جمهوری اسلامی ایران با داشتن منابع عظیم انرژی و دولتی مردم سالار و نفوذ ایدئولوژیک در کشورهای منطقه، که هژمونی آمریکا را در منطقه به چالش کشیده، مهمترین مانع آمریکا در منطقه است.

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران، شکست اسرائیل در دو جنگ سرنوشت ساز منطقه- جنگ اسراییل و لبنان (2006) و حمله‌ اسرائیل به نوار غزه(2007) - برنامه گسترده ایالات متحده را برای ایجاد تغییر اساسی در نقشه‌ سیاسی منطقه(خاورمیانه بزرگ) در آن مقطع زمانی ناکام گذاشت . 


افزایش قدرت و نفوذ ایران در افغانستان و عراق بعد از حمله‌ ایالات متحده، ظرفیت های ایران را به عنوان قدرت عمده‌ی منطقه تثبیت کرد و منافع آمریکا به عنوان هژمون جهانی و قدرت های درجه دوم منطقه مانند عربستان ، ترکیه و قطر را در منطقه تحت الشعاع خود قرار داد. آغاز تحولات سریع ساختاری در کشور های عربی، غافلگیری بزرگ دیگری برای دو جریان اصلی در منطقه بود. تحولاتی که قدرت ها حتی فرصتی برای اندیشیدن و تصمیم گیری پیرامون آن نداشتند و در نهایت نقشه‌ی سیاسی منطقه را کاملا دگرگون ساخت. در نظام بین المللی کنونی که ثمره جنگ جهانی دوم است ، ایران به عنوان بازیگری شناخته می‌شود که منافع هژمون یعنی آمریکا و متحدان منطقه ای آن را به چالش می کشد.ایران به عنوان کشوری انقلابی که در پی به چالش کشیدن هژمونی آمریکاست و ترکیه و عربستان که در پی موزانه راهبردی با ایران هستند، دو قطب منطقه ای بحران سوریه هستند. 

بحران های منطقه ای دارای آثار و پیامدهای بین المللی هستند و می‌توانند پای قدرت های بزرگ را به عنوان نیروی مداخله‌گر به منطقه مورد منازعه باز کنند.در مورد سوریه ، آمریکا در صدد حفظ امنیت اسرائیل و ایجاد چتر امنیتی در قبال متحدین خود و اعمال هژمونی جهانی در منطقه خاورمیانه است که ایران به عنوان قدرت منطقه ای سعی در به چالش کشیدن نظم آن را دارد.  محور اصلی مقابله با دولت سوریه را باید در راهبردهای امنیتی قدرتهای بزرگ فرا منطقه ای و بازیگران منطقه ای دانست.چنین اقدامی در راستای موازنه راهبردی تهدید انجام می گیرد.در اندیشه ژئوپلیتیکی امریکا و ترکیه و در رویکرد ایدئولوژیک عربستان ، ایران به عنوان تهدید امنیتی(!) محسوب می شود. به همین دلیل است که سه کشور فوق از الگوی مقابله با دولت بشار اسد برای کاهش قدرت منطقه ای ایران بهره گیری می‌کنند.


طرح نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما(Fokuyama,1989:8) ، «نظم نوین جهانی »جرج بوش و نظریه جنجالی ساموئل هانتیگتون یعنی «برخورد تمدن ها» (Huntington,1993:119 )از لحاظ نظری زمینه را برای نفوذ آمریکا در سرتاسر جهان آماده کردند. نظریه ساموئل هانتیگتون با نام « نظم تک قطبی – چند قطبی» که در آن مختصات قدرت در عصر پسا جنگ سرد تشریح شده است،یکی از نظریات دوره پسا نوگرای ژئوپلیتیک است. هانتیگتون در این نظریه ضمن بیان این نکته که روابط جهانی ،همیشه پیرامون قدرت یا برای قدرت شکل می گیرد، اذعان می کند که ساختار در حال ظهور در جهان فعلی،اساسا متفاوت با ساختار جهان در عصر جنگ سرد است.(Huntigton:1999 ). 

