ابراهيم خليل عليه السلام در مهمترين و خاطره انگيزترين هجرتش به سرزمين خشك و سوزان حجاز، كه آن زمان هيچ نشاني از سكونت و زيست نداشت اما بعدها مبدأ پيدايش مهمترين و بزرگترين كانون توحيد و خداپرستي در جهان گرديد.
پس از اينكه تنها فرزند دلبندش اسماعيل را كه كمتر از دو سال سن داشت به همراه همسر مؤمن، با وفا و بردبارش هاجر در ميان سنگهاي داغِ آن وادي و در ته درّهاي سكني داد، هنگام جدايي و وداع با آنها، با دلي مالا مال از اميد دست به سوي آسمان برداشت و در كمال رضا و تسليم زبان به دعا گشود كه:
«خداوندا! اينها را در اين سرزمين بيآب و علف سكونت دادم تا نماز و ياد تو را زنده نگه دارند، پس دلها را به سويشان متوجّه و از نعمتهاي خود برخوردارشان گردان.»
مدتي پس از اين ماجرا، زماني كه فرزندش اسماعيل جواني برومند شده بود، در سفري ديگر به كمك او خانه كعبه را بنا نمود.
با ساختن خانه كعبه، خود و فرزندش اسماعيل، اعمال و مناسك حج را به جاي آوردند. ابراهيم اين بار از سوي خداوند دستور يافت كه نسلهاي بعد را هم به اين كار مقدس فرا خواند.
امروزه كه قرنها از آن حادثه عظيم و تاريخي ميگذرد، دعاي ابراهيم به اجابت رسيده و آن سرزمين خشك و سوزان، گذشته از آباداني و توسعه، توجه يك ميليارد مسلمان، از سراسر جهان را به خود جلب كرده است، تا جايي كه امروزه شهر مكه كه روزي درّهاي بيش نبود.
ميزبانِ نزديك به دو ميليون زن و مرد مسلمان است كه لبيك گويان در اجابت دعوت ابراهيم به سويش ميشتابند، تا در اقتداي به ابراهيم خليل، اعمال و مناسك حج را به جاي آورند.
و اكنون تو نيز اين توفيق را پيدا كردهاي كه در ميان اين خيل عظيم و پروانههاي عاشق و سبك بال، قرار گرفته، پا در جاي پاي ابراهيم و ياران او بگذاري و آن گونه كه خدا خواسته، پس از احرام و طواف، كه همچون فرشتگان بر گرد خانه محبوب چرخيدهاي، با فرمان خدا از مقام و جايگاه ايستادن ابراهيم، مكاني را براي اقامه نماز و معراج روحاني به سوي ربّ الأرباب برگزيني؛ مكاني كه خاطره عبوديّت هزاران پيامبر را در خود ثبت كرده و آنها نيز چون تو در برابر صاحب اين بيت زانو به زمين زده، همراه با فرشتگان سر بر آستانش ساييدهاند.
و اين نيست، مگر اوج خضوع و تسليم در برابر خالقي كه همه نعمتها و خوبيها از آنِ اوست.
در روايتي از معصوم نقل شده است:
حاجي، آنگاه كه طواف را به پايان ميبرد و در مقام ابراهيم به نماز ميايستد، پس از اقامه نماز فرشتهاي دست به شانه او زده، خطاب به وي ميگويد:
«آنچه تاكنون انجام دادهاي بر تو بخشيده شد، مواظب باش كه از حال به بعد با خود چه خواهي كرد!»
راستي كه بخششي بيكرانتر از اين تصور نميشود، كه:
اين درگه ما درگه نوميدي نيستاي بنده، هر آنچه هستي باز آي
منبع:اصول كافي، ج ۴، ح ۲۳