دو سرزمین نفتخیزِ خاورمیانه که هر دو در حال دور زدن استعمار پیر
بودند. عبدالعزیز چندسال بعد به سمت آمریکا رفت و نخستین قرارداد نفتیاش را با
شرکت استاندارد اویل این کشور امضا نمود و رضاشاه به سمت و سوی آلمان متمایل گردید
و در شهریور 1320 در حالیکه از کشور تبعید میشد، با تلاشهای شبانهروزی فروغی
قدرت را به پسرش واگذار کرد. در این بین و از همان ابتدا، روابط ایران و عربستان
که بر پایه یک تقابل ایدئولوژیک شکل گرفت، همواره با فراز و فرودهای سینوسی مواجه
بود.
اوایل
حکومت پهلوی دوم، تهوّعی که در اثر گرما به ابوطالبیزدی در حِجراسماعیل دست داد،
از یک سو باعث قطعِ سر این زائر ایرانی گردید و از دیگر سو قطع رابطه بین دو کشور
را تا 5 سال موجب شد. رابطهای که اگرچه در اواخر عمر عبدالعزیز مجددا از سرگرفته
و پس از مرگ او و در زمان زمامداری فرزندش ملک سعود نیز ادامه یافت اما حتی در
زمان شروع جنگ سرد که این دو کشور بازیگر مشترکِ استراتژیهای ایالات متحده برای
جلوگیری از گسترش کمونیسم در منطقه بودند نیز نتوانست یک رابطه استوار و نزدیک
قلمداد گردد.اوایل دهه
پنجاه با کمرنگ شدن نقش آمریکا و انگلیس در منطقه خلیج فارس، محمدرضا شاه که هزینههای
سنگینی صرف تجهیز ارتش نموده بود، عملا به ژاندارم منطقه تبدیل شد. نقشی که البته
کشورهای عربی و در راس ایشان عربستان را هرگز به شادی و هیجان وا نداشت. اما علیرغم
این موضوع، بایستی طولانیترین دوره ثبات و آرامش بین دو کشور را در همین سالها
جستجو نمود. ثباتی که تا اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی تداوم یافت.
پس از پیروزی
انقلاب اسلامی در ایران، عربستان که بدواً برپایی حکومت اسلامی در ایران را مقدمه
نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور میدانست، رفتهرفته شعار «صدورانقلاب» توسط
انقلابیون ایرانی را خطری برای کشورهای دیکتاتوری عربی تلقی کرده و به تدریج موضعگیریهای
تندی در مطبوعاتش علیه ایران آغاز نمود و وقتی شیعیان عربستان در سال 1358 به
پشتوانه پیروزی انقلابِ ایران برای اولینبار مراسم روز عاشورا را برگزار کردند، این
موضعگیریها به اوج خود رسیده و مقطعی شد برای آغاز حملات نهان و آشکار علیه ایران
که ریاض با دست زدن به اقدامات پرهزینهای همچون تاسیس موسسات تبلیغی علیه انقلاب،
تشکیل شورای همکاری خلیجفارس، حمایت از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، کشتار زائران ِایرانی
و... به جدیت به آن ورود نمود.
هرچند بایستی
اذعان داشت که در این بین تهران، حرکات مبتکرانه و مدبّرانهتری رو کرد. موضع
هوشمندانه ایران در زمان تجاوز عراق به کویت، تنشزدایی در دولت سازندگی و عقد
قرارداد امنیتی در دولت اصلاحات از جمله مواردی بودند که توانستند روابط دیپلماتیک
دو کشور را مجددا و تا حد ممکن به هم نزدیک سازند و کیست که نخواهد در راستای این
نزدیکی، از حضور متمایز و تاثیرگذار هاشمی رفسنجانی در همایش گفتگوی مذاهب اسلامی
در عربستان نامی به میان نیاورد. هرچند این نزدیکی هم زیاد به طول نیانجامید و به
دنبال وقوع بهارعربی در منطقه و تسرّی این نهضت به بحرین و پس از آن بروز بحرانهای
فرسایشی در سوریه، یکی از سردترین دورههای سینوسی روابط تهران و ریاض رقم خورد.
امروز هر دو کشور در بحرانهای سوریه، یمن، لبنان و عراق دیدگاههایی دارند و میتوان
گفت با حمایتی که از متحدان خود بهعمل میآورند، عملا در جنگی سرد به چالشی جدی
با یکدیگر مشغولند. چالشی که با رخ دادن تراژدی بنیادگرایان داعش، بایستی هرچه
زودتر دوران تحول خود را آغاز نماید.
این روزها
که جلادان تکفیری به نام اسلام، منطقه را به آتش کشیدهاند، اتحاد از جمله الزامات
غیرقابل تردید مسلمین است و در این بین ایران و عربستان به عنوان زعمای تاثیرگذار
بر تفکرات اهالی شیعه و سنّی عناصر جدی در این فعل و انفعال به شمار میروند. فعل
و انفعالی که دهها سال است با یک روند سینوسی، واکنش درخور اعتنایی برای دستیابی
به یک صلح پایدار نشان نداده، در محیط فعلی و با کاتالیزور قدرتمندی همچون داعش، میتواند
ثبات متفاوتی را در معرض دید جهانیان قرار دهد.
در شرایطی
که جانکری در میان اعراب یارکِشی همه جانبهای برای مواجهه با بحرانِ به وجود
آمده توسط دولت مجعول موسوم به «دولت اسلامی» را آغاز نموده، اتحاد ایران و
عربستان هم میتواند بر وخامت اوضاع داعش بیفزاید.
در روزگاری که تروریسم بیرحمانه
جان انسانها را میگیرد و میلیونها نفر را آواره میسازد و نهادهای بینالمللی
هم از ورود جدی سر باز میزنند، وقت آن رسیده که ابرقدرتهای جهان اسلام با رویکردی
نو، از اختلافات دیرین دست برداشته و ندای وحدت سر دهند. ندایی که بایستی بر پایه
واقعگرایی سرداده شده و تفاهم پایدار از دل آن خارج شود. مطمئنا تعصب بر
اشتباهات، خسارت بار بوده و هست و بایستی با گفتمانی متفاوت در مسیر برقراری صلح و
عدالت و دستیابی به توسعه و رفاه امت اسلام جایگزین گردد. گفتمانی که چند سال پیش
از زبان هاشمی در همایش گفتگوی مذاهب اسلامی به روشنی ایراد گردید