»من
تهرانی بودم»؛ ویژگیهایی كه نمیتوان از كنارشان گذشت
نشست
فیلم مستند «من تهرانی بودم» ساخته سجاد ایمانی كه در بخش مستند سی و یكمین
جشنواره فیلم كوتاه تهران شركت كرده است، در ابتدا با سوال و نظرات حاضران در جمع
شروع شد. یكی از حاضران در نشست این چنین آغاز كرد: طبق نظریه گدار
بهترین فیلم مستند فیلمی است كه داستانی باشد و فیلم داستانی خوب است كه مستند
باشد، زاویه نگاه شما هم این موضوع را صحت گذاشته بود. پس از نظر فیلمساز جوان
حاضر در جمع، امین عظیمی منتقد این نشست گفت: این فیلم یكی از
كارهایی بود كه در ایده و انتخاب سوژه دقت شده بود و موضوع جذابیت كافی را داشت
اما میتوانست با تمركز بیشتربراتفاقات و جزئیات اثرگذارتر باشد. در برخی از قسمتهای
فیلم روند به شكلی بود كه انگار اطلاعات از قبل داده شده بوده و ما بعد از آن را میبینیم
و این كمی برای فیلم نقطه آسیب محسوب میشد.
پس
از پایان صحبتهای منتقد نشست، ایمانی گفت: در ابتدا برای ساخت فیلم داستان دیگری
را در ذهن داشتم كه چیزی حدود 20 درصد آن فیلمبرداری شده بود و قرار به روایت این
شخصیت قبل و بعد از انقلاب بود كه بنا به روندی كه در تولید بوجود آمد، ناگزیر به
تغییر شدیم و نكتهای كه درباره وقوع برخی اتفاقات قبل از مرگ شخصیت داستان مطرح
شد، درست است. امین عظیمی در ادامه موارد مورد بحث درباره فیلم «من تهرانی بودم»
اضافه كرد: ساختار فیلم اینطور به مخاطب القا میكند كه بیشتر از آنكه كارگردان پیش
برنده داستان باشد، این داستان است كه كارگردان را پیش میبرد. اگر پرداخت به
خانواده مقتول بیشتر بود و در پایان این اجازه داده میشد كه قضاوت شخصی كارگردان
كمتر در نتیجهگیری دخیل باشد، شاید فیلم منسجمتر و قابل قبولتر بود. البته این نكته را هم فراموش نمیكنم كه لحظههای جذاب فیلم هم خوب بود؛
مثلا لحظه گم شدن دندان مصنوعی و بازی كه از بازیگر گرفته شده بود، در نوع خود
قابل تقدیر است.
در
پایان این نشست حامد سلیمانزاده مجری كارشناس نشست گفت: بعضی از كاراكترها منشوری
هستند و از هر طرف كه به آنها نگاه كنیم بازتاب نوری را خواهیم دید و از این لحاظ،
انتخاب كاراكتر در مستند بسیار مهم است كه در این فیلم به این موضوع توجه شده بود،
گرچه به لحاظ تكنیكی فیلم ضعفهایی را هم داشت اما در نهایت باید به خاطر محاسن فیلم
از سازندهاش تشكر كرد.
«هرگز
چهره كسی را فراموش نمیكنم»؛ استفاده موفق از راوی اول شخص
با
حضوركارگردان فیلم، پویا امینپوری و نظرخواهی از مخاطبان حاضر در نشست، جلسه پرسش
و پاسخ فیلم كوتاه داستانی «هرگز چهره كسی را فراموش نمیكنم» با این سوال آغاز
شد؛ «ایده خوب فیلم یكی از محاسن آن بود اما در پایان شاید اگر زودتر كات داده میشد،
بهتر بود. آیا برای این پایانبندی تعمدی داشتید؟» كارگردان این فیلم درپاسخ گفت:
در نسخه اصلی فیلم پایان در همان قسمتی است كه میگویید، اما در اینجا ملاحظاتی بود
كه ترجیح بر این شد كه دربخشی كه دیده شد، فیلم به پایان برسد.
در
ادامه یكی دیگر از حاضران راجع به دیده شدن دزد در فیلم ایرادی را مطرح كرد مبنی
براینكه اگر دزد دیده نمیشد بهتر بود. در پاسخ به این نظر، امینی اشاره به علاقه
شخصی خود دراین روایت داشت و بی تجربگی در بازی گرفتن از بازیگر را دلیلی دانست
برجذاب نشدن حضور دزد در فیلم.
بعد
از اظهار نظر و گپ و گفت میان حاضران و كارگردان، امین عظیمی منتقد نشست یكی از
نكات برجسته این فیلم را استفاده از راوی اول شخص دانست و گفت: در نثرهای ادبی این
شیوه مرسوم است اما در سینما استفاده از اول شخص نوع روایت متداول و مرسومی نیست.
