اين حزب كه از سال ٢٠١٠ ائتلافى پرتنش را با ليبرال دموكرات ها تجربه مى كند، چندى يكبار صداى غرش جت هاى جنگنده نيروى هوايى سلطنتى را بر فراز عراق مى شنود و راه فرارى از اين حقيقت ندارند كه انگلستان بار ديگر درگير يك جنگ شده است.
*** اشباح امپراطوری، پژواک جنگ
مانند اكثر رهبران سياسى ديگر، چهار سال پيش ديويد كامرون اميدوار بود با پايان دادن به جنگى كه دولت وى به ارث برده بود بر اولويت هاى داخلى تمركز كند: كاهش كسر بودجه، اصلاحات رفاهى و ارتقاء استانداردهاى مدارس كشور. در سال ٢٠١٠ وى مصمم بود در يك فرصت سياسى مناسب نيروهاى خود را از عراق و افغانستان خارج كرده و ضمنا تعادلى ميان آزادى هاى مدنى و امنيت برقرار كند.
اما تغييرات ژئوپليتيكى در جهان از خيابان داونينگ كنترل نمى شود. در اداره شوراى امنيت ملى، كامرون به يك جنگ سالار تبديل شد، و بسيار بيش از آنچه تصور مى شد شبيه به "تونى بلر".
در سال ٢٠١١ كامرون با مداخله در ليبى به همراهى "نيكلا ساركوزى"، رييس جمهور وقت فرانسه، موجب غافلگيرى حزب خود شد. در ٢٠١٣ وى قصد وارد شدن در درگيرى هاى سوريه را در سر داشت، كه پارلمان انگليس مانع از انجام اين تصميم او شد. اين امر "باراك اوباما" را نيز دلسرد كرد و سبب شد كه وى بدنبال نقشه هاى ديگرى برود.
با اين حال، هفته پيش مجلس عوام انگلستان از حضور اين كشور در ائتلاف عليه داعش حمايت كرد. ديويد كامرون در شهر بيرمنگام مدعی شد كه وى بدنبال حمله نظامى سريع و رعب آور از نوع آمريكايى نبوده و قصد دارد عمليات نظامى در خارج از مرزهاى انگلستان را با تدابير شديد ضد تروريستى در داخل اين كشور همراه كند.
همه اين مسايل يك پرسش ساده را مطرح مى كند: چرا؟ انگليس به سختى قادر به تامين نيروى مسلح مورد نياز خود است. دوشنبه گذشته، "جرج آزبورن"، وزیر دارایی انگليس و نزديك ترين متحد ديويد كامرون، اعلام كرد كه طرح كاهش هزينههاى عمومى در آينده اى نزديك در دست بررسى است و اين امر به ارتش اين كشور ضربه خواهد زد.
چنين تنگناى مالی، درستی نظر افرادى كه معتقدند انگليس بايد در قرن بيست و يكم نقشى كمرنگ تر در مسايل جهانى ايفا كند را تاييد مى كند. استدلال اين افراد اين است كه انگليس بايد با صداقت با نظر "دين اچسون" (وزير كشور آمريكا در دوران رياست جمهورى ترومن) روبرو شد كه اعتقاد داشت بريتانيا يك امپراطورى را از دست داده و هنوز موفق به يافتن جايگاه نشده است. تحقير انگليس در جريان بحران سوئز در سال ١٩٥٦ شاهد اين مدعا بود كه اين كشور چندان توجهى به آن نكرد.
"نايجل فاراژ"، رهبر يوكيپ(حزب استقلال انگليس) خود را از طرفدران "مارگارت تاچر" مى خواند، اما با ولاديمير پوتين بيشتر هم عقیده است و او را مورد ستايش قرار مىدهد؛ چرا كه به اعتقاد "فاراژ" درگيرىهاى سوريه و عراق در خارج از مرزهاى انگليس ربطى به اين كشور ندارد. موازی با فاراژ، شمارى از نيروهاى چپ انگليس به جنگ به چشم ثروت اندوزى از طريق اعمال خشونت مى نگرند و حضور نظامى اين كشور در حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ را لكه ننگى پاك نشدنى قلمداد مى كنند. در اين ميان نيز بسيارى از سياستمداران و مردم انگليس درباره اين لشكركشى هاى نظامى احساس خوبى ندارند.