بر طبق نظریه هانتیگتون، آمریکا تنها ابر قدرت چند بعدی جهان است که عملا می تواند منافع خود را در سرتاسر جهان گسترش دهد.در سطح دوم قدرت در این سیستم منطقه ای، قدرت های منطقه ای حضور دارند که علی رغم برجسته بودن در منطقه خود،در عمل نمی توانند همانند امریکا منافع خود را در تمام جهان گسترش دهند.در کنار این قدرت های عمده‌ی منطقه ای، قدرت های درجه دوم منطقه ای قرار دارند که تحت تاثیر مستقیم قدرت عمده‌ی منطقه ای هستند و برای رهایی از تاثیر این قدرت به مقابله با آن می پردازند و این شکل دهنده‌ی رقابت دو سطحی در جهان است. از طرفی قدرت برتر با قدرت های منطقه ای در رقابت است تا برتری خود را حفظ کند و از طرفی قدرت های منطقه ای نیز خود در درون منطقه با قدرت های درجه دوم در تضاد هستند تا بتوانند برتری خود در منطقه را حفظ کنند. 

این تضاد در درون خود موجد پیوند منافع قدرت عمده‌ جهانی و قدرت های درجه دوم منطقه در جهت کاهش قدرت و توان کشور قدرتمند منطقه است.

بر اساس این نظریه، مخالفان سیستم موجود در جهت افزایش توان خود در درون سیستم اقدام به ایجاد تغییر می کنند تا بتوانند حوزه‌ نفوذ و تاثیر گذاری خود را افزایش دهند اما باید در نظر داشت که هر چند هدف تغییر نظامی تک قطبی به چند قطبی است،اما مخالفین در درون چارچوب سیستم موجود دست به بازی و تلاش می زنند و با کلیت نظام مخالفتی ندارند،بلکه همانگونه که عنوان شد صرفا به دنبال افزایش نقش خود در این سیستم هستند . ترکیه و عربستان بعنوان دو رقیب منطقه ای ایران ، بعنوان قدرتهای درجه دوم منطقه ای ، چهارچوب نظام بین المللی را پذیرفته اند و قصد تعویض آن را ندارند. اما ایران نظم بین المللی کنونی را ناعادلانه توصیف می کند.


هدف اصلی این یادداشت بررسی رویکرد ترکیه نسبت به حوادث سوریه و متحد آن یعنی ایران است. نوع نگاه و استراتژی و دولت ترکیه نسبت به سوریه از تنش صفر تا تنش صرف تغییر کرده است.بعد از اختلافات چند ده ساله،روابط دو کشور در ابتدای روی کار آمدن دولت اردوغان رو به بهبودی گذارد.حتی در شروع بحران و جنگ داخلی در سوریه هم دولت ترکیه ابتدا سعی کرد موضعی بی طرفانه اتخاذ کند. اما این موضع دیری نپایید که به حمایت همه‌جانبه از مخالفین تا تشویق ناتو به حمله نظامی تبدیل شد. البته ترکیه به هیچ وجه قصد نداشت و ندارد که خود آغاز کننده حمله نظامی باشد. دلیل این امر مخالفت های  داخلی به خصوص مخالفت علویان و احزاب مخالف و افکار عمومی و همچنین تاثیر منفی آن بر رشد اقتصادی ترکیه است. به نظر می رسد ترکیه می خواهد صرفا به عنوان عضوی از اعضای ناتو،در این اقدام شرکت کند.

عامل دیگری که نگرانی ترکیه را بر می انگیزد،مساله کردهاست.در صورت سرنگونی دولت اسد، احتمالا کردها خواسته های بیشتری را دنبال خواهند کرد.مهمترین این خواسته ها تشکیل دولت فدرال مانند اقلیم کردستان عراق است. درگیری چند دهه ای پ.ک.ک و دولت آنکارا و سرایت الگوی عراق و سوریه به ترکیه، باعث احتیاط بیشتر مقامات ترک شده است.        
     
اما ترکیه چرا به مخالف نظام سوریه تبدیل شد؟ انگیزه های دولت ترکیه از این اقدام چه بود و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟


براساس مباحث فوق الذکر و با مفروض گرفتن این امر که دولت آنکارا به دنبال افزایش نفوذ خود در خاورمیانه و شمال آفریقا است و حتی برخی کارشناسان این سیاست را «نئو عثمانی گری»نامیده اند (Global Research:2011 )، راهبرد ترکیه مشخص می شود.این کشور به عنوان عضو ناتو و متحد  آمریکا در منطقه،خواهان محدود کردن قدرت ایران است.جمهوری اسلامی ایران با داشتن منابع عظیم انرژی و دولتی مردم سالار و نفوذ ایدئولوژیک در کشورهای منطقه، که هژمونی آمریکا را در منطقه به چالش کشیده است،مهمترین مانع آمریکا در منطقه است.