در این فیلم كارگردان برای اینكه مخاطب بتواند سریعتر با موضوع و كاراكتر آشنا
شود و به نقطه اوج نزدیك شود، از این شیوه استفاده كرده است. وی در ادامه به اضافه
بودن برخی از قسمتهای فیلم اشاره كرد و گفت: اگر پرداخت به شغل كاراكتر اصلی كمتر
بود، هم روند كار مناسب میشد و هم این قضیه كشش در داستان را بیشتر میكرد، به این
دلیل كه بودن آن توضیحات هیچ بار دراماتیكی نداشت.
عظیمی
در پایان صحبتهایش اضافه كرد: اگر سریعتر شاهد صحنه مرگ شخصیت اصلی داستان بودیم،
تاثیر بیشتری داشت و ضربه نهایی فیلم غیرمنتظرهتر و اثرگذارتر میبود.
پویا
امینپوری در توضیح نكات مطرح شده از سوی منتقد نشست، گفت: همه زندگی مرد قصه در
شركت خلاصه میشود و اگر آنها نشان داده نمیشد به نظرم سوالات زیادی میتوانست برای
مخاطب بوجود آید و باید این نكته را هم یاد آوری كنم كه این فیلم تنها یك طرح بود
نه یك داستان و سعی ما بیشتر بر این بود كه بتوانیم مخاطب را در لحظه آخر برای پیدا
كردن قاتل دچار تردید كنیم كه فكر میكنم تا حدی موفق بودیم. عظیمی در جواب این توضیح
از سوی كارگردان گفت: اگر در فیلم دیده میشد كه زندگی مرد داستان وابستگی زیادی به
كار در شركت بیمه دارد، این توضیحات قابل قبول بود اما زمانی كه این نیاز دیده نمیشود،
پس حذف آن اشكالی در فیلم بهوجود نمیآورد.
در
پایان سلیمانزاده از موسیقی كار و تناسب آن با موضوع سخن گفت.
»یازده»؛
ایدهای كه ناصر تقوایی آن را تأیید كرد
نشست
فیلم كوتاه داستانی «یازده» ساخته مسعود حاتمی با نظرات مجری كارشناس نشست شروع
شد. حامد سلیمانزاده درباره فیلم یازده گفت: خط روایی و كلاسیك فیلم قدرت خوبی را
به فیلم داده و شیوه نریشنخوانی در فیلم، شخصیت خاصی به فیلم داده است و از این
لحاظ قابل تقدیر است. وی پس از اعلام نظر از كارگردان فیلم پرسید: ایده اولیه فیلم
از كجا شكل گرفت؟ مسعود حاتمی در پاسخ به این سوال گفت: كسانی كه در هنر مشغول
فعالیت هستند ریتم زندگی آنها منظم و یكنواخت نیست و شامل درگیریها و كشمكشهایی
هستند كه این وجه مشترك بین همه هنرمندان است.
او
گفت: در یكی از روزهایی كه ساعت شش صبح باید سر كار میرفتم، در مسیر یك لحظه به این
فكر كردم كه دو روز است از همسرم بی خبر هستم و لحظههای بازگشت به منزل و رفتن از
منزل، او خواب است وهمدیگر را نمیبینم و تنها در طول روز تلفنی با هم در ارتباط
هستیم. همانجا با خودم درباره این كه اگر حالش خوب نباشد؟! اگر حرفی داشته باشد؟!
و اگرهای بسیار دیگر اندیشیدم. این كه او چگونه با من حرف میزند و حرفهایش را
مطرح میكند و... همانجا فیلمی با این موضوع به ذهنم آمد و ایده آن را با ناصر تقوایی
مطرح كردم. او هم استقبال كرد و بعد از مدتی شروع به تولید آن كردم.
یكی
از حاضران در جمع معتقد بود فیلم یازده از میان كارهایی كه در این روز دیده، بهتر
بوده و به خوبی توانسته مبحث طلاق عاطفی را مطرح كند و درادامه سوالی درباره
چندروزماندن جنازه در فیلم داشت. حاتمی كارگردان فیلم «یازده» با اشاره به تحقیقاتی
كه در این زمینه داشته گفت: برای این موضوع یك روال مشخص و ثابتی وجود ندارد و
گذشت زمان از مرگ زن تنها از صبح تا شب یك روز اتفاق میافتد.
»شكار»؛
فیلمی كه در هفت ساعت تولید شد!
در
نشست فیلم كوتاه داستانی «شكار» توضیحاتی از سوی كارگردان مطرح شد و نشست بدون
اظهارنظر از سوی منتقد، مجری كارشناس و حاضران در نشست، پایان گرفت. میثم مولایی
كارگردان فیلم «شكار» درباره فیلم خود اینگونه توضیح داد: هر ساله در شمال فرانسه
كارگاه فیلمسازی كوتاه با حضور 40 فیلمساز فرانسوی و 10 فیلمساز از كشورهای دیگر
برگزار میشود. در دومین دوره از حضورم در این كارگاه با هماهنگی با یك فیلمنامه نویس
خارجی و مكاتبه از طریق ایمیل توانستیم به فیلمنامه «شكار» برسیم. وی درباره روند
تولید كار گفت: فیلمنامه در سه روز نوشته شد، درهفت ساعت تولید شد و از زمان
مونتاژ تا بر روی پرده رفتن 12 ساعت زمان برد.
