دباغ در برنامه یک پذیرایی ساده:
دباغ در برنامه یک پذیرایی ساده:
به گزارش
حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، «مرضیه دباغ» در برنامه «یک پذیرایی ساده» رادیو گفتوگو، اظهار داشت: تقریبا نزدیک دو سال و نیم یکی از برادرها که در مجلس اول نماینده بودند، با توجه به شناختی که از خانواده ما و از کارها و فعالیتهای بنده داشتند، مصر بر این بودند که شما در مجلس میتوانید موثرتر باشید تا اینکه محدود به یک استان باشید و تجربیات شما خیلی میتواند موثرتر و گستردهتر باشد.
وی ادامه داد: با مشورت با بعضی از دوستانم، قرار شد کاندید شوم. بعد از اینکه یک نفر را جایگزین خودم در فرماندهی سپاه همدان کردم به تهران آمدم. البته وضع شهر بهتر شده بود و خیلی از سرکردههای چپی و ستاره سرخیها و منافقین دستگیر شده بودند.
دباغ بیان کرد: در ابتدا مسئولیت آموزش بسیج خواهران کل کشور را بر عهدهام گذاشته بودند که در پادگان شهید باهنر خانمها را از هر منطقهای میآوردیم و بین 8 تا 12 اتوبوس خانمها به آنجا میآمدند و در آنجا دورههای چهل و پنج روزه میگذاشتیم و سپس آنها را به عنوان مربی به آموزش و پرورش معرفی میکردیم تا برای مسائل غیر درسی از حضورشان استفاده کنند.
از طرف دیگر مسائل زندانها در رابطه با خانمها با مشکلاتی روبهرو بود، مسئولیت زندانهای خواهران در استان تهران به من واگذار شد و در هفته یکی دو بار از آنجاها بازدید میکردم ولی مسئولیت زندان قصر به طور کلی به من واگذار شد.
بعد از آن در سه دوره نماینده مجلس شدم و سعیام بر این بود که با افرادی همکاری کنم که تابعیت حضرت امام(ره) یا مقام معظم رهبری را دارند.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه در مجلس، بیشتر به دنبال مسائل زنان بودید و یا مسائل امنیتی را بیشتر دنبال میکردید، گفت: میتوانم بگویم هر دو. مسائل مربوط به امور زنان با چهار خانم حل نمیشود. در طول حضورم در مجلس توانستیم سه کار برای خانمها با یاری خانم دستغیب، رجایی و بعضی دیگر از آقایان انجام دهیم. بیمه خانمها یکی از این مسائل بود. دلیلش این بود که وقتی یک خانم یا آقایی در جایی مشغول به کار میشد طبق قانون باید بیمه میشد حال اگر مردی بنا به دلیلی فوت میکرد خانواده متوفی از حق بیمه و مزایایش میتوانستند استفاده کنند در حالیکه اگر زنی فوت میکرد این موارد وجود نداشت؛ ما تلاش کردیم که این قانون نسبت به زنها هم انجام شود.
وی ادامه داد: من در هر سه دوره نمایندگیام در کمیسیون دفاع مجلس بودم و این کمیسیون بیشتر مسائل امنیتی و مسائل رزمی را دارد.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه شما در ایام دفاع مقدس در مجلس بودید، گفت: ابتدایش نبودم و در منطقه کردستان بودم. به همین جهت هم حزب کومله و حزب دموکرات هنوز هم دنبال خواهر دباغ هستند. در زمان مسئولیتم در کردستان، برای یاری دادن به برادرها فعالیتهای گستردهای داشتم.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه در دوران دفاع مقدس، صرفا در منطقه کردستان فعالیت داشتید، بیان کرد: شبی که دکتر چمران در پاوه محاصره شده بود، اولین گروه از افرادی که برای کمک به ایشان کمک کردند، بچههای ما از همدان بودند. به قوری قلعه که رسیدیم، وضع را بسیار سنگین دیدیم و فهمیدیم که کار تنها با افراد ما درست نمیشود. چند نفر از فرماندهان منطقههای دیگر هم به آنجا آمده بودند. نزدیک غروب جلسه ای تشکیل دادیم و قرار شد که در شب حمله کنیم. قرار شد بدون اینکه اطلاعی داده شود ما فرماندهها یک شبیخون به پادگان ارتش در کرمانشاه بزنیم و چند تانک و نفربر بگیریم و به پاوه برویم و دکتر چمران را آزاد کنیم. ولی در آنجا قسم خوردیم کسی حق بازگو کردن این مطلب را هیچجا ندارد. چون باید نظر امام(ره) را در این رابطه میدانستیم و باید اول از فرماندهی کل قوا دستور میگرفتیم. یکی از بچههایی که برای دیدهبانی گذاشته بودیم خبر از آمدن چند ماشین داد که از کرمانشاه به سمت ما میآمدند.