كامرون تاكيد دارد كه اينك زمانى مناسب براى كنار كشيدن نيست، وى همين عبارات را در سال ٢٠١١ در مورد مسئله ليبى بيان كرد. وى نيز مانند تونى بلر اعتقاد دارد كه جهان به شدت به هم وابسته است و انزواگرايى كار عاقلانه اى نيست، و اينكه موقعيت ويژه استراتژيك انگليس در جهان نه تنها بيانگر تجارت، ديپلماسى، تبادل اطلاعات و زبان جهانى اين كشور است بلكه نشان دهنده قابل اعتماد بودن اين كشور در جنگ ها نيز هست.
انگليسىها از بازى كردن نقش دوم در كنار آمريكا متنفرند. آنها دست از اين ايده برنمىدارند كه داشتن تعهدى جهانى مهمتر از دفاع از مرزهاى خود است. به قول "داگلاس هرد"، وزير خارجه سابق محافظه كار انگليس، این کشور همچنان مى خواهد لقمه هاى بزرگتر از دهان خود بردارد.
"كواسى كوارتنگ"، مورخ و سياستمدار محافظه كار، در كتاب خود با عنوان "اشباح امپراطورى در شرح ميراث امپرياليسم انگليس" مىنويسد كه اين جسارت، سرنوشت امپراطورى عصر ما را مشخص مى كند. آثار اين اعتماد به نفس در روح ملی و نظام ارزشی انسان دست نخورده باقى مى ماند، و سرسختانه در برابر بی تفاوتی و بدبینی مقاومت مىكند.
اين يك طرف معادله است. طرف ديگر معادله حضور پر رنگ خلق و خوی خصمانه "ژولیوس سزارى" پس از گذشت ٢ هزار سال است. در سال ١٩٩٨ "آلن كلارك"، عضو محافظه کار پارلمان انگليس، روح مبارز اراذل و اوباش فوتبال انگلیس را ستود. بزرگترين خاطرهنويس محافظه كارها بر سر اين جنجال به دادگاه كشيده شد اما همچنان بر سر حرف خود باقى بود: انگليسى ها ملتى بزن بهادر(!) هستند.
نمىتوان گفت كه داخل كردن نيروهاى انگليسى به ميدان نبرد آسان است. پس از شكست سال گذشته بر سر مسئله سوريه، كامرون به منظور راه اندازى كارزارى بلند مدت عليه داعش به سختى تلاش كرد. البته حمايت گستردهاى نيز بدست آورد.
این که آیا اين حمايت ها ادامه خواهد داشت يا خير موضوع دیگری است. معمای سیاست مدرن اين است که مشکلات بيش از حد تحمل افكار عمومى مقاومت مىكنند.
كارزار عليه داعش، نبردى در برابر افراط گرايى و در دفاع از كثرت گرايى است. اما اين امر نيز بخشى از جدلى گسترده تر را بر سر شخصيت انگليس و سرنوشت اين كشور در قرن بيست و يكم شكل مىدهد.
آيا "ديويد كامرون" بايد در ماه مه سال آينده مجددأ راى بياورد؟ او در تدارك برگزارى يك همهپرسى براى ماندن يا خروج از اتحاديه اروپا در سال ٢٠١٧ است. تصميم ملى بر سر اين موضوع احتمالا محك نهايى شخصيت انگليسى خواهد بود.
منابع:
http://www.nytimes.com/2014/10/04/opinion/matthew-dancona-an-ambivalent-britain-joins-the-campaign-against-isis.html?_r=2
http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/war-against-isis-british-troops-likely-to-train-syrian-rebels-nearly-three-years-after-similar-plan-failed-9771432.html