منطق غالب در سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی، برتری جویی بوده است این منطق که استنتاجی از مفهوم ثبات هژمونیک است از ایالات متحده می خواهد رهبری جهانی را برعهده  بگیرد و با قدرت نظامی خود که بر اساس مکتب رئالیسم است،سیاست های منطقه ای خود را پیش ببرد و مخالفین این سیاست را سرکوب کند. گفتمانی که ایران را به عنوان مهمترین تهدید(!) در خاورمیانه معرفی می کند سعی دارد براساس دیپلماسی اجبار و فشار و همچنین استفاده از قدرت های درجه دو منطقه ای به عنوان نایب در جنگ نیابتی،قدرت قدرت اول را که در پی کسب هژمون منطقه ای است سرکوب کند.زیرا هژمون منطقه ای ( ایران) مایل نیست که رقبای همتا داشته باشد و در جست و جوی جلوگیری از نفوذ قدرتهای بزرگ در منطقه تحت امر خود است.بر اساس الگوی تک قطبی- چند قطبی هانتیگتون احتمال همکاری میان قدرت هایی که مشترکات فرهنگی دارند زیاد است.بنابر این آمریکا به دنبال قدرتی است که اشتراکات بیشتری با آن داردو با استفاده از آن متحد خود به عنوان نایب سعی در ایجاد محدودیت  در برای قدرت عمده منطقه ای است.با توجه به تفاوتهای سیاسی – ایدئولوژیک در نظام های سیاسی آمریکا و عربستان،انتظار این است که ترکیه به عنوان نایب آمریکا وارد صحنه شود.


بعد از جنگ جهانی دوم، منطقه خاورمیانه در درجه دوم اهمیت برای سیاست خارجی ترکیه قرار گرفته بود .اما بعد از ناامیدی ترک ها از ورود به اتحادیه اروپا و رفتن سیاست خارجی ترکیه به سمت گزینه های غیر اروپایی(Falk:2011  )،آنکارا می خواهد به یک رهبر منطقه ای تبدیل شود و قبل از هر اقدامی مورد مشورت آمریکا قرار بگیرد(Cagpatay:2011).همچنین به نظر می رسد که در دولت اوباما قرار است ترکیه دروازه آمریکا به خاورمیانه باشد و این تصمیم در راستای کاهش حضور آمریکا در این منطقه (شاید برای حضور بیشتر در شرق آسیا و مقابله با چین) و مواجهه با سوریه و ایران و همچنین نقش ترکیه در میانجی گری بین اعراب و اسرائیل است(Badran:2011  ). بنابر این با در نظر گرفتن نظریه هانتیگتون و مباحث نظری که ذکر شد،به خوبی می توان راهبرد ترکیه در به چالش کشیدن ایران و همپوشانی این امر با منافع هژمون (آمریکا)را تبیین کرد.

ترکیه در حال حاضر در حال تحرک در حوزه ژئوپلیتیکی خود است و برای تبدیل شدن به قطب در جهان تک قطبی آینده تلاش می کند(Grigoryan & Grigoryan:2011 ).افزایش خشونت ها در سوریه ترکیه را مجبور کرده است که سیاست تنش صفر را کنار گذارد(Baroud:2011 ). و با ریسک در سوریه و شرط بندی بر سر آینده اسد وارد جنگ نیابتی در سوریه شود. به نظر می رسد با توجه به طبقه بندی پنتاگون در سال 2003 که سوریه را بعنوان دولتی ناکارآمد و  جنگ با آن را بخشی از جنگ گسترده با ایران معرفی می کند(Chossudovsky:2011 ) و ایران و عراق و  سوریه در صف اول تغییر نظام برای قرن جدید آمریکایی قرار گرفتند(Bolton:2011 )،اکنون و با توجه به جنگ سوریه فرصتی مناسب برای نقش آفرینی ترکیه و به چالش کشیده شدن ایران فراهم شده باشد. بازی دیپلماتیکی در منطقه خاورمیانه آغاز شده است و ایران و ترکیه در حال رقابت هستند (Wagner:2011 ).


