به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايى(ره) در شرح حال خود مى فرمايد:
من در خاندان علمى در شهر تبريزكه از زمانهاى دور شهرت علمى پيدا كرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان كودكى درد يتيم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصيت آن مرحوم از من و برادر كوچكترم مواظبت مىكرد و با اخلاقى نيكو واسلامى از ما نگهدارى مىكرد با اينكه همسرش از ما بچه هاى كوچك مراقبت مىكرد خادمى را نيز به اين منظوراستخدام كرد.
مدتى از عمرمان كه گذشت به مدرسه راه يافتيم و زير نظر معلم خصوصى كه هر روز به منزل ما مىآمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى ديگر ابتدايى پرداختيم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شديم. در آن زمان براى درسهاى ابتدايى برنامه مشخصى وجود نداشت بلكه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامهاىبه صورت مقطعى تهيه مى شد و هر كسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعليم مى ديد. من درس قرآن كريم (كه پيش از هر چيز آموزش داده مىشد) و «گلستان » و«بوستان»، سعدىشيرازى،«نصاب الصبيان»، «انوار سهيلى»، «اخلاق مصور»، «تاريخ» معجم»، «منشئات اميرنظام» و «ارشادالحساب» رابه پايان برديم.
اينگونه بود كه بخش اول تحصيلات من به پايان رسيد. سپس به فرا گرفتن علوم دينى و زبان عربى پرداختيم و بعد از هفت سال متنهاى آموزشى را كه آن زمان در حوزهعلميه مرسوم بود فرا گرفتيم، در طى اين مدت، در علم صرف و اشتقاق كتابهاى: «امثلة»، «صرف مير» و «تصريف» درنحو كتابهاى: «العوامل في النحو»، «انموذج»، «صمدية»، «الفية ابن مالك » همراه با« شرح سيوطى» و كتاب «نحو جامى»،«مغني اللبيب» ابن هشام، در معانى و بيان: كتاب «المطول» تفتازانى، در فقه: «الروضة البهية » معروف به شرح لمعهشهيد ثانى، «مكاسب» شيخ انصارى، در اصول فقه: كتابهاى«المعالم في اصول الفقه» شيخ زين ن،«قوانينالاصول» ميرزاى قمى، «رسائل» شيخ انصارى، «كفاية الاصول» آيت الله آخوند خراسانى، در منطق: كتابهاى«الكبرى في المنطق»، «الحاشية»، «شرح الشمسية»، در فلسفه: «الاشارات و التنبيهات» ابن سينا، در كلام:«كشف المراد» خواجه نصيرالدين را خواندم و اين گونه بود كه متنهاى درس غير از فلسفه متعاليه و عرفان را به اتمام رساندم.
براى تكميل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آيت الله شيخمحمد حسين اصفهانى حضور پيدا كردم. همچنين به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى اينمدت درسهاى عالى فقه شيعى را نزد استادمان آيت الله نائينى تحصيل كردم و نزد آن بزرگوار دوره كامل خارجاصول فقه را نيز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پايان بردم، و در كليات علم رجال نزد مرحوم آيت الله حجت كوه كمرى درس خواندم.
استاد من در فلسفه اسلامى، حكيم اسلامى سيد حسين بادكوبهاى بود كه نزد آن حضرت كتابهاى منظومه سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن سينا، كتاب اثول جياى ارسطو، تمهيد القواعدابن تركه و اخلاق ابن مسكويه را خواندم.
استاد بادكوبهاى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهايم اشراف كامل داشت و سعى مىنمود كه ريشههاىتربيت را در اعماق وجود من مستحكم سازد و همواره مرا به مدارج انديشه و راههاى استدلال راهنمايى مىفرمود، تااينكه در طرز تفكر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هيئت و نجومسيد ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نيز نزد او دوره كامل رياضيات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسهفضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.
سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبريز زادگاه خود منزل گزيدم، درآنجا بيش از ده سال اقامت كردم و در واقع آن روزها روزهاى سياهى در زندگى من بود زيرا به علت نياز شديد مادى كهبراى گذراندن زندگى داشتيم از تفكر و درس دور گشته و به كشاورزى مشغول شدم.
