به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم؛ عید غدیر، عید الله اكبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامىاست. هیچ روزى در طول سال، فرخنده تر و مبارك تر از این روز مقدس نزد شیعیان اهل بیت نیست.
مروری برحجة الوداع
درسـال دهـم هـجـرت، اسـلام سـراسـر جزيرة العرب را فراگرفته بود و همه قبايل عرب به آيـيـن مـسـلـمـانـى گـرويـده بودند.
پيامبر عظيم الشان (ص ) كه حدودبيست و سه سال سخت ترين رنج ها را تحمل كرده , و در تمام اين مدت طولانى لحظه اى در انجام وظيفه و ابلاغ رسالت سستى نورزيده , و هيچ گاه احساس خستگى نكرده , اينك دريافته است كـه بـه زودى از ايـن جـهـان رخـت بـرخواهد بست و به ديدار معبود يگانه اش خواهد شتافت پس هـمچنان بى وقفه مى كوشد تاآنجا كه امت برمى تابد, آداب اسلام را به آنان بياموزد اندكى از احكام اسلام باقى است , كه هنوز فرصتى براى ابلاغ يا آموزش آنها فراهم نيامده است.
فريضه مهم حج از آن جـمـله است که تا آن روز فرصت نيافته بود حج را چون نماز به مسلمانان بياموزد و اعـلام عـمـومـى شد كه رسول خدا(ص ) حج مى گزارد مردم از قبايل رو به سوى مدينه نهادند و آن حضرت در چند روز به آخر ذيقعده از مدينه حركت كرد.
دهها هزار نفر با پيامبر همراه شدند اينان كسانى بودند كه از مدينه مى آمدند, ولى تعداد حاجيان به اين عده منحصر نمى شد زيرا اهل مكه و ساكنان حومه آن و كسانى كه از يمن در ركاب اميرالمؤمنين على (ع ) آمده بودند, نيز در حج شركت داشتند.
حضرت غسل كرد, بدن مباركش را روغن ماليد, خود را خوشبو كرد, موهايش را شانه زد, و ازمدينه بيرون آمد هنگامى كه از مدينه بيرون مى رفت تنها دو تكه لباس بر تن داشت كه يكى را بر دوش انـداخته و ديگرى را به كمر بسته بود منزل به منزل پيش مى رفت , وقتى به ((ذى الحليفه )) رسيد احرام بست.
در روز سه شنبه چهارم ماه ذيحجه وارد مكه شد ، طواف كرد, نماز طواف به جاى آورد, بين صفا و مروه سعى نمود و بدين ترتيب اعمال عمره به پايان رسيد به كسانى كه قربانى همراه خود نياورده بـودنـد, فـرمـود تقصير كرده ازاحرام خارج شوند و خود چون قربانى همراه داشت در حال احـرام باقى ماند, تا در منى قربانى كند.
اميرمؤمنان كه از حركت پيامبر براى حج آگاه شده بود, در حالى كه 37 قربانى همراه داشت , باسپاهيان خود براى شركت در مراسم حج از يمن حركت كـرد, و در مـيـقـات اهـل يمن به همان نيتى كه پيامبر (ص ) محرم شده بود, احرام بست , و مانند حضرت رسول , پس از سعى صفا و مروه در احرام باقى ماند.
رسـول مـكرم اسلام (ص ) روز هشتم ذيحجه از طريق منى وارد صحراى عرفات شد, تا مراسم حج راآغـاز كـنـند تا طلوع آفتاب روز نهم در منى ماند و سپس راه عرفات را پيش گرفت , و در خيمه خويش درعرفات فرود آمد.
در عـرفـات , در اجتماع باشكوه مسلمانان , به شيوايى تمام خطبه خواند در اين خطبه مسلمانان را بـه بـرادرى و احـترام متقابل سفارش كرد, بر همه آداب جاهليت مهر بطلان زد و ختم پيامبرى را اعـلام نمود .
تا غروب روز نهم در عرفات ماند وقتى آفتاب غروب كرد و هوا كمى تاريك شد, بـه سـوى ((مـزدلفه )) شتافت شب را در همان جا سپرى كرد صبح روز دهم به طرف منى حركت كرد آداب منى را به جاى آورد و بدين گونه مناسك حج را به مسلمانان آموخت.
ايـن حـج را حـجـة الوداع , حجة الاسلام , حجة البلاغ , حجة الكمال و حجة التمام خوانده اند با پـايـان گـرفـتـن مراسم حج پيامبر (ص ) به سوى مدينه حركت كرد هنگامى كه به سرزمين رابغ رسـيـد, در مـحـلـى كـه غـديـر خـم نام داشت , جبرئيل امين بر او نازل شد و پيامى بدين شرح از پروردگار بر او تلاوت كرد.