وی ادامه داد: بعد فهمیدیم که آنها خودی هستند و دو نفربر و چهار تانک بودند. فرمانده آنها گفت وقتی ما فهمیدیم حضرت امام(ره) بعد از نماز مغرب فرمان دادند که حصر پاوه باید شکسته شود و به فرمان من هر کسی هرکاری از دستش بر میآید برای این مسئله انجام دهد؛ ما هم رفتیم وسایلی که میتوانستیم با خودمان به اینجا آوردیم. خوشحال شدیم و بعد از نماز صبح، به سمت پاوه حرکت کردیم اما افرادی که زودتر از ما از سوی دیگر به پاوه حرکت کرده بودند، دکتر را از محاصره نجات دادند.
وی بیان کرد: آنها در پاوه جنایات زیادی کرده بودند از جمله اینکه یکسری از مجروحین را آتش زده بودند. زنان پاوه به انقلاب خدمت زیادی کردند، بطوری که از روی پشت بام خانههایشان بمب غلطانهای سنگی که داشتند روی دشمنان میانداختند.
وی تصریح کرد: من هر هفته خدمت حضرت امام(ره) میرفتم و گزارش کار میدادم. روز پنجشنبه نزد امام رفتم. امام فرمودند شنیدم شماها تصمیماتی را هم گرفته بودید. گفتم آقا فرمایش شما را متوجه نمیشوم. گفتند همین که میخواستید به پادگان شبیخون بزنید. گفتم آقا قرار بود این حرف از ما پنج نفر به جایی سرایت نکند، گفتند ولی ممکن است هرجایی که شما حرف میزنید نفر ششمی هم باشد. ولی چه کسی این اطلاعات را داده بود برایم جای سؤال داشت چون هر کدام از برادرها را که دیدم قسم خوردند که ما خدمت امام(ره) چیزی نگفتیم.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه واکنش امام(ره) چه چیزی بود، گفت: امام با حالت نصیحت فرمودند «هیچ وقت خودتان تصمیم نگیرید و خودتان کار کنید، سعی کنید با بالاترهایتان هم هماهنگ باشید. حالا ایشان بالاخره چند صباحی اینجاست. ایشان دوام ندارند.» منظورشان بنیصدر بود.
وی اذعان داشت: در نوفللوشاتو، یک بار صبح از خواب بیدار شدم و رفتم از ساختمان دیگر برای امام(ره) نان بیاورم، تجمع خبرنگاران را دیدم. به امام گفتم نمیدانم چه اتفاقی افتاده که صبح به این زودی تعداد زیادی خبرنگار پشت در هستند. فرمودند بروید سرکشی کنید و خبر بیاورید. رفتم از «محمد منتظری» جریان را پرسیدم و گفت دیوار حیاط را ندیدی. روی آن به انگلیسی نوشته بودند از امروز آقای «یزدی» سخنگوی امام(ره) است. رفتم و به امام موضوع را گفتم و ایشان گفتند من فهمیدم که یک خبر غیر خارقالعادهای پیش آمده که خبرنگاران صبح زود، به اینجا آمدهاند. بروید بگویید همه را از دیوارها بکنند و به جایش بنویسند دروغ است. همه آن نوشتهها را آقای «منتظری» از دیوار برداشت.
وی گفت: واقعا از آنجا مشخص بود که اینها برنامهریزیهایی برای انقلاب دارند منتها هر کدامشان به یک شکلی و الحمدالله کارهایشان به سرانجام نرسید.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه با توجه به فعالیتها و سابقه شما در مجلس و پیش از انقلاب، چرا در دولتها حضور نداشتید اذعان کرد: در دولت آقای هاشمی، مسئولیت زندانها را بر عهده داشتم. بعد از این قضیه متأسفانه مشکلی برای من پیش آمد و در جبهه پایم صدمه خورد و مدتها در بیمارستان «مصطفی خمینی» بستری بودم. بعد از آن هم دیگر کشش کار رفتوآمدی را نداشتم ولی بعد از این قضایا، بیشتر خودم احساس میکردم یک رسالت دیگری به دوشم آمده و این رسالت خیلی بهتر از این است که بخواهیم در دولت و یا در مجلس نقشی داشته باشم.
وی گفت: احساس میکردم اگر بتوانیم چند تا از کتابهای حضرت امام(ره) را به صورت درسی و بحثی و نه به صورت مطالعه، در خانوادهها نفوذ دهیم و راهی برای ورود دیدگاههای حضرت امام(ره) به خانوادهها پیدا کنیم خیلی میتواند مؤثرتر از حضور من در وزارتخانهای باشد و الان هم نیرو زیاد است و با در نظر گرفتن مسئله جسمیام بهتر این بود که این کار را کنم.
وی تصریح کرد: با دختر حضرت امام(ره) خانم مصطفوی و عروس حضرت امام(ره) خانم حاج احمد آقا و یکی از نوههایشان خانم اعرابی تشکیلاتی را راه انداختیم. یک سال با حضرت امام(ره) صحبت کردیم و از ایشان بودجه گرفتیم و از کشورهای مختلف مهمان دعوت کردیم و خانمهای برجسته آنجاها را که مسلمان بودند و یا با انقلاب میانه خوبی داشتند دعوت میکردیم و صد تا صد و بیست نفر از خانمها را دعوت میکردیم. دهه انقلاب به تهران میآمدند، هم مسائل مظلومیتمان را در رابطه با جنگ نابرابری که بود به آنها میگفتیم و هم برایشان کلاسهای مختلفی را میگذاشتیم و بزرگان کشور از جمله رئیسجمهور و رئیس مجلس را دعوت میکردیم تا برای آنها سخنرانی کنند و دو روز هم آنان را به مناطق جنگی میبردیم. این قضیه آنقدر بر روی این خانمها تاثیر گذاشته بود که هنوز هم رابطه ما با خانمی که از ترکیه به ایران آمده بود برقرار است.
