به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، یک طرف لباس نظامی و دوربینهای مادون قرمز در قفسهها چیده شده و یک طرف دیگر انواع موتور و قطعاتش را تنگ دیوارها ردیف کردهاند و پشت دیوارهایی هم چند نفر با لباس و کلاه نظامی به هم شلیک میکنند و لا به لای همینها کودکانی از پلههای سرسرهها بالا میروند و دو دست به زنجیرهای دو طرف تاب تاب میخورند. اینجا نه یک پادگان نظامی و نه شهری خیالی در بیابانهای غربی است.
یک محله امن و امان است در تهران خودمان. لباسها و دوربینها و بقیه تجهیزات فروشی است و شلیکها هم بخشی از یک بازی است وسط پارکی در محله گمرک تهران.
گویا اولین ساخت و ساز در این محله به دوران قاجار برمیگردد. محمدعلی شاه اینجا قلعهای برای اسکان خانواده شاهی ساخته بوده و به نام محله قجرها معروف میشود. بعدتر اواخر حکومت احمد شاه قاجار با ساخت دروازه قزوین، محله «دروازه» نامیده شد و زمان رضاشاه پهلوی شخصی به نام ارباب جمشید هزینه احداث دهها خانه را قبول کرد و چند مغازه هم برای تأمین مخارج مردم راه اندازی کرد و به همین دلیل هم جایی که امروز پارک رازی هست، اسمش شد محله جمشید.
سمت غربی میدان، خیابان هلال احمر قرار دارد که سمت جنوبی آن بازار پتوی سربازی و دیگر لوازم مربوط است و تا حاشیه میدان هم ادامه دارد. بالای میدان رازی درست از ابتدای خیابان کارگر جنوبی هم بیشتر مغازهها کارشان فروش لباس نظامی و لوازم جانبی مثل چراغ قوه است و حتی معروف است هر چیزی که ارتش آمریکا در اختیار داشته باشد ظرف دو هفته به گمرک هم میرسد.
البته بالاخره سرباز باید لباس سایز مناسبش را از جایی تهیه کند و فروش چراغ قوه و قطب نما و قمقمه هم غیرعادی نیست. اما پوتین ضد مین، دوربین مادون قرمز یا لباس خلبانهای آمریکایی اجناس عجیبی برای فروش در مغازه به حساب میآید. البته گاهی موارد جالبی هم پیدا میشود، مثل قمقمه رزمندهای که اسم خودش را روی آن نوشته است، اما کپسول اکسیژن غواصی و سرنیزه وقتی فروخته میشود لابد خریداری هم دارد که در نوع خود باید کلکسیونر قابل توجه یا دست کم آدم کنجکاوی باشد.
آن طور که فروشندگان میگویند این اجناس اغلب از پاکستان و افغانستان به ایران میآید و خریدشان هم اینطور است که فروشنده اول مبلغ جنس را پرداخت میکند و بعد از یکی دو ماه جنس را تحویل میگیرد. البته آنهایی که زیر قیمت فروخته میشود، ممکن است با پارچه چینی و پاکستانی هم تهیه شده باشد اما با کمی جستجو میشود لباس نظامی آمریکایی با پارچه اصل هم پیدا کرد که به گفته فروشندگان از کاروانهای نظامی آمریکایی به مرزهای شرقی کشور رسیده و به ایران آمده است.
همین داستان چینی و اصل درباره همه اجناس دیگر گمرک هم صدق میکند. در گمرک میتوانید کلی لباس و تجهیزات طبیعتگردی پیدا کنید. از کیسه خواب و چادر و لباس استتار گرفته تا کفش کوهنوردی و لیوان و فلاسک طبیعتگردی همه در گمرک هست و از همه جنس و قیمتی هم هست. یعنی چادر و کیسه خواب ۳۰ هزارتومانی که احتمالا داخلش از بیرونش سردتر میشود، اما قیمتش به اندازه یک شام بیرون است پیدا میشود و کفش کوهنوردی کاملا حرفهای و اصل هم هست که گرانتر است اما چون مثلاً دست دوم بوده و چندبار پاخورده اگر خوش شانس باشید به شماره پای شما بخورد ممکن است به نصف قیمت گیرتان بیاید.
اگر اهل کوه و طبیعتگردی هستید یک چیز هم هست که فقط در گمرک گیرتان میآید و آن هم تعمیر کوله کوهنوردیتان است که مثلا ممکن است فقط یک سگک پلاستیکیاش شکسته باشد اما چون هیچ جا پیدا نمیشود، باید به فکر چندصد هزارتومان هزینه برای خرید کوله نو باشید. از میدان راهآهن که در خیابان ولیعصر کمی بالا بیایید به خیابان مختاری میرسید و خیابان مختاری را که به سمت غرب بیایید نرسیده به خیابان کارگر که میشود جنوب میدان گمرک، یک خیاطی هست که با قیمت بسیار مناسب کار قابل اطمینان تحویلتان میدهد اما چون ممکن است یکی دو روزی کار طول بکشد بهتر است زودتر از شب قبل از سفرتان برای تعمیر کیف و کولهتان اقدام کنید.
حالا که مختاری را دیدهاید همین سمت شرقی گمرک اما کمی بالاتر هم سری بزنید. برعکس ضلع غربی میدان که وسایل طبیعتگردی و لباسهای نظامی فروش میرود، از ضلع شرقی میدان در خیابان مولوی مغازههای موتوری تهران شروع میشود تا برسید به خیابان وحدت اسلامی. تقریباً همه مغازههای این خیابان موتور و قطعات آن را میفروشند و در کوچههای فرعی مثل خیابان برادران جوادیان و قلمستان هم قصه همین است.
از موتورهای هوندا ۱۲۵ و پاژنگ که زیر یک میلیون تومان پیدا میشود و باید پولش را یکجا و نقد پرداخت کرد تا موتور تریل و بعد پالس و آپاچی که کمی گرانتر است و میشود آن را «کمی» قسطی خرید و موتورهای گرانتر و «خاص» که شرایطشان متفاوت است. دستکش و کلاه ایمنی یا محافظ پارچهای که برای پوشاندن لب و بینی در مسابقات استفاده میشود و شکل دندانهای اسکلت یا بال اژدها دارد هم بخش هیجانانگیز ماجراست.
ضلع شمالی هم جایی است که دوچرخهفروشیها جای خود را باز کردهاند و از میدان کمی بیشتر که به سمت شمال بروی، کتانیهای با قیمت مناسب زیاد پیدا میشود مخصوصا هنگام فروش ویژه که البته برای رسیدن به این قیمت مناسب باید قدرت چانه زنی مناسب هم داشت. خلاصه که همه این مغازهها و دیدنیها آنقدر هست که دست کم یک بعدازظهر تا غروب تمام را آدم از این طرف میدان تا آن طرف و از خیابانهای پایینی تا بالایی را زیر پا بگذارد و بین جمعیت این طرف و آن طرف برود و چه بسا که کلی هم خرید کرده و بارش سنگین شده باشد. آن وقت است که پیش از سوار شدن تاکسی یا بازگشت به خودرویی که در کوچه پس کوچهها پارک شده، پارک رازی و نیمکتهایش طلا میشود./چمدان