وی
در پایان صحبت هایش اضافه كرد: تلاش بر این داشتم كه بتوانم در اولین تجربه فیلم
كوتاه داستانی، به سبك كلاسیك، كاری قابل ارزشگذاری داشته باشم.
نظرات
امین عظیمی درباره فیلمهای جشنواره
پس
از صحبتهای میثم مولایی كارگردان فیلم «شكار» مجری نشست از امین عظیمی خواست تا
درباره آنچه در روز سوم جشنواره دیده جمع بندی داشته باشد.
آنچه
در ادامه میخوانید نظرات منتقد سومین نشست جشنواره فیلم كوتاه تهران درباره فیلمهایی
كه است در روز پنجشنبه 24 مهر ماه در پردیس ملت دیده است:
«مراسمی
برای یك دوست»؛ این فیلم اقتباسی بود و سعی شده بود كه در آن از ویژگیهای خاصی
استفاده كند كه خیلی موفق نبود.
«كشتن
مرغ مقلد»؛ در این نوع از فیلمها كه سعی میشود از تصویر برای انتقال مفاهیم به
گونهای خاص استفاده شود و روایت اهمیت خود را از دست میدهد، فیلم به سمت شعاری
شدن حركت میكند و ارتباط برقرار كردن با آن سخت میشود.
«زخم»؛
این فیلم از لحاظ بصری بسیار زیبا بود و تدوین خوبی هم داشت. اما قصه و اتفاقات
آن كلیشهای بود و از نظر بصری موفقتر بود تا روایت داستان.
«اویا»،«من
تهرانی بودم»،«عمو یدالله»،«خر»؛ به لحاظ فضا بسیار به هم نزدیك بودند به طوری كه
احساس میشود موضوع این فیلمها سفارش داده شده تا از پیرمردانی كه زندگیهای خاص
خود را دارند، فیلمی تهیه شود! اما درباره فیلم «اویا» باید بگویم در فصل سختی كار
شده بود و تصاویر و قابهای زیبایی اشت اما بیشتر بر همین نقطه قوت شده تكیه شده
بود تا روایت داستان.
»رد
پای محو آسمان روی شیشههای خیس»؛ فیلم پلان سكانس بود و تجربه بدی نبود و دشواری
خاص خودش را داشت.
»آكوج»؛
این فیلم در نوع خود یك مستند آموزشی خوب بود.
«دخترك
آت آشغالی»؛ این فیلم اقتباسی از تیم برتون بود كه در ان سعی شده بود فضایهای
برتونی بازسازی شود كه به درستی پرداخت نشده بود و سینماگر نتوانسته بود اثری
مستقلی از سینمای تیم برتون باشد.
»سیندرلا»؛
فیلم در قالب ملودراماتیك فیلمهای هندی قرار داشت و اتفاق خاصی را رقم نزد.
»او»،
ساخته ی مصطفی رحیمی، برقرار كردن ارتباط به دلیل وجود فضاهای بصری گنگ سخت بود.
»برزخ»؛
قبل از آن كه بتوانم با آن ارتباط برقرار كنم، فیلم به پایان رسید.
»یار
این خانه خلوت»؛ علی رغم فضاسازی خوبی كه بر فیلم حاكم بود اما شبیه قسمتی از یك فیلم
بلند بود و ایدهای تكراری داشت.
»قاب
عكس»؛ با توجه به ایده جذابی كه داشت، میتوانست تصاویر بهتری داشته باشد.
»عروسی
مسلم»؛ در این فیلم شوخیهای خوب ومتفاوتی را شاهد بود و ایده جذاب آن و جای كار در
پرداخت، میتوانست این امكان را به فیلم بدهد كه یك فیلم بلند باشد.
»بیرون»؛
فیلم متفاوتی بود اما نتوانسته بود از فضای ادبی كه در ایده بود، فاصله بگیرد و ایدهاش
عینی شود.
«خر»؛
این فیلم بیشتر درگیر تصویرسازی بود تا پرداختن به اصول دراماتیك قصه پردازی، اما
ایده جذابی داشت.
»لحظههای
قطعی»؛ در این فیلم تنها از تكنیك استفاده شده بود.
»تمام
آن زمستانهایی كه ندیدم»؛ به لحاظ تكنیكی فوقالعاده بود و مطمئنن كارگردان این
كار میتواند یكی از آتیه دارترینهای این حوزه باشد.
»من
نگویم شرح آن»؛ این فیلم با تمام كارهایی كه دیدم متفاوت بود و بیشتر شبیه ویدیو
آرت بود و از نظر من عالی بود.
امین
عظیمی منتقد سینما در پایان نظرات خود درباره فیلمهایی كه دیده بود، توصیهای برای
علاقمندان و فعالان حوزه فیلم كوتاه داشت و آنها را تشویق به حركت به سوی تجربه ویدیو-آرت
كرد. او معتقد بود كه این سبك میتواند سبب شود تا فیلمسازان رشد خوبی به لحاظ فكری
و بصری داشته باشند.
انتهای پیام /اس