وی ادامه داد: بعد از رحلت حضرت امام(ره) این برنامه یک مقدار فروکش کرد. البته هنوز هم این تشکیلات را داریم و این جمعیت به نام جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران است و دبیرکل آن دختر حضرت امام خانم دکتر مصطفوی و بنده قائممقام و خانم حاج احمد آقا مسئول واحد فرهنگی داخلی و خارجی جمعیت هستند.
وی اذعان داشت: وقتی داخل حکومت شویم در نهایت یک یا دو دوره میتوانستیم حضور داشته باشیم و در نهایت کنار گذاشته میشدیم ولی این کار، چون کاری برای جامعه است همیشگی است. در این جمعیت ما کارهای فرهنگی، خیریهای و آموزشی از جمله تدریس در پایین شهر و آماده کردن آنها برای تحصیل توسط یکی از خویشاوندان «امام موسی صدر» انجام میشود.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه در یک دورهای کتاب خاطرات و زندگینامه شما در بعضی از دانشگاهها تدریس میشد، فکر میکنید چقدر بر روی نگرش زنان ایرانی تأثیرگذار بوده است، گفت: در خیلی از جاها که رفتهام و سخنرانی کردهام، خواستار ارتباط بیشتر با من بودهاند و این نشان میدهد که بچهها تحتتأثیر قرار گرفتهاند اما موقعیت خاصی که نیاز جوابگو بودن این قضیه است برایشان پیش نیامده است.
وی تصریح کرد: کتاب خاطراتم در چند تا از استانها در جلساتی خوانده شد و از من در مراسمهایی دعوت شده و دیدهام که این خاطرات خیلی مؤثر بوده است و از آن استفاده کرده بودند.
مجری:در خانواده خود شما فرزندان و نوههایتان چقدر مسیر شما، حرکت کردهاند؟
خانم دباغ: الحمدالله تا به حال کجی نداشتهایم. من هفده نوه دارم که ازدواج کرده هستند و حدود شانزده نتیجه دارم. خودم هشت بچه داشتم هفت دختر و یک پسر و هیچ کدام خدا را شکر برخلاف رودخانه انقلاب گذر نکردهاند.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه مثل دوره جوانی شما به خصوص نوههای دخترتان در اجتماع فعال هستند، گفت: چند تا از بچههای خودم آموزش و پرورش کار میکنند، دو دخترم حوزوی هستند. پسرم هم در دانشگاه تدریس میکند. دو تا از نوههایم در آموزش و پرورش هستند و پسرها بیشتر در عرصههای هنری کار میکنند و کارهایشان در مسیر انقلاب است.
دباغ در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه شما از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فعالیتهای مختلفی را داشتهاید، خودتان کدام یک را بیشتر دوست دارید، اظهار داشت: امروز به دلیل ضعف عمومی که پیدا کردهام و دردی که دارم بیشتر تماسم با خانمها است و به تدریس علاقه دارم و در روستایی که دارم زندگی میکنم دو درس را تدریس میکنم. کتاب «اربعین حدیث حضرت امام(ره)» و دیگری کتاب «حقوق حضرت امام سجاد(ع)». اگر این دو توأم با هم شناخته شود به نظر میرسد که خیلی از مشکلات عقیدتی و فکری جوانهای ما میتواند حل شود.
وی ادامه داد: خدمت مردم میگویم که حواسشان باشد که این انقلاب به سادگی به دستمان نرسیده، درست است ما این همه شهید دادیم، این همه جانباز دادیم و این همه مادر شهید و همسر شهید دلسوخته داریم، اینها هر کدام جایگاههای خودشان را دارند ولی یادمان نرود که ما مسئولیت ما از آنها بیشتر است. چون امروز دشمن دیگر نمیآید بمباران کند و توپ و تانک به مرز بیاورد تا با ما بجنگد، امروز دارد از صندوقخانههایمان سر در میآورد و مردم عزیزمان حواسشان باشد که اگر این جوان ما با اینترنت و ماهواره دمخور باشند یک دیدهبان میخواهند و این دیدهبان بهتر از پدر و مادر، فرد دیگری نمیتواند باشد. نه رفیق میتواند باشد و نه معلم و مربی و این پدر و مادر هستند که ساعات فراغت خاص بچهها در اختیارشان است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: بارها شده پدر و مادرها مشورت خواستند، پدر و مادر علاوه بر لباس و ماشین و خانه خوب که میخواهند برای فرزندشان تهیه کنند باید حواسشان باشد که اینترنت و ماهواره خوب هم در اختیارشان بگذارند تا انشاالله زحمتشان هدر نرود.
انتهای پیام/