زمانى كه در آنجا بودم احساسمىكردم كه عمرم تلف مىشود فقر و تهيدستى روح مرا تيره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سايهمىگستراندند، چرا كه از درس و تفكر دور بودم، تا اينكه ديده خود را بر وضع زندگيمان بستم و شهر تبريز را به مقصدشهر مقدس قم ترك گفتم.
هنگامى كه به اين شهر وارد شدم احساس كردم از آن زندان رنج و درد رهايى يافتم، و خداىمنان را شاكرم كه دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دين و تربيت نسل صالح براى خدمت بهاسلام و شريعت محمدى صلىالله عليه و آله، توفيق را نصيب من ساخت، و تاكنون روزگارم در اين شهر مقدس كهحرم رسول الله است، سپرى شده است.
البته، براى هر كس در طول زندگى به مقتضاى شرايط روزهاى تلخ و شيرينى وجود دارد، به خصوص براى من از اين جهت كه مدتى از عمر خود را با يتيمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد يتيمى را لمس كردم و با حوادث دردناكى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از يادنبرده، لحظهاى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسىاش مرا در لغزشگاههاى خطرناك يارى كرده است واحساس مى كنم كه گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.
هنگامى كه كودك بودم درس صرف و نحو را مى آموختم، هيچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصيلنمىيافتم، چهار سال گذشت و من نمىفهميدم كه چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پديد آمد كه گوئى انسانديروزى نيستم، و در راه علم و انديشه با جديت و درك كامل پيش مىرفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درسكه در حدود هفده سال به طول انجاميد در راه طلب علم و دانش هيچگونه سستى برايم پيش نيامد و تمام رخدادها ولذتها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چيز و همه كس بريدم مگر اهل علم و اصحاب فضيلت، و برنيازهاى روزمره اوليه اكتفا كرده و خود را وقف درس و تعليم و نشر معارف دينى و تربيت طلاب نمودم.
بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاييز، و چه بسيار معضلات علمى كه در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اينكه روزش فرا برسد خود مى خواندم تا هنگامروياروى با استاد هيچ مشكلى براى من باقى نماند.
كتابهايى كه در نجف تاليف كردم1 رسالة في البرهان
2 رسالة في المغالطة
3 رسالة في الافعال
4 رسالة في التركيب
5 رسالة في الاعتباريات (الافكار التي يخلقها الانسان)
6 رسالة في النبوة منامات الانسان
كتابهايى كه در تبريز تاليف كردم1 رسالة في اثبات الذات
2 رسالة في الصفات
3 رسالة في الافعال
4 رسالة في الوسائط بين الله و الانسان
5 رسالة في الدنيا
6 رسالة في بعدالدنيا
7 رسالة في الولاية
8 رسالة في النبوةاين رسالهها در مقايسه بين عقل و نقل است.
9 رسالة في انساب السادات الطباطبائيين في آذربايجان
كتابهائى كه در قم تاليف نمودم:1 الميزان في تفسير القرآن، در بيست جلد به زبان عربى است و نيز به زبان فارسى ترجمه شده و از آن 37 جلدمنتشر شده است، اين تفسير، قرآن را با خود قرآن تفسير مىكند كه نور هدايت است، چرا براى خود هدايت نباشد؟
2 اصول فلسفه و روش رئاليسم در 5 جلد، ولى 4 جلد تاكنون چاپ شده است.
3 تعليقة على كفاية الاصول
4 تعليقة على كتاب الاسفار تاليف ملاصدراى شيرازى
5 وحى يا شعور مرموز
6 رسالهاى در حكومت اسلامى به زبانهاى فارسى، عربى و آلمانى
7 گفتگو با پروفسور كربن درباره شيعه سال 1338 ه.
8 گفتگو با پروفسور كربن سال 39 40 درباره نقش تشيع در جهان امروز
9 رسالة في الاعجاز
10 علي و الفلسفة الالهية، به زبان فارسى نيز با عنوان على و فلسفه الهى ترجمه شده است.
11 شيعه در اسلام
12 قرآن در اسلام
13 تمام سخنانى كه در تعريف شيعه بر «كنت موركان» استاد دانشگاه هاروارد آمريكا القا كردم.
14 سنن النبي صلى الله عليه و آله كه محمد هادى فقهى آن را در 400 صفحه به زبان فارسى ترجمه كرده است.