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس ان اللّه لايهدى القوم الكافرين ,
اى رسـول مـا! آنـچـه را از سـوى پـروردگـارت بـر تـو نازل شده به مرم برسان و اگر اين كار را انـجـام نـدهـى , رسـالـت خـود را بـه انـجام نرسانده اى و خدا تو را از مردم ايمن خواهد كرد همانا خداى ,قوم كفرپيشه را هدايت نمى كند.
اين پيام الهى ماموريتى خطير بر عهده پيامبر اكرم (ص ) مى گذاشت , اعلان چيزى كه بايد همگان ازآن بـاخبر شوند, و اگر چنين نكند, گوياكارى صورت نداده است بنابراين بهترين موقعيت براى اعـلام چـنين پيامى همين جا بود, جايى كه راه مصر و عراق و مدينه و حضرموت و تهامه از هم جدا مـى شـود وهـمه حاجيان ناگزير از آن مى گذرند غدير خم مناسب ترين محلى بود كه مى توانست چنين پيام سترگى رابه گوش همگان برساند.
پـس دسـتـور تـوقـف صـادر شـد فـرمـود تـا رفتگان را باز خوانند و صبر كرد تا آنان كه در راهند بـرسند اجتماع عظيمى در صحراى تفتيده حجاز گرد آمد روزى سخت گرم و منطقه اى بشدت گرماخيز بود,چنان گرم كه مردان نيمى از لباس خود را بر سر انداخته و نيمى ديگر را به پـاى خـويـش مـى پيچيدند.
فـرمـود تـا زيـر چـنـد درخت كهنسال را بروبند و جهاز شتران را بر هم انباشته كنند منبرى بلند بـرافـراشـت نـزديـك ظـهر آن گاه كه همه حاجيان در آن صحرا جمع شدند, بر فراز منبر برآمد و خطبه اى ايراد كرد.
پس از ستایش خداوند و فراخواندن بسوی الله فـرمـود: مـن پـيـش از شـمـا بـه حـوض كوثر مى رسم و شما در كناره حوض بر من وارد خواهيد شـد,حـوضـى كـه عـرض آن بـه انـدازه فاصله صنعا تا بصرى است , و در آن جامهايى است از نقره به شماره ستارگان حال بنگريد كه پس از من با دو ميراث گرانبها چگونه رفتار مى كنيد.
مردى از ميان جمعيت فرياد برآورد: يا رسول اللّه ! آن دو چيز گرانبها چيست ؟
فرمود: يكى از آن دو كه بزرگتر است , كتاب خداست يك طرفش در دست خدا و طرف ديگرش به دسـت شـمـاست , پس آن را محكم نگه داريد تا گمراه نشويد و ديگرى كه كوچكتر است , عترت و خـانـدان مـن اسـت و خـداى نـيـكـى كننده آگاه به من خبر داده است كه اين دو هرگز از هم جـدانـمى شوند, تا در لب حوض در قيامت به من رسند من هم از خدا همين را خواسته ام پس شما ازآنها پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد و از آنها وا نمانيد كه هلاك مى شويد سپس دست على (ع )را گرفت و بلند كرد, به طورى كه سپيدى زير بغل هر دوشان ديده شد و همه مردم على را شناختند.
آنگاه فرمود: اى مردم ! چه كسى نسبت به مؤمنان از خود ايشان سزاوارتر است؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.
فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنين ازخود ايشان سزاوارترم پس هر كس من مولا و سرپرست اويم , على مولا و سرپرست اوست.
اين جمله را سه بار تكرار كرد؛
سـپـس گـفـت : خداوندا! دوستى كن با هر كس كه با على دوستى كند, و دشمنى كن با هر كس كـه عـلـى را دشمنى كند, دوست بدار هر كس كه على را دوست مى دارد, و دشمن دار هر كس او رادشـمـن مـى دارد, يـارى كـن هر كس را كه ياريش كند و بى ياور بگذار هر كس تنهايش گذارد و حق را همواره با على بدار هر طرف كه باشد.
اى مردم بايد حاضران , اين پيام را به غايبان برسانند چون خطبه نبوى به پايان رسيد امين وحى براى بار دوم نازل شد و او را به اين پيام مفتخر ساخت.
اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا امـروز ديـن شـمـا را كـامـل كـردم و نعمتم را بر شما تمام كردم و راضى شدم كه اسلام دين شما بـاشـد[اسلام را به عنوان دين براى شما پسنديدم ]پيامبر اكرم (ص ) پس از دريافت اين پيام مسرت بـخش , فرمود: ((اللّه اكبر! كه دين كامل و نعمت تمام گشت و پروردگارم به رسالت من و ولايت على بعد از من راضى شد))