می توان گفت ترکیه در حال ترسیم نقشه امپراتوری عثمانی است و سوریه دروازه ورود به خاورمیانه عربی بر طبق نظریه هانتیگتون آمریکا ستون های جدیدی را در برابر قدرت اول منطقه ایجاد و وظایف منطقه ای را با آنها تقسیم می کند.شاید به همین خاطر است که آمریکا سیاست ترکیه را درک می کند و مایل است آن کشور رهبر معنوی(!) جهان اسلام باشد(Grigoryan & Grigoryan:2011 ). خواسته ای که تاکنون محقق نشده است و با توجه به رویکرد دولت ترکیه در قبال فلسطین ، کردها و ایران ، شانس اندکی برای تحقق دارد.


منابع :
1. Fokuyama , francis . (1989). " THE END OF HISTORY?The National Interest”.N.16.Available  at:www.wesjones.com/eoh.htm
2. Huntigton,Samuel  p    .March/April   1999.The LonelySuperpowr. http://www.foreignaffairs.com/articles/54797/ Samuel  -p- huntigton/ The-  Lonely- Superpower.
3. Huntigton , Samuel.(1993).” The Clash of Civilization?”Foregin Affairs , 12 , available at: www.foreginaffairs .org/19930601
4. Global Research, September 15, 2011. Turkey takes over the "Arab Spring”, http://www.globalresearch.ca/turkey-takes-over-the-arab-spring/26592.
5. Falk,Richrd.may 20 ,2011.Global Leadership:American Retreat,BRIC Ambivalence,and 
Turkey's Rise.htto://www. foreignpolicyjournal.com/2011/05/20/global –Leadership-American- Retreat-BRIC- Ambivalence-and - Turkey's- Rise/.
6. Badran,Tony.December1,2011.How Assad Stayed In Power- And How He'll Try to Keeo It.http://www.foreignaffairs.com/articles/136707/tony/ badran/How- Assad- Stayed –In- Power- And- How- He'll- Try- to- Keeo- It.
7. Cagaptay,Soner.june26,2011. The AKP's Underwhelming Victory. http://www.cagaptay.com/9833/akp-victory
8. Baroud,Ramzy November 26,2011.Zero – Problems Foreign Policy No More:Turkey And Syrian Abyss
9. Grigoryan ,Suren and Dr. Vardan Grigoryan.october26,2011. The Neo-Turkish Gambit.
http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/10/26/the-neo-turkish-gambit/.
10. Chossudovsky,Michel.June 17,2011. The Destabilization of Syria and the Broader Middle East War. http://www.globalresearch.ca/the-destabilization-of-syria-and-the-broader-middle-east-war/25312
11. Bolton,K,R.February 22,2011.iran:the next domino? http://www. foreignpolicyjournal.com/2011/02/22/ iran-the - next- domino/. 
12. Wagner ,Daniel.september 12,2011. Turkey’s High Stakes Foreign Policy Gamble. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/09/12/turkeys-high-stakes-foreign-policy-gamble/.

انتهای پیام./
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
رمضانی
۱۲:۰۳ ۲۸ مهر ۱۳۹۳
در دوران گذربعداز جنگ سردو تشکیل نظام جدیدجهانی ،که قدرتهای برترتلاش دارند هژمونی خود رابرکشورهای دیگرتحمیل کنند وساختارژئواستراتژیک تازه ای را بجای ساختار دوقطبی گذشته برقرار نمایند وحوزه ی نفوذی رابرای خودتثبیت کنند سهم خواهی قدرتهای منطقه ای به منظور تحمیل خواسته های خود برکشورهای پیرامونی امری عادی است. چراکه قدرت سیال است وهمیشه میل به سرایت به مناطق کم قدرتمندتر دارد دقیقا به همین خاطر ، آگاهی داشتن ازاهداف ژئوپلیتیکی کشورهای ذینفع امرپسندیده ای است که نویسنده محترم ازعهده ی تبیین آن به خوبی برآمده است .باآرزوی موفقیت بیشتر
آخرین اخبار