دیلی تلگراف در گزارشی آورد: در میان همه روسای جمهور دو دوره ای آمریکا از زمان جنگ دوم جهانی فقط جرج بوش در این مرحله از ریاست جمهوری اش محبوبیت کمتری از اوباما در نظر مردم آمریکا داشت.

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران؛این روزنامه در اینترنت امروز در گزارشی نوشت: در سال 2012، "باراک اوباما" به اولین رئیس جمهور دموکرات از زمان "فرانکلین روزولت" تبدیل شد که در دو انتخابات متوالی حائز اکثریت آراء شد. اما با گذشت کمتر از دو سال، او به لحاظ سیاسی مطرود به نظر می رسد و تعدادی از نامزدهای دموکرات سنا سعی دارند از او فاصله بگیرند یا در برخی موارد حاد حتی از اذعان به اینکه به نفع او رای دادند، خودداری می کنند.



تنزل میزان محبوبیت یکی از مشخصه های دور دوم ریاست جمهوری است اما در میان همه روسای جمهور دو دوره ای آمریکا از زمان جنگ دوم جهانی فقط جرج بوش در این مرحله از ریاست جمهوری اش محبوبیت کمتری از اوباما در نظر مردم آمریکا داشت. چگونه این تغییر موضع با چنین سرعتی روی داد؟

پاسخ به این سئوال آسان نیست. اما عوامل اصلی عبارت است از اقتصاد بیمار آمریکا همراه با ضعف مدیریت یک سری بحرانهای داخلی و مرتبط با سیاست خارجی که ناکارآمدی شیوه رهبری رئیس جمهور را آشکار ساخته است. 

اوباما مانند هر رئیس جمهوری توانایی بسیار اندکی در تاثیرگذاری واقعی بر عملکرد اقتصادشان دارد اما این معیاری برای قضاوت رای دهندگان درباره شیوه عمل رئیس جمهورشان است. طبق برخی محاسبات، عموم آمریکایی ها باید دیدگاه به مراتب بهتری نسبت به رئیس جمهورشان داشته باشند. طی دوره تصدی اوباما ده میلیون فرصت شغلی به اقتصاد آمریکا افزوده شده است،‌ بیکاری برای اولین بار از زمان بحران مالی به زیر شش درصد تنزل یافته است و عملکرد بازار بورس از هر زمانی بهتر است. اما بخش عظیمی از فرصتهای شغلی جدید کم درآمد یا نیمه وقت است و تعداد آمریکایی هایی شاغل یا جویای کار در پائین ترین سطح طی 37 سال قرار دارد. 



این امر حاکی از آن است که بسیاری از افرادی که شغل شان را از دست داده اند، دیگر به دنبال کار نیستند. در نتیجه، درآمد متوسط خانوار امروز همچنان پائین تر از سال 2008 است و 54 درصد آمریکایی ها هنوز تصور می کنند که وضعیت اقتصادشان همچنان بدتر می شود. 

از طرف دیگر،‌ از زمان نیکسون یا شاید قبل از وی، در هیچیک از دولتهای آمریکا چنین تمرکز قدرتی در کاخ سفید وجود نداشت که رئیس جمهور بر اتخاد همه تصمیمات بزرگ و کوچک اصرار داشته باشد. در نتیجه تعدادی از اعضای کابینه اوباما و سازمانهای اجرایی تحت امر آنها به کرات از فرآیند تصمیم گیری کنار گذاشته می شوند. حتی دموکراتهای کنگره شکایت دارند که طرف مشورت قرار نمی گیرند.



اگر رئیس جمهوری صلاحیت،‌ قوه تشخیص و ذکاوت لازم را داشته باشد که امور را عمدتا خودش اداره کند، چنین رویکردی ممکن است حداقل برای مدت کوتاهی موثر باشد. 

اما دغدغه اوباما برای کنترل امور تنگناهایی در فرآیند سیاستگذاری ایجاد می کند و اتکاء وی به وفاداران شخصی اش به جای کارشناسان سیاسی بدین معنی است که وی از بهترین و باهوش ترین افراد کمک نمی گیرد. خطر چنین روشی این است که در صورت هر اشتباهی همه سرزنش ها متوجه اوست.

ناتوانی در اجرایی کردن قانون مراقبتهای درمانی ارزان نه تنها موجب کاهش حمایت عمومی از دستاورد قانونی عمده اوباما شد بلکه میزان تائید عملکرد وی و توانایی اش در رهبری را به پائین تر سطح طی دوره تصدی اش تنزل داد. مجموعه ای از رسوایی ها ازجمله در  سازمان سلامت کهنه سربازان و عملیات جاسوسی داخلی آژانس امنیت ملی بیش از پیش از اعتماد عمومی به رئیس جمهور و اطمینان به شیوه رهبری وی کاست. 


به طور سنتی سیاست خارجی عرصه ای است که روسای جمهور از بیشترین آزادی عمل برای به جا گذاشتن سابقه ای از خود برخوردارند و معمولا وقتیکه دستورکار داخلی شان دچار رکود می شود، توجه خود را بر سیاست خارجی متمرکز می کنند. اما این عرصه حتی منبع دردسرهای بیشتری برای اوباما بوده است. فرآیند به شدت کنترل شده تصمیم گیری در کاخ سفید بدین معنی است که دولت اوباما  در برابر طیفی از بحرانهایی که به سرعت در حال گسترش اند، واکنش کندی دارد، چه ماجراجویی های نظامی پوتین در اوکراین باشد و چه تجاوزگری چین در دریای جنوب چین، سرازیرشدن سیل مهاجران غیرقانونی از آمریکای مرکزی با وعده عفو، پیدایش داعش در سوریه و عراق یا شیوع ابولا. 




به علاوه چند مورد از این رویدادها ریشه در سیاستهای شکست خورده کاخ سفید دارند. آمریکایی ها انتظار دارند رئیس جمهورشان نقش رهبری در امور خارجی داشته باشد اما ظاهرا از شیوه مدیریت بحرانها ناراضی اند. دو سال مدت زمان زیادی در عرصه سیاست است. 




انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار